🔴تباه شدن تمام اعمال نیک در لحظه ی مرگ!
✅فضیل بن عیاض یکی از زاهدان وارسته بود،
به او خبر دادند دانشمندترین و بهترین شاگردانت در بستر مرگ افتاده است.
🔰فضیل با شتاب به بالین او آمد، دید او در حال جان دادن است، نزد سرش نشست و سوره (یس) را خواند،
💠ناگاه آن شاگرد در آن حال به فضیل گفت: ای استاد این سوره را نخوان.
فضیل ساکت شد و او را تلقین نمود و گفت بگو لا اله الا اللَّه...
💥او گفت: من آن را نمی گویم و از آن بیزارم. و سپس با همین حال بد مرد!
🍀فضیل از مشاهده وضع او بسیار غمگین و ناراحت شد و با خود می گفت: چرا این شاگرد برجسته ام، چنین حالت بدی پیدا کرد؟!.
❄️به خانه خود رفت و مدتی بیرون نیامد تا شاگردش را در عالم خواب دید، که او را به سوی دوزخ🔥 می کشانند.
✨ از او پرسید: تو اعلم شاگردان من بودی، چرا خداوند این معرفت را از تو گرفت و با سوء عاقبت مردی؟
🍁او در جواب گفت: به خاطر سه خصلت بد، چنین گرفتار شدم:
1⃣نمام و سخن چین بودم.
2⃣نسبت به مردم حسود بودم.
3⃣سوم اینکه نزد طبیبی رفتم و بیماری خود را به او عرضه کردم،
🛑او گفت در سال یک قدح شراب بخور، من به خاطر دستور او با این که شرعا جایز نبود، شراب می خوردم،
از این رو عاقبت بدی پیدا کردم و با آن حال مردم...
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
📙منازل الاخره ،محدث قمی، ص 15.
🌐Eitaa.com/ejta_ir
قربانی و خرافات
قربانی کردن، از سنتهای اسلامی است که در برخی موارد مانند قربانی در حج، واجب و در برخی موارد مانند عقیقه و روز عید قربان، مستحب است.
ولی متاسفانه این سنت حسنه امروزه آمیخته با خرافات و رسوم غلط شده است، رسوم غلطی همچون:
1. مالیدن خون قربانی به خودرو و ساختمان
2. رد شدن از روی خون قربانی
3. عبور از بین سر و بدن قربانی پس از ذبح
4. قربانی کردن در مساجد که باعث نجاست مساجد میشود و کاری حرام است.
5. باقی گذاشتن خون قربانی در کف خیابان و جلوی منازل مسکونی که منجر به نجس کردن مسیر عبور مردم میشود.
نکته: منشأ اصلی چنین باورهایی، به این نکته برمیگردد که برخی افراد خون قربانی را دارای اثر میدانستند و میدانند!
اما بخشی از آیه 37 سوره مبارک حج این اعتقاد شرک آمیز را از بین برده و می خواهد، جا بیندازد که از خون قربانی کاری برنمیآید و آنچه مهم است تقوا و نیت الهی برای قربانی کردن است.
این آیه اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلى است، که هر گاه حيوانى را قربانى می کردند خون آن را بر سر بت ها و گاه بر در و ديوار کعبه می پاشيدند، و بعضى از مسلمانان ناآگاه بى ميل نبودند که در اين برنامه خرافى از آن ها تبعيت کنند، آيه فوق نازل شد و آن ها را نهى کرد.
تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
http://eitaa.com/ejta_ir
✨﷽✨
✅داستان کوتاه
✍در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد.
همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری. او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید! همسایه اول هرروز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد. روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!
🔻این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. کرونا یا هر بیماری دیگری مادامیکه روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@ejta_ir
#داستان_واقعی_آموزنده
🌹 روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟
پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به #زیارت_امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم.
🍃وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟
هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند.
و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را میشنوم. همهی اینها از یک دعای مادر است
👤 ایت الله میلانی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #نکات_آموزنده
🌐Eitaa.com/ejta_ir
ensanha-dar-barabar-taklif.rafiei.mp3
4.57M
14.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیه خداوند به حضرت داوود
👌👌
هر چه خدا خواست همان میشود
#استادعالی
┄┅═✧🌺یازهرا🌺✧═┅┄
✅ @ejta_ir
زندگی اخلاقی.mp3
6.22M
🎙زندگی اخلاقی...
#اخلاق #خانواده
#همسرداری #معاشرت #سخنرانی_کوتاه
#حجت_الاسلام_عالی
┄┅═✧🌺یازهرا🌺✧═┅┄
✅ @ejta_ir
@d_n_rafiei.mp3
1.35M
💠 #دکتر_رفیعی
▫️ موضوع :حجاب گفتاری
#سخنرانی_کوتاه #حجاب #معنویت
#استاد_دکتر_رفیعی
┄┅═✧🌺یازهرا🌺✧═┅┄
✅ @ejta_ir