eitaa logo
مؤسسهٔ لیلةالقدر تهران
1.3هزار دنبال‌کننده
723 عکس
90 ویدیو
130 فایل
🔸کانال رسمی مؤسسهٔ لیلةالقدر تهران🔸 ✅ ادمین: @A_saboor_B @e_kashmar ✅ سایت: Einsadtehran.ir ✅ کانال: @EinSadTehran ✅ گروه: https://eitaa.com/joinchat/3777429536Ce0280570df
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 حضرت علی ع در خطبه ۱۷۳ می‌فرمایند: أيها النّاسُ إنّ أحقّ النّاسِ بهذا الأمرِ أقواهُمْ عليه و أعلَمُهُم بأمر الله فيهِ. کسی به امر سزاوارتر است، کـه نیرومندتر و قوی‌تر باشد؛ و را بـداند که چیسـت نه حکـم خـدا را. حکـم خدا را خیلی ها می دانند؛ ولـی، هنگام و در متن زندگی و در متـن معاشرت‌ها، نمی‌دانند حکم‌ کدام‌ است؛ لذا، و می‌خواهی‌؛ که صرف به حکم کافی نیست، و این بصیرت نمی‌تواند بصیرت به امـر را به تو بدهد. 🖋 استاد 📚 ص ۴۹ 🌺🌺 با عرض تبریک بمناسبت میلاد پرخیر برکت امیرالمومنین، امام علی علیه‌السلام و روز مرد🌺🌺 ⭕️ @EinSadTehran
۸ 🍀 مولا اجازه نداد! «دوستى داشتم سخت و برنده و قاطع و سركش. تازه عروسى كرده بود و پس از عروسى مريض شده بود و به سينه درد سختى مبتلا گرديده بود. يک روز ديدمش، خيلى از دست رفته و پريشان. دلواپس حالش شدم و از وضعش پرسيدم. گفت سرما خورده‌ام و سينه‌ام درد مى‌كند. گفتم: چرا به طبيب مراجعه نكردى‌؟ جواب داد: نمى‌توانستم و اجازه نداشتم. تعجب كردم كه از چه كسى اجازه مى‌خواستى‌؟ گفت: مولا اجازه نداده است و فرموده است با زن‌ها مشورت كن و با آن‌ها مخالفت كن. من با خانم صحبت كردم و او دستور داد كه به طبيب مراجعه كنم و من تا به حال با او مخالفت كرده‌ام! يك كمى نگاهش كردم و سخت توپيدم و به تندى گرفتمش. چون با آن روحيه سركش و قاطع و در شرايط‍‌ من كه توانايى داشتم، جز قاطعيت چاره‌اى نبود. آن گاه از او پرسيدم كه آيا محمد با خديجه(س) و فاطمه(س) مشورت نمى‌كرد؟ آيا على(ع)با فاطمه(س) مشورت نمى‌كرد؟ آيا محمد(ص) و على(ع) در مشورت‌ها بر خلاف آن‌ها نظر مى‌دادند و حركت مى‌كردند؟ هنگامى كه ميزان‌ها در دست نباشند، كار به كجاها مى‌كشد؟ دوستم مبتلا به سل شد و خون‌ريزى سينه‌اش بالا گرفت و مدت‌ها در بيمارستان ريوى بوعلى بسترى گرديد... تا از مرگ رهيد.» 📚 آیه‌های سبز، ص۲۱ ✍️ استاد علی صفایی حائری ☘️ @EinSadTehran 🌐 Einsadtehran.ir
۹ 🍀 حالت منافق «وقتى كه ما بچه بوديم، زمستان‌ها مى‌خواستيم خودمان آتشى بيافروزيم و استقلالى نشان بدهيم و خودمان باشيم. جمع مى‌شديم و پشت ديوارها و داخل ناودان‌ها به عنوان بادگيره و تنوره آتشى مى‌افروختيم و همين كه گرم مى‌شديم، به ياد شكم مى‌افتاديم و مى‌رفتيم و سيب زمينى مى‌آورديم و ميان آتش‌هاى خال ريزه مى‌گذاشتيم و به انتظار مى‌نشستيم. پس از آن كه با زحمت آتش افروخته بوديم و چشم‌ها را از دست داده بوديم و آب از بينى و چشم خود راه انداخته بوديم: «استوقد ناراً»، درست در همين لحظۀ انتظار و پس از آن همه رنج، نالوطى‌هاى محل نمى‌دانم از كجا خبر مى‌شدند و سر مى‌رسيدند و در يک لحظه آتش‌ها در هوا بودند و خاكسترها بر ما و سيب‌ها در دست آن‌ها. چه بخار قشنگى از آن سيب‌هاى نصف شده و خال برداشته به هوا مى‌رفت! من امروز معناى اين آيه را خوب مى‌فهمم: «استوقد ناراً فلما اضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم و تركهم فى ظلمات لا يبصرون» و حالت منافق را حس مى‌كنم: «صم بكم عمى فهم لا يرجعون» منافق به خاطر رسيدن به منافع فتنه مى‌افروزد و آتش روشن مى‌كند اما درست در لحظه‌ى انتظار، خدا، نور آتش را مى‌برد و آن‌ها را در تاريكى‌ها رها مى‌كند.» 📚 آیه‌های سبز، ص۲۲ ✍️ استاد علی صفایی حائری ☘️ @EinSadTehran 🌐 Einsadtehran.ir