#گفتگو
#استدلالحجاب
بهش گفتم : فرض کن توی یه اتاق تنها هستی ! 🛌
🚪و اتاق مال خودته ! خب؟🚪
و توی این اتاق، #آزادی مطلق داری🏳
رنگ دیوار رو چه رنگی میکنی⁉️⁉️
▪️گفت : همش رو صورتی میکنم!🎀
▫️گفتم : حالا من هم میام و ساکن این اتاق میشم!
و اتاق میشه واسه هر دوی ما 👭
و همه دیوار رو به سلیقه خودم سبزش میکنم! ♻️
🔹تو صدات در نمیاد؟ به من گیر نمیدی؟🔹
▪️گفت : معلومه گیر میدم! نمیذارم رنگ کنی ! چون باید صورتی باشه دیوارا !😏
▫️گفتم: خب اون اتاق مال منم هست! منم حق دارم هر رنگی دلم میخواد بزنم به در و دیوار 😔
▪️گفت: خب تو نصفه خودت رو سبز کن منم نصفه خودم رو صورتی!🎨
▫️گفتم: آهان! پس اینجا ما یه مرزی داریم بین صورتی و سبز که وسط اتاقه درسته؟📍
▪️گفت: آره
▫️ گفتم خب حالا رفیقم، اونم میاد توی همین اتاق و میشیم سه نفر، 🚺🚺🚺
و اون از رنگ آبی خوشش میاد! حالا تکلیف چیه؟🔵
▪️گفت: خب اتاق رو تقسیم بر سه میکنیم! و سه تا رنگ مختلف میزنیم!🎨
▫️گفتم: پس با این حساب تو توی رنگ زدن تمام در و دیوار اتاق، دیگه نمیتونی سلیقه ای عمل کنی درسته⁉️
▪️گفت: آره.
▫️گفتم: نمونه بزرگ این اتاق، این🌏 دنیاست!
🚫اگه قرار بود هر کسی توی این دنیا #آزادیمطلق داشته باشه مردم باید همه همدیگه رو میکشتن🔪
🛐 تا یک نفر بالاخره بمونه و آزادی مطلق معنی بده ! 🛐
و الا اگه یه نفر تبدیل شد به دو نفر،🚹🚹
دیگه چیزی به اسم آزادی مطلق وجود نداره! ❌
🌃 چه برسه به الان که چند میلیاردیم!
🔴یعنی تقابل آزادی های مردم، ایجاد مرز میکنه و مرز، یعنی پایان مطلق بودن! قبوله؟⚪️
سرش رو انداخت پایین و فکر کرد و زیر لب گفت: بله قبوله! ✋🏼
▫️بهش گفتم : پس چرا با هر وضعی میای بیرون⁉️
🤔فک نمیکنی با این کارت داری حق خیلیا رو پایمال میکنی؟🚫
چرا میگی میخوام #آزاد باشم👠 💅
مگه نمیدونی با وجود این همه جمعیت #آزادیمطلق نداری!❌
میخوای خوشگل کنی توی خونه واسه همسرت خوشگل کن عزیزم👫
نه توی جامعه و جلوی این همه جوون👨👨👦👦
باور کن اینا هم حق دارن پاک بمونن💖
تو سنگ جلو پاشون ننداز💣
▪️گفت : خب اونا نگاه نکنن😒
▫️گفتم : فرقه بین نگاه کردن و نگاه افتادن😊
خیلیاشون نمیخوان ببینن ولی چشمشون میفته👀
همون یه نگاه براشون کافیه که . . . 😰
اصلا خودت میتونی وقتی توی خیابون راه میری به هیچ کسی نگاه نکنی؟😑
یعنی مردا وقتی بیرون میان حق ندارن سرشون بالا باشه؟!🚶
به فکر فرو رفته بود . . .🙇
▪️میگفت : راستش رو بخوای تا حالا اینطوری به این موضوع نگاه نکرده بودم🙄
همیشه با خودم میگفتم منم میخوام آزاد باشم 💄
اما توجه نداشتم که غیر از من خیلیای دیگه هم توی این دنیا هستن که اونها هم حقی دارن👨👩👧👦
🍃باشه از این به بعد دیگه اینطوری بیرون نمیام🍃
🌺حالا میفهمم چرا خدا گفته مردا مواظب #نگاه شون باشن و خانوما مواظب #حجاب شون🌺
♥️🌿
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺجَوۏڹ 🌺
'"
@emam_hasani_ha
#شہیدانهـ🎀💌
بہدوچیزخیلیعلاقہداشت:
←موهاش🧔
←موتورش🏍
قبلازرفتنبه"سوریه"
موهاشُڪوتاهکرد
موتورشمبخشید ..(:
#اینݩ_استـ_رسم_شہآدتـ☝💚
#گذر_از_نفسـ🚶
[ #شهیدمحمدرضادهقانامیرے
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺجَوۏڹ
#لبخند_بزن_رزمنده
@emam_hasani_ha
گفت: راستی جبهہ چطوࢪ بود؟
گفتم : تا منظوࢪت چھ باشد . .🙃. .
گفت: مثݪ حالا رقابت بود؟ . .🤔 . .
گفتم : آرۍ ...
گفت : دࢪچے؟ . .😳. .
گفتم :در خواندن نماز شب . .😊. .
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری ...
گفت: در چے؟ . . 😧. .
گفتم: در توفیق شهادت . .😇. .
گفت: جرزنی بود؟ . .😳. .
گفتم: آری ...
گفت: برا چے؟
گفتم: برای شرکت در عملیات . .😭. .
گفت: بخور بخور بود؟
گفتم: آری ...
گفت: چے میخوردید؟
گفتم: تیر و تࢪڪش
گفت: پنهاݩ کارے بود ؟
گفتم: آری ...
گفت: در چے ؟
گفتم: نصف شب واڪس زدن
کفش بچہ ها . .👞. .
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری ...
گفت: چہ پستۍ؟؟ . .🤔. .
گفتم: پست نگهبانی سنگࢪ کمین
گفت: آوازم مے خوندید؟ 🎙
گفتم: آری ...
گفت: چہ آواز؟
گفتم:شبهاۍ جمعہ دعای کمیل . . 😍. .
گفت: اهڸ دود و دم هم بودید؟؟
گفتم: آری ...
گفت: صنعتے یا سنتے؟؟
گفتم: صنعتے ، خࢪدل ، تاوڵ زا ، اعصاب
گفت: استخر هم می رفتید؟
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کاناݪ ماهی ، مجنون ..🌊..
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهاڪمین ،شلمچہ،
فݣھ ،طلائیہ
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ . .🙄. .
گفتم: آری ...
گفت: ڪے براتون برمی داشت؟
گفتم: تک تیرانداز دشمن
با تیر قناصہ . .😞. .
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟گفتم: آری ...
خندید و گفت: با چے؟
گفتم: هنگام بوسہ بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان...😭😔...
سکوت کࢪد و چیزۍ نگفت...
ياد و خاطره بسیجیان بے نام و بۍ ادعای دفاع مقدس گرامي باد..🌹..
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺجَوۏڹ
@emam_hasani_ha