eitaa logo
"بـہ‌وقت‌عـٰاشقے"
462 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 بعدشم جشنمون تموم شد..... مزاحم_ زینب بلند شو مگه نمیخوای نماز بخونی غلط زدم یه سمت دیگه مزاحم_ زینب امروز کنکور نداری مگه یه دفعه از رو تخت پریدم نشستم _ به اون مزاحم نگاه کردم اا اینکه بابا گلیه خودمه یه خمیازه کشیدم که بابام خندید و موهامو بیشتر بهم زد و ریخت تو صورتم منم نق زدم بابا_ بلند شو برو وضو بگیر نمازتو بخون افرین دختر گلم _ یه خمیازه ی دیگه کشیدم و بلند شدم رفتم وضو گرفتم نمازمو خوندم و از خدا خواستم کمکم کنه امروز کنکورمو خوب بدم و دلمو اروم کنه نمازم که تموم شد ساعت 30:5 بود، رفتم یکم نرمش و ورزش کردم تا حواسم پرت بشه و استرسم کم بشه بعد هم صبحانه خوردم مامان_ زینب بدو زود آماده شو 8 امتحان شروع میشه ها. یه ربع دیگه آژانس میاد زود باش _ باشه مامانی الان لباس میپوشم _ بدو رفتم تند تند شروع کردم به پوشیدن مانتو شلوار آبی نفتی مدرسه مقنعه ی مشکی و چادرمم سرم کردم. سه تا مداد شکلات آب معدنی کیف پول کلید خونه قرآن کوچولو آینه کوچولو کیف کوچیک وسایل امداد که همیشه همراهمه دفترچه یادداشت کارت عضویت کتابخونه کارت بسیج کارت ورود به جلسه کنکور همرو ریختم تو کیف دستیه مشکیم و از اتاقم رفتم بیرون مامان_ بالاخره آماده شدی بدو که ماشین اومد _باشه بریم کتانی مشکیمو پوشیدم و با مامان نشستیم تو ماشین طبق معمول که تو ماشین نشستم شیشرو دادم پایین و دستمو گذاشتم رو در ماشین تا باد بهش بخوره و سرمو کمی به جلو متمایل کردم خیلی استرس داشتم شاید کمی اروم بشم اینجوری الاخره بعد از ده دقیقه که برام یه قرن گذشت رسیدیم به مدرسه. از قبل بهمون گفته بودن کنکورمون یا تو دانشگاست و یا به احتمال زیاد تو یکی از مدارس، که خب افتاد به مدرسه مامان_ پیاده شو دیگه زینب پیاده شدم با مامان رفتیم تو _ اا مامان دوستام اونجان بریم اونجا مامان_بریم _سلام مریم سلام خاله مریم_ سلام زینب خوبی باهم دست دادیمو روبوسی کردیم خاله سمیه_ سلام دخترم خوبی؟ _ممنون خاله خوبم شما خوبین؟ به قلم : zeinad.z ادامه دارد..