eitaa logo
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
475 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
بازی اسم فامیل بود... اسم با [شین] رو نوشته بود ... کلی بهش خندیدیم! بعدنا که شهید شد فهمیدیم چه قدر عاشق بوده...💛 ••●❥🥀🖤✦🥀🖤❥●••
کاش‌نفسمون‌میذاشت یه‌جوری‌زندگے‌میکردیم کہ‌سال‌دیگہ‌همین‌موقع بہ‌مادرامون‌میگفتن ...؛ +مآدَرِشَهیدِه (:"💔 ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
-❏̶ᬼ ̶̶̶̶ٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜ [̶꯭͞͞͞͞͞͞🦋]•꯭͞. ཽོཽོཽོཽོཽོ ཽོ ཽོ ཽོ ཽོ ̤⃝✿⃭ ̤⃝꯭⃭݊✿⃭𝄠 °᭄⛲ཽོ °᭄🐳 ⏎ اٰین آقا جونشو براٰت داٰده ۰۰۰ خوشتیپه؟؟؟🧢 خوشڪله نَ ؟؟؟ ✨ تازه پولدارم هس💸 آره خوشتیپه ، خوشڪله ، پولداره ،ورزشڪاره اما. ...مدل نیس❌❗ اون یه ❀⃟ٜٖٜ لقبشم هست امــــّـا یجور خاص خدا خریدارش شد..!!!❕ حتے میخواست تو لاستیڪ ماشین قایم بشه تا مواظب تو باشه!!!! ₂⁶ روز بعد اعزام و..... 1روز قبل از شڪست داعش فقط یڪ1روز فدایے ؏ شد . و.... میتونے ببینے تا بدونے شهادت واسه بچه مذهبیا نیس !!!
یک روز یک دختری از خواب بلند میشه نگاه میکنه داره برف میاد😍❄☃ گوشی رو برمی‌داره📞 -الو بابایی سلام👧🏻 -سلام دخترم خوبی بابایی🧔🏻 -آره بابایی داره برف میاد چرا خوش حال نباشم👧🏻 -خوش بگزره بهت منم قول میدم زودی بیام باهم بازی کنیم.....🧔🏻 از اون ور یک دختر شهید از خواب بیدار میشه میبینه داره برف میاد خودت بگو چیکار میکنه؟ زنگ میزنه؟ مگه بهشت شماره تلفن داره؟ باباش میاد ببردش برف بازی؟ حالا میخوای بگی شهدا شرمنده ایم؟ نه خودت بگو؟ شهدا شرمنده ایم🥀 😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣
😳😓 ||💛🚕||• امام حسین بعد از شهید شدن 72 یار آسمانیش ، برگشت به خِیام الاُسرة(خیمه ی خانواده اش). با اهل محمل وداع کرد و... آنگاه لباسی نو ، زیبا و گران‌قیمت زیر رزم‌جامه اش پوشید و راهی میدان خون و خاکستر شد😔💔. حضرت زینب(الصلاةُ والاسلام) از امام پرسید : میدانی شهید خواهی شد ، دلیل این تجملات ظاهر چیست؟ 😳 👇 اون کسی که میاد بدن من رو عُریان و تکه و پاره کنه ، و لباسم رو به غارت ببره ، با امید و خوشحالی میاد که لباس نَسیبش بشه ؛ پس من نمیخوام وقتی لباس پاره و کهنه ی من رو دید ، نا امید بشه و دست خالی برگرده... 👇 امام حسین به دشمنش هم رحم میکرد و حتی بهترین هارو برای دشمن‌اش میخواست... آی امام حسینی ها ! آی کربلایی ها ! جا نمونید ؛ امام حسین حاجت میده😍
بچہ بودیم.. میگفتن هر یہ دونہ صلواتے کہ بفرستین یہ آجر الماس میشہ براے ساختن خونتون تو بهشت! ماهم یہ کاغذ مےگرفتیم دستمون صلوات مےفرستادیم! و براے فرشتہ ها ، نقشہ خونمون رو مےکشیدیم..🍃💒 +هَمینقَدر زیـبآ
😂🤞 طلبه های جوان👳آمده بودند برای 👀 از جبهه 0⃣3⃣نفری بودند. که خوابیده 😴بودیم دوسه نفربیدارم کردند😧 وشروع کردند به پرسیدن سوال های مسخره و الکی!😜 مثلا میگفتند: چه رنگیه برادر؟!😐 شده بودم😤. گقتند: بابابی خیال!😏 توکه بیدارشدی نخور بیا بریم یکی دیگه رو کنیم!😎 دیدم بد هم نمیگویند😍😂☺️ خلاصه همین طوری سی نفررابیدارکردیم!😅😉 حالا نصف شبی جماعتی بیدارشدیم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم!😇 قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه درمحوطه قرارگاه کنند!😃😄 فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمد رضا و گرفتیم تحت هرشرایطی 😶خودش رانگه دارد! گذاشتیمش روی 🚿بچه ها و راه افتادیم👞 •| و زاری!😭😢 یکی میگفت: ممدرضا ! نامرد چرا رفتیییی؟😱😭😩 یکی میگفت: تو قرار نبود شهید شی! دیگری داد میزد: دیگ چی میگی؟ مگه توجبهه نمرده! یکی میکشید😫 یکی می کرد😑 در مسیر بقیه بچه ها هم اضافه➕میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه 😭و شیون راه می انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق را بردیم داخل اتاق این بندگان خدا که فکر میکردند جدیه رفتند وضو گرفتند و نشستند به قران 📖خواندن بالای سر در همین بین من به یکی از بچه ها گفتم : برو خودت رو روی محمد رضا بینداز ویک نیشگون محکم بگیر☺️😂 رفت گریه کنان پرید روی محمد رضاوگفت: محمد رضا این قرارمون نبود😩 منم میخوام باهات بیااااام😭 بعد نیشگونی 👌گرفت که محمد رضا ازجا پرید وچنان جیغی کشید😱که هفت هشت نفر از بچه ها از حال رفتند! ماهم قاه قاه میخندیدیم😬😂😂😂😅 .....خلاصه آن شب با اینکه 👊سختی شدیم ولی حسابیی خندیدیم 😂
⟮.▹🌹◃.⟯ شهادٺ‌فقط‌درخون غلطیدن‌نیسٺ!🥀 شهادٺ‌هنگامےرخ‌مےدهد ڪهـ دلٺ‌اززخمِ‌ڪنایهـ وتڪه پراڪنےدیگران‌بگیرد.😔 و خون‌همان اشڪےسـت ڪهـ از آه ‌دلٺ‌جارےمےشود...😔 وآن‌هنگام‌ڪهـ مردان‌بهـ دنبال راهےبراےشهادٺ‌هسٺند ٺواینجاهر‌روزشهیدمےشوے ےحجاب ...!😌🌿 ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿•°
「🖤🖇•••」 پسراول‌گفت: مادر،اجازه‌هست‌‌برم‌جبہہ؟ گفت‌:بروعزیزم... رفت‌و؛والفجـرمقدماتےشہیدشد': ⟦ پسردوم‌گفت: مادر،داداش‌ڪہ‌رفت‌من‌هم‌برم!؟ گفت‌:بروعزیزم... رفت‌وعملیات‌خیبرشہید‌شد': ⟦ همسرش‌گفت‌: حاج‌خانوم‌بچہ‌هارفتند،ماهم‌بریم‌ تفنگ‌بچہ‌هاروےزمین‌نمونہ . . رفت‌وعملیات‌والفجر۸شہیدشد': ⟦ مادربہ‌خداگفت: همہ‌دنیام‌روقبول‌ڪردے، خودم‌روهم‌قبول‌ڪن... رفت‌ودرحج‌خونین‌شہید‌شد: ⟦ ڪبرےتلخابے🌱🕊
✨😅 طلبه های جوان👳آمده بودند برای 👀 از جبهه 0⃣3⃣نفری بودند. که خوابیده 😴بودیم دوسه نفربیدارم کردند😧 وشروع کردند به پرسیدن سوال های مسخره و الکی!😜 مثلا میگفتند: چه رنگیه برادر؟!😐 شده بودم😤. گقتند: بابابی خیال!😏 توکه بیدارشدی نخور بیا بریم یکی دیگه رو کنیم!😎 دیدم بد هم نمیگویند😍😂☺️ خلاصه همین طوری سی نفررابیدارکردیم!😅😉 حالا نصف شبی جماعتی بیدارشدیم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم!😇 قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه درمحوطه قرارگاه کنند!😃😄 فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمد رضا و گرفتیم تحت هرشرایطی 😶خودش رانگه دارد! گذاشتیمش روی 🚿بچه ها و راه افتادیم👞 •| و زاری!😭😢 یکی میگفت: ممدرضا ! نامرد چرا رفتیییی؟😱😭😩 یکی میگفت: تو قرار نبود شهید شی! دیگری داد میزد: دیگ چی میگی؟ مگه توجبهه نمرده! یکی میکشید😫 یکی می کرد😑 در مسیر بقیه بچه ها هم اضافه➕میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه 😭و شیون راه می انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق را بردیم داخل اتاق این بندگان خدا که فکر میکردند جدیه رفتند وضو گرفتند و نشستند به قران 📖خواندن بالای سر در همین بین من به یکی از بچه ها گفتم : برو خودت رو روی محمد رضا بینداز ویک نیشگون محکم بگیر☺️😂 رفت گریه کنان پرید روی محمد رضاوگفت: محمد رضا این قرارمون نبود😩 منم میخوام باهات بیااااام😭 بعد نیشگونی 👌گرفت که محمد رضا ازجا پرید وچنان جیغی کشید😱که هفت هشت نفر از بچه ها از حال رفتند! ماهم قاه قاه میخندیدیم😬😂😂😂😅 .....خلاصه آن شب با اینکه 👊سختی شدیم ولی حسابیی خندیدیم