eitaa logo
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
475 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
-〖من‌گࢪفتاࢪم‌ولےیاࢪم‌گࢪه‌وامےڪند یاࢪقیہ‌گویم‌وصدمشڪلم‌حل‌مےشود . . ؛!〗_🍃♥️
‌•°❀☁️🔗'`~ اۍ فࢪزندِ‌ آدم . . ؛ همھ را براۍِ تُو آفࢪیدم وَ تُـو را براۍِ خودم (:🌱 ♡°•|حدیثِ‌قدسێ ^-^ :)໒✿
﴾﷽﴿ • . تسنیم:"نحوه‌شھادتش‌ࢪاچگونہ‌متوجہ‌شدید . . ؟ • -〖ازآن‌ࢪوزےڪہ‌محمدࢪضاࢪفت‌،بہ‌اعضاے خانواده‌مےگفتم‌منتظࢪمحمدࢪضانباشید محمدࢪضابࢪنمےگࢪدد . . 😭 من‌هࢪسال‌بࢪاےمحمدࢪضایڪ‌شال‌گࢪدن‌مےبافتم . . امسال‌هم‌دختࢪم‌ڪاموایےخࢪیدڪہ بࢪاےمحمدࢪضا‌شال‌گࢪدن‌ببافم . . ➿ حدودا۰۰سانت‌ازشال‌گࢪدن‌ࢪابافتم‌ولے اصلادلم‌نبود . . 😔 بہ‌خودم‌مےگفتم‌من‌این‌ࢪامےبافم‌⚜ولےبࢪاے محمدࢪضانیست‌وقلبم‌بہ‌این‌مسئلہ‌آگاهے مےدادوتمام‌آن۵۰‌سانت‌ࢪاشڪافتم‌ڪہ‌حتے دختࢪم‌بہ‌من‌اعتࢪاض‌ڪࢪدوگفت:" محمدࢪضا زودتࢪازبقیہ‌بࢪمےگࢪدد . . 😊 پیش‌خودم‌گفتم‌‌محمدࢪضاڪہ‌بࢪنمےگࢪددبࢪاے چہ‌بࢪایش‌شال‌گࢪدن‌ببافم،این‌یڪ‌حسےبودڪہ‌ من‌داشتم‌ودلیلش‌ࢪانمےوانستم . . 🥀 صبح‌پنجشنبہ‌دࢪدانشگاه‌بودم‌وآنقدࢪحالم‌بد بودڪہ‌بࢪاےولین‌باࢪبعداز۴۵ࢪوزازࢪفتن محمدࢪضا‌داستان‌ࢪفتنش‌بہ‌سوࢪیہ‌ࢪابࢪاے یڪےازهمڪلاسےهایم گفتم . . 🌸 بعدازتعࢪیف‌داستان‌همڪلاسےام‌شࢪو‌‌‌ع‌بہ‌گࢪیہ ڪࢪدومن‌هن‌همࢪاهِ‌اوگࢪیہ‌مےڪࢪدم‌😭واحساس مےڪࢪدم‌ڪہ‌یڪ‌اتفاقاتےدࢪاین‌عالم‌دࢪحالِ‌ࢪُخ دادن‌است‌وباتمام‌وجودم‌این‌قضیہ‌ࢪااحساس مےڪࢪدم . . !🙂 ساعت۲بعدازظھࢪڪہ‌بہ‌خانہ‌آمدم‌مشغول🥘 آماده‌ڪࢪدن‌وسایل‌ناهاࢪبودم‌ڪہ‌یڪ‌لحظہ‌حالِ عجیبےبہ‌من‌دست‌دادو‌ناخودآگاه‌قلبم‌شڪست💔 وشࢪو‌بہ‌گࢪیہ‌ڪࢪدم‌‌واحساس‌ڪࢪدم‌دیگࢪمحمدࢪضاࢪانمےخواهم‌وانࢪژےعظیمےازمن بیࢪون‌ࢪفت . . !🍂 این‌حالت‌ڪہ‌بہ‌‌من‌دست‌دادخیلے‌منقلب‌شدم🌪 وࢪوبہ‌قبلہ‌🌻برگشتم‌ویڪ‌سلام‌بہ‌اباعبداللہ دادم‌وبایڪ‌حالت‌عجیبےگفتم‌"خدایاࢪاضےام‌ بہ‌ࢪضاےتو‌وگفتم" آنچہ‌ازدوست‌ࢪِسَدنیڪوست "💚 ونمےدانم‌چࢪااین‌حࢪف‌هاࢪاباخودم‌زمزمہ مےڪࢪدم . . ؛!🌙 • ازساعت‌حدودسہ‌و‌نیم‌بعدازظھࢪبہ‌بعد لحظہ‌بہ‌لحظہ‌حالم‌بدتࢪمےشد‌ساعت۷بعداز ظھࢪڪہ‌شد🌤من‌دࢪآشپزخانہ‌بودم‌‌وگࢪیہ‌مےڪࢪدم ونمےدانم‌چࢪاین‌حالت‌ࢪاداشتم . . !♥️ آن‌شب،شب‌خیلےسختےبودوخیلےسخت‌بہ من‌گذشت‌و‌سعےڪࢪدم‌باخواندن‌دعاےڪمیل‌و📖 زیاࢪ‌عاشوࢪاخودم‌ࢪاآࢪام‌ڪنم‌ڪہ‌حالت‌من بازخوࢪدےدࢪخانہ‌نداشتہ‌باشد . . !☁️ همیشہ‌هࢪاتفاق‌خاصےڪہ‌مےخواست‌دࢪخانہ اتفاق‌بیفتد‌اخوےبزࢪگم‌آقامحمدعلےڪہ‌شھید شده‌قبل‌ازوقوع‌آن‌بہ‌ما‌اطلاع‌مےداد . . !🎈 آن‌شب‌هم‌ایشان‌بہ‌خواب‌من‌آمد . . !😌 بعدازنیمہ‌هاےشب‌بودڪہ‌خواب‌دیدم‌ڪہ‌خانہ🏠 ماخیلےࢪوشن‌است‌🌿وحتےیڪ‌نقطہ‌تاࢪیڪے وجودنداࢪدومن‌دنبال‌منبع‌نوࢪمےگࢪدم‌ڪہ‌این منبع‌نوࢪاصلاڪجاست . . ؟!🤔 بعدازپنجࢪه‌آشپزخانہ‌بیࢪون‌ࢪانگاه‌ڪࢪدم‌و دیدم‌دستہ‌دستہ‌شھدایے🦋ڪہ‌من‌مےشناسم‌با حالت‌نظامےوسࢪبلندوچفیہ‌دࢪحال‌واࢪد‌شدن بہ‌خانہ‌هستندومن‌هم‌دࢪشلوغےاین‌همہ‌آدم دنبالِ‌منبعِ‌نوࢪمےگشتم . . !🌈 بعدبࢪگشتم‌ودیدم‌ڪہ‌نوࢪ✨ازعڪس‌هاےدوتا🖼 اخوےهایم‌ڪہ‌ࢪوےدیواࢪبودازقاب‌عڪس‌این‌ها منتشࢪمےشودودیدم‌بࢪادࢪم‌ایستاده‌ویڪ دشداشہ‌بلندحࢪیࢪتنش‌است‌💚وبایڪ‌خوشحالے وشعف‌فࢪاوان‌وچھࢪه‌اےنوࢪانےمن‌ࢪابااسم ڪوچڪ‌صدازدوگفت:" اصلانگࢪان‌نباش ! محمدࢪضاپیش‌من‌است ". . 😇 ودو،سہ‌باࢪاین‌جملہ‌ࢪاتڪࢪاࢪڪࢪد . . 🙃 من‌آن‌شب‌ازساعت‌۲بااین‌خواب‌بیداࢪشدم‌و‌تا صبح‌دࢪخانہ‌ࢪاه‌مےࢪفتم‌واشڪ‌مےࢪیختم‌ودعا مےخواندم !🤲🏻 تاساعت۸صبح‌ڪہ‌دیگࢪنتوانستم تحمل‌ڪنم . . ؛!〗_💔 • . . ✎ 🦋🧡` 🌱
[اگَردُرسٺ‌زندگێ‌کُنے، تٰازه مي‌شَوی بَݩـده..؛ بنده‌یِ‌ خوبِ خُدا💛🌱]
‌•°🖇🌿^-^✿’’ + اِلٰھے‌ࢪضاً‌بِࢪضٰائڪْ . .(: - خُدایا تو بخواھ . . هر‌چی تو بخواێ دࢪستھ ، مطمئنمツ🌱 :)໒✿
-〖خواستم‌نازڪنم‌دست‌ڪشےتابہ‌سࢪم دیدم‌این‌موےچنین‌سوختہ‌نازےداࢪد . . ؟〗_💔🍃
↻♡ツ ⟮دلھایِ‌امید‌واࢪ لحظه‌هاۍ‌شادتࢪی‌دارݩ . .(:💛⟯ :)໒✿
-〖حا‌سین‌ویا‌ونون‌مقطع‌بہ‌وقت‌ذڪࢪ با‌اسم‌خود‌هجابہ‌هجا‌مےڪشےمࢪا . . ؛!🌱•'`〗_
⦅🦋🌿•°^ زندگی، گذࢪِ تڪرار هاسٺ(:🌱 :)໒✿
-〖ناگھان‌بازدلم‌یادِتو‌افتاد، شڪست . .!〗_
•°~`💙🌿 -『بعضےها از‌آبِ‌گل‌آلـود ماهے . . ! نَہ . . ! ࢪاهِ‌معࢪاج‌مےگیࢪند… مسیࢪمعࢪاج‌ازڪجامیگذࢪد . . ؛!؟🌱'°』_