خودش شبه پیغمبر بود و فرقش مثل حیدر شد
میان آن نبرد او هم ز پهلو مثل مادر شد
تنش را با عبا برده به سوی خیمه بابایش
که آن رعنا قد و بالاش ، مکرر مثل اصغر شد .
من بچهی پایینِ این شهرم ، یک عمر با عشقِ تو خو کردم . .
از هر کسی هر جا دلم پر بود ، برگشتمُ پیشِ تو رو کردم .
شرحِ دلتنگیِ من بی تو فقط یك جملهست
تا جنون فاصلهای نیست از اینجا كِ منم . .
نفسش سخت گرفتهست به آغوش بکش ،
نوکرِ خستهیِ رنجورِ بهم ریخته را . .
عَناقالحُب .
قلبهایماندرمیانانزجاربهپیشگاهتوتقدیمکردهایم ؛
ایننیمهقلبهایمانرابپذیر ؛
عَناقالحُب .
ایننیمهقلبهایمانرابپذیر ؛
قلبهایِتیرهوشکستهمانرا
آقایِامامحسینعزیز ؛
یا ومن یسمع أنین الواهنین ؛
ای آنکه ناله خسته دلان را میشنود یاحسین . .
عَناقالحُب .
فی الدَمی روحی و قَلبی حُسین . .
در نفس ، روح و قلب من هستی آقایِ امامحسین ؛
- حسین جان ؛ من ُ با این حال تنها نذار . .
قلبی دارم که از درد خون گریه میکند (: