eitaa logo
کانال احیاءامراهلبیت(علیهم السلام)
464 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم شرح احادیث طبی (۱) موضوع: طب اسلامی و تفاوت این طب با بقیه طب ها. نکته ای مهم که همیشه اشاره می کنم اینست که، طبی داریم که طب اسلامی است. و این طب ، با طب های دیگر تفاوت دارد، تفاوت کلی و اساسی دارد و این تفاوت طب اسلامی با بقیه طب ها، مانند تفاوت خود اسلام با دیگر مکاتب است. چون منبع این ها فرق می کند. تفاوت طب اسلامی با طب هندی و چینی مانند تفاوت اسلام با بوداییت است. و تفاوت آن با طب شیمیایی جدید، مانند تفاوت اسلام با مکاتب امروزی مثل کمونیسم و سوسیالیسم است. آن چه بر آن تاکید دارم، این است که طب اسلامی، طبی مستقل است. طب اسلامی، ارتباط و نیاز چندانی به طب های دیگر ندارد. ولی معنایش این نیست که اسلام، طب های دیگر را رد کند، بلکه طب اسلامی را برتر می داند. شخص اختیار دارد که طب اسلامی، یا طب مسیحیت را انتخاب کند. و طب یونانی همان جایگاه طب مسیحیت را دارد. نکته مهم: البته طب سنتی که در ایران رواج دارد ، مقداری از طب اسلامی را نیز دارد و مخلوطی از این طب هاست و نزدیک تر به طب اسلامی نسبت به بقه طب ها است. و باید مرز بندی بین طب ها مشخص بشود. این مساله باید مشخص بشود که اسلام، طب کامل دارد و نیازمند دیگر طب ها نیست. شبهه ی ضعیف بودن روایات طبی: اسلام یک طب کامل و وافی دارد، آنچه که بنده در شروع کار فیش برداری کردم، چیزی در حدود ده الی یازده هزار روایت طبی بود که جمع کردم و بعد وقتی این کتاب را نوشتم و چاپ شد، نگاهی به پاورقی اش کردم، دیدم بیشتر این روایات از کتاب کافی و دیگر کتاب های معتبر است. این شبهه بوده که طب اسلامی روایاتش ضعیف است و کتاب هایی که متضمن این طب است ،کتاب های غیر معتبری است. ولی وقتی بنده یک دقتی به هفت بند پاورقی این کتاب کردم، خودم متعجب شدم که، بیشتر این روایات از معتبرترین کتاب های شیعه هست. .در هر صورت طب اسلامی یک طب مستقل، و نیازی به دیگر طب ها ندارد. روایت است که یک طبیب هندی در حضور منصور دوانیقی کتاب های طب می خواند و امام صادق (علیه السلام) هم حاضر بودند و گوش می دادند، بعدش این طبیب هندی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: «يا أبا عبد الله أتريد مما معي شيئا قال لا فإن معي ما هو خير مما معك قال وما هو؟ قال اداوي الحار بالبارد والبارد بالحار والرطب باليابس واليابس بالرطب وأرد الامر كله إلى الله عزوجل واستعمل ماقاله رسول الله صلى الله عليه وآله واعلم ان المعدة بيت الداء و اعود البدن ما اعتاد فقال الهندي. وهل الطب إلا هذا؟ فقال الصادق عليه السلام أفتراني من كتب الطب اخذت قال نعم قال لا والله ما أخذت إلا عن الله سبحانه»[1] یعنی «اى ابوعبد اللّه ! آيا از آنچه همراه دارم ، چيزى مى خواهى؟ فرمود : «نه ؛ برتر از آنچه تو همراه دارى ، به همراه دارم» . پرسيد : آن چيست؟ فرمود : «گرم را به سرد ، سرد را به گرم ، خشك را به تَر ، و تَر را به خشك درمان مى كنم و كار را يكسره به خداوند ، باز مى گردانم و آنچه را پيامبر خدا فرموده است ، به كار مى گيرم و مى دانم كه معده ، خانه همه دردها ، و پرهيز ، يگانه درمان است و بدن را بر همانچه بدان خو گرفته ، وا مى دارم» . مرد هندى گفت : آيا طب ، چيزى جز اين است؟ امام صادق عليه السلام پرسيد : «آيا گمان مى كنى از كتاب هاى طب ، چيزى فرا گرفته ام؟» . گفت : آرى . فرمود : «به خداوند سوگند ، نه. جز از خداوند سبحان نگرفته ام.» توضیح حدیث: این کلمه «لا»که امام صادق (علیه السلام) به طبیب هندی، - وقتی درخواست آموزش طب به حضرت را داد - فرمودند، با اینکه این طبیب هندی خیلی هم مهارت داشت و طبیبی هست که طبیب مخصوص منصور(هارون) است، معنای زیادی دارد، دارای درس است. یعنی طب اسلامی مستقلا وجود دارد و با وجود این طب، ما نیاز به طب دیگری نداریم، طب اسلامی کافی است. این نکته اول بود. اعلام وجود همچنین طبی هست و این طب با طب سنتی، طب شیمیایی، طب هندی، چینی و با طب یهودی و طب های دیگر تفاوت دارد. یک طب مستقل است و فندانسیون خاص خودش را دارد، اسکلت و فلسفه خودش را دارد. ادامه دارد ... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt
بسم الله الرحمن الرحیم شماره ۲ امتیاز طب اسلامی: یکی از امتیازاتش این است که فلسفه ی طب را بیان می کند، فلسفه بیماری را بیان می کند. در هیچ مکتب طبی ای نیست. در طب شیمیایی می دانند که، کسی که سرش درد می کند، استامینوفن برایش خوب است. اما فلسفه ی بیماری را نمی دانند . فلسفه ی دارو و درمان و مکانیزم آن ها را نمی دانند. طب اسلامی همه ی این ها را بیان می کند. امتیازات دیگری نیز دارد. بیان چند نکته: نکته اول: این طب، طبی مستقل به نام طب اسلامی وجود دارد وهیچ ارتباطی با طب دیگر ندارد. طب کافی و وافی و مطلع به مکتب ماست. الان در دنیا تا حدودی از این طب استفاده می کنند و دنیا به سمت طب اسلامی پیشرفت می کند و سزاوار نیست دیگران از ما، در این طب سبقت بگیرند. و روزی به ما، این طب را بیاموزند. نکته دوم: می خواهم عرض کنم که در این مرحله چکار باید کرد. می دانید طب اسلامی تا امروز، به صورت مفصل مطرح نشده است و هر چقدر مطرح شده، به شکل روایت بیان شده است. فرق بین روایات طبی و طب اسلامی، مانند فرق بین کتاب های حدیثی و روایی و کتاب های فقهی است.کتب فقهی سندها را بررسی و حلاجی می کند. متن را بررسی و تعارض ها را حل می کند و حدیث را آماده می سازد. از خود روایت بصورت مستقیم نمی شود حکم شرعی را استفاده کرد، بلکه باید کارهایی روی احادیث انجام بگیرد و عمل استنباط روی آن ها صورت پذیرد. ضرورت برگزاری درس طب اسلامی و تبلیغ آن: این مرحله اول است، ولی این طبی که تازه مطرح شده و قبلا مطرح نشده بود و همچنین کتاب دیگری نیز در این زمینه نوشته نشده ، اگر قرار باشد به صورت شایسته و کامل مطرح بشود، نیاز به کار و این جلسات دارد و نیاز به درس های متعدد و نوشتن کتاب های زیاد دارد. چقدر کار و سیاست گذاری و برنامه ریزی کرده اند و از طریق رسانه و مجلات وماهواره تا طب شیمیایی را جا انداختند. طب اسلامی این تجمعات و کلاس ها و کتاب نوشتن ها را نیاز دارد تا مطرح شود. مردم و اجتماع باید طب اسلامی را باور کنند و قبول کنند. این طب شیمیایی هیچ سندی و پشتوانه و اعتباری ندارد. در درمان بوسیله فلان دارو اگر از کسی بپرسی چرا این دارو را مصرف کنم، کسی نمی داند. در طب اسلامی یازده هزار روایت سند داریم؛ ولی آن ها تبلیغ کردند و جا انداختند و کار رسانه ای و ماهواره ای کردند. نمونه ی توطئه دشمن: به عنوان نمونه در زمان ناصر الدین شاه به کسی که در دربار حجامت می کند، پول هنگفتی دادند تا تیغ های حجامتش را زهر آگین کند. تا دو نفر از درباریان مردند، ناصر الدین شاه عصبانی شد و حجامت را منع کرد و گفت هر کسی حجامت کند مجازات می شود. با این کار داروی شیمیایی آوردند. قبلا با حجامت انجام می شد. راز را فهمیدند که حجامت است .حجامت را از مسلمانان گرفتد و بجای ان دارو وسموم را به مردم دادند و خیلی کار کردند. به عنوان مثال می دانیم که پیِ گاو از چیزی هایی هست که در شرع یهود حرام است. ولی در دین ما و قرآن از آن به عنوان طیبات بیان شده است. در آیه می فرماید: « فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ»[2] یعنی «بخاطر ظلمی که کردند طیبات بر آنها حرام شد.» قرآن تعبیر به طیبات می کند. یعنی خیلی فایده دارد. چون مبالغه نمی کند. الان فروختن پی گاو در تمام دنیا ممنوع است. در کشتار گاه ها نمی فروشند، حتی در ایران. این ها کار کردند. ریشه ها را خشکاندند. چیزی که مفید است را با سیاست از مردم گرفتند و دارو های شیمیایی را که، کارخانه هایشان بیشتر متعلق به صهیونیست ها است را رواج و به مردم دادند. ادامه دارد ..... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم شماره ۳ استعمار پزشکی غرب: خیلی کار شده است. الان یکی از کارهایشان این است که طوری دارو درست می کنند، که کسی که الان مصرف می کند، یک ماه دیگر نیازمند چند داروی دیگر بشود. هر روز نیاز به دارو بیشتر می شود. آمار دارو را بگیرید. قبلا مشهد دو تا داروخانه داشت. الان آمار داروخانه ها زیاد، و چند برابر شده است. ما هم باید کار هنگفتی کنیم تا بتوانیم طب اسلامی را، رواج دهیم. تا بین مردم جا بیفتد. البته الحمد لله زمینه هست و آن، اعتقاد به پیامبر و ائمه (علیهم السلام) است. مردم ائمه (علیهم السلام) را دوست دارند. وفتی می فهمند این دارو، داروی امام رضا (علیه السلام) است، اعتقاد و ارزش قائل می شوند و اثر می بینند. تاثیر اعتقاد و باور در درمان: باور و اعتقاد در درمان اثر دارد، بلکه در طب شیمیایی همان اعتقاد حرف اول را می زند. الان فکر می کنید که قرص های شیمیایی درمان و دارو است؟ این ها درمان نیست. اگر چیزی درمان باشد، این اعتقاد مردم و پذیرفتن مردم است. وقتی زنگ می زنند و نوبت برای سه ماه دیگر می گیرند، این مطلب در درمانش تاثیر می گذارد. می گوید دکتر ماهری است. روز نوبت مراجعه می کند و مرتب مراجعه کننده می بیندکه مثلا سی نفر منتظرند. وارد مطب که می شود، لباس سفید دکتر، همه و همه در درمان تاثیر دارد. حتی کچلی دکتر هم تاثیر دارد. می گوید اینقدر درس خوانده، کچل شده است. این ها درمان است. واگرنه این قرص ها، تاثیری ندارد. خاکی بیشتر نیستند. اصلا دارو نیستند. دکتری خودش برای من نقل کرد؛ من همان دارویی که همسایه ام تجویز می کند را تجویز می کنم. ولی او، نوبت سه ماهه دارد و برای من کسی نمی آید. چون مردم به آن دکتر اعتقاد دارند و به این دکتر اعتقاد ندارند. درمان همین اعتقاد است؛ البته دارو های اسلامی پنجاه، شصت درصد درمان هستند و پنجاه شصت درصد هم اعتقاد تاثیر دارد؛ ولی این داروهای شیمیایی نود درصدش، اعتقاد و باور است و چیز دیگری نیست. درمان یک کلمه است، چون شخصی صحیح و سالم به طبیب مراجعه می کند و برایش آزمایش می نویسد، سپس جواب آزمایش را می گیرد و می آورد. طبیب نگاه می کند می گوید شما سرطان دارید، شخص همان جا صحیح وسالم با یک کلمه می افتد. شخص معلولی را دو نفر به مطب می آورند، دکتر می گوید شما از من سالم ترید. همان جا می ایستد و راه می رود. درمان این هاست. ولی اصل در طب اسلامی داروست. شصت درصد دارو و بقیه را اعتقاد تاثیر دارد. و در داروهای شیمیایی، هشتاد یا نود درصد اعتقاد است. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۴ نتیجه بحث: بنابراین احیای طب اسلامی نیاز به کار و تجمعات و هیاهو و تبلیغات دارد. اگر مردم از این داروها استفاده کنند و اثر ببینند و به دیگران منتقل کنند و دیگران به دیگران و با سخنرانی تبلیغ شود. بین مردم جا می افتد. داروهای طب اسلامی اینقدر قوی و موثر است که اگر مقداری فرصت پیدا کند، داروهای شیمیایی و طب موجود را کنار می زند. این اتفاق افتاده است. مرکز داروهای دنیا در آلمان و بزرگترین کارخانه های دارو در شهر بایرن است. ولی هشتاد درصد مردم آلمان از داروهای گیاهی استفاده می کنند، یعنی طب شیمیایی فرو ریخته است. مانند مکتب های امروزی از قبیل کمونیسم و سوسیالیسم و امثال این هاست که فرو پاشیدند. طب شیمیایی نیز همین گونه است. با این همه دارو و عظمت و کارخانه که دارد، چون پشتوانه و سند ندارد، از هم خواهد پاشید. سندش همان تبلیغ و ماهواره و این چیزهاست. اگر این طب در مقابل آن طب مطرح بشود، تبلیغ بشود و مردم باور و قبول کنند، دیگر نیاز به طب شیمیایی نخواهد بود. بنابراین امروز، مساله طب اسلامی یک ضرورت است. الان ما هر کاری می کنیم، تابع آنها هستیم. هر کاری که دانشگاه هایمان انجام می دهند، علمای طب مان انجام می دهند، شاگردی آنها، تبعیت از آنهاست. آن ها اصل هستند و ما شاخه هستیم. هیچ پیشرفتی و هیچ حرفی در دنیا برای گفتن نداریم. ولی اگر طب اسلامی را مطرح کنیم و تقویت کنیم، دیری نمی گذرد که آنها شاگرد ما بشوند. ما اصل و آنها فرع بشوند. طب اسلامی خیلی قدرت دارد. ما از زمانی که مساله درمان را شروع کردیم، هر روز این کلمه چند بار می شنویم. که فلان بیماری سخت، درمان شده، فلان بیماری خوب شده است. البته بیشتر مراجعین، آنهایی هستند که همه دکتر ها را رفته اند، آزمایش ها انجام دادند، عمل ها انجام دادند، اما نتیجه نگرفتند. آن موقع به فکر طب اسلامی می افتند، چون این ها اثر و درمان را در این طب می بینند. مشکلات شان برطرف می شود، به همین جهت ما مرتب این کلمه معجزه را می شنویم، مرتب می شنویم. و در هر حال، صحبت راجع به طب اسلامی، خیلی زیاد است. دریایی است که خیلی جای کار دارد، بنده چهار جلد کتاب نوشتم ولی جای نوشتن بیست جلد هست. این چهار جلد مانند کتاب اول فقه شیعی، یعنی «المقنعه» است که، بعدا گسترش و عمق پیدا کرد، تا دویست جلد شد. طب هم همین گونه هست، جای کار حوزوی و دانشگاهی دارد که تحقیق و بررسی کنند و مکانیزم این دارو ها را پیدا کنند. وقتی این دکتر ها و پروفسور ها مراجعه می کنند تعجب می کنند، می گویند این چه طبی است؟ به عنوان مثال یک پروفسور به من مراجعه کرد ،گفت من استاد دانشگاهم و طب سنتی و طب سوزنی هم خوانده ام ولی نمی توانم سیاتیک خودم را معالجه کنم. گفتم روایت داریم از حضرت امیر (علیه السلام) که می فرماید: ناخن های دست و پا را بگیر و بروی پا ببند. بعد از یک هفته آمد. با تعجب گفت: این معجزه چیست؟ من نمی فهم، یک جزوه کامل درباره ناخن درمانی نوشتم. گفت: بخودم گفتم من طبیبم و می فهمم پس ناخن ها را مرتب می چینم. من بهش گفتم که باید پخش کنی. آن شخص ناخن ها را مرتب گذاشت، درد ده برابر شد و نفسم هم گرفت. بعد یادم آمد که شما گفتید پخش بگذار. و سیاتیکم ظرف دو ساعت خوب شد. پروفسور جزوه نوشته به نام انرژی درمانی. خیلی از بیماری ها درمان می شود، تا جایی که نیازمند عمل جراحی نیست. روایت داریم: عده ای نزد پیامبر آمدند، گفتند: ما برادرمان شکم درد دارد. می خواهیم درمان کنیم. فرمود: چگونه درمان می کنید؟ گفتند: طبیبی یهودی داریم که شکمش را می شکافد و چیزی را بیرون می اورد وسپس می شوید و می دوزد. فرمود: این کار را نکنید. رفتند و برای دوم آمدند، گفتند می خواهیم عمل جراحی کنیم. پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) فرمود: این کار را نکنید .بار سوم آمدند و باز همان حرف ها تکرار کردند. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بروید هر کاری می خواهید بکنید. رفتند و این کار را کردند وشخص بهبود یافت. برگشتند و عرض کردند که ما این کار را کردیم و خوب شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله ) فرمودند: خوب شد، ولی این بهترین درمان نیست. بهترین درمان حجامت و عسل و سیاه دانه است. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۵ توضیح حدیث: این روایت معنای زیادی دارد. یعنی روزی می رسد که بشر به عمل جراحی نیاز ندارد. می تواند با چیز دیگر درمان شود. ما از روایتی فهمیدیم که می توان آپاندیس را با خوردن پنجاه گرم عسل و هفت دانه سیاه دانه درمان کرد. خیلی ها را سفارش کردیم و خوب شدند، با این تبلیغ، عمل حذف می شود. تا جایی که دکتری، که پیش جراحی کار می کند. می گوید: هر کسی برای عمل می آید می گویم برو عسل بخور و او خوب می شود. حجامت جایگزین عمل است، همین عسل و سیاه دانه. این تجربه ای که من حدود پانزده سال دارم، این کتاب را سی سال قبل نوشته ام. تا حالا مطرح نشده است. طب اسلامی در مشهد جا افتاده است و در اصفهان نیز تا حدودی جا افتاده است. طب اسلامی برای هیچ بیماری ای عاجز نیست و برای همه درمان دارد. روایتی داریم: «لِكُلِّ داءٍ دَواءٌ»[3] یعنی «برای هر دردی، دارویی هست.» ضرورت یادگیری طب از معصومین (علیهم السلام): ما مشکل بیماری نداریم، بلکه مشکل بیمار داریم؛ یعنی بیمار یا طب اسلامی را باور و قبول ندارد و یا تاثیر داروی اسلامی را قبول ندارد. و یا اینکه وقتی همه داروها و دوره ها را امتحان کرده و نتیجه نگرفته است، از جهت سراغ طب اسلامی آمده است. این خطرناک است. طب اسلامی، طب انبیا و طب ائمه (علیهم اسلام) است. هنوز این مساله جا نیفتاده است. فرض کنید کسی بیمار می آید. نزد دو نفر یکی امام صادق و جالینوس. امام دارویی می دهد و جالینوس هم دارویی. کدام یک را باید انتخاب کرد؟ امروزه نیز اگر ما می گوییم فلان دارو، از امام صادق (علیه السلام) گرفته ایم. امام صادق (علیه السلام) نیز به آن هندی می فرماید: آیا فکر می کنی که از کتب طبی گرفته ام؟ بلکه من از خدا گرفته ام. ما هم در طب اسلامی از امام صادق (علیه السلام) و حضرت نیز از خدا گرفته است. البته ممکن است در فهم و تحقیق و استنباط ما اشتباهی باشد. ولی زیاد نیست. پس کسی که به طب اسلامی مراجعه می کند، در واقع به امام صادق (علیه السلام) مراجعه کرده است. امروزه همین مساله مطرح است؛ جایی امام صادق (علیه السلام) هست وطبیبی شیمیایی هم هست. هر کدام نسخه ای می دهند،کدام را باید انتخاب کنیم؟ حتما باید فرمایش امام صادق (علیه السلام) را قبول کنیم. چون امام صادق (علیه السلام) می فرماید: از خدا گرفته ام. طب اسلامی سند دارد. سندش از امام کاظم (علیه السلام). یکی از خلفای عباسی می پرسد که این دارو که شما می گویی سندش کجاست ؟ حضرت (علیه السلام) می فرماید: از پدرم امام صادق (علیه السلام) و او از پدرش محمد بن علی (علیه السلام) و او از پدرش علی بن الحسین، زین العابدین (علیه السلام) و او از پدرش امام حسین (علیه السلام) و او از حضرت امیر (علیه السلام) و او از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله ) و او از جبریل و جبرییل از طرف خداوند نقل می کند. خلیفه عباسی می گوید: این طور که شما می فرمایید؛ همین اسم ها کافی است تا شخص درمان یابد. دشمن اهل بیت این را اقرار دارد. یک امتیاز طب سالامی همین اسم هاست. این دارو، داروی امام کاظم (علیه السلام) و داروی امام رضا (علیه السلام) است. تجربه نشان داده است که مردم با مراجعه به طب اسلامی، ایمان شان بیشتر می شود چون اثر می بیند. علاوه بر این که طب اسلامی تبلیغی برای اسلام و دین و مذهب ما هم هست. یک نقطه قوتی هم هست، زیرا پیامبر می فرماید: «العِلمُ عِلمانِ : عِلمُ الأَديانِ وعِلمُ الأَبدانِ.»[4] خب علم ادیان را خواندید و دارید .در کنار آن، اگر علم ابدان هم خوانده شود.کل علم ها در دست شماست. علم مفید همین دو علم است. یعنی تمامی علم از نظر اثر و فایده همین دوتاست. حتی مثل اینکه بقیه در مقابل این دو علم هیچ هستند. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۶   اثرات مضر دارو های شیمیایی در زندگی بشر: امروزه زندگی ما کلا دچار مشکلات است. غذا ها طبیعی نیستند. ژنتیکی و دارای کود شیمیایی اند. مشکلات دیگری هم هست. چیز های خوب را گرفتند و چیزهای بد را جایگزین کردند. شکرِ نیشکر را که همه اش درمان است، را گرفتند و شکر چغندر قند که بیماری زا و سودا زا هست را جایگزین کردند. روغن مفید مانند پیِ گاو و امثال آن را گرفتند و روغن نباتی که از نفت درست می شود، را به ما دادند. علاوه بر این، دارو های شیمیایی همه مال آن هاست. هر بلایی بخواهند با همین دارو ها بر سر ما می آورند. الان در ایران حدود بیست میلیون نازا داریم. علت، همین قرص هاست. الان سرطان زیاد شده است. از وقتی که دارو های شیمیایی زیاد شده، این طور شده است. اصلا امکان ندارد این کار را نکنند. بسته ای استریل را به قیمت پانصد یا هزار تومان می دهند، با اینکه این همه دست به دست گشته، تا به دست مشتری رسیده است، این که هیچ سودی برای آن ها ندارد. ولی درآمد شرکت های دارویی خارجی بیشتر از درآمد نفت ایران است. علت، همین استریل است که می دهند تا محتاج بقیه دارو ها بشویم. در دارو های شیمیایی موادی می گذارند که سرطان زاست. و فرد مبتلا تمام هستی اش را خرج می کند که فقط شش ماه با درد و سختی و اذیت خانواده زنده بماند. به سبب دارو های شیمی درمانی و این ها که هر دوره هفت میلیون هزینه دارد، ثروتمند می شوند. ولی اگر در استریل موادی گذاشتند که سرطان گرفتیم، درآمد هنگفتی می کنند. مردم همه بیمارند. هفتاد، هشتاد درصد مردم، بیمار و بیست درصد نازا هستند. چقدر تلفات در اثر بیماری ها می دهیم. نیازی به جنگ نیست. استفاده از حربه ی دارو ها می کنند. اصلا درمانی نیست. هر کسی شکایتی دارد. ولی طب اسلامی این طور نیست. یکبار که بروی و مراجعه کنی تا دو سال بی نیاز هستی. حداقلش دوسال، ممکن است تا آخر عمر هم بی نیاز باشی. کمتر می شود که یک بیمار، دو بار مراجعه کند؛ چون این ها حقیقتا درمان است، چون این ها واقعا درمان است. الان در این حال، نیاز به همت دارد، نیاز به کار دارد، قرار است که ان شاء الله از هفته آینده، کلاسی تشکیل بشود، دوره هایی فشرده ای که این مساله روشن بشود. خلاصه این طب اسلامی یه طب گسترده است، نیاز به کار دارد. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۷ تولد علم طبّ. مقدمه: صحبت درباره بیماری ها می باشد و یک سری مقدمات بیان می شود. البته جلد اول کتاب، درباره علت و اسباب بیماری است. یک سری مبانی بیماری از جمله میکروب و ویروس و ...است. ان شا الله تلاش می شود که به صورت خلاصه مباحث جلد اول مطرح شود. مبانی را بیان می کنیم ؛ چون در بیماری دخل دارند؛ هر چند کسی فکر کند که مبانی نقشی ندارد. تولد علم طب: بخش اول، بخش تولد علم طب است. سوال اینست که مُبْدِع علم طب کیست؟ اشکال می کنند که علم طب ارتباطی با روحانی ندارد. مال دکتر هاست. تولد علم طب چگونه و به دست چه کسی بوده است؟ و چگونه درمان با گیاه مطرح شده است؟ آیا انسان می تواند نقشی در تشخیص گیاهان و دارو ها برای انواع بیماری داشته باشد یا اینکه امکان ندارد؟ آیا انسان می تواند منشا طب گیاهی باشد؟ امروز اگر کسی بیماری، مثل ام اس یا سرطان داشته باشد، آیا می تواند گیاهان دارویی را بروی او آزمایش کند تا نتیجه بگیرد؟ این امکان ندارد؛ چون بالاخره یک گیاه سمی او را از پای در می آورد. یا حتی در یک مغازه عطاری اگر کسی نباشد که بتواند تشخیص دهد آیا می تواند درمان کند؟ این کار عملی نیست. در ابتدای خلقت آیا انسان می تواند گیاهان را بشناسد و درمان را بفهمد که کدام گیاه برای کدام بیماری است؟ محدودیت انسان در کشف داروها: این مطلب امکان ندارد؛ چون خود شخص باید تجربه کند. برود سراغ گیاهان و امتحان کند. باید همه گیاهان و خاک و سنگ و نمک و معادن را بررسی کند. انسان از کجا می داند که گیاه درمان می کند یا معادن یا خاک؟ فرضا این را بداند، از کجا بداند این گیاه برای کدام بیماری مفید است؟ تازه این گیاهان در مناطق مختلف می رویند. ‌آیا کسی بوده است که همه گیاهان در دنیا را بررسی کرده باشد که فلان دارو برای فلان بیماری است؟ یا بر خودش یا بر دیگران تجربه کرده باشد. اگر بروی خودش باشد که پس از انجام چند آزمایش با گیاه اول و دوم و سوم تلف می شود و علمش هم می رود. و اگر بروی دیگران انجام دهد باز هم با تجربه اول و دوم و سوم وبالاخره با گیاهی سمی از بین می رود و به نتیجه نمی رسد. چه کسی جرات می کند که بررسی کند؟ تازه اولیای دم او را بازخواست می کنند. علاوه بر این گیاهان در زمین متفرق هستند. شخصی می خواهد که همه گیاهان زمین را در شهر های مختلف بررسی کند. این کار ممکن نمی باشد. اگر فرض کنیم بروی دارو های مفرد ممکن باشد، امکان دارد که با اطلاعات و آزمایش بروی افراد بتواند تشخیص دهد که فلان گیاه برای یبوست خوب است. و این یکی برای تب خوب است. ولی بیشتر داروها ترکیبی است، از کجا بفهمد اگر فلان گیاه را با فلان گیاه جمع کردیم دارو می شود؟ پنجاه و پنج هزار گونه گیاهی داریم. از کجا بداند کدامیک با کدامیک برای فلان بیماری مفید است؟ هلیله در هندوستان می روید. مصطکی مال روم است. بورق مال ارمنستان است. سعد مال یمن است. افیون مال مصر است. از کجا بداند گیاهی که در هندوستان می روید با گیاهی که در مصر می روید، اگر جمع بشوند برای چه بیماری ای خوب است؟ اگر مقابل درختی بایستد، از کجا بداند که ریشه اش درمان است یا صمغش یا شاخه اش یا ..؟ اگر کسی برود در دنیا سفر کند و بخواهد همه را تجربه کند تا بفهمد که کدام گیاه برای کدام بیماری است، زمان طولانی می برد. تازه گیاهان در فصل های مختلف می رویند. بیماران چگونه با او همراه شوند؟ این ها اصلا امکان ندارد. عقیده ما این است که تنها راه شناخت دارو ها، راه وحی و از طریق انبیا است. روایتی داریم که: «إن الله تبارك وتعالى أهبط آدم من الجنة، وعرفه علم كل شئ، فكان مما عرفه النجوم والطب»[1] یعنی (خداوند آدم را از بهشت نازل کرد و به او هر علمی را آموخت از جمله طب و نجوم.» پس تولد علم طب از طریق پیامبران بوده است. امکان ندارد بشر خودش بفهمد داروی فلان بیماری چیست. هر کاری و تلاشی هم بکند نمی تواند. فرضا از هر اهل محلی بپرسد؛ از کجا بفهمد گیاهی ترکیبی چگونه درمان می شود؟ این درباره اصل علم طب است. عقل هم موید این مطلب است. حضرت آدم از بهشت آمده است و در این شرایط سخت زمین، بیمار می شود واحتیاج به علم پزشکی پیدا می کند، چون بدنش عادت نکرده است. روایات هم بیان می کنند که حضرت آدم وقتی به زمین آمد، زیاد آب از بدنش می آمد و بدنش کوچکتر می شد. روایت می فرماید: خداوند علم همه چیز از جمله طب و نجوم را به او آموخت. پس پیدایش علم طب از زمان حضرت آدم (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) بوده است. و ایجاد علم طب توسط پیامبران بوده است. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۸ گسترش علم طب: آیا گسترش علم طب توسط پیامبران بوده است یا توسط دیگران بوسیله آزمایش و تحقیق؟ سه احتمال است؛ احتمال اول اینکه توقیفی هست و کلا از طرف انبیا است. احتمال دوم اینکه پیامبران هیچ دخلی ندارند. احتمال سوم اینکه اصول آن از پیامبران بوده است و بشر با تحقیقات آن را گسترش داده است. احتمال سوم صحیح است؛ پیدایش و گسترش علم طب در ناحیه اصول و مبانی توسط پیامبران بوده است ولی تحقیق و تجربه توسط بشر بوده است،که البته نقص هم دارد. مبانی طب، حتی مبانی امروزی، مثل درمان ژنتیک، ریشه در تعالیم انبیا دارد. در روایات ما بحث ژنتیکی آمده است. اینکه مبانی توسط انبیا (علیهم السلام) بیان شده است. در روایات داریم که: حضرت داود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) هر روز صبح در محرابش، گیاهی می رویید و حضرت با گیاه صحبت می کرد که برای چه چیزی مفید هستی؟ و گیاه می گفت که برای فلان بیماری مفید است. البته کیفیت صحبت گیاه را نمی دانیم. حضرت داوود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) می فهمید که این گیاه برای کدام بیماری خوب است و به مردم آموزش می داد. و مردم می گرفتند و درمان می کردند. روایاتی داریم که بجای حضرت داوود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) حضرت سلیمان (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) است. که هر روز یک گیاه می رویید. می فرمود: ای گیاه چرا هیچ حیوانی، جنی، تو را نمی خورد؟ جواب می داد که من غذای هیچکدام نیستم و داروی فلان بیماری ام. و ایشان به مردم منتقل می فرمودند و مردم دارو درست می کردند و درمان می کردند و.. روایات مختلف است. روایات معتبر حضرت داوود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام)‌ را بیان کرده اند. تا آن جا که گیاهی رویید. حضرت داود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) گفت تو چه گیاهی هستی؟ گفت من خرنوبه هستم. حضرت داوود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) فرمود:که پس محراب خراب می شود. وصیت کرد که حنوط آماده کنند. چون دانست که می میرد. روایات زیادی از شیعه و عامه داریم. که مبانی درمان از انبیاء (علیهم السلام) است. روایاتی هم داریم که عقل و تجربه هم نقشی دارد. می فرماید: علم طب من این علم اطبا الطب دکتر ها از کجا علم طب را یاد گرفتند؟ فرمود: نزدیکترین احتمال درباره سحر این است که مانند طب سات که بعضی تجربه و بعضی درمان است. فوضع .. برای هر سلامتی آفتی قرار داده است. طبیب در مقابل دارویی قرار داده که بیماری برطرف شود. پس معلوم می وشد که تجرب هم نقش دارد. روایت داریم که خداوند گیاهان را برای داروها قرار داده است و از انسان خواسته است که گیاهان را جمع کند و دارو درست کند. پس انسان هم نقشی دارد. روایت اولی که خواندیم که برای هر بیماری ای، دارویی قرار داده است. از وضع طبیبان است. انبیاء (علیهم السلام) رسالت را تبلیغ می کنند. کلمه وضع مربوط به خود بشر است. کلمه اطبا را شاید کسی به خدا و پیامبران انبیاء (علیهم السلام) معنا کند. با این روایت می سازد که خدا تجربه نمی کند. روایت داریم: درباره آبزیان منافعی هست که مردم به تدریج با اتفاقی کشف می کنند. مانند حلزون ،که سگی کنار دریا راه می رفت. حلزونی پیدا کرد و خورد، پوزه اش قرمز شد. مردم تعجب کردند و فهمیدند که خون حلزون رنگ است و رنگ قرمز گرفتند و اسم قرمز در روایت آمده است. بشر هم نقش دارد. اصل مبانی از انبیاء (علیهم السلام) است. پاسخ درست اینست که، مبانی از انبیا بوده است ولی بشر می تواند آزمایش کند و دارو بسازد. چیزی که قابل انکار نیست، کارهایی است که در آزمایشگاه و دانشگاه ها انجام می دهند. ولی مبنایش از انبیاء ( علیهم السلام) بوده است. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۹ مکانیزم ضرر داروهای شیمیایی: از روایاتی که خواندیم مشخص می شود که اصل درمان از گیاه است. حالا بشر داروی شیمیایی ساخته است. بشر ماده موثر گیاه را گرفته است. مثلا گیاه فسفات دارد که برای مغز و هوش خوب است. کلسیم دارد که استخوان را تقویت کند. منیزیم و ید دارد که برای تیروئید مفید است. و از داروهای ترکیبی که از انبیا رسیده است. از گیاهان و داروهای ترکیبی، به شکل قرص تهیه کردند. چرا اشکال ایجاد کرد؟ به جهت اینکه این گیاه، ده الی بیست ماده دارد. ماده موثر را گرفتند. وقتی به بیمار بدهند خوب می شود. ولی عوارض دارد. معده و کبد و اینها آسیب می بینند. چرا؟ بعد از مرور سال ها به این نتیجه رسیدند. این گیاه که ده ماده موثر دارد. یکیش درمان بود؛ ولی نه تای دیگر محافظت از بدن می کرد. پس اینکه ماده موثر را در درمان استفاده می کنند، عوارض زیادی را ایجاد کرده است. فهمیده اند که علاوه بر درمان، آسیب های زیادی می زند. به همین جهت بیماری ها شایع شده است. و محافظ هم ندارد. ولی عوارض داروی گیاهی کمتر است و اگر از طریق ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده باشد یا اصلا عوارض ندارد یا بسیار کم دارد. داروی شیمیایی ممکن است خیلی زود درمان کند، ولی عوارض دارد. درست است که فسفات، مغز را زیاد می کند؛ ولی اگر سلولز نداشته باشد محافظ بدن نخواهد بود. صرفا گیاه بودن این طور نیست که اصلا عوارض نداشته باشد. ولی گیاهی که معصومین (علیهم السلام) تجویز کرده اند، ما از عوارضش در امان هستیم. ما حدود صد و پنجاه گیاه در روایات داریم. می توانیم از این گیاهان در جای دیگری استفاده کنیم. مثلا روایت می فرماید این گیاه برای سودا خوب است و ما برای معده استفاده کردیم و مفید بود. ولی گیاهی که در روایت نیامده است عوارض دارد. گیاهی معروف است به نام شیرین بیان که دارویی سنتی است که مردم سال های سال خودشان را درمان می کردند. ولی الان معلوم شده است که بسیار عوارض دارد. پس آن چه در روایت نیامده است، معلوم است که ضرر داشته است. روزی ثابت می شود که عوارضی دارد. مثل شیرین بیان که ممنوع شده است. گیاهانی که اهل بیت (علیهم السلام) توصیه کرده اند، هم کم نیستند. امام کاظم (علیه السّلام) بیمار شدند و دکتر ها دارو آوردند که عجیب و غریب بود. حضرت (علیه السّلام) فرمودند: چرا شرق و غرب می روید. آن چه ما می گوییم عمل کنید. بهترین بحث طبایع و مزاج، در اسلام آمده است. بنده در جلد اول و دوم مفصل بحث کرده ام.کسانی که در طب اسلامی کار کنند، هزاران نفر هم باشند، تا کسی مراجعه کند، سریع می توانند مزاج را تشخیص بدهند. ولی در طب سنتی دو نفر متفق القول در تشخیص مزاج سخت پیدا می شود. و عجیب تر اینکه می گویند: سر سودایی است و کبد صفرایی ست. و حال اینک همه این ماده ها در خون است و خون در همه جای بدن است. طب اسلامی ریشه را درمان می کند یعنی مزاجی و هم داروی عوارضی دارد. طب شیمیایی عوارض را درمان می کند و طب سنتی مزاج ها را، طب اسلامی هر دو را معالجه می کند. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید روزانه دهها مطلب در کانال احیاءامر اهلبیت(علیهم السلام) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۹ مکانیزم ضرر داروهای شیمیایی: از روایاتی که خواندیم مشخص می شود که اصل درمان از گیاه است. حالا بشر داروی شیمیایی ساخته است. بشر ماده موثر گیاه را گرفته است. مثلا گیاه فسفات دارد که برای مغز و هوش خوب است. کلسیم دارد که استخوان را تقویت کند. منیزیم و ید دارد که برای تیروئید مفید است. و از داروهای ترکیبی که از انبیا رسیده است. از گیاهان و داروهای ترکیبی، به شکل قرص تهیه کردند. چرا اشکال ایجاد کرد؟ به جهت اینکه این گیاه، ده الی بیست ماده دارد. ماده موثر را گرفتند. وقتی به بیمار بدهند خوب می شود. ولی عوارض دارد. معده و کبد و اینها آسیب می بینند. چرا؟ بعد از مرور سال ها به این نتیجه رسیدند. این گیاه که ده ماده موثر دارد. یکیش درمان بود؛ ولی نه تای دیگر محافظت از بدن می کرد. پس اینکه ماده موثر را در درمان استفاده می کنند، عوارض زیادی را ایجاد کرده است. فهمیده اند که علاوه بر درمان، آسیب های زیادی می زند. به همین جهت بیماری ها شایع شده است. و محافظ هم ندارد. ولی عوارض داروی گیاهی کمتر است و اگر از طریق ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده باشد یا اصلا عوارض ندارد یا بسیار کم دارد. داروی شیمیایی ممکن است خیلی زود درمان کند، ولی عوارض دارد. درست است که فسفات، مغز را زیاد می کند؛ ولی اگر سلولز نداشته باشد محافظ بدن نخواهد بود. صرفا گیاه بودن این طور نیست که اصلا عوارض نداشته باشد. ولی گیاهی که معصومین (علیهم السلام) تجویز کرده اند، ما از عوارضش در امان هستیم. ما حدود صد و پنجاه گیاه در روایات داریم. می توانیم از این گیاهان در جای دیگری استفاده کنیم. مثلا روایت می فرماید این گیاه برای سودا خوب است و ما برای معده استفاده کردیم و مفید بود. ولی گیاهی که در روایت نیامده است عوارض دارد. گیاهی معروف است به نام شیرین بیان که دارویی سنتی است که مردم سال های سال خودشان را درمان می کردند. ولی الان معلوم شده است که بسیار عوارض دارد. پس آن چه در روایت نیامده است، معلوم است که ضرر داشته است. روزی ثابت می شود که عوارضی دارد. مثل شیرین بیان که ممنوع شده است. گیاهانی که اهل بیت (علیهم السلام) توصیه کرده اند، هم کم نیستند. امام کاظم (علیه السّلام) بیمار شدند و دکتر ها دارو آوردند که عجیب و غریب بود. حضرت (علیه السّلام) فرمودند: چرا شرق و غرب می روید. آن چه ما می گوییم عمل کنید. بهترین بحث طبایع و مزاج، در اسلام آمده است. بنده در جلد اول و دوم مفصل بحث کرده ام.کسانی که در طب اسلامی کار کنند، هزاران نفر هم باشند، تا کسی مراجعه کند، سریع می توانند مزاج را تشخیص بدهند. ولی در طب سنتی دو نفر متفق القول در تشخیص مزاج سخت پیدا می شود. و عجیب تر اینکه می گویند: سر سودایی است و کبد صفرایی ست. و حال اینک همه این ماده ها در خون است و خون در همه جای بدن است. طب اسلامی ریشه را درمان می کند یعنی مزاجی و هم داروی عوارضی دارد. طب شیمیایی عوارض را درمان می کند و طب سنتی مزاج ها را، طب اسلامی هر دو را معالجه می کند. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt روزانه دهها مطلب در کانال احیاءامر اهلبیت(علیهم السلام) و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۱۰ نتیجه: طب از طرف انبیاء آمده است و بعدش هم وارثان انبیا، علما هستند. کسانی که می گویند طب مال دکتر هاست ما می گوییم اتفاقا برعکس است. بشر حتی یک دارو را نمی تواند بسازد. مویدش همین روایت حضرت داود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) که خواص گیاهان را به مردم آموزش دادند. مدتی است که طب اسلامی مهجور شده است و به آن توجهی نشده است. ولی الان زمان آن رسیده است که طب اسلامی مطرح شود. چون طب شیمیایی عاجز شده است. الان بهداشت جهانی به کشور ها ابلاغ کرده است که به طب بومی خودتان برگردید. و اگرنه نمی شد این طب را مطرح کرد. ما همین مختصری که درمان کردیم اثر و فواید را دیدیم. درمان های موثر و قوی و بدون عوارض و بیماری های لاعلاج که تجربه کردیم. طب اسلامی درباره همه بیماری ها درمان دارد و اگر هم عاجز باشد، در مقابل کسی هست که طب اسلامی را نپذیرفته است. الان طب اسلامی مثل مردار است که وقتی همه جا را رفتند و گشتند و نا امید شدند با هزار تردید، بر می گردند. باید طب اسلامی، انتخاب اول باشد. اگر ناچار شدیم، سراغ آن طب ها برویم. همین کلاس ها موثر است. اگر مردم بفهمند و تبلیغ شود، در درمان تاثیر دارد. البته دارو های طب اسلامی پنجاه درصدش داروست و بقیه اعتقاد است. ولی دارو های دیگر، هشتاد درصدش،اعتقاد است.ان شاء الله مباحث کلی که در درمان نقش دارد، را می خوانیم تا تمام شود. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید از هشتک زیر استفاده کنید روزانه دهها مطلب در کانال احیاءامر اهلبیت(علیهم السلام) به ما بپیوندید👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۱۱ روش پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در برابر علم طب. آیا پیامبر (صلوات الله علیه و آله) مساله طب را پذیرفتند یا اینکه آن را تعطیل کردند؟ می دانیم که زمانی که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) مبعوث شدند، بعضی امور مثل سحر و کهانت را تعطیل کردند. ولی در مساله طب آن را تایید کردند. وقتی اعتقاد به خدا و تاثیر آن در هستی و این که هیچ اتفاقی نمی افتد، مگر به اراده خداوند و هیچ تغییری نیست، مگر به خواست خداوند ، وقتی این مساله در بین مردم رسوخ کرد، سوالی پیش آمد که آیا طبیب می تواند کاری بکند؟ زمان پیامبر(صلوات الله علیه و آله) شخصی بیمار شد. فرمودند: طبیبی بیاورید. گفتند: مگر طبیب می تواند کاری بکند؟ فرمودند: خداوند بیماری ها را نازل کرد و درمانی قرار داد. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمودند بیایید و خودتان را درمان کنید و این کلام به شکل های گوناگون صادر شد. این روایت «لِكُلِّ داءٍ دَواءٌ»[1] برای هر بیماری ، دارویی است، متواتر است که شیعه و غیر شیعه نقل کرده اند. مردم می آمدند و سوال می کردند: آیا خود را درمان کنیم؟ فرمودند: بله. می گفتند: آیا طبیب می تواند در مقابل قضا و قدر کاری کند؟ پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرمودند: این خودش قضا و قدر است. این مساله بین مسلمانان رایج بود که خداوند خودش طبیب است و اوست که بیمار کرده است. به ابوذر گفتند: طبیب بیاوریم. جواب داد: طبیب خودش مرا بیمار کرده است. ابن مسعود هم بیمار شد و گفتند: آیا طبیب بیاوریم.گفت: طبیب خودش مرا بیمار کرد و نیازی به طبیب نیست. و همچنین یکی از پیامبران (علیهم السلام) بیمار شد و گفت: «لا أتداوى حتى يكون الذي أمرضني هو الذي يشفيني. فأوحى الله تعالى إليه: لا أشفيك حتى تتداوى، فإن الشفاء مني.»[2] یعنی «طبیب نمی خواهم. خودش بیمار کرده است و خودش شفا می دهد. خداوند به آن پیامبر وحی فرمود: من خوبت نمی کنم تا خودت را درمان کنی و دوا و شفا بدست من است.» نزدیک بود این مساله فراگیر شود که نیازی به طبیب نیست. ولی پیامبر (صلوات الله علیه و آله) با کلمات مختلف فرمودند: که درمان کنید. پس به پیامبر(صلوات الله علیه و آله) امر به درمان کردن شده است. روایت دیگری از ابی درداء داریم که پیامبر(صلوات الله علیه و آله) فرمودند: «إن الله أنزل الداء و الدواء، وجعل لكل داء دواء، فتداووا و لا تتداووا بحرام.»[3] یعنی «بدرستی که خداوند (تبارک و تعالی) بیماری و دارو را نازل کرده است؛ و برای هر دردی دارویی قرار داده است. پس خود را مداوا کنید و بوسیله حرام مداوا نکنید.» و در روایت بعدی از جابر، پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمودند: «إن لكل داء دواء: فإذا أصيب دواء الداء برأ بإذن الله تعالى.»[4] یعنی «برای هردردی دارویی است؛ اگر کسی موفق به شناسایی دارو بشود، بیماری به اذن خدا، برطرف می شود.» صحرانشینان از پیامبر (صلوات الله علیه و آله) پرسیدند: «يا رسول الله، ألا نتداوى؟ قال: نعم يا عباد الله تداووا، فإن الله لم يضع داء إلا وضع له شفاء ودواء إلا داء واحدا، قالوا: يا رسول الله، وما هو؟ قال: الهرم.»[5] یعنی« ای رسول خدا، آیا خود را درمان نکنیم. فرمودند: بله خود را درمان کنید. خداوند (تبارک و تعالی) هیچ بیماری ای قرار نداده، مگر این که دارویی برای آن قرار داده است.» ادامه دارد .... و از هشتک زیر استفاده کنید روزانه دهها مطلب در کانال احیاءامر اهلبیت(علیهم السلام) به ما بپیوندید👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۱۲ نکته و سوال: در این روایات بیان شد که خداوند (تبارک و تعالی) بیماری را نازل کرده است و درمان هم داده است و هیچ بیماری ای، بدون دارو نازل نکرده است. نزول به چه معناست؟ پاسخ: احتمالاتی دارد؛ احتمال اول، مراد از نازل کردن دارو، نازل کردن داروی آن است. علم به دارو و علم طب با وحی آسمانی نازل شده است. نیاز به تقدیر دارد. ظاهر این است که خود دارو نازل می شود. احتمال دوم؛ منشا داروها، آب آسمان است که در روایت هم، آب نیسان و باران، درمان کل بیماری هاست. آب آسمان نازل می شود و گیاه می روید و دارو ودرمان است؛ چون از آب آسمان استفاده می کند. احتمال سوم؛ درمان حقیقی از آسمان نازل می شود و دارو کمک می کند. فرض کنید، مثلا پرتوی کیهانی است که ممکن است به هر کسی بخورد. احتمال چهارم؛ نزول به معنای قرار دادن و مقدر کردن است، نه به معنای نزول مکانی. پس در اصل مساله درمان، پیامبر (صلوات الله علیه و آله) امر به درمان کرده اند. خوب نیست انسان، خود را درمان نکند. تداووا، صیغه امر است. کیفیت درمان: پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: درمان با گیاه است. روایت داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «تعالجوا ولا تتكلوا، فإن الله الذي أمرض قد خلق الأدوية المتعالج بها بلطيف صنعه، وجعل بعض الحشائش و الخشب و الصموغ و الأحجار أسبابا للشفاء من العلل والأدواء، فهي تدل على عظيم قدرته و واسع رحمته.»[6] یعنی « معالجه کنید و واگذار نکنید؛ خداوندی (تبارک و تعالی) که بیمار کرده است، داروهایی که انسان را معالجه می کند، خلق کرده است با ظرافت ساختنش، و بعضی گیاهان و چوب ها و صمغ ها و سنگ ها را، اسباب شفا قرار داده است. و این دلالت بر قدرت خداوند (تبارک و تعالی) و گستردگی رحمتش دارد.» پیامبر (صلوات الله علیه و آله) درمان با گیاهان را فرمود؛ برخی از صمغ ها و چوب ها وسنگ را اسباب شفا قرار داده است. مجوز صادر گردیده است و حتی امر فرموده اند. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) و طب های مطرح در دنیا: پیامبر (صلوات الله علیه و آله) چه برخوردی داشتند با درمان های رایج آن روز، مثل طب یونانی و هندی و یهودی؟ از مضمون روایات استفاده می شود که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) این طب ها را قبول داشتند و می فرمودند که خود را با نسخه ها و دعاها مداوا کنید. پیامبر(صلوات الله علیه و آله) نمی فرمودند: درمان نکنید و فقط پیش من بیایید. البته نظارت داشتند و تعدیل می کردند. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۱۳ درمان با داغ کردن و جراحی: اعراب،کسی را برای درمان، داغ می کردند و پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در قضیه بودند، ولی سکوت می فرمودند و این نشانه تایید آن بود. هر چند بعدا از داغ کردن نهی فرمودند، چون چهره را زشت می کند. عمل جراحی: در آن زمان عمل جراحی صورت می گرفت که ظاهرا آپاندیس بوده است. روایت داریم گروهی از انصار خدمت پیامبر (صلوات الله علیه و آله) رسیدند و گفتند: «يا رسول الله. إن لنا جارا اشتكى بطنه، أفتأذن لنا أن نداويه؟ قال: بماذا تداوونه؟ قالوا: يهودي ههنا يعالج من هذه العلة قال: بماذا؟ قالوا: بشق البطن فيستخرج منه شيئا، فكره ذلك رسول الله صلى الله عليه وآله. فعاودوه مرتين أو ثلاثا، فقال: افعلوا ما شئتم. فدعوا اليهودي فشق - بطنه و نزع منه رجرجا كثير ثم غسل بطنه ثم خاطه وداواه فصح. وأخبر النبي صلى الله عليه وآله فقال: إن الذي خلق الأدواء جعل لها دواء، وإن خير الدواء الحجامة و الفصاد و الحبة السوداء - يعني الشونيز.»[7] یعنی « ای رسول خدا، ما همسایه ای داریم که شکم درد دارد. آیا اجازه می دهید تا مداوایش کنیم؟ فرمودند: به چه چیزی او را درمان می کنید؟ گفتند: طبیبی یهودی هست که این بیماری را درمان می کند. پیامبر(صلوات الله علیه و آله) فرمودند: با چه درمان می کند؟ گفتند: با پاره کردن شکم و چیزی از شکم بیرون می آورد. پیامبر(صلوات الله علیه و آله) کراهت داشتند از این کار. دو مرتبه آمدند و اصرار کردند که می خواهیم درمان کنیم. بار سوم پیامبر(صلوات الله علیه و آله) فرمودند: هر کاری می خواهید بکنید. یهودی آمد و شکم را پاره کرد و موادی را خارج کرد و سپس شکم را شست و دوخت. سپس درمان کرد و خوب شد. به پیامبر(صلوات الله علیه و آله) خبر دادند. پیامبر(صلوات الله علیه و آله) فرمودند: خداوندی که بیماری ها را خلق کرده، دارو و درمانی برای آن ها قرار داده است. ولی بهترین درمان، حجامت و فصد و سیاه دانه است.» نکته مهم از روایت: پیامبر(صلوات الله علیه و آله) مساله عمل جراحی را نپذیرفتند ولی اجازه دادند و سپس بهترین درمان را بیان کردند. احتمال دارد که در آن زمان بخاطر پیشرفته نبودن نپذیرفتند. و احتمال دیگر اینست که کلا عمل جراحی خوب نباشد .که همین احتمال دوم قوی تر است، مثلا درمان آپاندیس نیاز به عمل ندارد. ما تجربه کردیم. هر کسی مبتلا شود فورا پنجاه گرم عسل با سیاه دانه به او بدهند خوب می شود و نیازی به جراحی نیست. خیلی از بیماری ها اینگونه است. بعدا بحث می کنیم. که درعمل جراحی دو کار صورت می گیرد که یکی خارج کردن خون محل است که با بریدن صورت می گیرد. وکار دیگر جدا کردن عضو است. ولی در حقیقت درمان همان خارج کردن خون است. این همان حجامت است. حجامت باعث خارج شدن خون می شود. فصد همان خون خالی کردن است. الان عمل قلب باز انجام می دهند با چند میلیون هزینه و ما با چند گیاه مثل اسپند و فلفل و ... هر رگ قلبی را باز می کنیم. نیازی به عمل نیست. برخود پیامبر(صلوات الله علیه و آله) با طب های دیگر مشخص شد. مثلا در جریان داغ کردن اقرار و تایید کردند، ولی بعدا نهی فرمودند. مساله عمل جراحی را کراهت داشتند؛ ولی پس از اصرار اجازه دادند. ولی پس از بهبودی فرمودند: درمان بهتر هم بود. اقرار فرمودند که این هم درمان است ولی بهترین درمان نیست. جایگزین عمل جراحی، فصد و حجامت است. عمل آپاندیس که در کل دنیا مرسوم است ولی در طب اسلامی اینگونه نیست. بنده صدها بار با همین گیاهان درمان کرده ام. نکته درباره شکستگی: درمان شکستگی، یک فن مستقل است. عمل شکسته بندی را دکترها انجام نمی دهند. و کاری به طبابت ندارد و نقش متفاوتی دارد. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۱۴ درمان گلو درد در طب غیر اسلامی و اسلامی: عرب در درمان گلو درد، انگشت را وارد حلق کودک می کند و یا از بیرون فشار می دهد تا مشکل حل شود. پیامبر(صلوات الله علیه و آله) به این کار اعتراض داشتند. و می فرمودند: چرا این کار را انجام می دهید؟ از این عود هندی استفاده کنید که در آن درمان هفت بیماری است. در بینی بریزید برای درمان گلو درد. «یلد» یک روش درمان اسلامی است که ریختن دارو در یک طرف دهان است. عود، از هند می آید. بهترین عطر، عطر عود است. به عنوان دارو و درمان هندی است و جزء طب هندی است. از این طب هندی استفاده کنید. این اقرار است و مساله ادغار را رد کردند. موارد دیگری هم داریم که طبیبی از عرب نزد امام صادق (علیه السلام) آمد وگفت: من طبیبی از عرب هستم، که اطلاعاتی در طب دارم و پول ویزیت هم نمی گیرم. فرمودند: اشکالی ندارد. و در روایت دیگری داریم از یکی از مردم که گفت: فرزندی داشتم که مبتلا به سنگ کلیه می شد. به من گفتند :که هیچ درمانی بجز عمل جراحی ندارد. من هم این کار را کردم. ولی با عمل جراحی، مرد. شیعیان گفتند: که تو شریک در خون پسرت هستی. به امام هادی (علیه السلام) نامه ای نوشتم. فرمودند: «يا أحمد، ليس عليك فيما فعلت شئ، إنما التمست الدواء، وكان أجله فيما فعلت.»[8] یعنی «اشکالی ندارد. عقوبتی برشما نیست. شما می خواستی او را درمان کنی و اجل او در این کار بود.» نکته این روایت: چون قصد درمان بوده است، اشکالی ندارد. عقوبت ندارد. فی الجمله درمان بوده است، و اگرنه امام(علیه السلام) این در مان درمان نیست و کشتن است. ولی اقرار قطعی نبوده است. کار طبی هم هست و اگر طب نباشد، قتل محسوب می شود. مثل اینکه کسی عصبانی شود و با چکشی بر سرش می زند. حتما دیه دارد و کشتن محسوب می شود، چون درمان نیست. سیاست تعدیل پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در موارد و مواقع طب: اول: داغ کردن که پیامبر(صلوات الله علیه و آله) نهی فرمودند از داغ کردن، البته در ابتدا تایید فرمودند. طب عرب را پذیرفتند ولی این شکل از طب عرب را قبول نکردند. دوم: درمان با حرام مثل درمان با چیزهای نجس و حرام. در روایتی پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرمایند: «إن الله أنزل الداء و الدواء، وجعل لكل داء دواء، فتداووا و لا تتداووا بحرام.»[9] یعنی «بدرستی که خداوند (تبارک و تعالی) بیماری و دارو را نازل کرده است؛ و برای هر دردی دارویی قرار داده است. پس خود را مداوا کنید و بوسیله حرام مداوا نکنید.» سوم: ایجاد اعتقاد در مردم پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمودند: کسی که سوره حمد شفایش ندهد، هیچ وقت خوب نشود. معلوم است که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) نمی خواهد مردم را نفرین کند. می خواهد ایجاد اعتقاد کند. سوره حمد درمان است و بهترین درمان است چهارم: تعدیل درمان در مساله درمان، در کتب طبی، خیلی پیچیدگی وجود دارد. مثلا هر دارویی چهل، پنجاه گیاه است. درمان های سخت مثلا کیسه ی صفرای فلان حیوان مثلا گرگ. طب جدید هم مساله را خیلی پیچیده کرده است. مساله خیلی سخت نیست. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) مساله را آسان کرد، و فرمودند بیماری سه تاست و درمان هم سه تاست. اما بیماری خون و بلغم است و درمان خون، حجامت است و درمان صفرا و سودا مش ( ملین و مسهل) است و دوای بلغم، حمام (اتاق گرم) است. طبق این روایت هر کسی می تواند طبیب بشود. منشا تمام بیماری ها این سه تاست. یک سوم بیماری ها، معلوم غلبه خون است و یک سوم بیماری ها، معلول غلبه صفرا و سوداست و یک سوم معلول غلبه بلغم است. فقط باید کسی باشد که بتواند تشخیص دهد. این همه درمان های گوناگون و پیچیده ندارد. این تعدیل، کلی و پایه است. روایت از امام صادق (علیه السلام) داریم که به طبیبی فرمودند: کسی که تب دارد با چه درمانش می کنی؟ گفت: با این دارو های تلخ درمان می کنم. فرمودند: سبحان الله، خدایی که می تواند با تلخ خوب کند، با شیرین هم می تواند. روایتی دیگر هم به همین صورت نقل شده است. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۱۵ درمان با عسل: شخصی نزد پیامبر (صلوات الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: برادرم مبتلا به اسهال شده است. فرمودند: به او عسل بده. به او عسل داد و برگشت. گفت: به او عسل دادم، اسهالش شدید شد. فرمودند: خداوند درست فرمود. بلکه شکمش دروغ گفت. برگرد و دوباره به او عسل بده. بار دوم عسل داد و خوب شد. اتفاقی که افتاد این بود که، در مرحله اول اعتقاد نداشت. خواهیم خواند که اعتقاد در درمان اثر دارد. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمودند: خدا درست و راست فرمود. امروزه طبیب می گوید: عسل نخور. باید بگوییم خداوند (تبارک و تعالی) می فرماید. اگر شخص خوب نشد، بخاطر عدم اعتقاد است. درمان با شراب و نبیذ و استفاده از مسکن: استفاده از مسکن نهی شده است. روایت داریم که: شخصی به نام ابن ابی یعفور، زمانی که مبتلا به این درد ها می شد و زمانی که دردش سخت می شد، مقداری از نبیذ می خورد و دردش تسکین می یافت. بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد و خبر داد از دردش و اینکه وقتی نبیذ می خورد، دردش تسکین می یابد. امام (علیه السلام) فرمودند: نخور. وقتی برگشت، مجددا مبتلا شد و خانواده اش گفتند: بیا و نبیذ بخور. اصرار کردند تا اینکه خورد. وقتی خورد، تسکین یافت. مجددا نزد امام صادق (علیه السلام) برگشت و خبر داد به این درد و خوردن نبیذ. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابن ابی یعفور، نخور، زیرا این حرام است و شیطانی است که به تو موکل شده است و اگر مایوس شود، تو را رها می کند. شیطان باعث درد می شود. وقتی به کوفه برگشت، دردش دوباره عود کرد، سخت تر از قبل. خانواده اش گفتند: بیا نبیذ بخور. گفت قسم به خدا، که یک قطره هم لب نمی زنم. مایوس شدند. کسی بود که قسم نمی خورد و متهم هم می شد، قسم نمی خورد. وقتی قسم او را شنیدند، مایوس شدند. چند روز مبتلا بود و خوب شد و دیگر آن درد، هیچ وقت برنگشت تا از دنیا رفت.» اگر کسی تسکین دهنده را استفاده کند، دوباره بیماری عود می کند. ولی اگر تحمل کند، پس از تحمل، دیگر عود نمی کند. این کار شیطان و ویروس است که حمله کرده و اگر ببیند که مقاومت می کنی، دیگر عود نمی کند. کلمه شیطان، شامل میکروب و ویروس هم می شود. در روایات مسکن عمومی نیامده است و فقط دعا آمده است. در طب اسلامی، مسکن هر عضوی داریم. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۱۶ حقیقت طب. تدوین این علم بصورت تحقیقی: سوال کردند که بنده چگونه وارد این علم شدم و دنبال این بحث طب رفتم؟ در حدود سی یا سی و پنج سال قبل، در اول ازدواج ما، خانواده مبتلا به سرطان شدند. پیش دکتر ها رفتیم، آن زمان خیلی سخت بود، سونوگرافی نبود، برای سونوگرافی باید از مشهد به تهران می آمدیم و...خلاصه دکتر با ما آشنا بود، گفت: تحملش را داری مطلبی بگویم؟ گفت: همسر شما سرطان دارد. سرطان دوازده نوع است و این، بدترینش است که هیچ درمانی ندارد. بنده به دنبال روایات رفتم، دنبال داروهای عمومی مثل عسل و سیاه دانه و این چیزها؛ خلاصه خانواده خوب شد. دوباره آزمایش بردیم و گفتند هیچ مشکلی ندارد. واقعا دیدیم که این روایات موثر است و همین جوری روی زمین مانده است. شروع کردم به فیش برداری. این حرف، مال سی الی سی و پنج سال قبل است. فیش برداری کردم و فکر کردم، اول کار فکر می کردم دویست تا سیصد، روایت درمورد طب داریم. جمع کردم هزار روایت شد و بیشتر می شد تا یواش یواش حدود ده هزار روایت یا بلکه بیشتر جمع شد. این مساله طبِ را ائمه معصومین (علیهم السلام) واقعا خیلی اهمیت داده اند، که این همه روایات از معصومین (علیهم السلام) وارد شده است. آرام آرام در کنار درس ها شروع به موضوع بندی و تدوین و یواش یواش نوشتن کردم. و پانزده سال قبل تمام شد و چاپ شد. مقداری در مشهد بودیم و مطرح شد و درمان شد و البته ضعیف بود. بعدش هم اصفهان مطرح کردیم. کسی قبل از من این مباحث را نداشته است. ما کتاب طب نداریم. فقط کتاب طب النبی، سبط بن جوزی از اهل سنت هست که بسیار مختصر است. کتابی که روایات طبی را جمع، و بررسی سندی کند و فقه الحدیث کار کند، نداریم. چندین کتاب مثل طب الائمه از عبد الله بن شبر و کتاب های دیگری داریم، ولی بررسی دقیق متنی نشده است. وقتی وارد درمان با طب اسلامی شدیم، همه اش معجزه بود. حقیقت طب: اگر حقیقت طب دانسته شود، دردرمان خیل موثر است. وشخص وظیفه اش را می داند. در تعریف طب گفته اند: هو العلم بالداء والدوا. دانستن بیماری ها و درمان هاست. این گونه تعریف کرده اند. البته کامل تر این است که : العلم بالداء و الدوا مع کسب المهارة الازمه لممارسة العلاج. دانستن بیماری ها و داروها و بدست آوردن مهارت کافی در درمان است. فقط شناختن بیماری و درمان کافی نیست. باید مهارت کسب کند. امروزه در طب شیمیایی جدید بعد از اینکه دانشگاه تمام شد، درمان عملی را شروع می کنند. یک سال یا دو سال در مطب ها و درمانگاه ها بصورت عملی انجام می دهند. طب اسلامی نیز همین طور است. در حین بررسی روایات دیدم که روایات تعارض دارند و معانی جدید و تازه درباره تعریف طب و کار طبیب دارد. بصورت احتمالاتی مطرح کردم. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
بسم الله الرحمن الرحیم طب روایی ۱۷ احتمالات درباره طب و داروها: احتمال اول اینکه علم طب، مانند علل و معلولات است. آتش علت است که کاغذ را می سوزاند. دارو هم شخص را درمان می کند. دارو، علت درمان است. علم طب اینگونه، داخل در باب علل و معلولات حقیقی است که تاثیر واقعی برای درمان دارد. و این احتمال موید از روایات هم دارد. که می فرماید: «لِكُلِّ داءٍ دَواءٌ»[1] یعنی «برای هر دردی، دارویی هست.» و روایتِ: «ما أنزَلَ اللّه ُ مِن داءٍ إلاّ وقَد أنزَلَ لَهُ شِفاءً(دواء)»[2] یعنی « خداوند ، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه براى آن ، درمانى هم فرستاده است.» دارو امری حقیقی است .و کسی که نمی داند دارو چیست و نمیتواند تشخیص دهد او جاهل است و نمی تواند درمان کند. پس امر حقیقی وجود دارد؛ دارو علت است برای تحقق درمان و شفاء. احتمال دوم اینست که درمان همه اش در فاز خیال است و مساله دل خوش کردن است. چیزی به نام دارو وجود ندارد. دو روایت هم داریم؛ حضرت موسی (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) از خداوند می پرسد: «يا رب من أين الداء؟ قال: مني. قال: فالشفاء؟ قال: مني. قال: فما يصنع عبادك بالمعالج؟ قال: يطيب بأنفسهم. فيومئذ سمي المعالج الطبيب»[3] یعنی «پروردگارا! درد از كيست؟ فرمود: «از من». پرسيد: پس درمان از كيست؟ فرمود: «از من». پرسيد: پس مردم با معالج چه مى كنند؟ فرمود: «او به اين كار ، دل آنان را خوش و خرسند مى سازد. پس از همين روى، معالج را طبيب نام نهادند.». توضیح حدیث: طبیب از «ط.ب.ب» به معنای دل خوش کردن است، درست است که طبیب نسخه و دارو می نویسد. معنایش اینست که بیماری درمان دارد. دارو کاری نمی کند. درمان، لازم ِ کار طبیب است. وقتی طبیب می گوید مشکلی ندارد، دارو می نویسم خوب می شوی. این درمان است. حضرت موسی می پرسد مردم با طبیب چیکار می کنند. فرمود: دل خوش می کنند. روایتی دیگر هم دقیقا مثل همین روایت است. روایت دیگری داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ الطَّبيبُ، و لكنَّكَ رجُلٌ رَفيقٌ»[4] یعنی‌ (خداوند طبیب است و تو مردی با رفق هستی.» و در روایت دیگر می فرماید: «اللّه ُ الطَّبيبُ، بل أنتَ رَجُلٌ رَفيقٌ ، طَبِيبُها الذي خَلَقَها»[5] یعنی « خدا طبیب است، تو انسانی با رفق و ملایمت هستی، طبیب هر نفسی کسی هست که آن را خلق کرده است.» و در روایت دیگری می فرماید: «الطَّبيبُ اللّه ُ، و لَعَلَّكَ تَرفُقُ بأشياءَ تَحرُقُ بها غَيرَكَ»[6] یعنی « طبیب،خداست. و تو مرافقت ایجاد می کنی و شما می سوزانی.» طب های جدید عمل جراحی انجام می دهند. کار طبیب درمان نیست. کارش معده و قلب و کلیه و شکم پاره کردن است. درمان با خدا و طبیب خداست. خیلی چیزها در درمان دخل دارد؛ وقتی به مطب می رود و نوبت سه ماهه می دهد و انتظار می کشد، این در درمان تاثیر دارد. لباس سفید دکتر، نقش دارد. همان دکتر، اگر لباس نارنجی شهرداری بپوشد دیگر درمان ندارد. احتمال سوم اینست که طبیب در نفس بیمار اعتقاد ایجاد می کند. درمان همان اعتقاد است. طبیب اعتقاد پیدا می کند که این دارو درمان است. و این اعتقاد را به بیمار انتقال می دهد و این اعتقاد بیمار، باعث درمان می شود. این اعتقاد دلیلی هم دارد. ما می بینیم هر کسی با چیزی خودش را درمان می کند. کسی با طب سوزنی و دیگری با عرفان و دیگری با طب شیمیایی ... پس اعقاد درمان است، کار طبیب، تولید اعتقاد در ذهن بیمار است، این حقیقت طب است. روایتی هم داریم:کسی از امام صادق(علیه السلام) سوال کرد: من شکم درد دارم. حضرت (علیه السلام) فرمود: عسل و سیاه دانه بخور. شخصی دیگر گفت: ما این دارو را خوردیم، ولی اثر نکرد. حضرت (علیه السلام) فرمود: انما ینفع اهل الاعتقاد و الایمان برسول الله. اینهایی که به پیامبر اعتقاد دارند و پیامبر فرمود: عسل وسیاه دانه درمان است، برای آن ها درمان است. حضرت عیسی (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) مردم را با دست کشیدن شفا می داد. مفادش اینست که مردم بخاطر اعتقاد داشتن به حضرت عیسی (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) شفا می گرفتند. حضرت عیسی (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) می فرماید: اعتقادک شفاک. اعقتاد خودش درمان است. ادامه دارد .... جهت مطالعه سایر قسمت ها به کانال زیر مراجعه نمایید https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt و از هشتک زیر استفاده کنید
هدایت شده از z @.s
🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻 روزانه دهها مطلب در کانال احیاءامر اهلبیت(علیهم السلام) https://eitaa.com/ehyaamreahlebayt به ما بپیوندید را احیا کنیم....