eitaa logo
معارف اعتقادی
3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2هزار ویدیو
484 فایل
✅ متعلق به موسسه فرهنگی اعتقادی احیاء. #تبیین_معارف_اعتقادی #پاسخ_به_شبهات_اعتقادی #نقد_فرقه‌های_انحرافی @Alizamani110 پاسخ به شبهات 🔹️ 🔹️ تبلیغ و‌ تبادل @Haghgoo_110313 🔹️مدیریت @sadid20
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسش 🌷🌷🌷 ❓مراد از این جمله «لله الشفاعة جمیعا»؛ (شفاعت مخصوص خداست) چیست؟ پاسخ : 📌منظور از اینکه شفاعت براى خداست این نیست که خداوند نزد کسى شفاعت کند؛ زیرا، بالاتر از خداوند کسی نیست که خدا نزد او شفاعت کند. بلکه مراد این است که امر شفاعت به دست اوست و بدون اذن خدا هیچ کس حق شفاعت ندارد. اصل این مطلب اساساً صحیح است. از آیات قرآنى نیز همین مطلب استفاده مى شود؛ مثل این آیه شریفه: «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ» (۱)؛ (کیست که در نزد او، جز به فرمانش شفاعت کند؟!) این مطلب که شفاعت فعل خداست و به همین دلیل در خواست چنین فعلى از غیر خدا شرک است، یعنى چه؟ ◀️اگر منظور این است که ما به غیر خدا بگوئیم: این فعل را تو بدون این که از خدا نیرو بگیرى و خدا به تو قوت داده باشد براى ما انجام بده، مثلاً در همین مسأله شفاعت، ما از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بخواهیم که ما را شفاعت کند، ولى اصلاً کارى با اذن خدا نداشته باشیم، یا با این اعتقاد که و لو خدا اذن ندهد یا حتى نهى کند، ما را شفاعت کند. یا از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بخواهیم که فعلى براى ما در این دنیا یا در جهان آخرت انجام دهد بدون این که از خداوند نیرو و قدرت بگیرد، این بدون شک شرک خواهد بود و اختصاص به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و یا شفاعت هم ندارد. در همه افعال و همه اشخاص این نوع درخواست شرک مى باشد؛ امّا کدام مسلمان است که این گونه از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) در خواست کند؟ مگر ما وقتى از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) یا امام حاجت مى خواهیم یا طلب شفاعت مى کنیم چنین اعتقادى داریم؟ اگر این اعتقاد را داشته باشیم که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بدون اینکه خدا به او اذن و قدرت و توانى بدهد، قادر است شفا بدهد این شرک است، اما واقعاً اگر از شخص عوامى بپرسیم که حضرت ابوالفضل(علیه السلام) چطور فرزندت را شفا می دهد؟ مسلّما خواهد گفت: از خدا مى خواهد و خدا شفایش می دهد و یا ممکن است بگوید: خداوند بدو چنین قدرتى داده است. (۱). سوره بقره، آیه ۲۵۵. ایتا🌷👇 https://eitaa.com/ehyakalam تلگرام🌷👇 https://telegram.me/ehyakalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درگاه مجازی نشست(به عنوان میهمان کلیک کنید)👇👇 https://www.skyroom.online/ch/bonyadamin/neshasthayehya
لطفا کانال را به سایرین معرفی فرمایید. 🌷👇 https://eitaa.com/ehyakalam https://telegram.me/ehyakalam https://chat.whatsapp.com/KU93MJFDMd4KIKwBMteD0d
🤔 ❔با یک مولوی اهل سنت بحث می کردم می گفت مساله شهادت حضرت زهرا افسانه است و در هیچ روایت اهل سنت نیامده است ❗️❗️ 💠💠 👌در اين مورد برخی از نصوص را از كتاب اهل سنّت نقل مى‏ كنيم، تا روشن شود مسئله هتك حرمت خانه زهرا عليها السّلام و رويدادهاى بعدى، امرى تاريخى و مسلّم است؛ نه يك افسانه و با اينكه در عصر خلفا گرفتگى فوق العاده‏ اى نسبت به نگارش فضايل و مناقب اهل بيت عليهم السّلام در كار بود ولى به حكم اينكه «حقيقت شى‏ء نگهبان آن است» اين حقيقت به طور زنده در كتابهاى تاريخى و حديثى محفوظ مانده است. در نقل مدارك، ترتيب زمانى را از قرنهاى نخستين در نظر مى‏گيريم، تا برسد به نويسندگان عصر حاضر. 1⃣ابن ابی شیبه محدث معروف اهل سنت نقل می کند ؛ ❕«هنگامى كه مردم با ابى بكر بيعت كردند، على و زبير در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى‏پرداختند، و اين مطلب به عمر بن خطّاب رسيد. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوب‏ترين فرد براى ما پدر تو و بعد از پدرت تو هستى؛ ولى سوگند به خدا اين محبّت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.اين جمله را گفت و بيرون رفت، وقتى على عليه السّلام و زبير به خانه بازگشتند، دخت گرامى پيامبر به على عليه السّلام و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را هنگامى كه شما در آن هستيد آتش مى‏زنم، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مى‏دهد!» 📚مصنف ابن ابی شیبه ج8 ص572 2⃣بلاذری محدث بزرگ اهل سنت نقل می کند ؛ ❕« ابو بكر به دنبال على عليه السّلام فرستاد تا بيعت كند؛ ولى على عليه السّلام از بيعت امتناع ورزيد. سپس عمر همراه با فتيله (آتش‏زا) حركت كرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبه ‏رو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى‏بينم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، اين كار كمك به چيزى است كه پدرت براى آن مبعوث شده است!». 📚انساب الاشراف ج1 ص586 3⃣ابن قتیبه می نویسد ؛ ❕«ابو بكر از كسانى كه از بيعت با او سر برتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على عليه السّلام آمد و همگان را صدا زد كه بيرون بيايند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزيدند در اين موقع عمر هيزم طلبيد و گفت: به خدايى كه جان عمر در دست اوست بيرون بياييد يا خانه را با شما آتش مى‏زنم. مردى به عمر گفت: اى ابا حفص (كنيه عمر) در اين خانه، فاطمه، دختر پيامبر است، گفت: باشد!». 👌ابن قتيبه دنباله اين داستان را سوزناك‏تر و دردناك‏تر نوشته است، او مى‏گويد: «عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى كه فاطمه صداى آنان را شنيد، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصيبتهايى به ما از فرزند خطاب و فرزند ابى قحافه رسيد، افرادى كه همراه عمر بودند هنگامى كه صداى زهرا و گريه او را شنيدند برگشتند؛ ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بيرون آوردند، نزد ابى بكر بردند و به او گفتند: بيعت كن، على عليه السّلام گفت: اگر بيعت نكنم چه مى‏شود؟ گفتند: به خدايى كه جز او خدايى نيست، گردن تو را مى‏زنيم ...». 📚الامامه و السیاسه ص12 4⃣طبری می نویسد ؛ « عمر بن خطّاب به خانه على آمد در حالى كه گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان كرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى‏كشم مگر اينكه براى بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد در حالى كه شمشير كشيده بود، ناگهان پاى او لغزيد، شمشير از دستش افتاد و ديگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند». 📚تاریخ طبری ج2 ص443 5⃣ابن عبدربه درکتاب عقد الفرید خود می نویسد ؛ «على و عباس و زبير در خانه فاطمه نشسته بودند كه ابو بكر عمر بن خطّاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بيرون كند و به او گفت: اگر بيرون نيامدند، با آنان نبرد كن! عمر بن خطّاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، ناگاه با فاطمه روبه ‏رو شد. دختر پيامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده‏اى خانه ما را بسوزانى؟ او در پاسخ گفت: بلى مگر اينكه در آنچه امّت وارد شدند، شما نيز وارد شويد!» 📚عقد الفرید ج4 ص93 6⃣مضمون فوق الذکر مبنی بر اقدام به هجوم به خانه وحی و تهدید به آتش زدن خانه را دیگران از علمای اهل سنت نیز نقل کرده اند . 📚الاستیعاب ، ج3 ص975 📚المختصر فی اخبار البشر ، ابی الفداء ج1 ص156 📚نهایه الارب ، نویری ج19 ص40 📚مسند فاطمه سیوطی ، ص36 📚کنزالعمال ج5 ص651 📚ازاله الخلفاء ، دهلوی هندی ، ج2 ص29 📚دیوان محمد حافظ ابراهیم ج1 ص82 📚اعلام النساء ، عمر رضا کحاله ج4 ص114 ایتا🌷👇 https://eitaa.com/ehyakalam تلگرام🌷👇 https://telegram.me/ehyakalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا کانال را به سایرین معرفی فرمایید. 🌷👇 https://eitaa.com/ehyakalam https://telegram.me/ehyakalam https://chat.whatsapp.com/KU93MJFDMd4KIKwBMteD0d
❓❓❓❓❓ چرا علم غیب ائمه مانع از شهادت آنان نشد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇  ◀️در این که انبیاء و امامان معصوم(علیهم السلام) از علم غیب به تعلیم الهى آگاهند بحثى نیست. ولى در چگونگى این علم، و همچنین در وسعت و گسترش آن سخن بسیار است، و این مسأله از پیچیده ترین مسائلى است که در این گونه مباحث به چشم مى خورد، اخبار متفاوتى در مورد آن وارد شده و از سوى دانشمندان نیز اظهار نظرهاى مختلفى دیده مى شود. یکی از نظرات عبارت است از اینکه: ◀️آنها همه امور را مى دانند امّا "بالقّوه" نه "بالفعل". یعنى هرگاه بخواهند و اراده کنندکه چیزى از اسرار غیب را بدانند خداوند به آنها الهام مى کند، و یا قواعد و اصولى نزد آنها است که با مراجعه به آن قواعد و اصول فتح باب مى شود و مى توانند هر چیزى از اسرار غیب را بدانند، و یا کتبى نزد آنها است که به آن مى نگرند و از اسرار غیب باخبر مى شوند؛ یا این که در هر حال که خدا اراده کند و به اصطلاح حالت "بسط" به آنها دست دهد از این اسرار با خبر مى شوند، و در زمانى که این اراده گرفته شود و به اصطلاح حالت "قبض" حاصل گردد، این علوم موقّتاً پنهان مى شود. شاهد این نظر - در شکل اول - روایاتى است که مى گوید: امامان و پیشوایان معصوم هنگامى که مى خواستند چیزى را بدانند، مى دانستند؛ مرحوم کلینى در این زمینه بابى در اصول کافى منعقد کرده است تحت عنوان: «اِنَّ الاَْئِمَّةَ اِذَا شَاؤُوا اَنْ یَعْلَمُوا عَلِمُوا»؛ (امامان هرگاه اراده مى کردند چیزى را بدانند، مى دانستند).(۱) 💐این بیان در مورد علم پیامبران و امامان بسیارى از مشکلات را نیز حل مى کند، از جمله این که چرا مثلا امام حسن(علیه السلام) از کوزه زهرآلود آب نوشید؟ و امام هشتم(علیه السلام) انگور یا انار زهر آلوده را تناول فرمود؟ چرا فلان فرد ناباب را به عنوان قاضى یا فرماندار انتخاب کردند؟ و چرا یعقوب (علیه السلام) از وضع خود این همه نگران بود با این که فرزندش مقامات عالى را طى مى کرد، و سرانجام فراق، مبدّل به وصال مى شد؟ چرا... ؟و چرا...؟ 📌در تمام این موارد ممکن است گفته شود آنها اگر مى خواستند بدانند مى دانستند؛ ولى آنها مى دانستند که خداوند براى امتحان یا مصالح دیگر به آنها اجازه نداده است آگاهى پیدا کنند. 📌با ذکر یک مثال مى توان این مسأله را روشن ساخت: اگر کسى نامه اى به دست دیگرى بدهد که در این نامه اسامى افراد زیادى با مقامات آنها ذکر شده باشد، و یا حقایق مکتوم دیگرى در آن آمده باشد؛ اگر او بخواهد از این حقایق با خبر بشود در نامه را باز مى کند و آگاه مى شود، ولى تا در نامه باز نشده از آنها با خبر نیست، ضمناً شخص بزرگى که نامه را به دست او داده گشودن نامه را موکول به اذن و اجازه خود کرده است. (۱). اصول کافی، جلد۱، صفحه ۲۵۸(در این باب سه روایت به همین مضمون نقل شده است) مرحوم علاّمه مجلسى در مرآت العقول نیز در جلد ۳، صفحه ۱۱۸ به آنها اشاره کرده است. لطفا کانال را به سایرین معرفی فرمایید. 🌷👇 https://eitaa.com/ehyakalam https://telegram.me/ehyakalam https://chat.whatsapp.com/KU93MJFDMd4KIKwBMteD0d
درگاه مجازی نشست(به عنوان میهمان کلیک کنید)👇👇 https://www.skyroom.online/ch/bonyadamin/neshasthayehya