2️⃣
ناراحت بود ...😞🥀
بهش گفتم محمدحسین چرا ناراحتی⁉️
گفت:
"خیلی #جامعه خراب شده😞 آدم به گناه می افته‼
رفیقش گفت:
خدا توبه رو برای همین گذاشته🤔 و گفته که من گناهاتون رو میبخشم🙂
#محمدحسین قانع نشد و گفت : «وقتی یه قطره جوهر🖌 میافته روی آینه، شاید دستمال برداری😍 و قطره رو پاک کنی💧❌
🍃🌺
وصیت نامه #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
📜✍
سلام بر شما ائمه معصومین✋🏻💚 که بندگان خاص خدایید💫 و از هر چه که داشتید🌱 در راه خداوند و #معبود و #معشوق خویش
گذشتید🍃
سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید✋🏻⚡
بارالها..!
از این که به بنده حقیرت🥀 توفیق دادی که در راهت گام بر دارد👣، تو را سپاس میگویم🤲 و از این که توفیقم دادی🌱 که در جبهه در کنار خالصان💫 و مخلصان💫
راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس
میگویم🙂🤲.
در این راه، #دیدار خودت را هم نصیبم گردان..!
@emam_hasani_ha
🍃نسیم نوازشگرانه موی سَرو را شانه میزند و #مادرانه صورتم را نوازش میکند، گلبرگ یاس باغچه مان میزبان قطرات بازیگوشی است که چندی پیش میهمانش شدند و ابرها کمکم خسته از بازی هرکدام گوشهای از این #آسمان جای میگیرند وَ عده ایشان همپای #پرستوها از این دیار کوچ میکنند.
.
🍃پرستوی خیال من نیز بر بام #مشهد_الرضا مینشیند. آنجا نسیم پچپچ کنان در گوش طبیعت از #زینبیه میگوید😓
.
🍃میشنوی پرستو؟! ندای یا زهرایش را شمیم زینبیه با خود به اینجا آورده، آنقدر #دردناک است که سرو استوار خانه مان قد خم کرده یاس با طراوت دیروز ، امروز با همین شمیم در خود فرو رفته و رنگش به کبودی گراییده😞
.
🍃ببین پرستو! #خون از پهلویش میرود و فریاد های یا زهرایش فضا را معطر میکند به عطر #یاس. نفس های آخرش با یا زهرا های خونینش به شمارش میافتد🥺
.
🍃تو هم میبینی؟ این دم آخری خانمی قد خمیده دست به #پهلو به این سو میآید سرش را به دامن میگیرد و #سید_ذاکر برای بار آخر زمزمه میکند سرم بر دامن زهراست مادر...
.
🍃دیگر خبری از عطر یاس نیست، صدای #ناله یا زهرا نمیآید این همه ارادت یک جا او را به #حضرت_مادر وصل کرد.
.
🍃خوشا به حالت پرستو همسفر پرستوی مدافع شدی و با بال خونین به اوج آسمان رفتید، جایی هزاران فرسخ دورتر از اهل زمین به وصال #معشوق شتافتید🕊
.
🍃آنجا جایی برای ما هم هست؟ صدایمان میرسد؟ سیم خاردار های #نفس بدجور به پاهایمان پیچیده برای آزادیمان کاری کن.
#شفاعت لازمیم😔
.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمد_سخندان
.
📅تاریخ تولد : ۲۵ فروردین ۱۳۷۱
.
📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت رضا
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
بہ وَقت عاشِقے🥀
#همسرانه
این پُست از زبون اون فرشته هايی هست که
#بله رو میگن به #طلبه ها و... میگن...❤️❤️❤️😉✋
- با سینی چایی ☕️☕️اومدم تو اتاقش...😊
داشت درس میخوند...🤓
👱پرسید:"خانوووم😍😍
امروز چندم ماهههه...؟"🤔
👩_بیست و نهم☺️
👱"یادم باشه فردا برم شهریه مو بگیرم..."😅
چند تا از کتاباشو برداشت...😊
تا کنارش بشینم...😍😃
.
یاد شب خواستگاری افتادم...🤔😁
ازش پرسیده بودم😑
👩\"میشه بفرمایید پس اندازتون چقده؟🤔
👱مکثی کرد و به آرومی گفت:"هیچی😁!"
👩پس چیکار میکردین تا حالا...؟😕
مگه شغل ثابت ندارین...؟"😕
👱"نه والله!"
بانوتوکه چشمان خماری داری/ ازیک طلبه چه انتظاری داری؟😑
.
👱_راستش درس میخونم و شهریه میگیرم...😁
👩"از رو کلافگی زیر چشمی نگاش کردم...😑
با خودم گفتم:"ملت عجب اعتماد به نفسی دارن که میان خواستگاری...😏😒
با بی حوصلگی پرسیدم:
"میشه بگید شهریه تون چقده...؟😒
👱"_الان چون مجردم۷۰ تومنه...😊
متأهل که بشم،میشه ۲۵۰ تومن..."😊
👩فک کردم داره دستم میندازه...😐
تا میخواستم بگم...
خیلی زشته کسی که اسمشو گذاشته طلبه...👳
تو جلسه خواستگاری...
با نامحرم شوخی کنه...😒
با جدیت گفت
👱تا ۲۸۰ تومنم میرسه هااا...😊
فهمیدم شوخی ای در کار نیست...
با چشای گرد و گشاد شده...
زل زدم به زمین...😳😐
👱"البته این واسه اول اولاشه،بیشتر هم میشه..."😉
کنجکاو پرسیدم"چقد مثلا...؟"
👱_حدود ۳۵۰ تومن...😅
.
اعتماد به نفس بالایی داشت..😒.
بعدها فهمیدم...
چیزی که اون داشت...
اعتماد به نفس نبود، توکل بود...☺️
.
با صداش به خودم اومدم..😅.
👱_خانوم خانوماااا......کجایی...؟😅😅
_چایی مونو نمیدی؟😍
_چایی ای که از دست شما باشه...
خوردن داره هاااا...😅🙈😜
.
👩به سینی نگاه کردم و گفتم:
"آخخ...نبات یادم رفت..."😅😅
تا خواستم پاشم...
گفت: نبات نمیخواد...😐
شماخودت نباتی بانو😍
_شما که کنارمون باشی...😑
چای تلخ که جای خود داره...
زهر هم شیرینه واسمون...😁😍😘😊😅
حل شدن دردل #معشوق که ایرادی نیست...
چای هم دردل خود آب کند قندش را...
#عاشقانه_های_همسر_طلبه
اساستخریب
تخریبنـفساست
وراهرسیـدن👣
بہ#معشــوق ❤️
تهذیبنـفس ...👌
تـخریبچۍنـفسِ خـودبـاش ...
#حواسمونباشه