eitaa logo
آشپزی؛ ترفند
21.3هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
11.9هزار ویدیو
69 فایل
❎️مسئولیت قانونی آگهی با آگهی دهنده است و کانال هیچ مسئولیتی ندارد. آی دی مدیر جهت تبلیغ👇🏻 @hasan401 تعرفه تبلیغات و رضایت مشتری👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/756744541Cd11803932b کانال اهنگامون👇 @bartarinhax
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من روزهای خوب را ، من آرزویِ تمامِ مردمِ سرزمینم را آرزو می کنم ... و می دانم که یکی از این روزهای بهاری ،تمامِ اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد و درختانِ تحول ، جوانه خواهند زد من بالای آسمانِ این شهر ، خدایی دیده ام که هر غیر ممکنی را ممکن می کند ، می دانم روزی می رسد که خاطرات روزهای سخت را مرور خواهیم کرد ، نفسی عمیق خواهیم کشید و آرام , زمزمه خواهیم کرد ؛ " تمام شد " ... من به معجزه ی امید و عشق ، من به بزرگیِ پروردگارم،،، ایمان دارم ... @eitaagarde
🌸گاهی از دوستت، رفیقت، همسایه‌ات سراغی بگیر که شاید امروز سخت‌ترین روز زندگی‌اش را پشت سرگذاشته و از شادی‌های جهان دور مانده‌. 🌸از او سراغی بگیر، وقتی لبخندهای روزهای خوبش را به‌خاطر آوردی و از کلافگی‌ این‌روزهای او خبر نداشتی، وقتی اقتدار همیشه‌ی او را تحسین کردی و ترک‌های عمیق روحش را ندیدی... 🌸 از او سراغی بگیر که گاهی یک احوال‌پرسی ساده، طنابی می‌شود برای نجات یک انسان، انسانی که شاید مدت‌هاست بی‌صدا در عمق دریای طوفانی زندگی‌اش غرق شده... 🌸 از او سراغی بگیر که گاهی آدم‌ها برای نمردن، فقط یک بهانه‌ی ساده کم دارند، چیزی شبیه به اهمیت داشتن برای کسی، چیزی شبیه به "دلم برایت تنگ شده‌بود" چیزی شبیه به "خوبی؟" چیزی شبیه به عشق... ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ @eitaagarde
جمعه ؛ گاهی شبیهِ دفترچه ی خاطراتی ست که هر بار ، گوشه ای لم می دهی و ورقش می زنی . و چه می چسبد مرورِ خاطراتِ کودکی و آخرِ هفته هایی که در سهل انگاریِ کودکانه گذشت ! کودکی هایی که در هوایِ نابِ خانه ی پدری سپری شد ، و شیطنت هایی که در دلِ کوچه هایِ خاکی و پر از خاطره ، جا ماند . جمعه دلگیر نیست ! باید به روزهایِ خوبِ رسیده و نرسیده فکر کرد ، باید خاطراتِ شیرینِ گذشته را ورق زد . باید ساده گرفت ، باید بی خیال بود ... @eitaagarde
حال ما خوب است ، خوب ؛ شبیهِ تمامِ بغض هایی که هنگام واکسن زدن به بازوی نحیفِ بچگی هایمان قورت دادیم و سری که چرخاندیم و مشتی که محکم گرفتیم و چشمی که بستیم که مثلا یعنی ؛ نمی ترسیم ! شبیهِ زخمِ عمیقِ زانویمان که زیر شلوار خونین و خاکی مان پنهان کردیم و لنگ لنگان و با تمامِ درد ، لبخند گشادی زدیم و دنبالِ گوشه ی خلوتی برای جیغ کشیدن گشتیم ... ما خوبیم ، همین که بد نیستیم ؛ خوبیم ... همین که می خندیم ، راه می رویم و ادامه می دهیم ؛ یعنی خوبیم ، یعنی خیلی خوب ! 🌴❄️💎❄️🌴 @eitaagarde
روزهای پایانیِ هفته با روزهای دیگر فرق دارند ! چون آفریده شده اند برای باهم بودن ، برای دوست داشتن و دوست داشته شدن ... آفریده شده اند تا آدم ها لابلای مشغله های زیادِ این روزهایشان همدیگر را گم نکنند ... @eitaagarde
سلام تابستان ! فصلِ خوبِ خاطره انگیزِ من ؛ نفسِ گرمِ تو را دوست دارم ، بویِ فراغت می دهد ... بادهایِ لطیف و ملایمِ بعد از ظهرت ؛ مرا یادِ بازی و شیطنتِ کودکی ام می اندازد ... یادِ روزهایی که آمدنت ؛ پایانِ درس و مشغله ها بود ... نامِ تو تداعیِ کوچه هایی شلوغ ، و هیاهویِ کودکانِ بازیگوش است ... تو هر چقدر هم که گرم و طاقت سوز باشی ؛ من به حرمتِ لبخندِ کودکی ام ؛ تو را دوست دارم ... آغوشِ آرام و بی دغدغه ات ؛ جان می دهد برای تفریح ، برایِ سفر ، برایِ فراموشی ... ! با این که تحملِ هوایِ گرمت سخت است ولی ؛ نمی شود تو را دوست نداشت ، تو بخشنده ترین فصلِ سالی ... دستانت پر است از میوه هایِ آبدار و رنگارنگ ، و خورشیدِ آسمانت ؛ بی وقفه می تابد !!! چیزی از بهشت ، کم نداری ، به جز ابرهایی ؛ که بر سرِ این دل هایِ بیقرار ؛ "باران" ببارد ... !!!! @eitaagarde
فراموش کن روزهایت چطور گذشت . مهم نیست قرار است چه اتفاقاتی بیفتد . و مهم نیست چقدر مشغله رویِ هم تلنبار شده روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار. و روزهایِ نیامده را به خدا . چای‌ات را کمی آرام تر و سرخوش تر از همیشه بنوش . جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت ، آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورَد . آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد . آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده ، به خاطرِ خودش نفس بکشید . . .! 🌹 @eitaagarde
جمعه را باید کمی لم داد و آرامش گرفت بی خیالِ هر چه ما را مبتلا تر می کند ... جمعه تون دلنشین @eitaagarde
من اهمیت نمی‌دهم مردم چه می‌گویند، راهِ خودم را می‌روم و به موفقیت خودم فکر می‌کنم. مردم هم مثل من اشتباه می‌کنند، مردم هم مثل من گاهی ذهنشان آلوده به گیاه‌های هرز قضاوت می‌شود و گاهی فراموش می‌کنند همه چیز آن‌طور که از دور می‌بینند نیست. مردم گاهی انسان‌هایی‌اند خسته، مردم گاهی کودکانی‌اند تشنه‌ی کشف کردن، مردم گاهی آتشفشانی از خشم و بغض و اندوه‌اند و به من که رسیدند، بی‌ هیچ دلیل و تمهیدی سر ریز می‌شوند! من مردم را می‌بخشم و از اشتباهاتشان عبور می‌کنم، چون خودم را با تمام احساسات متضاد و متفاوتی که دارم می‌شناسم و خودم هم بخشی از همین مردمم!!! به قضاوت‌ها و حرف‌ها اهمیتی نمی‌دهم و زمانم را برای مسائل مهم‌تری پس‌انداز می‌کنم. من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم، من رویاهای زیادی برای رسیدن دارم، و قله‌های زیادی هست که می‌خواهم آن‌ها را فتح کنم. دغدغه‌ی هیچ حرف و قضاوتی را نخواهم‌داشت، که ارزش یک انسان، به هیبتِ همان دغدغه‌هایی‌ست که دارد... ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ @eitaagarde🍃🌼
به شادیِ عمیقی نیاز داریم؛ - یک صبح سرد زمستانی از خواب بیدار شویم، پشت پنجره سفید باشد، همان‌موقع یکی فریاد بزند، آخ جون مدرسه‌ها تعطیله، بریم برف‌بازی! - دو هفته مانده به عید مدارس را تعطیل کنند، پیک شادی به دست و خوشحال، دست هم را بگیریم و به خانه برگردیم. - یک عصر خنک پاییز، کل تکالیف فردامان را مرتب و درست نوشته‌باشیم، برویم دنبال بچه‌ی همسایه که "من مشق‌هام را نوشتم، بریم بازی؟" - یکی از بچه‌های کلاس با ذوق خبر بیاورد که معلم گفته درس نمی‌دم، امروز به‌جای ریاضی، ورزش دارید. - اواخر شهریور باشد، بابا با یک پلاستیک پر از کیف و دفتر و کتاب و جلد و لوازم‌التحریر از راه برسد و بوی تازگی پاک‌کن و کتاب‌ها بپیچد توی اتاق. - گرسنه و خسته از مدرسه برگردیم خانه، در را باز کنیم و ببینیم مامان سفره را تازه پهن کرده و بوی خوشِ قرمه‌سبزی، بزاقمان را تحریک کند به ترشح. - تولدت باشد، شمع‌ها روی کیکی که مامان برایت پخته چشمک بزنند، چشمانت را ببندی و قبل از فوت کردنشان، کلی آرزوهای خوب کنی. - تمام مدرسه صف کشیده‌اند توی حیاط، همه جا تزئین شده، مدیر مدرسه میکروفن را به دست گرفته تا اسامی شاگردهای اول تا سوم را اعلام کند، تو با ذوق، قند توی دلت آب کنی و حواست به جوایز کادوپیچ شده باشد و فکر کنی کدامشان برای توست و توی آن چه می‌تواند باشد! - تابستان، خانه‌ی مادربزرگ، همه‌ی اهل فامیل جمع و فضا برای خواب کم باشد، رختخواب بچه‌ها را توی ایوان پهن کنند، شب با کلی داستان و حرف و خنده‌ی دسته جمعی بخوابی و در گرگ و میش صبح و با نسیم آرام و هیاهوی گنجشک‌ها در حالی که پتو از روت کنار افتاده و سردت شده بیدار شوی. - بروی روی پشت بام، مامان چند سینی لواشک درست کرده‌باشد، یکی‌ش را برداری و دور از چشم همه، پشت یکی از دیوارها، همه‌اش را تنهایی بخوری. - قلکت را بشکنی و با پولش عروسک یا توپ یا دوچرخه‌ای که دوست داشتی را بخری، بگذاریش جلوت و هی نگاش کنی. - مدرسه‌ها تعطیل شده، با لباسی که خلاف قانون مدرسه بوده بروی کارنامه‌ات را بگیری و در نهایت شادی و شعف، تا خانه را لی‌لی کنان و با ذوقِ تعطیلات تابستانه بدوی. - توی کلاس، کلافه و خسته وسط نیمکت، روبروی معلمِ در حال تدریس نشسته‌ای، از پنجره مامانت را ببینی که دارد با مدیر مدرسه حرف می‌زند، بعد از چند دقیقه درب کلاس باز شود و بگویند "فلانی وسایلت را جمع کن، مادرت آمده دنبالت" و بفهمی اجازه‌ات را برای یک مسافرت چند روزه‌ گرفته. دلمان یک شادیِ معمولی، حقیقی، اما عمیق می‌خواهد. @eitaagarde
گاهی فقط بیخیال باش وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی ؛ روزت را برایِ عذابِ داشتن ها و افسوسِ نداشتن ها خراب نکن ! دنیا همین است ؛ همه ی بادهای آن موافق ، همه ی اتفاقات آن دلنشین ، و همه ی روزهای آن خوب نیست ! اینجا گاهی حتی آب هم ، سر بالا می رود پس تعجبی ندارد اگر آدم ها جوری باشند که تو دوست نداری ! گاه گاهی در انتخاب هایت تجدید نظر کن فراموش نکن ؛ تو مجاز به انتخابِ آدم هایی ، نه تغییرِ آنها...! 🌴💎💙🌹💙💎🌴