eitaa logo
استاد علی صفایی(عین صاد)
447 دنبال‌کننده
372 عکس
96 ویدیو
2 فایل
سلام استاد علی صفایی معروف به عین صاد از جمله شخصیت های فوق العاده ای است که ناشناخته مانده است. راه اندازی این کانال برای آشنایی با کلام و سیره و شخصیت ایشان است. لطفا برای معرفی ایشان کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید. آیدی مدیر @mahsolatsafa
مشاهده در ایتا
دانلود
✍...شوخی نیست! این (ع) است که ها را به عهده دارد . ، دست او را بسته و نمی تواند دشمن هایش را پیش از اینکه شروع کرده باشند، بگیرد. علی (ع) می داند که طلحه و زبیر چه می خواهند ، ولی آغاز گر نیست . آنهایی که می گویند : مکتب ، آزادی نمی دهد؛ همان هایی هستند که زبان شماتت به علی (ع) باز می کنند که چرا طلحه و زبیر را آزاد گذاشت؟ علی (ع) نه از این شماتت هراس دارد و نه از آن توبیخ ، که خود می داند آنچه را که می خواهد باید در چه وسعتی و با چه عمقی و با چه روشی، عملی سازد . حرکت ؛ علی صفایی حائری ، ص ۱۸۱. استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 حاج آقا پور سیدآقایی 🔷 برای دیدن استاد صفایی رحمة الله علیه به منزل آقای سید مجید پورطباطبایی رفته بودم. 🔷 مشغول گفتگو بودیم که سید مجید هم به جمع ما پیوست و به مناسبتی به استاد صفایی گفت: از وقتی که کتاب «ابوطالب تجلّی ایمان» را نوشته‌ام، وضع زندگی‌ام خیلی خوب شده است و بی حساب و کتاب روزی‌ام افزایش یافته است. 🔷 من هم بلافاصله گفتم: اتفاقاً من هم وضعم همین گونه شده؛ از وقتی کتاب «چشمه در بستر» را که تحلیلی از زمان شناسی حضرت فاطمه سلام الله علیها است، نوشته‌ام، اوضاع زندگی‌مان دگرگون شده و رزق و روزی‌مان خیلی زیاد شده است. 🔷 حاج شیخ که سرش پایین بود و حرف‌ها را با دقت گوش می داد، سرش را بالا آورد و گفت: بله، همین طور است. کسانی که از أهل بیت علیهم السلام دفاع کنند، دنیای آنها را هم تأمین می کنند. 🔷 تازه این در دنیاست، شما نمی دانید در آخرت برایتان چه خواهند کرد و چه عنایت‌هایی خواهند داشت، اصل کار آنجاست. 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۲٠ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰عاشق شدن❤️ ✅هركس كه خدا را به بزرگى و رحمت و حكمت و كمال و جمال شناخت، ناچار عاشق او مى‌شود و به او مى‌گرايد و او را معيار زندگى و چراغ راه مى‌كند. با عشق حق، عشق خلق زنده مى‌شود؛ چون اين‌ها وابستۀ محبوب و دست آفريدۀ او هستند و همان است كه گفته‌اند: ❤️بـه جـهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست ❤️عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست 👈و در نتيجه، مؤمن عاشق، آرام نمى‌گيرد، مگر هنگامى كه فقيرى نمانده باشد و بى‌كار نمى‌نشيند، مادام كه گرسنه‌اى بيدار مانده است. مؤمن تمام خلق را عيال خود مى‌بيند؛ چون اين‌ها عيال حق هستند و همين عشق عميق و همين ايمان بزرگ است كه انفاق‌ها و مساوات‌ها و ايثارها را توجيه مى‌كند و نه تنها توجيه مى‌كند، بلكه به وجود مى‌آورد و عملى مى‌سازد. 📚فقر ص 39 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 اقسام مذهب 💠 ما در رابطه با مذهب، سه جور تلقّى داريم: يك موقع مذهب، سنّتى‏ است. گاهى‏ عاطفى‏ است. و گاهى هم، اصيل. 💠 مذهب اصيل: معرفت‏ (يعنى اسلام ) و محبّت‏ (يعنى ايمان) و عمل‏ (يعنى تقوا) و احسان‏ (يعنى تقوا و صبر) را با هم دارد. اين سير را؛ معرفت و محبّت و عمل و استقامت در راه اين عمل و صبورى در راهِ احسان را با هم دارد. 💠 احسان، كار را خوب انجام دادن است. و محسنين، يك مرحله از متّقين بالاترند. متّقى، كسى است كه كارى را انجام مى‏دهد. و محسن، كسى است كه اين كار را خوب انجام مى‏دهد و در برابر رنج‏هايش صابر است؛ «مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَانَّ اللَّهَ لايُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ‏»؛ تقوا به اضافه صبر، احسان است و خدا اجر محسن را ضايع نمى‏كند. 💠 كسانى كه كار كرده‏اند و خوب هم كار كرده‏اند، مزد خوبى‏شان را از دست نخواهند داد. اتقان كار و احسان كار جزء سرمايه‏هاى آنها خواهد بود. كيفيّت كارشان جزء درجات‏شان خواهد بود. پس مذهب اصيل، مذهبى است كه معرفت و محبّت و عمل را با هم دارد. 💠 مذهب سنّتى: عملِ بدون معرفت و محبّت است. شناختى نيست كه زاينده باشد و محبّتى نيست كه عمل را به دنبال بياورد. پس به طور طبيعى آن عملى كه سنّتى مى‏شود؛ يعنى بدون ريشه‏اى از معرفت و محبّت است، آيا سنگين نخواهد بود؟! نفرت‏آور نخواهد بود؟! خستگى نمى‏آورد؟! تو را طلب‏كار نمى‏كند؟! 💠 اگر دو ركعت نماز بخوانى، از خدا يك دنيا بهشت نمى‏خواهى؟! و اگر هم يك كمى دير جوابت را بدهد يا زنت سالَك بزند، بچّه‏ات پيسى بگيرد، چشمت كمى درد بگيرد و... با او دعوا نخواهى كرد؟! 💠 با او دوست خواهى شد؟! آيا نمى‏گويى خدايا! من براى تو قدمى برداشتم، تو كس ديگرى را پيدا نكردى كه پدرش را در بياورى؟! جيغ و دادت بلند نمى‏شود كه چرا مرا گير آوردى؟! بنابراين رضا نيست، رابطه محبّت نيست. 💠 و آن چه كُميتِ‏ همه ما را در درجات سير و سلوك‏مان لنگ كرده، همين است كه هنوز انس و رضا و ابتهاج و سرور با حق و محبّت او در دل‏هاى ما ننشسته. هنوز درخت عشق او در باغ سينه ما پا نگرفته‏، رشد نكرده، برگ و بار نداده. جوانه‏اى، شكوفه‏اى، هيچ حاصلى نداشته است. و شروع كار از همين‏جاست. 💠 مذهب عاطفى: عاطفه بدون معرفت و عمل است. فقط و فقط عاطفه است. ما خيلى از اين مذاهب عاطفى را حتى در بين شيعيان عادى خودمان نيز مشاهده مى‏كنيم. 💠 اهل عمل نيستند، ولى امام حسين علیه السلام را دوست دارند، على علیه السلام را دوست دارند. نه معرفتى است و نه عملى، ولى حبّ و عاطفه دارند. 💠 انسان از بچّگى در رفت و آمدها، در حوادثى كه بوده و در تجربه‏هاى مختصرى كه داشته، يك چنين عاطفه‏اى را در وجود خويش سرشار كرده است. 📚 فوز سالک، ص ۱۸۸ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰جایگاه امامت 👈ما اگر جايگاه امامت را بشناسيم و ضرورتش را لمس كنيم، براساس همان ضرورت، وجود امام زمان را احساس مى‌كنيم و از زير بار اشكال‌هاى بنى اسرائيلى آزاد مى‌شويم و براساس همان ضرورت و احساس، به عشقى از امام مى‌رسيم آن هم نه عشقى ساده و سطحى، كه عشقى شكل گرفته و جهت يافته و تبديل شده به حركت و به سازندگىِ مهره‌هايى كه اين حكومت سنگين و بلند، به آن احتياج دارد. 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🟣👈 عمق انقلاب اسلامی 🔷 انقلاب‏هايى كه تاكنون شكل گرفته‏اند، انقلاب‏هايى بوده‏اند كه با ابزار توليد رابطه داشته ‏اند، با زمين رابطه داشته ‏اند:«أثَارُوا الأرْضَ وَ عَمَرُوها»، در نتيجه زمين آباد مى‌شود و انسان به رفاه مى‌رسد. 🔷 در حالى كه انقلاب أنبياء بنيادى‏تر بود. آنها يافته بودند مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هر نوع دگرگونى و انقلابى به جايى منتهى نخواهد شد. 🔷 به تعبير أميرالمؤمنين علیه السلام أنبياء كارشان اين بود:«يُثِيرُوا لَهُم دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ كار آنها انقلاب در انديشه ها و سنجش‏هايى بود كه در جريان توليد مدفون شده بودند و بايد برانگيخته و إحياء مى‏شدند. 🔷 تفاوت انقلاب‏ها با يكديگر در همين است و عمق انقلاب اسلامى در اين است كه انسان را دگرگون مى‏ كند. 🔷 مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هيچ نوع دگرگونى را در سطح جامعه ‏اش نمى ‏تواند تحمل كند. اگر بخواهى چيزى را از او بگيرى، بايد امتياز زيادترى بدهى و اگر بخواهى او را به يك گام حق‏ دعوت كنى، بايد ده گام باطل با او بردارى. 📚 حركت، ص ۲۱ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
عشقى كه شكل بگيرد، حركت مى‌شود. شورِ ديدنى كه شكل بگيرد، كوشيدن مى‌شود. شايد امروز اگر بشنوى كه امام در صد كيلومترى است آرام نگيرى و بدوى، ولى هنگامى كه پخته شدى اگر هم بدانى امام در بيست مترى تو است جرأت رفتن ندارى، كه مبادا وجود تو، حضور تو، نگاه تو، حركت دست و پاى تو، بى حساب باشد و رنج امام. اين‌جاست كه عشقت چندين برابر شده، ولى راه افتاده و شكل گرفته و مصرف شده و دست و پا و فكر و خيال و زبان و كلام تو را كنترل كرده است و به تو ظرفيت داده، كه بار بكشى، نه اين‌كه خودت بار باشى. تو براى آن‌هايى، نه بر آن‌ها. كه گفته‌اند: «كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا »؛ زينتى براى ما باشيد، نه ننگى بر ما. ادامه دارد... 📚تو می آیی ص۸۸ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
ادامه پیام قبل👇👇👇 راستى! چقدر فاصله است ميان عشق‌ها و ميان نيازها. و چقدر زيباست، چقدر عظيم است. عشقى كه شكل گرفته و پيچيده شده و گره خورده؛ «كزرع اخرج شطأه فاستغلظ فاستوى على سوقه». اين چنين زرعى و رويشى است كه كشاورز را دلشاد مى‌كند؛ «يعجب الزراع». و اين چنين عشق شكل گرفته‌اى است كه دشمن را مى‌شكند و غيظ در گلو مى‌آورد؛ «لِيَغِيظَ بِهِمُ اَلْكُفّٰارَ ». و گر نه ما همگى خود براى شكستن امام، وسيله هستيم. ما خار چشم و استخوان گلوى او هستيم، اما مالك‌ها هستند كه عشقشان شكل گرفته و حركت شده و معلّيٰها هستند كه عشقشان تبديل شده و به تسليم رسيده. و آن درختان تنومند تشيع هستند كه آن باغبان‌ها را دلشاد مى‌كردند و به اعجاب وا مى‌داشتند، كه از نسيم سبك‌تر و رام‌تر بودند؛ در حالى كه طوفان‌ها را هم به بازى مى‌گرفتند و كوه‌ها را هم بيستون مى‌ساختند. اين درخت عشق است كه ميوه مى‌آورد و مهره مى‌سازد و ياور تهيه مى‌كند. آن ضرورتى كه از طرح انسان در هستى بر مى‌خاست، امامت را مطرح مى‌كند. و همين ضرورت، عطش و نياز به امام را در تو شكل مى‌دهد. و اين عطشِ شكل گرفته و اين عشق مبدل، تو را به تهيۀ زمينه‌هاى آن حكومت، در آن وسعت و با هدف بزرگِ بالاتر از آزادى و عدالت و رفاه و تكامل، وا مى‌دارد. اين‌جاست كه قلب مالك كه از عشق على سرشار شده، او را به جدايى از على، كه از جانش بيشتر احساسش مى‌كند، دستور مى‌دهد. مالك مى‌رود، ولى در اين جدايى با على جمع است و هماهنگ است. خنك آن‌ها كه در جدايى‌شان با هم بودند... بيچاره ما كه در جمع‌مان ناهماهنگ‌ايم... 📚تو می آیی ص۸۹ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
🔰بهره ی بعضی از دعا چیست ؟ 🔷 خدا رحمت كند پدرم را! قصه‏اى مى‏گفت كه: كسى را گفتند تو سه تا دعاى مستجاب‏ دارى. 🔷 آمد پيش عيالش و گفت: عيال! ما سه تا دعاى حسابى داريم، چه كار كنيم؟ 🔷 گفت: دعا كن من بشوم ماه! خيلى خوشگل بشوم. مرد گفت: خدايا! اين ماه بشود. خيلى زيبا شد. 🔷 حالا او زيبا شده و بچّه‏هاى دربدرش كثيف مانده‏اند و خود اين پيرمرد هم گرفتار است. 🔷 شاهزاده‏اى آمد رد شود، اين ماه را ديد كه نقره‏اى است. گوهرى است، انگشترى است در زباله‏دانى، برش داشت. اشاره‏اى كرد، زن هم پشت او نشست و رفت! 🔷 بچه‏ها ماندند، پيرمرد مستجاب الدعوه هم ماند. خيلى ناراحت شد، گفت: اين چه وضعى است؟! خدايا! اين زن سگ بشود. زن هم سگ شد و برگشت! 🔷 بچّه‏ها هم فهميدند كه مادرشان است. بعد گفت: خدايا! دوباره برش گردان به حالت اول! 🔷 يعنى ما مى‏بينيم دعاهاى آدم همين ‏قدر است؛ يعنى آمدن و رفتن دعايش هيچ تحوّلى در او ايجاد نكرده. يكى ماه شده، سگ شده و آخر هم برگشته به حالت اول. 📚 خط انتقال معارف، ص ۱۵۳ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
✅ در برابر اين سؤال، كه آيا مذهب ضرورت دارد و لزومى دارد، بايد پرسيد براى چه و در كجا و در چه زمينه اى؟ ✅ براى اين زندگى مرفه و منظم و حيوانى، نه فقط مذهب ضرورت ندارد كه عقل و فكر هم لازم نيست؛ چون در كندو غريزه، نظم و عدالت و رفاه را عهده دار شده است. ✅ اما براى زندگى انسانى و شكوفا شدن استعدادها هم به مذهب نياز هست و هم به انديشه و فكر. درست مثل اين كه بپرسى آيا جنين به دست و پا و چشم و گوش و زبان احتياج دارد؟ آيا اينها براى او ضرورت دارد؟ ✅ جواب اين است كه براى چه و در كجا؟ در محدوده ى رحم، نه دست و پا و زبان مى خواهد و نه شش و شكم و معده. او در رحم به بيشتر از جفتش نياز ندارد. ✅ اما براى زندگى بيرون از اين محدوده، نه تنها به اين همه كه به ابزار و وسايل ديگرى هم نيازمند است و به نيروهاى عظيمى احتياج دارد. ✅ همان طور كه از سرمايه هاى عظيم جنين مى توانيم بفهميم كه زمينه ى ديگرى در پيش است، همان طور از سرمايه هاى عظيم انسان از عقل و فكر و وجدان و آزادى او كشف مى كنيم كه زندگى انسان محدود به اين محدوده ها نيست. ✅ از آنجا كه انسان بى نهايت استعداد دارد ناچار بى نهايت ادامه دارد و براى اين زندگى گسترده است كه به مذهب و به رهبرى و قانون گذارى نياز مى افتد. 📚 انديشه من، ص ۶٠ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)
✅👈 اقسام مذهب 💠 ما در رابطه با مذهب، سه جور تلقّى داريم: يك موقع مذهب، سنّتى‏ است. گاهى‏ عاطفى‏ است. و گاهى هم، اصيل. 💠 مذهب اصيل: معرفت‏ (يعنى اسلام ) و محبّت‏ (يعنى ايمان) و عمل‏ (يعنى تقوا) و احسان‏ (يعنى تقوا و صبر) را با هم دارد. اين سير را؛ معرفت و محبّت و عمل و استقامت در راه اين عمل و صبورى در راهِ احسان را با هم دارد. 💠 احسان، كار را خوب انجام دادن است. و محسنين، يك مرحله از متّقين بالاترند. متّقى، كسى است كه كارى را انجام مى‏دهد. و محسن، كسى است كه اين كار را خوب انجام مى‏دهد و در برابر رنج‏هايش صابر است؛ «مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَانَّ اللَّهَ لايُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ‏»؛ تقوا به اضافه صبر، احسان است و خدا اجر محسن را ضايع نمى‏كند. 💠 كسانى كه كار كرده‏اند و خوب هم كار كرده‏اند، مزد خوبى‏شان را از دست نخواهند داد. اتقان كار و احسان كار جزء سرمايه‏هاى آنها خواهد بود. كيفيّت كارشان جزء درجات‏شان خواهد بود. پس مذهب اصيل، مذهبى است كه معرفت و محبّت و عمل را با هم دارد. 💠 مذهب سنّتى: عملِ بدون معرفت و محبّت است. شناختى نيست كه زاينده باشد و محبّتى نيست كه عمل را به دنبال بياورد. پس به طور طبيعى آن عملى كه سنّتى مى‏شود؛ يعنى بدون ريشه‏اى از معرفت و محبّت است، آيا سنگين نخواهد بود؟! نفرت‏آور نخواهد بود؟! خستگى نمى‏آورد؟! تو را طلب‏كار نمى‏كند؟! 💠 اگر دو ركعت نماز بخوانى، از خدا يك دنيا بهشت نمى‏خواهى؟! و اگر هم يك كمى دير جوابت را بدهد يا زنت سالَك بزند، بچّه‏ات پيسى بگيرد، چشمت كمى درد بگيرد و... با او دعوا نخواهى كرد؟! 💠 با او دوست خواهى شد؟! آيا نمى‏گويى خدايا! من براى تو قدمى برداشتم، تو كس ديگرى را پيدا نكردى كه پدرش را در بياورى؟! جيغ و دادت بلند نمى‏شود كه چرا مرا گير آوردى؟! بنابراين رضا نيست، رابطه محبّت نيست. 💠 و آن چه كُميتِ‏ همه ما را در درجات سير و سلوك‏مان لنگ كرده، همين است كه هنوز انس و رضا و ابتهاج و سرور با حق و محبّت او در دل‏هاى ما ننشسته. هنوز درخت عشق او در باغ سينه ما پا نگرفته‏، رشد نكرده، برگ و بار نداده. جوانه‏اى، شكوفه‏اى، هيچ حاصلى نداشته است. و شروع كار از همين‏جاست. 💠 مذهب عاطفى: عاطفه بدون معرفت و عمل است. فقط و فقط عاطفه است. ما خيلى از اين مذاهب عاطفى را حتى در بين شيعيان عادى خودمان نيز مشاهده مى‏كنيم. 💠 اهل عمل نيستند، ولى امام حسين علیه السلام را دوست دارند، على علیه السلام را دوست دارند. نه معرفتى است و نه عملى، ولى حبّ و عاطفه دارند. 💠 انسان از بچّگى در رفت و آمدها، در حوادثى كه بوده و در تجربه‏هاى مختصرى كه داشته، يك چنين عاطفه‏اى را در وجود خويش سرشار كرده است. 📚 فوز سالک، ص ۱۸۸ 🆔👈استاد علی صفایی(عین صاد)