eitaa logo
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
477 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
شرمنده امروز اصلا نتونستم ان‌شاءالله تا ساعت ۱۲ پارت گذاری میشه در حد توان🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 که همه ی چیزارو نقد بگیریم . . محمد از حرفی که زد خیلی خوشم اومد. از همین الان به فکر زندگیمونه برعکس خیلی خانمای دیگه که از همون اول زندگی شوهر بدبختشونو میبرن زیر قرض و قوله _ نگران نباش نمیرم زیر قرض. بابا گفته پول خونه هرچقدر که بشه 70 میلیونش با اونه فقط 50 میلیون میمونه که 10 تومنشو دایی گفته به عنوان هدیه ی عروسی بهم میده، 10 تومن مامان، 5 تومنم طاها میمونه 25 میلیون که خودم دارم. خرج عروسی هم که شما خانم کم خرج فرمودین تالار به هیچ وجه و میخواین تو حیاط خونه ی ما عروسی بگیرین از این لحاظ چند میلیون جلو افتادیم، آشپزی هم که فرمودین هیچکس بهتر از مادر زن بنده آشپزی نمیکنه و خودشون میخوان با کمک دوستاشون غذاهارو درست کنن. ارکست هم که گفتین نه. پس تنها خرجی که داریم مواد غذایی،میوه،میز و صندلی،آرایشگاه و یه مولودی خونه. همین. آخه زن از این کم خرجتر کجا پیدا میشه خدا زینب همینجور با دهان باز بدون اینکه پلک بزنه خیره داشت نگاهم میکرد، حتما الان داره با خودش میگه من دیوونه شدم طاها_ داداش؟ زن داداش؟ حرفاتون تموم نشد؟ بریم دیگه نازنین_ آره حالا که وقت هست بریم دنبال مامان جون و مامان زینب که باهم بیایم بازار حداقل یه قسمتی از وسایلو بگیریم سرمو تکون دادم. زینب هم به خودش اومدو هممون دوباره لشگر کشی کردیم سمت ماشین و راه زینب به مامانش و نازنین هم به مامان من زنگ زد تا آماده بشن که داریم میریم دنبالشون اول رفتیم دنبال مامان زینب. به اصرار زینب قبول کردم که ماشینشو بیاره و ماشین خودمو دادم به طاها طاها و نازنین سوار ماشین من شدنو جلوتر راه افتادن. زینب پشت فرمون ماشینش نشست، رفتم عقب بشینم تا فاطمه خانم جلو بشینه که قبول نکردو گفت برم جلو، خودش هم رفت عقب نشست رسیدیم درِ خونمون مامان هم اومد سوار ماشین ما شد.. یه قلم : zeinab.z ادامه دارد.....
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 سوار ماشین ما شد ساعت 4 بعداز ظهر بود که رسیدیم و شروع کردیم به خریدهای لازم.... خریدامون که تموم شد با دوتا ماشین پر از وسایل رفتیم خونه ی همسر آینده. با کمک همدیگه همه ی وسایلو بردیم داخل خونشونو خودمون رفتیم خونه وقتی رسیدیم اونقدر خسته بودم که اصلا نفهمیدم کی خوابم برد از فردای همونروز کار قولنامه ی خونه،رفتن پیش مشاور برای قبل از ازدواج،خرید بقیه ی وسایال از جمله جهاز زینب،طلا،لباس عروس بعدش هم هماهنگیه یه مولودی خونِ خوب،کرایه ی میزو صندلی و پخش کردن کارتای عروسی از اونطرف هم همزمان با اینکارا هممون دست به دست هم دادیم و خونرو به سلیقه ی زینب چیدمان کردیم زینب خانم دستور میفرمودن چیو کجا بزاریم چطوری بزاریم ما آقایون هم اطاعت میکردیم خانما هم کار نظافتو به عهده داشتن با همه ی این مشغله ها درس و دانشگاه هم پا برجا بود. دانشگاه میرفتیم ولی یه لحظه هم وقت خالی برای درس خوندن نداشتیم برای همین با استادا در میون گذاشتیم که این مدت یکم باهامون راه بیان اوناهم قبول کردن البته به شرطی که عروسی دعوتشون کنیم اما همونطور که بعد از هر سختی آسانی ای هست، همه ی این سختیها تموم شدنو الان روز عروسیمونه . زینب الان ساعت 8 صبحه و منو محمد داخل امام زاده کنار هم روی مبل نشستیم تمام خانواده ی درجه ی یک به اضافه ی سارا و مریم دوستای من و امینو مرتضی دوستای محمد دورو برمون هستن حاج آقا هم روبرومون نشسته ومیخواد شروع به خوندنه خطبه بکنه چون عقد داخل امام زادست برای همین صبح زود حاضر شدیم اومدیم تا عقد کنیم بعد هر دوتامون بریم آرایشگاه محمد_ استرس داری؟ _ آره خیلی محمد_ از دستات معلومه به دستام نگاه کردم. بدون اینکه متوجه باشم محکم داشتم به هم فشارشون میدادم محمد_ آروم باش خانم منم استرس دارم ولی شروع زندگی سعی کن آروم باشی. حالا هم دست از سر اون انگشتای بیچارت بردار.... به قلم : zeinab.z ادامه دارد....
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 بیچارت بردار گره ی دستامو از هم باز کردم _ چشم محمد_ چشمت بی بلا حاج آقا به شوخی_ خب اگه عروس خانم و آقا داماد حرفاشون باهم تموم شده ما خطبرو جاری کنیم بریم که هزارتا کارو زندگی داریم خجالت زده سرمو انداختم پایین محمد با خنده_ نه حاج آقا تموم که نشده ولی چه کنیم دیگه. بفرمایید همه زدن زیر خنده حاج آقا یه صلوات گرفت. الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. و شروع به خوندن خطبه کرد حاج آقا_ به مبارکی و میمنت پیوند آسمانی عقد ازدواج دائم و همیشگی بین دوشیزه محترمه سرکار خانم زینب زارعی و آقای محمد شمس منعقد و اجرا می گردد. دوشیزه محترمه مکرمه سرکار خانم زینب زارعی آیا بنده وکیلم شما را به عقد زوجیت دائم و همیشگی آقای محمد شمس به صِداق و مهریه ٔ: یک جلد کالم اهلل مجید یک جام آینه، یک جفت شمعدان یک شاخه نبات و به تعداد 114 سکه ٔ طالی تمام بهار آزادی رایج در جمهوری اسالمی ایران که تماماً به ذِمه ٔ زوج مُکَرّم دِین ثابت است و عِندَالمُطالِبِه به سرکار عالی تسلیم خواهند داشت و شروطی که مورد توافق طرفین بوده در آورم؟ آیا بنده وکیلم؟ نازنین_ عروس رفته گل بچینه حاج آقا حرفشو تکرار کرد مریم_ عروس رفته گلاب بیاره بازهم تکرار کرد.... به قلم : zeinab.z ادامه دارد......
سه پارت رمان امروزمون تقدیمتون🌹❤️ ببخشید دیر شد شرمنده
↺پست های امࢪوز تقدیم بھ↶ شبتون‌حیدڕ؁♡ دمتون‌مهدو؁♡ 🌴 آیہ‌همیشگے‌رو‌یادتون‌نࢪھ👇🏻↯ أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ🖇 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴿۱۱۰﴾ !☕️ بزارࢪو‌بیصدا🚫خواب‌کربلا‌ببینے🌚 🖐🏾التماس‌دعا…ツ 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[♥️] هر زمان... (عج) رازمزمه‌کند... همزمان‌ (عج)‌ دست‌های مبارکشان رابه سوی‌آسمان‌بلندمی‌کنندو‌ برای‌آن ‌جوان‌ میفرمایند؛🤲🏼 چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌ حداقل‌روزی‌یک‌بار را زمزمه می‌کنند...:)❤️
°🦋 • . ↺متن دعای عهد↯❦.• . «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» . °↵❀اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. . °↵❀اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. . °↵❀اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ . °↵❀حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
{••♥️••} 💠الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يَحْلُمُ عَنِّی حَتَّى كَأَنِّی لا ذَنْبَ لِی [ سپاس خدایی را که آنقدر بر من صبر میکند که گویی گناهی ندارم🧡😊 ] ツ♥️
••⚜•• 🍁سه‌³گام‌بامولاناعلۍعلیه‌السلام🍁 ¹: دنیا دو روز استــ... یڪ‌ روز با تو و روز دیگر علیه تو روزۍڪه با توست مغرور مشو و روزۍڪه علیه توست ناامید مشو... زیرا هر دو پایان‌پذیرند ...!! ²: بگذارید و بگذرید... ببینید و دل نبندید... چشم بیاندازید و دل نبازید.... ڪه دیر یا زود، بایدگذاشت و گذشت... ³: اشکهاخشڪ نمیشوند؛ مگر بر اثر قساوت قلبهـــا وقلبها سخت و قسۍنمیگردند مگر به سبب زیادۍ گناهان.... 🌙
👌 ڪوچه هایمان را به نامشـــان ڪردیم ڪ هرگاه آدرس منــزلمان را میدهیم بــدانیم از گذر گـــاه خـــون ڪدام شهیـــد اســت ڪه بـــا آرامـــش به خــانه میرسیـــم ♥️
♥️🌱 🍓•♡•🌿 ‌مثلا یه روزی برسه که: همه خبرنگارها و عڪاس‌ها؛ جمع‌ بشن‌ دورِ امامِ‌زمان :)😍💚 ‌ +ناب‌ترین‌صحنهـ‌قرن🙃👌
🙂🌸 •♥️--✊🏻• انقلاب کارمند نمیخواد آدمِ جهادی میخواد فرق حاج‌قاسم با همکارهاش‌ همین بود ...! ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •♥️--✊🏻•
💠 امام موسی کاظم علیه السلام: طُوبی لِشیعَتِنا المُتَمَسِّکینَ بِحَبلِنا فِی غَیبَةِ قائِمِنا(عَجَّلَ اللّهُ تَعالی فَرَجَه)، الثّابِتینَ عَلی مُوالاتِنا وَ البَراءَةِ مِن أَعدائِنا اُولئِکَ مِنّا وَ نَحنُ مِنهُم. خوشا به حال شیعیان ما در زمان غیبت قائم ما (عج) که به ریسمان ما تمسّک جسته‌اند و بر موالات ما و بیزاری از دشمنان ما ثابت‌قدم مانده‌اند. آنان از ما هستند و ما از ایشانیم. اِعلام الوَری، ص ٤٠٧
همیشہ‌آیہ‌ی‌وَجَعَلْنا... رازمزمہ‌مے‌کرد🧡 . ‌گفتم: آقاابراهیم‌این‌آیہ‌براے‌محافظت درمقابل‌دشمنہ‌اینجاکہ‌دشمن‌نیست!!🤦🏻‍♂ . نگاه‌معنادارۍ‌کردوگفت: دشمنےبزرگترازشیطان‌هم‌وجودداره..؟!🙂 . 🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تلنگر💗 ‌ﭘﺪﺭﻡ میگفت: ﭘﺴﺮ ﺟـــــﺎﻥ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ‼ ﻣﺒـــــﺎﺩﺍ🚫 ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺸﻪ چرکنویس اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺖ❕ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻫﺎﺵ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﭼﺮﺍﻍ ﺳﺒﺰ ﻣﯿﺪﻥ...🚦 ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺷﻮﻧﻪ ...😏 ﭘﺪﺭﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﺯﻟـﯿـﺨـﺎ ﺯﯾﺎﺩﻩ🔥 ﺗﻮ " ﯾـﻮﺳـﻒ "ﺑﺎﺵ ⚠ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﺳﯿﺦ ﺷﺪ ﺯﺑﻮﻧﻢ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻣﺪ🤐 ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﻡ... ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻫﻢ ﺣﻖ ﻣﯿﮕﻔﺖ🤔 ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﻟـﯿـﺨـﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴﺖ؛ ﺍﻭﻥ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ " ﯾـﻮﺳـﻒ " ﺑﺎﺷﻢ..👌 🍁با یـــــوســـــف بودن تو، زلیخـــــا نیز به خود می آید ...
🤞🏼🦋 . . ✨وقتی چادر🖤سرمیکنیم باید رفتارمونم مثل صاحب چادرمون زهرایی باشع....🌈 حالا چطوری؟🤷🏻‍♀ ✨1-مثلا وقتی میریم بیرون تو خیابون یا پیاده رو نباید با صدای بلند حرف بزنیم یا بخندیم🤨...چون با این کار جلب توجه میشه و این اصلا در شان چادری که میپوشیم نیست... ✨ مثلا رفتیم بیرون🚶🏻‍♀ با دوستامون داریم میگیم میخندیم😌 ولی به این توجه نمیکنیم که صدامون بلنده و ممکن نظر جلب کنه....این کار نه تنها گناهه😱و صدامونو نامحرم میشنوه بلکه وِجه چادر🖤 هم بد جلوه داده میشه.....🌸 ✨ ✨2-جدیدا و متاسفانه میبینیم، خواهرایی کع با پوشش چادر🖤ارایش🧏🏻‍♀ هم میکنن... این کار خیلی بده و اصلا جلوه خوبی برای یه بانوی چادری نداره...😒 ما وقتی پوشش برتر رو انتخاب میکنیم😍 یعنی اینکه میخواییم از نگاه های پست و نامحرم دور بمونیم[{🌸[{ ولی وقتی یک خانوم چادری ارایش میکنه هرچند کوچولو این امرو درنظر نمیگیره...😔 خودم به شخصه وقتی به این. دسته از خانوما انتقاد میکنم👈🏻میگن بزارید بقیه ببین که ما چادریا هم تمیزیم یا خوشتیپیم...🧐 اما این خوشتیپی نیست بلکع با این کار حجاب حضرت زهرا 🖤کع برترین پوشش هست زیر سوال میره و حرمتش شکسته میشع....😰💙 ✨ ✨3-شاید دیده باشیم دختر خانومایی کع چادر🖤پوشیدن اما انگار اصلا نپوشیدن🤨....لباس زیر چادرشون نامناسب و چادرشون هم متاسفانه بازه و اصلا مراقبت نمیشع...😭🍃 وقتی هم بهشون تذکر میدیم کع خواهرم این پوشش پوشش حضرت <<زهرا>💚> نیست بازم به این بهونه کع بزار اونهایی که میکن چادریا کثیفن و شلخته ببین کع ما چادریا هم خوشتیپیم.🥺🌈 شما حتی اگر لباس زیر چادرتون هم مناسب باشع😌 و بلند باشع اما وقتی چادرتون رو باز بزارید خودش باعث جلب توجه میشعِ تو محیط بیرون و همچنین کاملا هم مغایر دستورات دینمون هستن....☹🌸 . . ما دخترای حضرت مادر هستیم....🌈 وقراره سربازای مولامون ولی عصر😍 باشیم پس رفتارمون هم باید زهرایی باشه🌹❤
【♥️🍃ꦿ】 ♥️ •|تاڪہ‌پرسـیدم‌زقلبـم‌عشـق‌چیست.. •|درجوابـم‌اینچنیـن‌گفـت‌وگریسـت.. •|لیلے‌ومجنـون‌فقـط‌افســانہ‌اند.. •|عشـق‌دردسـت‌<حسیــن‌بـن‌علیـست>.. 🥺♥️
مسـت‌عشـقم بگذاریـد بگویـم‌ سخنـی: نفر‌رابع‌اصحاب‌کسـاعشق‌منـی:)
💚 خالقِ روی حَسن وجهِ خودش را رو کرد فتبارک شد و احسنت به خود با او کرد
تو هوای پاڪ روضہ ها بیا روضہ حســن نفس میده بهت اگه مادرت بیوفته رو زمین دقیقا چہ حالا دست میده بهت🥀 _________________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 بازهم تکرار کرد سارا_ عروس زیر لفظی میخواد خندیدمو جعبه ی قرمزی که داخل جیب کُتم بود و دو تا سکه ی طلا توش بود در آوردم گذاشتم تو دست زینب حاج آقا_ عروس خانم جان مادرت اگه گلاتو چیدی گلابتو آوردی زیر لفطیتم گرفتی این بلرو بگو که منه بدبخت برم به کارو زندگیم برسم باز هم همه خندیدن اما زینب با آرامش ذاتیه مختص به خودش آروم قرآنو بست و بوسیدش. شنیدم زیر لب بسم الله گفت بعد بلند جواب داد زینب_ با توکل به خدا و امام حاضرمون (عج) و با اجازه ی بزرگترا بله . . 5 سال بعد الان 5 سال از ازدواج من با فرشته ای که واقعا تو دنیا نظیر نداره میگذره تو این 5 سال نه تنها از عالقم بهش کاسته نشده بلکه هزاران هزار برابر هم شده نه فقط من بلکه زینب هم همین حسو داره بعد از سالها سختی ای که هم خانواده ی من و هم خانواده ی زینب کشیدن البته منو زینب هم جزوشون. این 7 سالی که باهم آشنا شدیم جزو بهترین سالهای عمرمون بود که ان شاءالله باز هم ادامه داشته باشه، دو سال اول باز هم سختی هایی بود اما این 5 سال شیرینیه زندگیو با بند بند وجودم حس کردم تازه میفهمم زندگی یعنی چی یادمه روز عروسیمون همه انگشت به دهن موندن. نه اینکه عروسیمون خیلی مجلل و اشرافی باشه ها اصلا. چیزی که باعث تعجب همه شد و خوششون هم اومد اولا سادگیه مراسم و بعد مولودی خونیش بود بدون هیچ رقصو ترانه ای. اول زندگیمون رفتیم امام زاده نماز خوندیم بعد خطبه ی عقد جاری شد عروسیمون هم کاملا مذهبی برگزار شد. تو تمام عروسیهایی که این دوره و زمانه میگیرن و صد البته ما شرکت نمیکنیم. به قلم : zeinab.z ادامه دارد.....
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 صد البته ما شرکت نمیکنیم. اگرهم مجبور به شرکت باشیم جلوی چشمامونو میگیریم که به مجلس ر*ق*ص نگاه نکنیم و کال حواس خودمونو پرت میکنیم. پر از گناهه اما عروسیه ما به دور از هیچگونه گ*ن*ا*ه و اعمال غیر شرع بود و از نظر منو زینب همین موضوع یکی از دالیل پایدار موندن زندگیمون بوده چون از همون اول با نام خدا و ائمه آغاز شده دقیقا دو روز بعد از عروسیمون بود که نازنین بهمون گفت سه ماهه بارداره و شش ماه بعد آقا امیر مهدی، عزیز عمو به دنیا اومد امیر مهدی ای که یک سالو نیم از حُسنا خانم من بزرگتره بله حُسنا خانم. دختر گلو تپلیه بابا سه سالشه و کپی برابر اصل مامانش، هم از لحاظ چهره و هم فرشته بودنش عزیز بابا اونقدر مثل مامانش پاکو خوش قلبه که برای همه عزیزه و دلبری میکنه دخترکم با وجود سن کمش وقتی مادرشو در حالی که چادر نماز سرش بوده و نماز میخونده میدیده مینشسته نگاش میکرده تا چند شبه پیش که خوب یادمه چطور خودشو برامون لوس کردو با شیرین زبونی ازمون خواست براش چادر بگیریم تا نماز بخونه . . زینب 7 سال پیش وقتی فهمیدم عرفان دوستم نداره و با نسترن ازدواج کرد فکر میکردم دنیا به آخر رسیده اما اصلا اینطور نبود. من حتی عاشق عرفان هم نبودم که عشق زمینی کامال دروغه.... به قلم : zeinab.z ادامه دارد......
دو پارت رمان امروزمون تقدیمتون🌹☺️
🥀 🍃خُدایا❗️ نَصیبم‌ڪُن😍 دِلم❣‌بَراےحُسین‌خرازےپَرمیڪِشد دِلم‌براے 🍁دُنیارا رَها ڪُنید وِل‌ ڪنید هَمهـ چیز را دَر آخِرَٺ‌ ڪُنید و رِضاے خُدا را بر رِضاے ارجَحیٺ‌ دَهید...✔️ .ولایت🌼‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌