eitaa logo
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
478 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌷🌹🌷🕊🥀 نداشته باشید نکنید بگذارید باشد بگذارید میخواهد بلند کند نگاهش نکنید چه دارد ؟ است دیگر خیلی برای تنگ میشود اینجا معنایِ ، با جاهای دیگر فرق دارد این ، در لغت نامه دهخدا نشده این را فقط میتواند کند .. شہداےِ امـامـ حسـنـے🌙
ڪہ باشے، عقیدہ ات اگر باشد ڪہ بشوے، مے پرورانے...♥️🌿 بہ وَقت عاشِقے🥀
‍ ‍ ‍ 🖤(: ● مستقیم! 🚕 وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟ ○ گفت: حاجی اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....😕 ● میدونم .....ولی عزادارم! ○ "شرمنده" 😟 و ضبط رو خاموش کرد. ○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟ ● بله .... ○ واقعا تسلیت میگم. خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. 😔 ● خدا رحمتش کنه ○ خدا مادر شمارم بیامرزه... بعد پرسید ○ مادر شما هم مریض بودن؟ ● نه.مجروح بود.... ○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟😳 ● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش. ○ جدأ؟😳😳شمام هیچکاری نکردی؟ ● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم..... ○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟ 😳 ● آره... مادرم بستری شد و بعد از دنیا رفت.... 😭 ○ حاجی ببخشیدا...عجب بی‌ناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم عرق میخورم ولی پای که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....😡 بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرق‌خور مثل تو بودن اون روز..... نمیذاشتن به جسارت بشه......😭 سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....😕 ● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه باشه... ○ آخ آخ... جوون بودن؟؟ ● آره ...💔 ○ گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟ شما خودت بیشتر از هیجده سالته😒 حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله همه‌ی ما شیعه ها .....🥀 یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....😶 ○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچ‌وقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...😔 ● لحظاتی به سکوت گذشت ○ یه سی‌دی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه.... و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛ جواب ندادم... خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط. چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد. 🎼 من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف.... 😭
💔 .. اندازه‌ے تمام نفس‌هاے خسته‌ات؛ به من نفس بده تا ڪـنم...🍃🌙 ●○●○●○●○
‍ ‍ ‍ 🖤(: ● مستقیم! 🚕 وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟ ○ گفت: حاجی اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....😕 ● میدونم .....ولی عزادارم! ○ "شرمنده" 😟 و ضبط رو خاموش کرد. ○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟ ● بله .... ○ واقعا تسلیت میگم. خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. 😔 ● خدا رحمتش کنه ○ خدا مادر شمارم بیامرزه... بعد پرسید ○ مادر شما هم مریض بودن؟ ● نه.مجروح بود.... ○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟😳 ● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش. ○ جدأ؟😳😳شمام هیچکاری نکردی؟ ● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم..... ○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟ 😳 ● آره... مادرم بستری شد و بعد از دنیا رفت.... 😭 ○ حاجی ببخشیدا...عجب بی‌ناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم عرق میخورم ولی پای که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....😡 بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرق‌خور مثل تو بودن اون روز..... نمیذاشتن به جسارت بشه......😭 سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....😕 ● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه باشه... ○ آخ آخ... جوون بودن؟؟ ● آره ...💔 ○ گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟ شما خودت بیشتر از هیجده سالته😒 حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله همه‌ی ما شیعه ها .....🥀 یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....😶 ○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچ‌وقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...😔 ● لحظاتی به سکوت گذشت ○ یه سی‌دی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه.... و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛ جواب ندادم... خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط. چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد. 🎼 من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف.... 😭 😭😭😭😭😭😭😭 .....😔
لبریز ِشوق بود  که در گوش محسنش یک روز علی اقامه بخواند … ولی نشـد … ! 💔 ای وای مادرم😭
ای کوثر علی چِقَدَر زود می روی بال و پر علی چقدر زود می روی بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه هم سنگر علی چقدر زود می روی ای تکیه گاه زندگی حیدر غریب ای لشکر علی چقدر زود می روی شرمنده ی تو هستم و پهلوی زخمی ات ای یاور علی چقدر زود می روی دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیی غم پرور علی چقدر زود می روی نه سال از علی تو بدی دیده ای مگر ای همسر علی چقدر زود می روی بد جور زندگی علی را به هم زدند ای دلبر علی چقدر زود می روی خیری که نیست بعد تو در زندگی من ای کوثر علی چقدر زود می روی . ....💔 🕊🖤
💔 اندازه‌ے تمام نفس‌هاے خسته‌ات؛ به من نفس بده تا ڪـنم...🍃🌙
امشب‌خوب‌براۍ گریہ‌ڪن !💔
『🖇』 صَل‌َ‌الله‌ُعَلَیک‌یافاطِمهِ🦋 - روۍلب‌ها نوروقدروڪوثروطٰہ!.. :)♥️ . لبریز ِشوق بود..  ڪہ در گوش محسنش.. یڪ روز علے اذان بخواند … ولےنشـد … ! . °• 💔 °• 🖤 🔄«نشر‌بدهید…√🌸»
💔 چادرم! سیاهۍات را ، علم ڪن🏴 بوۍفاطمیه مۍآید..🥀 وصداۍدلتنگۍهاۍ💔😔 بانو! را براۍزخم هاۍ دل ... مرهم ببر...🥀 🕊🖤
ــــــــــــــــــــ''🖤📷'' آنـچنـان مهـر تــواَم در دل و جـان ‌جـای گـرفٺ ڪه اگـر ســـر بـرود، از دل و از جـان نرود:)
حال‌ و‌ روزِ کودکانت را ببین و رحم کن! مادرے کن.... خانه ام را زود بے مادر نکن...🥀 💔
ــــــــــــــــــــ''🖤'' چنان مسمار به پهلویم فرورفت... که محسن گفت آخ! مادر سینه ام سوخت یافاطمه‌ی‌زهرا :)
[﷽♥️] 🌥🍒 کسی نشانی بھشت را نداشت و خداوند " " را آفرید... ♥️ • | الجَنّتُ‌تحت‌اَقدامِ‌الاُمَّهات | بھشت‌زیرِپایِ‌مادران‌است! :)
حضرت‌زهراۜ: بھشتـ‌زیر‌پاۍمادران‌استـ؛همیشهـ‌درخدمتـ‌مادروپایبند‌اوباش‌کهـ‌نتیجھٔ‌آن‌بھشتـ‌استـ🌱(: - بحارالانوار؛ج۶۷؛ص۲۴۹؛ح۲۵ . 🌻!' 💚🍃¦ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تاابدمدیون هستیم🔗 کہ‌بہ‌فرزندانشان   آموختند🌤💞 وماچہ‌میفهمیم   شهیدیعنۍچہ ؟.. 💙
شهید🥀 پای درد و دل هر مادر شہید که نشستیم،💔 دست هر مادر شہیدے رو که بوسیدیم،😞 اشک هر مادر شہیدے رو که شاهد شدیم،😢 همشون فقط یک چیز ازمون مے خوآستند:‌ツ به دوستاتوڹ بگید جگرگوشہ ے من رفت 💔تا کسے چادر از سر دخترهاے مردم نکشہ🥀 ؁ علو؁ زهرای؁
AUD-20220106-WA0015.mp3
6.96M
دل‌من‌این‌باورشه بایدبگم‌غریب‌تر‌ازامام‌حسن‌مادرشه . . 💔!'
و همان عهدی بود که با خدا بست ! فرزندش را بدرقه کرد تا برود که اسلام بماند...