♥
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است
شوق دیدار مرا از نفس انداخته است
از فراقت چه بگویم؟ که نگفتن بهتر
زخم بسیار مرا از نفس انداخته است
آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم
دیدم انگار مرا از نفس انداخته است
ندبه های سحری شاهد غمهایم شد
دوری از یار مرا از نفس انداخته است
روضه خوان روضه بخوان، مادرسادات چه شد؟
خون مسمار مرا از نفس انداخته است
یاد #زهرا که میافتم دل من می لرزد
در و دیوار مرا از نفس انداخته است
وسط روضه ی زهرا غم سنگین #علی
صد و ده بار مرا از نفس انداخته است
با دل خسته ی خود مادر ما #مهدی گفت
درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت
#مـهـدی_جـان💔
خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست
مولای من بیا که جهان بیقرار توست
#صلیاللهعليڪیـاصـاحبالــزمان
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُـم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈