🍃رفیقش میگفت؛
✨بهش گفتم بیست و چندسالته ، خداروشکر کارتم که رسمی و ثابته
تو چرا #ازدواج نمیکنی🤨
✨گفت ؛ حالا بذار این ماموریت آخرم رو برم...
پیش خودم گفتم ، آخرین ماموریت مجردیشه ، برگرده میخواد متاهل بشه ☺️
یوسف رفت و دیگه باپاهای خودش برنگشت 😔
حالا میفهمم معنی #ماموریت_آخر_رو😔💔
🎼واکنششهیدبه
🎧بهصدایخوانندهزن...
🏢ازدانشگاهاومدخونه
😑خیلیخستهبود.
🤔پرسیدمچیشده؟!
خندیدوگفت:تهرانماشینسوار
🚗شدمکهبیامقم. رانندهوسط
🥁اتوبانصدایموسیقیشو
بردبالا. تحملکردموچیزی
🗣نگفتمتااینکهدیگهصدای
👩زنروداشتپخشمیکرد!
🛣منمبااینکهوسطبیابون
🔕بودمگفتمیاکمشکن
🚶♂یامنپیادهمیشم!؟
🚖اونمنامردینکردوزدکنار!
😁منمکمنیاوردموپیادهشدم!
''شهیدمحمدمهدیلطفینیاسر''
#عید_بیعت #ازدواج
#کلنا_فداک_یا_محمدا
اگهایناتفاقتویکشورهای💣
خارجیبودمثلبمبصدامیداد.
حتمابخونینقشنگه...🔮
چندروزیبودکههرچندساعت
پیرزنیبا۱۱۰تماسمیگرفتو
ساعترومیپرسید...⏰
میگفتقرصدارمبایدبخورم
نمیدونمساعتچندهستشبا
تلفنهایدیگههمتماسمیگیرم
فکرمیکنندارممسخرهمیکنمو جوابنمیدن...☹️😔
بچههایمرفوکآدرسپیرزنرو
گرفتنویهواحدگشتیاعزامکردن
بهمنزلایشون.🚓
وقتیرسیدندیدنپیرزندرمنزلی
سادهزندگیمیکنهوسوادهمنداره
فقطبلدهشماره۱۱۰روبگیره...📞
ساعتمصرفقرصهایپیرزنرو
پرسیدنویادداشتکردنوبرگشتن.
ازاوندراتاقمرفوکیکبرگهنصب
کردنوسرساعتمصرفقرصها
باایشونتماسمیگیرنمیگنمادر
جانالانوقتقرصصورتیههستش.
وهربارکهنگهبانهاعوضمیشنبه
نگهبانبعدیتاکیدمیکننکهفراموش نکنیزنگبزنیپیرزن
قرصهاشوبخوره...💊
مرفوک:مرکزفرماندهیوکنترل
#عید_بیعت #ازدواج
#کلنا_فداک_یا_محمدا
آیت الله بهجت ره:
#نماز مانند لیمو شیرین است
هر چه از #اول وقت دورتر شود
تلخ تر می شود.
هر که عادت به تاخیر نمازها کرده؛
خود را برای تاخیر در
امور #زندگی آماده کند!
تاخیر در #ازدواج،
تاخیر در #اشتغال،
تاخیر در #تولد اولاد،
تاخیر در #سلامتی!
هر قدر که امور نمازت #منظم باشد،
امور زندگیت هم #تنظیم خواهد شد!
یکیازرفقامیگفت:🧔🏻
"قصد #ازدواج داشتم💍
گفتمبرم #مشهد وازامامرضا(ع)…
یهزنخوببخوام...❗️
رفتم #حرم ودرخواستموبهآقاگفتم...
شبشدوجاییواسهخوابنداشتم...☹️
هرجایحرمکهمیخوابیدم...💤
خادمامثهبختکروسرمخرابمیشدنکه...😢
"آقابلندشو..."
متوجهشدمکنارپنجرهفولاد…
یهعدهباپارچهسبزخودشونوبهنیتشفابستن…
کسیهمکاریبهکارشوننداره.
رفتمیهپارچهسبزگیرآوردمو.......
تااااصبحراحتخوابیدم...❗️
صبحشد...پارچهروواکردم...🌱
پاشدمکهبرمدنبالکاروزندگیم...
چشتونروزبدنبینه…😧
یهویکیدادزد :
"آیملت…شفاگرررفت…😱
#پنجرهفولادرضامریضاروشفامیده
بهثانیهنکشید،ریختنسرمو...😭
نزدیکبودلباساموپارهپورهکننکه…
خادمابهدادمرسیدنوبردنممرکزثبتشفا
یافتگان…❗️
"مدارکپزشکیتوبدهتاپزشکایما؛
مریضیوادعایشفاگرفتنتوتأییدکنن..."
"آقابیخیاااال😳…شفاکدومه…⁉️
خوابممیومد،جاواسهخوابنبود...
رفتمخودموبستمبهپنجرهفولادوخوابیدم😴…
همین"
تاااااینوگفتم…
یهچکخوابونددرِگوشموگفت:
"تاتوباشیدیگهبااحساساتمردمبازینکنی"🤕
خیلیدلمشکست💔
رفتمدمپنجرهفولادوبابغضگفتم:
"آقا؛دستتدردنکنه...دمتگرم💔
زنکهبهمونندادیهیچ…
یهکشیدهآبدارهمخوردیم.🤦🏻♂
همینجورکهداشتمنِقمیزدم…
یهویکیزدروشونموگفت:
"سلامپسرم❗️
"مجرّدی⁉️"
گفتمآره؛
"منیهدختردارمودنبالیهدومادخوبمیگردم☺️
اومدمحرمکهیهدومادخوبپیداکنم؛
تورودیدموبهدلمافتادبیامسراغت...
خلاااااصهههه...
تااینکهشدیمدوماداینحاجآقا🤵🏻
بعدازدواج
باخانومماومديمحرم...
ازآقاتشکركردموگفتم:
"آقا،ماحاضریما...😂
یهسیلیدیگهبخوریمو
یهزنخوبدیگههمبهمونبدیا😜😂
(بهروایتآقایموسویزاده)