eitaa logo
"بـہ‌وقت‌عـٰاشقے"
457 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
|°•♥️ .🌱 حسین‌وصالـــے . .⇩ • -〖بہ‌شھداخیلےعلاقہ‌داشت.ازدوࢪان‌دبیࢪستان‌‌این‌علاقہ‌مندےشدیدتࢪشد.شھیداصغࢪوصالے،فࢪمانده‌شھࢪپاوه‌‌موࢪدتوجہ‌‌خا‌ص‌او‌بو‌دوبࢪاے‌همین‌هم،دࢪسوࢪیہ‌‌اسم‌مستعاࢪخودش‌‌ࢪا"حسین‌وصالے"گذاشت.حتےاین‌اسم‌ࢪاࢪوےاسلحہ‌اش‌حڪ‌ڪࢪده‌بود‌وازدوࢪان‌‌آموزشےاش‌دࢪایࢪا‌ن‌‌تاعملیات‌هایش‌دࢪسوࢪیہ‌‌تفنگش‌با‌این‌اسم‌مشخص‌بود . . .!🌱•'`〗 • • ۸۳⇨ • ||•🍃
|°•♥️ .🌱 آخࢪین‌خنـــده‌ها . .⇩ • -〖یڪےازآخࢪین‌شب‌هاےقبل‌ازࢪفتن‌بہ‌سوࢪیہ‌ قࢪاࢪگذاشتیم‌وباهم‌بیࢪون‌ࢪفتیم،خیلے اصࢪاࢪڪࢪدم‌ڪھ‌نࢪود،ولےآماده‌ࢪفتن‌بود. دفاع‌ازحࢪم‌‌ࢪاوظیفہ‌خودمےدانست‌ومےگفت‌ حالاڪھ‌دࢪتوانش‌هست،بایدبࢪود.اگࢪنࢪود بایدبعداً‌پاسخگوباشد.مےگفت‌نگࢪان‌نباشم‌ وبࢪمےگࢪدد.گفتم‌ڪھ‌توهمہ‌ڪاࢪهایت‌ࢪاڪࢪده‌اے، ازوابستگےهاےدنیوےومادےدل‌ڪندے، حتےموتوࢪت‌ࢪاڪہ‌خیلےدوستش‌داشتے، بہ‌ࢪفیقت‌بخشیدے،تمام‌اموࢪدنیوےࢪاگذاشتے ڪناࢪوچسبیدےبہ‌آخࢪتےڪہ‌پیش‌ࢪویت‌است، آن‌وقت‌مےگویےڪہ‌بࢪمیگࢪدم !چہ‌بࢪگشتنے؟! جواب‌همہ‌‌آن‌نالہ‌هاوگلایہ‌هافقط‌خنده‌اےبود ڪہ‌ࢪوےلبانش‌نشست.ازهمان‌خنده‌هاے همیشگےڪہ‌آدم‌ࢪاسࢪحال‌مےآوࢪد،جوࢪے ڪہ‌دیگࢪنتوانستم‌ادامہ‌بدهم‌وچیزےبگویم. انگاࢪآن‌خنده‌هاآخࢪین‌خنده‌هابود،خداحافظے آخࢪبود . . .!🌱•'`〗 • • ۸۵⇨ • ||•🍃
|°• .🌱 -تـــاجِ‌افتخاࢪ . .؛! • -〖ازسوࢪیہ‌تماس‌گࢪفت‌وگفت‌ڪہ‌مےخواهدبادایے بزࢪگش‌صحبت‌ڪند،خیلےبہ‌اوعلاقہ‌داشت. ساڪن‌قم‌بود.سفاࢪش‌ڪࢪدتابااوتماس‌بگیࢪم‌و دࢪآن‌ساعت‌مشخص‌منتظࢪتماسش‌باشد.شماࢪه‌اش‌ ࢪاخواست.داشت‌حفظ‌مےڪࢪدوهࢪچندشماࢪه‌ࢪابہ‌ دوستانش‌دࢪآنجامےسپࢪدڪھ‌یادشان‌باشد.گفت‌ ڪاغذوقلم‌دستࢪس‌نیست.تماس‌گࢪفت،ࢪأس‌ ساعتےڪہ‌قول‌داده‌بود.دࢪآن‌تماس‌دایےباشنیدنِ‌ صدایش‌گࢪیہ‌ڪࢪدوبہ‌اوگقت:"توتاج‌ِ‌افتخاࢪ خانواده‌ماهستےوتاج‌ࢪوےسࢪماهستے.این‌جملہ‌ اوآن‌قدࢪمحمدࢪضاࢪاخوشحال‌ڪࢪدڪہ‌ࢪوحیہ‌اش‌چندبࢪابࢪشده‌بودبࢪاےࢪسیدن‌بہ‌‌شھادت . . .!•'`〗 • • ۸۷ • ||•🍃
|°•♥️ .🌱 -آچاࢪفࢪانـــسہ . .⇩ • -〖دࢪسوࢪیہ‌،نیࢪوعالےواࢪزشمندآمادگے جسمےاش‌محسوب‌مےشد.بہ‌خاطࢪپࢪانࢪژے بودن‌وبࢪاےهࢪفࢪمانده‌اےیڪ‌سࢪمایہ‌بود. همہ‌ڪاࢪےمےڪࢪد. انگاࢪهمہ‌ڪاࢪےبلدبودوهمہ‌جامفیدبود.این‌ قابلیت‌ࢪاداشت‌ڪھ‌بتوانددࢪهࢪپستےقࢪاࢪبگیࢪد وازعھده‌وظیفہ‌اش‌خوب‌بࢪبیاید.سࢪبازےبود ڪہ‌هࢪفࢪمانده‌اےآࢪزویش‌ࢪاداشت . . .!🌱•'`〗 • • ۸۸⇨ • ||•🍃
|°•♥️ .🌱 -مدافع‌موتوࢪسواࢪ . .⇩ • -〖عاشق‌موتوࢪبودودࢪسوࢪیہ‌هم‌نیࢪویےبود ڪھ‌سواࢪبࢪموتوࢪبود.موتوࢪسواࢪےࢪاخوب‌ بلدبود وآنجااین‌مھاࢪتش‌مفیدبود.سوئیچ‌موتوࢪش‌دࢪ سوࢪیہ‌ࢪابہ‌انتھاےتسبیحش‌‌ گࢪه‌زده‌بودتاگم‌نشود . . .!🌱•'`〗 • • ۸۹ • ||•🍃
|°•♥️ .🌱 -تڪ‌تیࢪاندازناشے . .⇩ • -〖دپوبودیم.بہ‌عنوان‌یڪ‌نیࢪوےاطلاعاتے بࢪگشت.دیدم‌ڪہ‌مےخندد.علتش‌ࢪاپࢪسیدم. ماجࢪاࢪاتعࢪیف‌ڪࢪد.گفت‌حین‌دیده‌بانے همࢪزمش،صداےزوزه‌تیࢪمےآمد.سࢪش‌ࢪاپایین‌ مےآوࢪد.اماخبࢪےازتیږنبود.ازدیده‌بان‌پࢪسید ڪھ‌صداےچیست؟ گفت:تڪ‌تیࢪانداز.باتعجب‌گفت:پس‌الان‌است‌ ڪہ‌ماࢪابزند.دیده‌بان‌باآࢪامش‌بࢪگشت‌و گفت‌:بࢪدش‌بہ‌مانمےࢪسد،تیࢪهایش‌ࢪاپشت‌ هم‌مےزندشایدبہ‌هدف‌بخوࢪد.ازاین‌ڪہ‌دشمن‌ بࢪتلاش‌بےفایده‌اش‌اصࢪاࢪداشت،خنده‌اش‌ گࢪفتہ‌بودوشادبود . . .!🌱•'`〗 • • ۹۰⇨ • ||•🍃
|°•♥️ .🌱 -بادمجانِ‌حلب . .⇩ • -〖موقعےڪہ‌داشت‌مےࢪفت، پدࢪش‌یڪ‌اسڪناس‌صددلاࢪےداد.خیلےذوق‌ڪࢪد،آن‌ࢪابوسیدودࢪجیبش‌گذاشت.وقتےدࢪسوࢪیہ‌بودآن‌ࢪاخࢪج‌نڪࢪد.تااین‌ڪہ‌دࢪبازاࢪحلب‌یڪ‌گونےبادمجان‌خࢪید،آنھاࢪابین‌همࢪزمانش‌تقسیم‌ڪࢪدتاهࢪڪَس‌هࢪچہ‌دلش‌خواست‌باآن‌غذایےدࢪست‌ڪند،خودش‌بادمجان‌ڪبابےدࢪست‌ڪرد. این‌ڪاࢪش‌تعجب‌بࢪانگیزبود،چون‌بہ‌شدت‌ازبادمجان‌متنفࢪبودوبہ‌هیچ‌عنوان‌بہ‌غذایےڪہ‌دࢪآن‌بادمجان‌بود‌لب‌نمےزد . . ؛!🌱•'`〗 • • ۹۱⇨ • ||•🍃
|°•♥️ .🌱 -نیت‌ازدواج . .⇩ • -〖مدتےپیگیࢪبودڪہ‌نیت‌ازدواج‌داࢪد، گفتم‌اول‌ڪاࢪمناسب‌پیداڪند، بعددࢪپس‌همڪاࢪانم‌یااطࢪافیان، دختࢪهاےخوب‌ࢪاانتخاب‌مےڪنیم.چنددختࢪازخانواده‌هاےمذهبےونظامےࢪابہ‌خواهࢪش‌معࢪفےڪࢪده‌بود، ࢪوےآن‌ࢪانداشت‌مستقیم‌بہ‌خودم‌بگوید.حتےدࢪتماس‌هایش‌ازسوࢪیہ‌هم‌پیگیࢪبودڪہ‌خواهࢪش‌مࢪاࢪاضےڪند، تابہ‌خواستگاࢪےبࢪویم . . ؛!🌱•'`〗 • • ۹۲ • ||•🍃 ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
|°•♥️ .🌱 -ســـࢪنوشت . .⇩ • -〖دهہ‌محࢪم‌دࢪسوࢪیہ‌بودیم.دࢪ"ࢪیف‌حلب" دوسہ‌شب‌گࢪدانِ‌ماوچندشب‌گࢪدان‌اوبہ‌شڪل‌ دیدوبازدیدهیئت‌مےگࢪفتیم،این‌دࢪبین‌گࢪدان‌ها ࢪسم‌بود.یڪ‌شب‌مامھمان‌گࢪدان‌اوبودیم. دوحلقہ‌پشت‌هم‌تشڪیل‌دادیم‌ومشغول‌ عزاداࢪےشدیم.ناگھان‌دࢪتاࢪیڪے،شخصے ࢪادیدم‌ڪہ‌بہ‌نظࢪم‌آشناآمد.ڪمےخودࢪا جابہ‌جاڪࢪدم‌تاببینم‌چہ‌ڪسےاست. محمدࢪضابود.بہ‌شدت‌ضجّہ‌مےزدو گࢪیہ‌مےڪࢪد.ناگھان‌بہ‌دلم‌افتادڪہ‌او شھیدمےشود،امابہ‌خاطࢪࢪوحیہ‌شاداب‌و پࢪنشاطش‌بہ‌فڪࢪم‌خندیدم‌وبہ‌خودم‌ قبولاندم‌ڪہ‌بہ‌این‌زودےهاشھیدنمےشود. گفتم‌اوضدگلولہ‌است،اماسࢪنوشت‌ چیزدیگࢪےشد . . ؛!🌱•'`〗 • • ۹۳ • ||•🍃
🚌⃟🧡¦⇜ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دستش رو محڪم گرفتم ✊🏻 گفتم: بحثو عوض نڪن😠 این سوختگے دستت چیہ هادی؟! خنــدید😄 سرشو پایین انداخت و گفت: یہ شب شیطون اومد سراغم منم اینجورے ازش پذیرایے کردم! .