eitaa logo
اشعار آیینی امام هشت
11.9هزار دنبال‌کننده
283 عکس
74 ویدیو
49 فایل
بزرگترین‌منبع اشعارمذهبی و سبک ها ی مداحی بروزترین اشعار را در سایت امام هشت دنبال کنید. emam8.com ادمین تبادلات 👇👇 @em8_admin1 اپلیکیشن :👇👇 em8.ir/dl لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2859139074Cb8c0fd5446
مشاهده در ایتا
دانلود
أئمه ی غریب بقیع -( امشب از طبع شاعرانه ی من ) پرده ی اول امشب از طبع شاعرانه ی من باز هم چهار پاره می جوشد قلمم باز غیرتی شده و خون دفتر دوباره میجوشد به گمانم که سررسید عزاست عطر غم بر مشام می اید واژه ها هم مودب اند اینجا شعر با احترام می اید حرف دارم برای تک تک تان حرفی از اوج مرثیه به خصوص ولی اول بیا سری بزنیم به حریم قشنگ شمس شموس چقدر صحن های تو در تو چقدر حجره و رواق اینجاست همه جا غرق بارش نور است چقدر خوشه چلچراغ اینجاست کار خورشید میکند اینجا گنبدی که شد از طلا زرین عهده دار غبار روبی شد از دو گلدسته جبرئیل امین هفته ای هفت مرتبه زایر خواهد آمد برای پابوسی ظهر از سوی بست پایین و نیمه شب از ورودی طوسی طعم انگور دارد این بقعه از دو صد باغ سرتر است آری بوسه بر این ضریح عطراگین روز و شب مستی اور است آری باز مثل همیشه بند آمد با تماشای این ضریح ، زبان در طواف حرم به چششم خورد طرح نقش و نگار فرشچیان به فراز مناره ها بالاست با طلوعی اگر اذان غمش دم مغرب دوباره غوغاییست در نماز جماعت حرمش بَه ، چه مهمان سرای رنگینی در صف انتظار پیر و جوان میبرد هوش از سرت بوی قرمه سبزی و قیمه بادمجان سنگ فرش حرم شهادت داد میرسد تا فرشته از هر سو ذره ای گرد و خاک اگر باشد با مژه میزند فقط جارو نه یکی نه دو تا بیا و ببین صحن در صحن شد شفا آباد قدس و رضوان و جامع رضوی کوثر و انقلاب و گوهرشاد تا حوالی گنبدش بروی مینشیند به شانه ات پرها نیمه شب ها به گوش می آید بق بقو بق بقوی کفترها از بزرگان شهر دیدم که طالب کفش داری اش شده اند و به تن کرده جامه ی خدمت خادم افتخاری اش شده اند خودمانیم بارگاه کسی این چنین جلوتی ندیده به خود حاضرم باز هم قسم بخورم این حرم خلوتی ندیده به خود پرده ی دوم بگذرم حال هشتم شوّال آمد از راه و باز غم دارم در مراثی ما چه سرّی هست؟ من به دنبال کشف اسرارم با خودت فکرکن کمی حالا بده پاسخ به این سوال عجیب که چرا هرکه آمد اینجا گفت : السلام علیک امام غریب به گمانم غریب آقایی ست که ندارد برای خود حرمی یا که حتی کنار تربت او نگذارند لا اقل علمی حرمی را سراغ دارم که قبله گاه تمام افلاک است ولی افسوس ساليان دراز چشم تا کار میکند خاک است به گمانم که این بهشت خدا محرم کوچه های باریک است نه چراغی نه شمع و فانوسی مثل شبهای تار ، تاریک است تاکه قدری مشایعت بکند در حرم دست مهربانی نیست پشت دیوار می نشینی و به سرت هیچ سایبانی نیست من نه تنها شنیده ام دیدم به همه زائران خبر بدهید غربت این است در کنار بقیع حق ندارید ناله سر بدهید جای عطر گلاب قمصر و عود بوی انواع کینه می اید نگرانم از این جهت آخر چه به روز مدینه می اید نه بساطی برای لطمه زنی نه دوخط روضه در شب آخر نه وداعی به رسم سینه زنان نه دو رکعت نماز بالا سر چه کنم سوت و کور مانده بقیع بی سبب نیست سینه غم بار است به گمانم ز رونق افتاده آه ...چشم انتظار زوار است پرده ی سوم گرچه خود داغ دار این دردم ولی از روضه ام غرض این نیست بار دیگر بیا تامل کن از نگاه تو بدتر از این چیست ؟ غیراز این است غصه ی من و تو غصه ی طفل بی پلاکی هست؟ هرچه باشد بقیع پابرجاست لااقل چهارقبر خاکی هست ولی از روزهای دور و دراز سهم دریای دل تلاطم شد باز هم زخم کهنه سر وا کرد از چه رو قبر مادرم گم شد !!؟؟ میبرم کوچه ی بنی هاشم با دو خط شعر مرثیه همه را ذوالفقار علی قلم بزند قصه ی نبش قبر فاطمه را شاعر : علیرضا خاکساری شاعر: شناسه مطلب :37649 اعلام نظر در مورد این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/37649/ جدیدترین و محبوب ترین اشعار را در کانال ما دنبال کنید👇👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAADwQJPg3R9JasGXa5w لینک در ایتا 👇👇👇 eitaa.ir/emam8com لینک در سروش 👇👇👇 sapp.ir/emam8com مرجع تخصصی اشعار مذهبی و سبک های مداحی👇👇👇 www.emam8.com
عطر بهاری -(نذر گل روی تو باید شهر را آذین کنم) @emam8com نذر گل روی تو باید شهر را آذین کنم اسباب شور و شادی عشاق را تامین کنم وقتی که یاری میرسد عطر بهاری میرسد شبهای دی را با دمت شبهای فروردین کنم جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن کام تمام شهر را با نام تو شیرین کنم در زیر طاق گنبدت هفت اسمان گم میشود در پلکان بارگاهت ناز بر پروین کنم بین بهشت و سامرایت سامرایت مال من اصلا نیازی نیست که عمری سبک سنگین کنم تو هر چه باشد شاهی و من هر چه باشد نوکرم این را همیشه روز و شب باید به خود تلقین کنم اعجاز ابیات کمیت باشد به لطف اهل بیت تنها کسی که شاعر کوی تو شد تحسین کنم حرف دلم را پیش از اینها خواجه ی شیراز گفت پس از لسان الغیب بیت دیگری تضمین کنم "عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم" ای وارث ختمی مآب ای یادگار بوتراب خورشید عالم تاب من بر عالم خاکی بتاب شان رفیعت را بنازم ای عزیز فاطمه وقتی برای تو امام عصر میگیرد رکاب درک کمالت حضرت نوح نبی را کرده پیر شان ات عزیز مصریان را از خجالت کرده آب گنجینه ی اسرار را در سینه داری از ازل با تو نمیخواهد بگردد شیعه دنبال جواب هم اسقفان هم راهبان تسلیم اعجازت شدند نه اهل معرفت که محتاج تواند اهل کتاب دلتنگ دیدار تو باشد حق تعالی زین سبب تصویری از روی تو را در عرش اعلا کرده قاب در لقمه های سفره ات گویا جلالت ریخته از برکت لطف تو سائل میشود عالیجناب حاجات اصحاب و موالی را نگفته میدهی محظوظ ابوهاشم شد از ان التفات بی حساب چشمان تو خلق بهشتی مثل سامرا کند احسانت از اهل جهنم نیز بردارد عذاب از هر در صحنت دری سوی خدا وا میشود پایین پا پیدا شود راهی برای فتح باب جرم است اگر سجده به پایت حجت حق در زمین جز سجده بر پای تو من جرمی نکردم ارتکاب از واژه های خسته کاری بر نمی اید دگر شرمنده ام در شان تو هرگز ندارم شعر ناب ناقابلی را چشمه ی مهر تو قابل میکند اخر مرا هم لطف بسیار تو دعبل میکند با دست تو وا میشود باب العطای دیگری دارد به تو رو میزند امشب گدای دیگری بی حد و اندازه کریمی چون کریم اهل بیت در رحمت و جود و سخاوت مجتبای دیگری هر انچه میخواهی بگیر از من گدایی را نگیر من که ندارم جز در این خانه جای دیگری تو شمع و من پروانه ام با غیر تو بیگانه ام رنگی ندارد پیش من اصلا حنای دیگری مسکین تو در میزند مرغ دلم پر میزند روزی من کن از کرامت سامرای دیگری عطر خوش سیب از سوی شش گوشه ی تو میوزد داری به زیر گنبد خود کربلای دیگری فرش حریمت بالشم انجا پر از ارامشم از غیر دست تو نمیگیرم دوای دیگری در جای جای بارگاهت رد پای مهدی است سرداب سامرای تو دارد صفای دیگری بحرالفضائل هستی و من هرچه میگویم کم است مدح تو را میخوانم اما در فضای دیگری ذریه ی سلطان طوس آیینه ی شمس الشموس! دارد به دامن مادرت گویا رضای دیگری شیر درنده رام تو فتح الفتوح اقدام تو تو حیدر کراری اما از نمای دیگری مانند ذکر یاعلی نامت گره وا میکند ایوانت اقا کار ایوان نجف را میکند در فطرت ما ریشه دارد مهر پنهانی ما اسباب خدمت میشود افکار عرفانی ما از لن تنالو البر حتی تنفقوا دریافتیم باید که الگومان شود احکام قرانی ما در قحطی انسان و انسان دوستی ای کاش که چون ریزعلی باشیم و باشد فصل دهقانی ما دل روی دل باید نهاد و شهر را اباد کرد ویرانی هم میهنان ماست ویرانی ما دفتر به پایان آمده اما حکایت باقی است مضمون سرازیر است در ابیات پایانی ما از پا در اورده ست داعش را نه تنها تیر و تیغ او را زمین زد عاقبت نیروی ایمانی ما ریز و درشت دشمن شیعه به خاک افتاده از سیلی سنگین برادرهای افغانی ما جایی برای عرض اندام سنان و شمر نیست وقتی قیامت میکند کیسان ایرانی ما بی شک شکار بعدی اش باشد فقط ال سعود فتح مدینه میکند قاسم سلیمانی ما خاکسترش بر باد داد بر دشمنانش یاد داد شوخی ندارد باکسی گردان طوفانی ما او خار چشم دشمن است فرمانده ای فیل افکن است پایان گرفت از همتش شبهای بحرانی ما چشمش به فرمان ولی دلواپس سید علی چشم امید حضرت یار خراسانی ما جای شهیدان دفاع از زینبیه خالی است در سور و سات شادی و جشن و گل افشانی ما حال دل پیروز را سرمستی امروز را قبلا به زیبایی روایت کرده خاقانی ما "عید است و پیش از صبح‌دم مژده به خمار آمده بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/46034/ 📚کانال اپلیکیشن های امام هشت 👇👇👇 https://eitaa.com/emam8_apps جدیدترین و محبوب ترین اشعار را در کانال ما دنبال کنید👇👇👇 https://eitaa.com/emam8com
مناجات با خدا -(موعد دیدار تو راحت نمی آید به دست ) @emam8com موعد دیدار تو راحت نمی آید به دست طینت پاکیزه با غفلت نمی آید به دست شد شب قدر و همه درهای رحمت باز شد درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست چه کنم شب های احیا هم اگر غفلت کنم وای بر من دیگر این فرصت نمی آید به دست نوبتی باشد اگر هم نوبت زاری ماست رستگاری خارج از نوبت نمی آید به دست هرچه به من میدهند از باب خلوت میدهند چیز قابل داری از جلوت نمی آید به دست بی گمان نابرده رنج از گنج ها بی بهره ام روضه ی رضوان که بی زحمت نمی آید به دست هرکه باتقوا شَوَد نزدت گرامی میشود تا نباشم بنده ات نیت نمی آید به دست شکر نعمت نعمت ام افزون کند با این حساب تا نباشد سجده ای نعمت نمی آید به دست هرچه فرصت داشتم با دست خود سوزانده ام مهلتی دیگر از این بابت نمی آید به دست گریه غسل توبه ی هر دیده ی آلوده ای ست تر نشد چشمی اگر عفت نمی آید به دست شیعیان مرتضی مثل خودش با غیرت اند بی ولای مرتضی غیرت نمی آید به دست از ازل روزی رسانم حیدر است و رزق من بی نگاه ویژه ی حضرت نمی آید به دست حال خوش ، توفیق اشک بر شهید کربلا جز شب جمعه شب رحمت نمی آید به دست تشنه های سیم و زر آخر نفهمیدند که با جسارت کوهی از ثروت نمی آید به دست چه به روزت پنچه ی شمر لعین اورده است؟؟ یوسف خوش چهره گیسویت نمی آید به دست شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/40885/ 📚کانال اپلیکیشن های امام هشت 👇👇👇 https://eitaa.com/emam8_apps جدیدترین و محبوب ترین اشعار را در کانال ما دنبال کنید👇👇👇 https://eitaa.com/emam8com
شعری برای بقیع -(من از هجر مدینه سالها "بی تاب" و "غمدیده" م ) @emam8com برای بهشت بقیع ... من از هجر مدینه سالها "بی تاب" و "غمدیده" م چنان مشتاق هستم که شبی خواب حرم دیدم عجب خواب دل انگیزی عجب رویای شیرینی بقیع باصفا را نیز با چشم خودم دیدم به جای شرطه ها که اکثرا دست بزن دارند مبادی ورودی خادمانی محترم دیدم به کام ساجدین اما به نام مسجد السجاد به نام باقرالعلم النبی دارالقلم دیدم تلالوهای بیت الصادقش از دور پیدا بود علی رغم همیشه در بقیع اش خاک کم دیدم شبستان در شبستانش بهشتی خارق العاده شکوه گنبد و گلدسته را در هر قدم دیدم هر آن که رفت از باب الحسن با دست پر برگشت گدایی را متموّل دم باب الکرم دیدم گمان کردم شب شعری برای مجتبی برپاست میان صحن دعبل را کنار محتشم دیدم نه تنها من شدم مست از طواف مرقد پاکش به دور مرقد ام البنین رقص علم دیدم پس از یک عمر حسرت نذر خاتون عرب آخر ضریحی با النگوی عروسان عجم دیدم برای مادران پا به ماه زائر خسته سر هر کوچه ای یک مرکز امداد هم دیدم نفس بند آمد از فرط تماشای حرم در "دم" دوباره لطف صاحبخانه را در "بازدم" دیدم کشید از خاک بیرون مجرمان را مهدی کرار و من بیچاره گی را در نگاه متهم دیدم شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/41192/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl
شهادت حضرت مسلم (ع) -(مسلمم، دار و ندارم را به دار آویختند ) @emam8com انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم در این حسینیه شهدا صف کشیده اند اینجامقدس است که ما پا گذاشتیم با وحدت عقیده به کثرت رسیده ایم اینجا بجای واژه ی "من" ، "ما" گذاشتیم شور و شعور ناب حسینی خویش را در خیمه ی عزا به تماشا گذاشتیم زانو زدیم اگرچه در این روضه ها ولی دل را میان کرببلا جا گذاشتیم "سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است" ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم "باز این چه رستخیز عظیم است"در حرم گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است حتی خود حسین پریشان مسلم است دلداده ای بخاطر دلدار میرود "پیک امام " و "محرم اسرار"میرود ترسی در او ز فتنه ی إبن زیاد نیست با غیرت و شکوه علی وار میرود او نیز شیر بیشه ای از نسل هاشمی ست تا قلب فتنه "مسلم کرار "میرود در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری ست با شوکت و جلال علمدار میرود مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین آن میثمی که خود به سر دار میرود کوچه به کوچه شهر دو صد گونه فرقه را در جستجوی یار فداکار میرود مثل عموش خسته از اوضاع روزگار مثل عموش دست به دیوار میرود بر دختران آل علی گریه میکند هر ساعتی که بر سر بازار میرود مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش کوفی سراغ درهم و دینار میرود خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ... اشعث سراغ نیزه ی بسیار میرود تیر سه شعبه ی دگری میکند شکار بازار کوفه حرمله هربار میرود دارد سنان به شهر برای خریدن سرنیزه ای شبیه به مسمار میرود با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت بالای بام دارالعماره زبان گرفت جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست بر ظلم های کوفه توان نظاره نیست از این به بعد ماه تمام حمیده باش وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست اول شهید راه توام ، راضی ام حسین "در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست" قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ... جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست این مسلخی که دور و بر کوفه دیده ام جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست اینجا کفن برای تو پیدا نمیشود جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست إرجع الی مدینه ...پدر مادرم فدات إرجع الی مدینه ...مجالی دوباره نیست شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/57206/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl
شهادت امام حسن مجتبی (ع) -( ای مسیح خانه ی مولی الموالی مجتبی ) @emam8com اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى السَّيِّدِ الْمُجْتَبَى وَ الْإِمَامِ الْمُرْتَجَى سِبْطِ الْمُصْطَفَى وَ ابْنِ الْمُرْتَضَى عَلَمِ الْهُدَى الْعَالِمِ الرَّفِيعِ ذِي الْحَسَبِ الْمَنِيعِ وَ الْفَضْلِ الْجَمِيعِ وَ الشَّرَفِ الرَّفِيعِ الشَّفِيعِ ابْنِ الشَّفِيعِ الْمَقْتُولِ بِالسَّمِّ النَّقِيعِ الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ الْبَقِيعِ الْعَالِمِ بِالْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ صَاحِبِ الْجُودِ وَ الْمِنَنِ كَاشِفِ الضُّرِّ وَ الْبَلْوَى وَ الْمِحَنِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ الَّذِي عَجَزَ عَنْ عَدِّ مَدَائِحِهِ لِسَانُ اللَّسِنِ الْإِمَامِ بِالْحَقِّ الْمُؤْتَمَنِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ ای مسیح خانه ی مولی الموالی مجتبی مظهر حُسن خدای لایزالی مجتبی "ابن شهر آشوب" اینگونه روایت میکند چون پیمبر صاحب شان و جلالی مجتبی هم "سیادت" هم "شرافت" بهترین میراث توست وارث "مجد" نبی کوه کمالی مجتبی از تبار یاس هستی بوی زهرا میدهی بسکه مثل مادرت پاک و زلالی مجتبی میروی عکس همه با دست پر از خانه ات رو به خانه میکنی با دست خالی مجتبی خود به دنبال یتیمان میروی مثل علی در سخاوت در کرامت بی مثالی مجتبی هرکجایی که قدم برداشتی از رحمتت شد متمول گدای آن حوالی مجتبی حاتم طایی به لطفت حاتم طایی شده سائلت برهم زده مال و منالی مجتبی بیخود از خود میشوم وقتی صدایم میزنی با نگاهت میشوم حالی به حالی مجتبی من حبیبک ؟ من امیرک ؟ من امامک ؟ بی گمان تو جواب روشن هرچه سوالی مجتبی "بالحسن" بال قنوتم شد که معراجی شدم ای نگاهت باعث رشد و تعالی مجتبی ذکر تو دارد طراوت سینه را آباد کرد مثل جنگل های سرسبز شمالی مجتبی خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی کام من مهر تورا از سینه ی مادر گرفت بهترین سوغاتی شیر حلالی مجتبی نذر فرش بارگاهت با هزاران آرزو عمر من طی شد به پای دار قالی مجتبی جان بگیرد با نگاهی مُرده غیر ممکن است با تو ممکن میشود امر محالی مجتبی چشمه های نور از شعر تو جاری میشود روشنایی بخش چشمان "وصالی" مجتبی دست و بال جانفدایت را نبندد وزن شعر بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی مجتبی به سیاهی ات قسم چندین برابر میدهی هرکه خرج روضه ات کرده ریالی مجتبی گر به دنیا بود عمرش حضرت شیخ صدوق مینوشت از غربتت صدها "امالی" مجتبی صلح تو زیر سر مردان از زن کمتر است زخمی شمشیر اشباح الرجالی مجتبی غصه ی قد کمان آخر کمانت کرده است گریه داری با همین قد هلالی مجتبی این همه موی سپید تو حکایت میکند کرده پیرت غصه ای در خردسالی مجتبی **** پای هر بیتی که میگویم خجالت میکشم در خور شان ات ندارم شعر عالی مجتبی شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/38300/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl
سه غزل پیوسته تقدیم به امام حسن مجتبی (ع) -( گنبد ندارد نام و نشانی بر روی مرقد ندارد ) @emam8com گنبد ندارد نام و نشانی بر روی مرقد ندارد ای گریه کن ها! سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد حتی حیاطی مانند صحن جامع مشهد ندارد آقا کریم است آن قدر میبخشد به ما که حد ندارد درهم خریده اصلا برای او که خوب و بد ندارد دریای جود است الطاف جاری اش که جذر و مد ندارد آسوده خاطر رو کن به درگاهش که دست رد ندارد اصلا دل خوش از آن که طعنه بر غرورش زد ندارد **** مادر ندارد آقا غریب است و کسی بر سر ندارد خیلی عجیب است حتی میان خانه اش یاور ندارد گویا برایش از جعده بهتر شهر پیغمبر ندارد سردار تنهاست در معرکه ها مالک اشتر ندارد غصه همین جاست آن قدر ها هم بین ما نوکر ندارد افتاده از پا از خود نمی پرسی چرا بستر ندارد!!؟ خبره ی روضه ! سربسته گویم خانه ی او در ندارد در سینه ی خود جز داغ زهرا و غم حیدر ندارد **** ...از آشنا خورد از بی بصیرت های بی شرم و حیا خورد سبّ علی را در خطبه هایشان شنید و غصه ها خورد با خاطراتش هرشب خودش را در میان روضه ها خورد لرزید پشتش سیلی سختی بر رخ ریحانه تا خورد در خانه افتاد تا از شریک زندگی اش پشت پا خورد زهر ستم نه او مرهم یک عمر درد و غصه را خورد لایوم گفت و ... پاشید از هم شعرم و قافیه وا خورد کرببلا هم با بد دهانی به غرور عمه برخورد چکمه رسید و گاهی به لب گاهی به پر گاهی به سر خورد سر نیزه ای هم آمد و روی زخم مکشوف کمر خورد از جمع اصحاب تیغ و سنان و تیر و نیزه بیشتر خورد شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/27694/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl
مدح ولادت حضرت علی اکبر(ع) -( ای خوش قد و بالای بابا ماه لیلا) @emam8com ای خوش قد و بالای بابا ماه لیلا چشم امید و روشنی راه لیلا از تو که مولودی منزه تر نباشد طفل عزیز و نوگل دلخواه لیلا با اولین لبخندهای دلنشین ات مهرت نشسته در دل آگاه لیلا وقتی که هستی در کنارش غم ندارد ای هم زبان و همدل و همراه لیلا در شهر با تو مادرت را می شناسند ای بانی عز و جلال و جاه لیلا بس که پیمبرگونه تو رفتار کردی باید بخوانیمت رسول الله لیلا از خاک پای تو تبرک جسته مادر باشد قدمگاهت زیارتگاه لیلا مداح تو ما نه خداوند جلیل است دستان ما کوتاه و خرما بر نخیل است حس تغزل را نگاهت باب کرده از تو نوشتن شعر ما را ناب کرده شب تا سحر را گرم توصیف تو هستیم هر شاعری را عشق تو بی خواب کرده شیرین زبانی های تو از روز اول قند دل آقای مان را آب کرده در رفت و آمدها به پای تو می افتند عطرت تمام شهر را بی تاب کرده روح اذانی و نگاه حاکم تو لحن مؤذن زاده را جذاب کرده گیرایی هر طاق ابرویت دوباره ابلیس را هم راهی محراب کرده صدها سعید و مسلم و عابس فدایت وقتی تو را حق سرور اصحاب کرده جدت علی با قلعه ی خیبر نکرده کاری که چشمت با دل ارباب کرده هم شاهزاده عین نور و نور عینی هم یاعلی ابن الحسن ابن الحسینی با دوستان آرزومندی که داری مستیم از ذکر خداوندی که داری ماه سحرهای مدینه ! پایدار است با سجده و سجاده پیوندی که داری تو در جلال و مرتبت خیلی بزرگی عالم فدای نام و پسوندی که داری عشقی که تو باشی همه با سر می آیند عاشق کش است آن طرز لبخندی که داری همراه با حاتم ، سلیمان هم نشسته در جمع سائل های خرسندی که داری هم منتهی الحلمی علی هم کاشف الکرب مثل عموهای خردمندی که داری بوی امیر المومنین از تو می آید با ذوالفقار و نقش سربندی که داری تو فتح خیبر میکنی و ورد لبهاست اعجاز بازوی تنومندی که داری دشمن توان جنگ رو در رو ندارد با ضربه های بی همانندی که داری خرج تو قطعا می شود ای شیرمیدان تکبیر خواهرهای دلبندی که داری تنها رجز خواندی و دشمن زهره ترکاند در حیرتم از لحن سوگندی که داری ( اَنا عَلِيُّ بنُ الحُسينُ بنُ عَلِيٍّ نَحنُ و بيتُ اللهِ اَولي بالنَّبِيِّ مِن شَبَثٍ و شَمَرٍ ذاكَ الدَّنِيّ اَضرِبُكُم بِالسَّيفِ حَتّي يَنثَني ضَربُ غُلامٍ هاشِميٍّ عَلَوِيٍّ و لا اَزالُ الـيومَ اَحـمي اَبي تااللهِ لا يَحكُمُ فينا اِبنُ الدَّعِيّ ) در معرکه همواره سر می ریزد آقا از هر سر انگشت هنرمندی که داری پیش تو اصلا قد علم کردن حرام است هرکس که بدخواه تو شد کارش تمام است در جان تو صورت و سیرت می درخشد در دست هایت ابر رحمت می درخشد آیینه ی پیغمبری خُلقاً و خَلقاً از چهره ات نور نبوت می درخشد مانند خورشیدی فروزان بر سر تو عمامه ی سبز سیادت می درخشد زیبایی و بخشندگی و حسن خلق ات در چشم دشمن بی نهایت می درخشد از تو می آموزیم سبک زندگی را از هر کلام تو صداقت می درخشد انگور تازه حاصل اعجاز باباست عشق به تو در این حکایت می درخشد طوق غلامی تو و ایل و تبارت بر گردنم روز قیامت می درخشد با ختم "عاشورا" به این نکته رسیدم نام تو در متن زیارت می درخشد بانی شش گوشه شدی بیش از همه جا در کربلا پایین پایت می درخشد در تک تک آموزه های مکتب تو امر اطاعت از ولایت می درخشد کوری چشم ابن منقذها همیشه نام علی در بین عترت می درخشد هر تکه های نامساوی تن تو در جامه ی سرخ شهادت می درخشد از نیزه گفتم بی هوا ؛ لیلا ببخشد امیدوارم حضرت زهرا ببخشد شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/63393/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl
شهادت طفلان حضرت زینب(س) -( اِنَّ کَمَن زارَ العَلی مَن زار زینب ) @emam8com اِنَّ کَمَن زارَ العَلی مَن زار زینب عالم نمی بیند دگر تکرار زینب تاریخ جای صبر زینب می نویسد معنا گرفت ایثار از ایثار زینب با دست بسته باز کرد از دست ما بند پر شد زمین از عزت سرشار زینب یکبار حتی سایه ی او را ندیده همسایه ی دیوار به دیوار زینب چشم زمان در غیر او هرگز نبیند این حجم حسن خلق از رفتار زینب مریم مقدس شد اگر در بین زن ها در عالم زر بوده خدمتکار زینب پشت همه لرزید با یک اسکتوایش دشمن هلاک نحوه ی پیکار زینب هم میشود قبله نمای ما عقیله هم قبله ی ما کعبه ی سیار زینب هرکس نمک گیرش شود اخر شهید است چشمان ما بر سفره ی پربار زینب چشمان ما بر لطف و احسان عقیله دستان ما بر دامن سالارزینب با این که خودگرمی بازارحسین است عون و محمد گرمی بازار زینب ماهی دریا هم برایش گریه کرده وقتی فلک دارد سر آزار زینب از نور چشمانش به سختی چشم پوشید جانسوز یعنی غربت بسیار زینب با هر چه می شد در دل میدان بریدند بال و پر از دو جعفر طیار زینب باید تمام روضه را از سر بخواند مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو در بین میدان میکند خشمش هیاهو مانند زهرا می زنم بر اب و اتش دختر فقط از مادرش می گیرد الگو افتاده اند از شوق جان دادن برایت امروز محسن های زینب در تکاپو عون و محمد را کفن کردم برایت سرباز تو هستند در قحطی نیرو قاسم فدایی تو باشد عون من نه ؟؟ زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو با دست خود راهی شان کن سمت میدان قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او از پا می اندازد مرا این داغ اما در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو بگذار از موی محمد گیرد اخنس بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو مثل تو یاد مادرم کردم همین که بیرون کشیدی نیزه را از بین پهلو داغ جوان دیدی منم دیدم عزیزم دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو بهتر که فردایی نباشند و نبینند. از مادرشان شمر می گیرد النگو بهتر که فردایی نباشند و نبییند از کعب نی دارم نشانی روی بازو غرق خجالت می کشی بر سر عبا را می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/65545/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl
شهادت حضرت عباس(ع)شب تاسوعا -( تو بِری کسی برام نمی مونه ) @emam8com تو بِری کسی برام نمی مونه تو بِری پس کی منُ یاری کنه ؟ تو بِری علم می مونه رو زمین تو بِری پس کی علمداری کنه ؟ تو که باشی خاطرم جَمعه داداش تو باشی دلی پر از غم نمی شه هیچ کسی نِمی ره سمت خیمه ها مویی از سرِ کسی کم نمی شه تو بِری به کی دلم رو خوش کنم ؟ تو بِری من تک و تنها می مونم تو بِری اُمیدی هم نمی مونه دیگه اَشهَدَم رو باید بخونم نه دیگه قاسمی توی خیمه هاست نه برام مونده علی اکبری ولی بازم همه دلخوشیم اینه یه تنه برای من یه لشگری ای بنازم به سر دوش تو که تکیه گاهی واسه دخترم می شد چه قَده خواستنیه رقیه جان بغل تو خواستنی ترم می شد دل زینب به تو قُرصه ای داداش قول داده که از تو چشم برنداره تو که باشی دختر سه ساله مون دیگه دلشوره ی معجر نداره بی کسم ولی همه کسم شدی تو بِری گره میفته به کارم سرپناه من بازم خداروشکر اگه اکبر ندارم تو رو دارم آب تکون نمی خوره تو دل من خدا واسم از تو بهتر نداره این قَده خوبی باید داد بزنم هیچ کی مثله من برادر نداره هرچی از وفای تو بگم کَمه تو فداکاری زبون زَدی داداش دشمنت امان نامه آورده بود دست رد به سینه شون زدی داداش الهی فدای تو بشه حسین یکی از خاطرخواهات خود منم یه جوری برادری کردی برام که نمی تونم ازت دل بکَنَم هر دو پاره ی تن من اید داداش برا من فرقی نداری با حسن مادر من به تو میگه پسرم پس تو هم منُ داداش صدا بزن شدی آب آور خیمه های من مشک آب بچه ها به دوش تو جگرت می سوزه وقتی می رسه ناله ی واعطشا به گوش تو نکنه می خوای به میدون بزنی نکنه وعده ی آب می خوای بِدی نکنه برا علی اصغرش یه امیدی به رباب می خوای بدی می دونم می خوای که با دست خودت روی زخم سینه مرهم بذاری می دونم به چی داری فکر میکنی دل به دریا بزنی آب بیاری ولی ۴هزار کمون به دست میخوان تا می شه خون به دل حرم کُنن من از این می ترسم آخر توی راه بی هوا دو دستتُ قلم کنن به خدا به شب نمی کِشم اگه تُو رو هم تو روز روشن بِزَنَن می دونی چی به سَرَم میاد اگه به سرت عمود آهن بِزَنَن با خسوف تو خودت هم می دونی ماه خوش منظر من دِق می کنم تیر به مَشکِت بِزَنَن فدا سرِت تیر به چشمت بِزَنَن دِق می کنم الهی یکی باشه عصر دهم چشمای خواهرمونُ بگیره چه جوری طاقت بیاره ببینه سرت از پهلو رو نیزه ها میره تو بِری همین قَده برات بِگَم گره از روسری‌ا وا می کُنَن سر گوشواره ی دخترای من خولی و حرمله دعوا می کُنَن بعد تو شمر و سنان جَری می شَن می زَنَن به روی نیزه سرِ تو می ریزَن خیمه رو غارت می کُنَن به اسیری می بَرَن خواهرتو بچه هام بعد تو همسفر می شَن با سَنان بی حیا و بد دهن هر چی که لایق مادرشونه شمر و حرمله به خواهرت میگَن اینا قصدشون اینه با کُشتنت منُ هم با غصه ی تو بکُشَن تو دلت میاد که من گریه کنم ولی شمر و حرمله کِل بِکِشَن شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/80068/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl
دوبیتی برای ولادت حضرت معصومه(س) -( تابوده همین بوده و تا هست همین هست ) @emam8com تابوده همین بوده و تا هست همین هست وقف تو بود این سر و این جان وتن و دست می لب مزنم تا ابدالدهر چرا که با خوردن سوهان دیار تو شوم مست شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/26168/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl
شعر توسل به امام زمان(عج) از علیرضا خاکساری -( حاجتی دارم روا کن التماست میکنم ) @emam8com حاجتی دارم روا کن التماست میکنم زحمتی دارم دعاکن التماست میکنم میروی سوی منا همراه از ما بهتران نام من را هم صدا کن التماست میکنم درد بی درمان من جز درد دوری تو نیست دردهایم را دوا کن التماست میکنم در دل گرداب عصیان کشتی من غرق شد ناخدا را باخدا کن التماست میکنم این اسیر خسته ی دام هوای نفس را از منیت ها رها کن التماست میکنم خط کشیدم دور غفلت چهره را درهم نکش اخم ها را نیز وا کن التماست میکنم قصه ی ان مرد صابونی مرا بیدار کرد یک نظر سوی گدا کن التماست میکنم خواهشی دارم که بیش از پیش این دلداده را بر غم خود مبتلا کن التماست میکنم قول دادی که عیادت میکنی از حال من پس بقول خود وفا کن التماست میکنم از سر خود وا نکردی نوکر بی عار را بر غلامت اعتنا کن التماست میکنم دیدن تو در سحر باشد میسر پس مرا با تهجد اشنا کن التماست میکنم حجکم مقبول مولا قسمت من که نشد دین من را هم ادا کن التماست میکنم به نیابت از من جامانده از ان قافله روضه ی سقا به پا کن التماست میکنم چشم بر راه تو دارم تا قدم رنجه کنی روضه را غرق صفا کن التماست میکنم صبح روز عید قربان باز ینهانیبخوان و گریزی دست و پا کن التماست میکنم با فرازی از زیارت ناحیه قلب مرا راهی کرببلا کن التماست میکنم از لسان عمه جانت مرثیه سر میدهم رو به سوی روضه ها کن التماست میکنم مادرش دارد تماشا میکند ای بی شرف گیسوانش را رها کن التماست میکنم اینقدر با چکمه ات بر زخم پهلویش نزن بی حیا قدری حیا کن التماست میکنم لج نکن آخر چرا این پا و آن پا میکنی شاعر: این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/26722/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl