eitaa logo
مِشـــکـــات
198 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
61 فایل
⚠️فتنه مثل یک مه غلیظ،فضا را نامشخص میکند. چراغ مه شکن لازم است که همان بصــیـــرت است‌.⚡ مدیر کانال⤵️ https://eitaa.com/A091364 لینک 💫رمان خانه📚💫 رمان دستای تو در حال بار گزاری هست https://eitaa.com/mashkatroman
مشاهده در ایتا
دانلود
از آدم میپرسه چرا اینکارو کردی مگه نگفتم از میوه ی این درختا نخور؟ آدم چی جواب میده؟ عذر بدتر از گناه میگه خدایا این زن که قرین من ساختی مرا فریب داد حالا خدا هم قبول میکنه این عذر بچه گانه رو! به حوا میگه حالا که اینکارو کردی درد زایمان رو میدم بهت! لابد تا قبلش بنا بوده سزارین کنه! به مارم میگه حالا که اینکارو کردی پاهاتو ازت میگیرم تا ابد با شکم روی زمین بخزی! آدم رو هم اصلا جریمه نمیکنه! بعد درخت دوم که درخت حیات بود رو از اونجا برمی داره میبره میذاره تو ملکوت خودش توی یه دالان خاص یه سری مامور خاص میذاره محافظ این درخت با شمشیر برق آسا(همون رعد و برق) که انسان دیگه دستش بهش نرسه چون این الان تنها مزیت خدا بر انسانه و باید مراقبت کنه ازش که مغلوب نشه حالا این تدابیر امنیتی که انجام دادی از اول نمیتونستی انجام بدی که انسان به دانش هم دست پیدا نکنه؟ حالا انسان که میوه رو خورد آگاه شد چرا همونموقع تا خدا هنوز برا قدم زدن نیومده میوه درخت حیات رو نخورد؟! اینکه واضحه این داستان مضحک تماما انسان ساخته و با عقل سلیم کاملا مغایره رو کاری ندارم... به هدفی که پشت ساخت این داستانه کار دارم در این نگاه آدم میاد روی زمین با یک هدف. فتح درخت حیات و رسیدن به جاودانگی و مقام در این فلسفه خدا رسما دشمنه دشمنی که باید شکستش بدی و جاش رو بگیری و نابودش کنی! درخت دانش رو که به دست آوردی حالا نوبت درخت حیاته... همون سِفر پیدایشِ تورات میگه انسان ها توی بابل داشتن متحد میشدن علیه خدا که برن این درخت حیات رو بگیرن بین خودشون میگفتن درسته خدا یه مزیت داره نسبت به ما انسان ها ولی ما هم یه مزیت داریم ما زیادیم! اگر درخت حیات رو فتح کنیم دیگه کار خدا تمومه میکشیمش پایین ملکوتش رو تصرف میکنیم میشیم خدا... فقط باید باشیم این اتحاد مزیت ماست نباید از دستش بدیم توی همون بین النهرین یه برجی هم داشتن میساختن که مثلا برن بالا برسن به ملکوت که همون صائقه های آتشین بهشون خورد کارشون متوقف شد! بعد خدا گفت برم پایین ببینم مثل اینکه اینا دارن علیه من توطئه میکنن باید یه فکری به حالشون بکنم! باید زبانشون رو تغییر بدم که دیگه حرف همدیگه رو نفهمن جنگ و دعوا بشه متحد نشن این هدف رو فراموش کنن! تفرقه بینداز حکومت کن! ظاهرا این اول شعار خدا بوده بعدا بریتانیا قرض گرفته ازش! علی ای حال خدا رو زمین بین آدما فتنه انداخت که این هدف از یادشون بره و اینا کماکان دارن تلاش میکنن که متحد بشن و به اون هدف برسن... بعدا کامل میگم که تلاششون شامل چه کارهایی میشه! ولی شما به این نکته دقت کنید؛ خدایی که عامل دشمنیه! توقع داری این خدا رو بپرستن؟ حالا تعریف قرآن از ماجرای خلقت چیه؟ تو همین آیات و جاهای دیگه قرآن میبینید که؛ منطق قرآن میگه خدا انسان رو بر اثر بیکاری خلق نکرد. تمام کائنات رو با هدف خلق کرد. _چه هدفی؟ _رشد! به وجود آوردن یک فضای خاص که همه مخلوقات پتانسیل ها و ظرفیت های وجودی شون رو متبلور کنن و کنار هم در آرامش خدا رو پیدا کنن و عبادتش کنن و رشد کنن خدا علم رو همون ابتدا به انسان داد اصلا خدا دوست داره انسان آگاهی کسب کنه و رشد کنه هدف تربیت و پرورش و پالایش انسانه که قطعا با آگاهی میسر میشه *علم الانسان ما لم یعلم* من خودم بهت علم دادم! و درنهایت جایزه ی استفاده ی درست از این نعمت عقل و آگاهی هم جاودانگی در بهشته... من خودم اینها رو بهت میدم تو فقط مسیر رشدت رو درست طی کن امتحانت رو خوب بده و نمره قبولی بگیر جایزه ش دیگه با من خدا بخلی به بنده هاش نداره اصلا بر اساس محبتش به مخلوقات دنیا رو خلق کرده مثل هنرمندی که به اثر هنری خودش عاشقه!ما هنر دست خدا هستیم خدا از دیدن ما لذت میبره... این خدا پرستیدن داره خدایی که بنا نداره ما رو از چیزی محروم کنه اصلا خلق کرده که غرق نعمت کنه مشکلی هم نداره اونقدر بزرگه که دلیلی نداره نبخشه نامحدوده مجموعه نامتناهیه نه کم میاره و با کسری مواجه میشه نه خطری تهدیدش میکنه چون خدایی فقط و فقط مال خودشه چیزی شبیه انسان نیست که انسان رقیبش باشه اصلا این مقایسه خنده داره اگر انسان عظمت خدا رو درک میکرد خودش از این مقایسه بی معنی شرمنده میشد چطور خالق و مخلوق در قیاس با هم قرار بگیرن ؟ اگر انسان خیال کنه روزی میتونه به مقام خدایی دست پیدا کنه زهی خیال باطل خدا وجودیه در منطق قرآن که حتی وصفش در خیال نمی گنجه چه برسه خودش. خدایی که کلام در وصفش به بی وزنی میفته به نظر من که فقط این خدا لایق پرستیدنه قدرت مطلق، مهربانی و خیرخواهی بی نهایت و اقتدار بی نظیر. وگرنه یکی مثل خودت رو بپرستی که چی بشه! قبلا هم گفتم خدا یه وجه ذات داره و یه وجه صفات. وجه ذاتش همون چیز غیر قابل تصور بی نهایته که اونا درکی ازش ندارن خیال میکنن وجود خدا هم مثل انسانه وگرنه درک میکردن که
یعنی هیچ علم مجزایی از انسان نداره ببین این خدا ها کاملا رفتار انسانی دارن! اینا درکی از لایزال بودن قدرت و آگاهی خدا ندارن خیال میکنن خدا همون انسانه فقط یه وجه تمایز داره که شده خدا! اونم همون نقطه ضعف انسانه اینکه انسان میمیره ولی خدا نمیمیره یا اگرم بمیره میتونه مجدد زنده بشه! پس وجه تمایز انسان و خدا چیه؟ فقط این شما رو یاد چیزی نمیندازه؟ این خدا شبیه خدای تورات نیست؟ یا بهتر بگم... خدای تورات شبیه خدایان اساطیری نیست؟! خلاصه کنم این ساختار فکری و فرهنگ و اعتقاد مردم مصر و شاخص تمدنی حکومت مصره! حالا یک نفر از قبیله های بیابان گرد همسایه مصر کنعان، خیلی خیلی اتفاقی سر از مصر درمیاره! یوسف... که به عنوان برده می برنش مصر... و اونجا به عنوان برده فروخته میشه به عزیز مصر منتها چون خیلی زیبا بوده میشه فرزند خونده عزیز مصر بعدها همسر عزیز مصر عاشقش میشه یوسفم حاضر نمیشه خیانت کنه زلیخا همسر عزیز مصر هم براش پاپوش درست میکنه و می ندازتش زندان هفت هشت سالی زندان بوده ولی درنهایت بخاطر خوابی که از پادشاه تعبیر میکنه و لیاقت و استعدادی که نشون میده آزاد و نهایتا عزیز مصر میشه حالا جدا از این موضوع شما که فرض پیامبری رو قبول نداری به من بگو یه بچه که از یه حاشیه بردگی ببرنش یه کشور بزرگ جایی که اصلا نژاد این ابرانی ها رو به حساب نمی آوردن میگفتن گوسفند چران؛ از اون موضع ضعف به چه دلیلی محبت همسر عزیز مصر که میگن خیلی هم زیبا بوده رو پس میزنه و خودش رو توی هچل میندازه موقعیت به اون خوبی چرا استفاده نمیکنه؟ اصلا چقدر احتمال وجود داره که این بچه برده بشه شخص دوم اون تمدن عظیم؟! و حالا که شده با این سابقه اعتقادی مردم مصر که گفتم اصلا چطور جرئت میکنه بیاد بگه من پیامبرم به خدای یگانه ی نادیدنی ایمان بیارید! چه کاریه به قدرت رسیدی حکمرانی کن دیگه تو میگی پیامبرا اعلام رسالت میکنن که به قدرت برسن اونوقت این یکی در موضع قدرت چه نیازی داشته که اعلام نبوت کرده؟ قطعا میفهمیده اینکار با اقبال عمومی مواجه نمیشه و با قدرتی که کهانت در مصر داره این تصمیم قدرت خودش رو دچار تزلزل میکنه با منطق تو این رفتار توجیه پذیر نیست اصلا... علی ای حال بعد از صدارت پدرش یعقوب رو پیدا میکنه با کل طایفه بنی اسرائیل می آردشون مصر... خب طبیعتا بی اسرائیلی دامپرور عشایری که بیابان نشینه از هیبت و هیمنه اون تمدن مصری شگفت زده میشه...خیلی براش جذابیت داره حتما بهش تمایل پیدا میکنه حتما تحت تاثیر مظاهر این تمدن قرار میگیره سالهای بعد از یوسف فراعنه و مردم مصر با بنی اسرائیل بسیار بدرفتاری میکنن تحقیرشون میکنن ازشون بیگاری میکشن... از مردانشون کشتار میکردن به هر بهانه ای دخترانشون رو اسیر میگرفتن... حتی اجازه کوچ هم بهشون نمیدادن چون نیروی کار ارزان بودن!...تحقیر محض دیگه... بنی اسرائیل از این وضعیت به ستوه میان و از خدا طلب منجی میکنن و موسی بهشون داده میشه حالا داستانش خیلی طولانیه به هر حال موسی به هر نحوی که هست ناجی اینها میشه و اینا رو از دست فرعون و فرهنگ مصری که تحقیرشون میکرد نجات میده و میبره از مصر بیرون که یه تمدن جدید براشون بسازه یه تمدنی که تمام مشخصه ها و مولفه هاش مال خودش باشه وامدار مصر نباشه وگرنه که فرعون و کل نیروی نظامیش با هم رفتن زیر آب میتونست برگرده مصر کودتا کنه تشکیل حکومت بده نه اتفاقا موسی تمدن مصری نمیخواد میخواد تمدن الهی دایر کنه در مقابل اون تمدن کفر و قومش رو میبره سمت ارض مقدس یا همون فلسطین سرزمینی که خدا برای شکل گیری این تمدن درنظر گرفته.... اما خب قومش خیلی پای کار نیستن غر میزنن بهانه میارن چرا؟ چون سالها مجاورت دلبسته شون کرده میگن برا ما یه چیزی مثل همین مصر درست کن ما راضی ایم! با وجودی که تحت ستم اونها بودن قلبا و ذهنا برتری اونها و تمدن اونها رو پذیرفته بودن حتی میل پیدا کرده بودن به خدای دیدنی با وجودی که یکتا پرست بودن پیغمبر زاده بودن! در تورات و قرآن هر دو هست تا موسی میره میقات سی روزش میشه چهل روز فوری گوساله پرستی رو علم میکنن چرا گوساله؟ خدای آپیس! گفتم تماما وام دار اون فرهنگ و اون تمدنن. حالا چرا همه ی اینا رو بهتون گفتم؟ بخاطر این یک جمله؛ بنی اسرائیل دلبسته و علاقه مند به تمدن و فرهنگ و مکتب فکری مصر شده بودن برای همینم تا چشم موسی رو دور دیدن گوساله پرستیدن برای همینم تا موسی از دنیا رفت یهود تورات رو کابالیزه کرد کتاب مقدس که ما میگیم منظورمون اینه