eitaa logo
"بـہ‌وقت‌عـٰاشقے"
461 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 به درو دیوار نگاه میکردن تا من لو نرم خانم دکتره راه افتاد به همون سمتی که چرخیده بود منم همینجور دنبالش رفتم یه مرده که لباس پزشکی پوشیده بود داشت از جلو میومد سمتش رسیدن به همدیگه. سلام احوالپرسی کردن که چون این دکتره هی جابه جا میشد خیلی شیک و مجلسی با مرده چشم تو چشم شدم مرده_ شما کی هستین؟ زنه_ با منی؟ مرده_ نه خانم دکتر. با این خانمم و به من اشاره کرد زنه هم برگشت عقب منم که بدجور کِنِف شده بودم موندم چیکار کنم سرمو برگردوندم سمت دیوار که مثلا دارم به بنر نگاه میکنم یعنی آدم تو جوب بیفته ولی ضایع نشه زنه_ خانم شما کی هستین؟ خودمو زدم به نشنیدن زنه_ با شمام خانم آروم و با تعجب سرمو برگردوندم سمتش _ اا با منین؟ زنه_ بله با شمام. جواب من چیشد؟ اومدم حرف بزنم که نازنین اینا اومدن جلو نازنین_ عزیزم اجی تو اینجایی؟ بیا بیا بریم گلم زنه_ صبر کن خانم ایشون هنوز جواب منو ندادن عجب گیری کردما اینم ول کن نیست نازنین دستشو کنار سرش تکون داد به معنای اینکه قاطی داره_ شما ببخشید چشمام گرد شد خواستم یه چیزی بگم که نازنین سریع السیر دستمو کشید نازنین_ با اجازه اون دوتا هم عین کش شلوار راه افتادن دنبالمون حین رفتن طاها سریع رفت تسویه حساب کرد اومد یادم باشه بعدا باهاش حساب کنم وقتی از در بیمارستان خارج شدیم دستمو از تو دست نازنین محکم کشیدم بیرون داد زدم _ چته دستمو شکوندی؟ ببینم چرا اون حرفو زدی ها هاا نازنین_ آروم باش اجی جون یه لبخند دندون نما زد_ اگه اونجوری نمیگفتم که ولت نمیکرد اونقدر میخواست موضوعو کش بده تا جنایی بشه. والا _ باشه ولش بریم دیر شد رفتیم سمت ماشین و سوار شدیم.... به قلم : zeinab.z ادامه دارد.....