فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹ بھنامنامیِسر . . .
شاعرمحبوبمن :)
#سیدحمیدرضابرقعی🌿' !
@emam_hasani_ha
••
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر☀️
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر🌊
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیتر✨
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر🌏
که قبل از قصۀ »قالوا بلی» این زن بلی گفتهست🌱
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست🌈
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه🦋
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه🌿
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه📿
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه🌸
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد🌧
زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد💫
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا🌙
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا☔️
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا☄
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!🍇
مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم🖋
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم📕
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر🧷
که جبرائیل میبندد دخیل پر بر آن چادر🔮
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر🎈
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر💌
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست❣
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست🖤
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرار〰
صدای گریه میآید به گوشش از در و دیوار😭
تمام آسمانها میشود روی سرش آوار🌬
که دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار⚡️
برایش روضه میخواند صدایی در دل باران⛈
که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان😔
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادند♥️
که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند🎁
صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند👶🏼
ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند🧚🏼
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در باران🌧
برای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران👕
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میبارید☔️
حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!👟
تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید☁️
جهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید💧
زمان رفتنش فرمود: میبخشید مادر را🌪
کفنهایم یکی کم بود، میبخشید مادر را🍃
بمیرم بسته میشد آن نگاه آهسته آهسته🎏
به چشم ما جهان میشد سیاه آهسته آهسته🥺
صدای روضه میافتد به راه آهسته آهسته
زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته
بُنَّیَ تشنهای مادر برایت آب آورده…
#سیدحمیدرضابرقعی
ایام شهادت #حضرتمادر رو تسلیت میگیم خدمتتون😔