eitaa logo
"بـہ‌وقت‌عـٰاشقے"
462 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 همونجا دم در ایستاده بودم که برگشت سمتم و گفت :پسر بی ادبه_ پس چرا وایسادی درو ببند بیا اینجا درو بستمو رفتم نزدیکتر پسر بی ادبه_ بشین رو تخت با تعجب نگاهش کردم پسر بی ادبه_ چرا تعجب کردی میگم بشین رو تخت دیگه یه چند ثانیه دیگه نگاهش کردم و بعد رفتم نشستم رو تخت ببینم میخواد چیکار کنه پسر بی ادبه یه نگاه بهم کردو گفت_ آستینتو بزن بالا اخمام رفت تو هم _ چرا اونوقت؟ پسر بی ادبه_ برای اینکه میخوام رو دستت بهت نشون بدم با اخم بیشتر _ متاسفم من نمیزارم میتونید رو عروسک امتحان کنید و از تخت پریدم پایین که یهو حس کردم قلبم یه جوری شد یه درد پیچید توش میدونستم الانه که دردم بیشتر بشه اون پسره همونجور داشت حرف میزد انگار داشت سرزنشم میکرد ولی من یه کلمه هم نمیفهمیدم هر لحظه دردم داشت زیاد تر میشد اخمام از درد زیاد بیشتر تو هم رفتنو با دستم محکم به قلبم چنگ زدم نمیدونم چقدر گذشت یک دقیقه یا بیشتر فقط میدونم برای من یک قرن گذشت که صداشو نزدیکم شنیدم نگران شده بود انگار چون هی میگفت چی شد چت شد تو که الان خوب بودی اما من نمیتونستم عکس العملی نشون بدم فقط یه دفعه حس کردم دیگه پاهام توانی برای موندن ندارن و افتادم روی زمین اروم چشمامو باز کردم یکم به اطرافم نگاه کردم اا منکه تو اتاق همون دکتر بی ادبم ایش یه چشم غره هم تو دلم براش رفتم چون حتی نای تکون دادن پلکامم نداشتم اه چقدر تشنمه ناله کردم _ آب یه هو دیدم اومد بالای سرم اه عین جن میمونه پسره بهش نگاه کردم یه لحظه حس کردم صورتش غمگینه اه ولش بابا اصلا به منچه یه لیوان آب برام اورد خواستم بلند شم اما نمیتونستم بی رمق دوباره افتادم رو تخت و غمگین چشم دوختم به زمین بغض کردم از ضعفم حس کردم زیر سرم یه چیزی تکون خورد. نگاه کردم.... دستشو از روی تخت برده بود زیر بالشم طوری که اصلا دستش بهم برخورد نکردو فقط حرکت بالشو حس کردم .... همونجور یه دستی کمکم کرد بلند شم بعد بالشو گذاشت کنار دیوار و اروم بهم گفت تکیه بده یه جوری شدم با دیدن اینکارش خصوصا وقتی ابو اوردو سر به زیر گفت دکتره_ حالت خیلی بد بود هم به خاطر اینکه خیلی ضعیفی و هم به خاطر مسکنی که بهت زدم فعلا توانایی نداری خیلی تکون بخوری باید اثر مسکن بره تا بعد آره راست میگفت حتی دستمم تکون نمیخورد با قلم : zeinab.z ادامه دارد.....