روزی مجنون از روی
سجاده شخصی عبور کرد،
مرد نماز را شکست و گفت؛
مردک، در حال راز و نیاز با خدا بودم،
برای چه این رشته را بریدی ؟!
مجنون لبخندی زد و گفت؛
عاشق بنده ای بودم و تو را ندیدم
تو عاشق خدایت بودی،
چطور مرا دیدی...؟!
🌸💚⃟○━━ @eitaalove
دیگر❣
🌺نمی توانم
پنهانټ کـنـم!❣
🌺از درخشش نوشتہ هایم
مےفهمند برای تـــــ♡ـــــو❣
🌺مےنــویسم
ازشادی ❣
🌺قـدم هایــم
شـوق وصال تــۅ❣
🌺درمـی یابنــد
ڪہ دوستت دارم...💚
🌸💚⃟○━━ @eitaalove
.
ثانیه به ثانیه پرسه میزنم در ڪوچه ے
#خیالم
تا شاید رهگذرش تو باشی...
🌸💚⃟○━━ @eitaalove