eitaa logo
"بـہ‌وقت‌عـٰاشقے"
457 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
بهش گفتم : فرض کن توی یه اتاق تنها هستی ! 🛌 🚪و اتاق مال خودته ! خب؟🚪 و توی این اتاق، مطلق داری🏳 رنگ دیوار رو چه رنگی میکنی⁉️⁉️ ▪️گفت : همش رو صورتی میکنم!🎀 ▫️گفتم : حالا من هم میام و ساکن این اتاق میشم! و اتاق میشه واسه هر دوی ما 👭 و همه دیوار رو به سلیقه خودم سبزش میکنم! ♻️ 🔹تو صدات در نمیاد؟ به من گیر نمیدی؟🔹 ▪️گفت : معلومه گیر میدم! نمیذارم رنگ کنی ! چون باید صورتی باشه دیوارا !😏 ▫️گفتم: خب اون اتاق مال منم هست! منم حق دارم هر رنگی دلم میخواد بزنم به در و دیوار 😔 ▪️گفت: خب تو نصفه خودت رو سبز کن منم نصفه خودم رو صورتی!🎨 ▫️گفتم: آهان! پس اینجا ما یه مرزی داریم بین صورتی و سبز که وسط اتاقه درسته؟📍 ▪️گفت: آره ▫️ گفتم خب حالا رفیقم، اونم میاد توی همین اتاق و میشیم سه نفر، 🚺🚺🚺 و اون از رنگ آبی خوشش میاد! حالا تکلیف چیه؟🔵 ▪️گفت: خب اتاق رو تقسیم بر سه میکنیم! و سه تا رنگ مختلف میزنیم!🎨 ▫️گفتم: پس با این حساب تو توی رنگ زدن تمام در و دیوار اتاق، دیگه نمیتونی سلیقه ای عمل کنی درسته⁉️ ▪️گفت: آره. ▫️گفتم: نمونه بزرگ این اتاق، این🌏 دنیاست! 🚫اگه قرار بود هر کسی توی این دنیا داشته باشه مردم باید همه همدیگه رو میکشتن🔪 🛐 تا یک نفر بالاخره بمونه و آزادی مطلق معنی بده ! 🛐 و الا اگه یه نفر تبدیل شد به دو نفر،🚹🚹 دیگه چیزی به اسم آزادی مطلق وجود نداره! ❌ 🌃 چه برسه به الان که چند میلیاردیم! 🔴یعنی تقابل آزادی های مردم، ایجاد مرز میکنه و مرز، یعنی پایان مطلق بودن! قبوله؟⚪️ سرش رو انداخت پایین و فکر کرد و زیر لب گفت: بله قبوله! ✋🏼 ▫️بهش گفتم : پس چرا با هر وضعی میای بیرون⁉️ 🤔فک نمیکنی با این کارت داری حق خیلیا رو پایمال میکنی؟🚫 چرا میگی میخوام باشم👠 💅 مگه نمیدونی با وجود این همه جمعیت نداری!❌ میخوای خوشگل کنی توی خونه واسه همسرت خوشگل کن عزیزم👫 نه توی جامعه و جلوی این همه جوون👨‍👨‍👦‍👦 باور کن اینا هم حق دارن پاک بمونن💖 تو سنگ جلو پاشون ننداز💣 ▪️گفت : خب اونا نگاه نکنن😒 ▫️گفتم : فرقه بین نگاه کردن و نگاه افتادن😊 خیلیاشون نمیخوان ببینن ولی چشمشون میفته👀 همون یه نگاه براشون کافیه که . . . 😰 اصلا خودت میتونی وقتی توی خیابون راه میری به هیچ کسی نگاه نکنی؟😑 یعنی مردا وقتی بیرون میان حق ندارن سرشون بالا باشه؟!🚶 به فکر فرو رفته بود . . .🙇 ▪️میگفت : راستش رو بخوای تا حالا اینطوری به این موضوع نگاه نکرده بودم🙄 همیشه با خودم میگفتم منم میخوام آزاد باشم 💄 اما توجه نداشتم که غیر از من خیلیای دیگه هم توی این دنیا هستن که اونها هم حقی دارن👨‍👩‍👧‍👦 🍃باشه از این به بعد دیگه اینطوری بیرون نمیام🍃 🌺حالا میفهمم چرا خدا گفته مردا مواظب شون باشن و خانوما مواظب شون🌺 ♥️🌿 🌺 '" @emam_hasani_ha
🎀💌 بہ‌دو‌چیز‌خیلی‌علاقہ‌داشت: ←موهاش🧔 ←موتورش🏍 قبل‌از‌رفتن‌به‌"سوریه" موهاش‌ُڪوتاه‌کرد موتورشم‌بخشید ..(: ☝💚 🚶 [ @emam_hasani_ha
گفت: راستی جبهہ چطوࢪ بود؟ گفتم : تا منظوࢪت چھ باشد . .🙃. . گفت: مثݪ حالا رقابت بود؟ . .🤔 . . گفتم : آرۍ ... گفت : دࢪچے؟ . .😳. . گفتم :در خواندن نماز شب . .😊. . گفت: حسادت بود؟ گفتم: آری ... گفت: در چے؟ . . 😧. . گفتم: در توفیق شهادت . .😇. . گفت: جرزنی بود؟ . .😳. . گفتم: آری ... گفت: برا چے؟ گفتم: برای شرکت در عملیات . .😭. . گفت: بخور بخور بود؟ گفتم: آری ... گفت: چے میخوردید؟ گفتم: تیر و تࢪڪش گفت: پنهاݩ کارے بود ؟ گفتم: آری ... گفت: در چے ؟ گفتم: نصف شب واڪس زدن کفش بچہ ها . .👞. . گفت: دعوا سر پست هم بود؟ گفتم: آری ... گفت: چہ پستۍ؟؟ . .🤔. . گفتم: پست نگهبانی سنگࢪ کمین گفت: آوازم مے خوندید؟ 🎙 گفتم: آری ... گفت: چہ آواز؁؟ گفتم:شبهاۍ جمعہ دعای کمیل . . 😍. . گفت: اهڸ دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آری ... گفت: صنعتے یا سنتے؟؟ گفتم: صنعتے ، خࢪدل ، تاوڵ زا ، اعصاب گفت: استخر هم می رفتید؟ گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم: اروند، کاناݪ ماهی ، مجنون ..🌊.. گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم:تابستون سنگرها؁ڪمین ،شلمچہ، فݣھ ،طلائیہ گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ . .🙄. . گفتم: آری ... گفت: ڪے براتون برمی داشت؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصہ . .😞. . گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟گفتم: آری ... خندید و گفت: با چے؟ گفتم: هنگام بوسہ بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان...😭😔... سکوت کࢪد و چیزۍ نگفت... ياد و خاطره بسیجیان بے نام و بۍ ادعای دفاع مقدس گرامي باد..🌹.. @emam_hasani_ha