eitaa logo
مسجد امام علی النقی (ع) هشتگرد
170 دنبال‌کننده
462 عکس
839 ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به عنوان یک آدم کمال گرا چقدر این کلیپ برام آموزنده بود. چه تلنگر خوبی بود برام که فقط کافی یک اقدام کوچولو برای بهتر شدن شرایط انجام بدم و منتظر نمونم همه چیز سر جاش قرار بگیره تا کاری رو شروع کنم.. گاهی یک صحبت کوتاه تلنگر بزرگیه برای ما.. آدم معمولی بودن چه لذتی داره توی دنیای پر از ادم موفق و لاکچری🙂 @Falgoshiha
👌حتما این مطلب را بخوانید🙏 👌پیرمردی با چهره‌ای زیبا و نورانی وارد مغازه طلا فروشی شد فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد. پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم! مرد زرگر قهقهه‌ای زد وبا ناباورانه گفت: درست است که چهره‌ای دلربا دارید اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین شکلی داشته باشد! درهمین حین، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند. مرد زرگر از آنهاخواست که تا اوحساب کتاب میکند، در مغازه بنشینند. باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نشست. با تعجب از زن سوال کرد: که چرا دربغل شیخ نشستی؟ خانم جوان با تعجب گفت: کدام شیخ؟ حال شما خوبست؟ ازچه سخن میگوئی؟ اینجا کسی نیست. و با اوقات تلخی گفت: بالاخره طلا رابه ما میدهی یانه؟ مرد طلافروش با تعجب وخجالت، طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را گرفت و زوج جوان مغازه را ترک کردند. شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمی‌بیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق میشود. دوباره مرد و زن دیگری نیز وارد شدند و همان قصه تکرار شد!!! شیخ به زرگر گفت: من چیزی از تو نمیخواهم! این دستمال را بصورتت بمال تا رزق و روزیت بیشتر شود . زرگر باحالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به قصد تبرک به صورت مالید و نقش بر زمین شد. شیخ دروغین و دوستانش هرچه پول وطلا بود، برداشته و مغازه را جارو زدند! 👌بعد از ۴سال همان شیخ دروغین با غل و زنجیر، همراه پلیس وارد مغازه شد افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت بازگو کردند. افسرپلیس گفت: برای اطمینان بیشتر باید دقیقا صحنه جرم را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و به صورت مالید و دوباره نقش بر زمین شد و این‌بار شیخ و پلیس دروغین و دوستانش، دوباره مغازه را جارو زدند! 👌نتیجه: هرچهارسال یکبار، انتخابات تکرار میشود، وما ملت، همان زرگران غارت زده ایم. که فرق بین راستگو و دروغگو را نمیدانیم!!! 👌دوستان انتخابات نزدیکست، مراقب مغازه زرگری و رأی طلائی خودتان باشید. به زودی بازار وعدهای دروغین و نطقهای آتشین و سینه چاک کردن افساد طلبان برای دفاع از آزادی! و دفاع از حق زن! و حقوق شهروندی! وحتی دفاع از قاتل! وخائن! و وطن فروش! گرم میشود! 👌مراقب تغییر رنگها ازسبز به بنفش! واز بنفش به مخملی! باشیم چراکه هیچ رنگی جز همرنگی با مردم وانقلابی بودن حقیقت ندارد رنگ فقط رنگ خاکی لباس سرباز ولایت! رنگ فقط رنگ وصیت نامه سردار دلها!
‌‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌🟢🔻🟢🔻🟢 🟩 خوشبخت ڪسے است ڪه شڪوه رفتارش آفریننده ے لبخند زندگے در چهره ے دیگران باشد . . . ࿐✾🍃🌸🍃✾࿐ 💐 ما به همراهی شما مباهات و افتخار می‌کنیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎ ┅🟪🍃🌼🍃🟪┅ ‌‌‌‌ @kalamenaghz 👈 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ┅🟪🍃🌼🍃🟪┅ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️‌‌‎‌‌‌
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بادا بادا مبارک به همه .... عروسی علی و فاطمه 🥰🥰🥰🥰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیش‌بینی رهبر انقلاب که محقق شد! | حوادث آخرالزمانی - اخبار فتنه ها و تحلیل آنها @aakharazaman313 🌒با شناخت فتنه‌ های آخرالزمان گامی بسوی ظهور فردا
✍شیخ عباس قمی در فوائدالرضوی نقل می کند: کاروانی از سرخس آمدند به پابوسی امام رضا علیه السلام. پیرمرد نابینایی با آن کاروان بود، به نام حیدر قلی. آمدندحرم امام زیارت کردند و از مشهد خارج شدند و در منزلی در مشهد اُطراق کردند. به اندازه یک روز راه از مشهد دور شده بودند. 🍂شب جوانها گفتند برویم مقداری سر به سر این حیدر قلی بگذاریم، خسته ایم ، بخندیم و سر گرم بشیم! کاغذهای خالی برداشتند گرفتند جلو و تکان میدادند، بعد به هم می گفتند،تو از این برگه ها گرفتی؟ یکی می گفت: بله حضرت مرحمت کردند، فلانی تو هم گرفتی؟ گفت: بله من هم یکی گرفتم. 🍂حیدر قلی کنجکاو شد و گفت: چی گرفتید؟ گفتند: مگر تو نداری؟ گفت : نه من اصلا خبر ندارم! گفتند : امام رضا علیه السلام برگ سبز دست مردم می داد. گفت : این برگ سبزها چیست؟ 🍂گفتند : امان نامه از آتش جهنم است. ما این را می گذاریم در کفن هایمان قیامت دیگر نمی سوزیم، جهنم نمی رویم چون از امام رضا علیه السلام گرفته ایم. 🍂تا این را گفتند پیرمرد دلش شکست با خود گفت: امام رضا علیه السلام از تو توقع نداشتم، بین کور و بینا فرق بگذاری، حتما من فقیر بودم، کور بودم و از قلم افتادم که به من اعتنایی نکردی! 🍂بلند شد و عصای خود را برداشت، راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه را نگیرم به سرخس نمی آیم باید بگیرم. 🍂گفتند: آقا ما شوخی کردیم ما هم نداریم! ولی هرچه کردند آرام نمی گرفت خیال می کرد که آنها برای دلداری به او این را می گویند. 🍂شیخ عباس نقل می کند: هنوز یک ساعت نشده بود که دیدند حیدر قلی دارد می آید یک برگه هم در دستش که با خط نور نوشته شده است «اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا» گفتند: این چیست که در دست داری؟ 🍂گفت: همین که یک مقدار از شما در بیابان فاصله گرفتم آقا را دیدم ایشان خودشان به استقبالم آمدند، گفتند حیدر قلی خسته ای برگرد این هم برگه برائت از آتش تو بگذار در کفنت شب اول قبر خودم می آیم پیشت. امام رضا علیه السلام به من هم برگ امان نامه دادند.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✍فقیری به ثروتمندی گفت: اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟ ثروتمند گفت: تو را کفن میکنم و به گور می سپارم 🔸فقیر گفت: امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار ....! ✍حکایت بالا حکایت بسیاری از ماست؛ که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن هم، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم..!
🔴 داستان نابغه آلمانی که عاشق صحیفه سجادیه بود! روی سنگ قبر او، این حدیث امیرالمومنین (ع) نقش بست: «النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» ✍پروفسور آنه‌ماری شیمل، اسلام‌پژوه و خاورشناس معروف آلمانی بود که علاقه شایانی به دعاهای امام سجاد (ع) و صحیفه سجادیه داشت. 🔹شیمل در جایی پیرامون ادعیه اسلامی به ویژه صحیفه سجادیه می گوید: من خود همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربی آن می‏خوانم و به ترجمه‏‌ای مراجعه نمی‏کنم. من خودم بخشی کوچک از کتاب صحیفه سجادیه را به آلمانی ترجمه و منتشر کرده‏‌ام، قریب هفت سال پیش وقتی مشغول ترجمه دعای رؤیت هلال ماه رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود و من که به او سر می‏زدم پس از آنکه او به خواب می‏رفت در گوشه‏ای از آن اتاق به کار پاکنویس کردن ترجمه‏‌ها مشغول می‏شدم. 🔹اتاق مادرم دو تختی بود. در تخت دیگر خانمی بسیار فاضله بستری بود که کاتولیکی متعصب بود. وقتی فهمید که من دعاهای اسلامی را ترجمه می‏کنم، دلگیر شد که مگر در مسیحیت و در کتب مقدسه خودمان کمبودی داریم که تو به ادعیه اسلامی روی آوردی!؟ وقتی کتابم چاپ شد یک نسخه برای او فرستادم. یک ماه بعد او به من تلفن زد و گفت: 🔹صمیمانه از هدیه این کتاب متشکرم، زیرا هر روز به جای دعا آن را می‏خوانم. وی می افزاید: امام زین‏ العابدین علیه السلام برای بسیاری از مردم جهان غرب کارساز است.
🍇☘🍇☘🍎☘🍎☘ نمونه ای از شجاعت حضرت علی ع 🍎☘ ماه ها آتش جنگ صفین شعله ور بود وسپاه علی ع با سپاه معاویه می جنگیدند ،از دو طرف افراد زیادی کشته شدند. صعصعه بن صوحان می گوید : روزی یکی از سپاهیان بی باک و قدرتمند معاویه به نام کریب بن صباح که در شجاعت و اقتدار و نیروی بدنی ، هیچ کس مثل او شهرت نداشت به میدان تاخت و فریاد زد: چه کسی آماده است به جنگ من آید ؟ یکی از سربازان سپاه علی ع به نام مرتفع بن وضاح به جنگ او رفت ،ولی طولی نکشید که به دست او شهید شد. باز کریب فریاد زد : چه کسی به جنگ من می آید ؟ این بار حارث بن جلاح به جنگ او رفت او نیز به دست کریب شهید شد . برای بار سوم ،او فریاد زد : کیست به جنگ من آید؟ این بار عابد بن مسروق به جنگ او شتافت عابد نیر به دست او شهید شد . کریب که با کشتن آن ها ،مغرور و مست شده بود، جنازه آن سه نفر شهید را روی هم گذاشت و بالای آن سه شهید ایستاد و فریاد زد : کیست به جنگ با من بیاید ؟ امام علی ع از صف خارج شد و به سوی او تاخت و فریاد زد: وای بر تو ای کریب! من تو را از عذاب سخت الهی بر حذر می دارم و به سوی سنت خدا و رسولش دعوت می کنم ، وای بر تو ،معاویه تو را بر آتش دوزخ وارد نکند . بیا و هم اکنون نیز می توانی به سوی حق بپیوندی و نجات یابی. کریب که مست غرور و تکبر بود ، در پاسخ این ندای پر مهر علی ع گفت : از این گونه گفتار تو بسیار شنیده ام ، ما نیاز به این گفتار نداریم ، اگر می خواهی پیش بیا ، چه کسی است که شمشیر بران مرا بخرد ، شمشیری که این جنازه ها اثر او است؟ امام علی ع در حالی که می گفت (لا حول ولا قوه الا با الله) به سوی کریب حرکت کرد، هنوز او در جای خود نجنبیده بود که حضرت چناه ضربتی بر او زد که همان دم کشته شد و به زمین افتاد و در خون کثیف خود غلطید. آن گاه امام علی ع در برابر سپاه معاویه ،فریاد زد : چه کسی به جنگ من می آید ؟ شخصی به نام حارث بن وداعه به جنگ علی ع آمد طولی نکشید که به دست آن حضرت کشته شد. بار دیگر علی ع فرمود : چه کسی به جنگ من می آید؟ این بار مطاع بن مطلب به میدان امد و همان دم به دست حضرت کشته شد. امام بار سوم فریاد زد :چه کسی به جنگ من می آید: هیچ کس جواب امام را نداد، امام علی ع آیه ۱۹۴ سوره بقره را خواند که مفاد آن ایه این است :(در برابر تجاوز متجاوزان باید مقابله به مثل و قصاص کرد وخداوند یار و یاورپرهیزگاران می باشد) در این میان عمرو و عاص به معاویه گفت : اکنون فرصت خوبی به دست آمده ، علی ع سه نفر از شجاعان و پهلوانان سپاهت را کشته است و خسته شده و تو تازه نفس هستی برخیز و به میدان او برو که من امیدوارم بر او چیره گردی و خداوند تو را بر او پیروز گرداند . معاویه گفت : سوگند به خدا تو میخواهی من به میدان بروم و به دست علی کشته شوم و بعد من مقام خلافت را تصاحب کنی من گول حیله های تو را نمیخورم. 🍇☘ به راستی این فراز تاریخی چه تابلو زیبایی است ؟ و چه قدر عالی سیمای رعنای رهبر عادل و شجاع ( علی ع ) و چهره زشت حاکم ستمگر و دنیا طلب (معاویه) را نشان می دهد ؟! 🍀شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۶ ص ۲۵۰🍀