صحت نکاح معاطاتی عقلایی از نظر ابتدایی حضرت امام(به این صورت که زوجین به قصد ازدواج گفتگوها و توافقاتی بکنند و به نیت پذیرش تمام مسوولیت ها و حقوق و تکالیف ازدواج، زندگی مشترک را با بردن جهیزیه و تهیه منزل و سکونت در منزل شروع کنند. نه اینکه با فعل وطی و دخول ازدواج را محقق کنند.پس افعالی غیر از وطی و دخول سبب تحقق ازدواج معاطاتی می شود و بعد از تحقق ازدواج، وطی و دخول انجام می شود)(۱)
نظر حضرت امام درباره ازدواج معاطاتی با فعل وطی و دخول(ممکن است ازدواج تحقق پیدا کند هر چند اولین فعل وطی و دخول حرام باشد چون سبب حرام، تکلیفاً حرام است ولی وضعاً مؤثر و صحیح است و سبب تحقق ازدواج است.
بله اشکالی وارد است چون از نظر عرف و عقلا وطی و دخول سبب عرفی و عقلایی و حتی شرعی برای ازدواج نیست)(۲)
نظر نهایی حضرت امام:
۱-وطی مقارن با حصول زوجیت، سبب شرعی و عقلایی برای ازدواج معاطاتی نیست. چون اصل وطی از روی ازدواج صحیح نیست.
۲-نکاح معاطاتی با افعالی غیر از وطی و دخول هم که در نظر ابتدایی پذیرفتیم در نظر نهایی خلاف احتیاط است و بر خلاف ارتکاز متشرعه و تسالم علمای شیعه است بلکه ظاهرا خلاف اجماع است. یعنی ذهنیت شرعی اسلامی نکاح معاطاتی صحیح را نمی پذیرد.
🔺 برخورد غیرفکری، عامل ترویج فکر غلط
رهبر معظم انقلاب:
▫️ «یکی از چیزهایی که به پاگرفتن فکر غلط کمک میکند، برخورد غیرفکری با آن است.
بعضیها خوششان میآید که یک حرف بیربط مهملی بزنند، بعد بجای اینکه یک نفر بلند شود، در مقابلشان بایستد و بگوید این حرف شما به این دلايل باطل است، يك نفر بلند شود و فحششان بدهد! از خدا میخواهند! چون تکلّف استدلال از روی دوششان برداشته میشود و راحت میشوند؛ در موضع مظلومیت و حقبهجانبی میگویند «بله» نمیگذارند ما حرف بزنیم!»
۷۷/۱۲/۱۵
🔹 «کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگری، بیان منطقی، مستدل و دور از هو و جنجال بود.
اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقی را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند.»
۹۰/۰۴/۱۳
📔 کتاب تشکیلات توحیدی، صفحه ۵۲۰
✌️ شما هم صدای حوزه باشید!
🆔 @sedayehowzeh
📚فهرست کتب #مجموعه_مهارت_های_طلبگی
جلد 1| آیین طلبگی
جلد 2| جلسه درس
جلد 3| مباحثه
جلد 4| برنامه ریزی تحصیلی
جلد 5|پاسخ به شبهه و پرسش
جلد 6|تبلیغ مجازی
جلد 7|روش تدریس
جلد 8|دوران عقد
جلد 9|همسرداری
جلد 10|فعالیت سیاسی
جلد 11|رازهای نماز
جلد 12|بصیرت سیاسی
جلد 13|چالش های طلبگی
جلد 14|حافظه و فنون یادگیری
جلد 15|خودآگاهی و مدیریت خویشتن
جلد 16|الفبای مقاله نویسی
جلد 17|شادابی خانواده
جلد 18|چگونه مطالعه کنیم؟
جلد 19|فرزندآوری
جلد 20|روند تحصیلی حوزه
جلد 21|راز بندگی
جلد 22|زبان دوم
جلد 23|خودسازی به زبان ساده
جلد 24|تبلیغ شیرین شورانگیز
جلد 25|مدیریت زمان
جلد 26|دخل <=> خرج
جلد 27|شاگرد استاد
جلد 28|دوستان و دوستی ها
جلد 29|مشاوران شریف
جلد 30|چگونه پژوهش کنم؟
جلد 31|خوشه ای از زبان خوش؛ مهارت مدیریت فرهنگی - تبلیغی
جلد 32|بیرون از متن؛ طلبه و فعالیت های فرابرنامه ای
جلد 33|همسری سرسری نیست؛ مهارت انتخاب همسر
جلد 34|حجره نشینی
جلد 35|اسلوب مسئله گویی
جلد 36|درد بی درد؛ مهارت های بهداشت و سلامت جسم
جلد 37|پیچ بچگی؛ مهارت هایی جهت تربیت بهتر کودک
جلد 38|ترمیم یک روح مجروح؛ مهارت هایی درباره سلامت روح
جلد 39| آرامش به وقت آزمایش؛ مهارت آمادگی و مقابله با اضطراب و استرس در امتحان
جلد 40|باب ازدواج؛ مهارت هایی درباره پیش نیازهای ازدواج
جلد 41| رموز روضه خوانی
جلد 42|کوچه بچه ها؛ مهارت ارتباط با کودک
━━💠🍃🌺🍃💠━━
معاونت تهذیب وتربیت حوزه علمیه استان یزد
@tahzib_yazd
پیامآوران و دینآوران
نامگذاری دینها در عصر پیامبران نبوده است. «زرتشت»، نام پیامبر است، نه دین؛ «یهود»، قوم است، نه دین؛ «مسیحی»، منسوب به عیسی مسیح است، نه نامی که عیسی برای دین خویش برگزید؛ «حنیف» صفتی عام برای پیروان ابراهیم بود؛ کلمۀ «اسلام» در متون نخست اسلامی(قرآن و احادیث نبوی) قابل حمل بر معنای لغوی است و بلکه گاه جز این ممکن نیست.
دینها را پیامبران نامگذاری نکردند، زیرا آنچه آنان آوردند، پیام بود، و «نبوت» نیز از ریشۀ «نبأ = خبر»، به معنای «اطلاعرسانی» است. دینها بر پایۀ این پیامها – در فرایندی بسیار پیچیده و ظریف، در کوتاهمدت یا درازمدت- پدید آمدند. پیامبران در بزنگاههای تاریخ ظهور کردند تا بشر را از درّههای تباهی و انقراض برهانند(آل عمران/ 103). اما ستونها و سقف دین را کسانی افراشتند که پاسداری از آن پیام نجاتبخش را ممکن نمیدیدند مگر در پناه دین و آیین. پس نخست نامی بر آن نهادند و سپس بر وجوه فرعی و مناسکی آن افزودند. آنچه پایدار است، پیام است و آنچه تختهبند زمانه و زمینه است، آیین پاسداری است.
آری؛ ماجرای نامگذاری اسلام اندکی متفاوت است. اختلاف در این است که استعمال کلمۀ «اسلام» و «مسلمین» در قرآن، مانند استعمال این کلمات در دوران پس از نزول قرآن است، یا نه. به اصطلاح اهل فن، آیا «دین اسلام» به معنایی که ما امروز میفهمیم، حقیقت شرعیه است یا حقیقت عرفیه(متشرعیه). حقیقت شرعیه، به کلماتی میگویند که معنا و کاربرد مشهور آنها در زمان شارع تکوّن یافته است، مانند کلمات جهاد و روزه و قیامت. اما حقیقت عرفیه(متشرعه/متشرعیه)، کلمهای است که معنای عرفی و مشهور آن با معنای زمان تشریع، بیشوکم متفاوت است؛ مانند کلمات «نجس» و «فقه».
به زعم نویسنده، کلمۀ اسلام، حقیقت عرفیه/متشرعیه است و ما اکنون این کلمه را در همان معنایی بهکار نمیبریم که در قرآن و احادیث معتبر نبوی به کار رفته است؛ بلکه «اسلام اصطلاحی» در متون نخستین غایب است؛ بر خلاف اسلام لغوی و بین الادیانی.
کاربرد کلمات اسلام و مسلم در معنای غیر مصطلح، در برخی آیات قرآن، تقریبا قطعی است؛ مثلا در آیهای از قرآن، ابراهیم(ع) و یعقوب(ع)، به فرزندانشان وصیت میکنند که مسلمان از دنیا بروید(بقره/ 132)، قطعا نمیتوان گفت که منظور ابراهیم و یعقوب این است که بدون شهادتین از دنیا نروید. از این دست آیات که در آنها اسلام در معنای وصفی(نه اسمی) به کار رفته است(همچون: آل عمران/67؛ بقره/ 128؛ همان/ 130-131؛ مائده. 44؛ حج/78؛ یونس/ 84) چنین برمیآید که «اسلام» کلمهای متداول در میان پیروان ادیان پیشین بوده است؛ مانند کلمات ایمان و تقوا. به عبارت دیگر، همچنانکه کلمۀ «مؤمن»، صفت است، نه نام پیرو دینی خاص، مسلم نیز وصف کسی است که در برابر حقیقت معنوی جهان سر تسلیم فرود میآورد و کفر نمیورزد. به گفتۀ آیتالله جوادی آملی: «اصطلاح اسلام در قرآن کریم غیر از اسلام به معنای رایج، یعنی دین پیامبر خاتم است. قرآن کریم دین مقبول را اسلام و همۀ پیامبران الهی و پیروانشان را مسلمان میداند.»(تسنیم، ج14، ص730) البته به اعقتاد ایشان، «قرآن حکیم، هدایت اسلام مصطلح(دین پیامبر خاتم) را معیار میداند»(همان، ص733) که نقض چندین نص قرآنی است.
قرآن کریم میفرماید: «اگر کسی دینی غیر از اسلام را برگزیند، از او پذیرفته نیست.»(آل عمران/ 85) اگر اسلام در این آیه، در معنای اصطلاحیاش به کار رفته باشد، اعمال پیروان ادیان دیگر، نباید مقبول افتد؛ در حالی که قرآن دو بار گفته است که یهودیان و مسیحان و صابئین، اگر ایمان و عمل صالح داشته باشند، اجرشان در نزد خدا محفوظ است(بقره/ 62؛ مائده/ 69). همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که در آیۀ «من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» مراد از اسلام، توحید و تسلیم است(ترجمۀ تفسیر المیزان، ج3، ص556).
اسلام در قرآن، معمولا در برابر کفر به کار میرود، نه در برابر ادیان دیگر. در لغت نیز این دو کلمه، ضد یکدیگرند. کفر یعنی پوشاندن حقیقت و اسلام یعنی پذیرفتن آن. همچنانکه کفر معنای وصفی دارد، و اسم گروهی خاص نیست، اسلام نیز همینگونه است. مثلا پس از آیۀ «دین در نزد خدا اسلام است و بس»، سخن از کسانی میرود که اسلام را وانهادند و «کفر» را برگزیدند، نه دینی از ادیان پیشین را(آل عمران، آیات 19 تا 22).
همچنین اگر اسلام، اسم خاص دین پیامبر خاتم(ص) است، چرا قرآن هیچ گاه مسلمانان را به این اسم خطاب نکرده و مثلا نفرموده است «یا ایها المسلمون» یا «یا ایها الذین اسلموا...»؟
افزون بر این، اگر بپذیریم که اسلام در قرآن در معنای اصطلاحی آن به کار رفته و حقیقت شرعیه است، آنگاه باید بپذیریم که روش پیامبر اسلام با سایر پیامبران فرق داشته است؛ زیرا نامگذاری ادیان دیگر در زمان پیامبران و در ادبیات کتب آسمانی آنان نبوده است.
33.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تلنگر
روایت زندگی روحانی معروف یزدی حاج آقا راشد یزدی