eitaa logo
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
477 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
اگہ یه روز خواستی تعریفے براۍ شهید پیدا کنے..؛ بگو شهیــد یعنے بارانـ حُسْنِ باران این است کہ⇣ زمینے ست ولے🍃 آسمانے شده است و به امدادِ زمین مےآید... :)
[•°🔗❤️°•] ✨🌸 ♥️ مقام معظم رهبری : شهــادت یک است و در ایـن معـامله، خداوند جـان انسان را که ضایع‌شدنے و از بیـن‌رفتنے است، در مقابل سعادت ابدی خریداری مے‌کند و شهید به مقــامے مے‌رسد کــه قدرت پیـدا مـےکند.
🦋✨ ـــــــــــــــــــــ سست‌نشوید غمگین‌نشوید شما‌پیروزید؛اگرایمان‌داشته‌باشید -آل‌عمࢪان؛۱۳۹- 🌱
🕊✨ همیشہ ‌بہ‌ دخترش‌ میگفت "گرھ هاۍ ‌بزرگ ‌رو‌ از‌ حضرت‌زهـرا‌ۜ بخواید ‌براتون‌ باز ‌کنند... گرھ ‌هاۍ ‌کوچڪ ‌رو ‌از ‌شهدا...🌱" ◍شهیدحاج‌حسین‌همدانے
˹🌱 • . روایت‌داریم‌که‌اغلب‌جهنمۍها، جهنمۍزبان‌هستند. فکرنکنیدهمه‌شراب‌مۍخورند وازدیوارمردم‌بـٰالامۍرونـد. یک‌مشت‌مومنِ‌مقـدّس‌را مۍآورندجھنم. اۍآقاتوکه‌همیشه‌هیئت‌بـودیۍ مسجدبودۍ! 😏 درصف‌نمازجماعت‌مۍنشینندوآبـرو مۍبرند. "آیت‌الله‌فاطمۍنیا🌿"
•◍⃟‌—•♡•°•࿐ 〖•آنهاڪه‌از‌پل‌‌صراط‌‌‌می‌گذرند قبلا‌ازخیلی‌ چیز‌هاگذشته‌اند؛ بایدبِگذر؎تابُگذری‌... :)🕊🌿•〗 🙃
بیا ره توشہ برداریم... کجــا؟ +هرجا که اینجا نیست...!🌱
🌱 . همین یه دقیقه یه دقیقه ها، رو عقب میندازه‼️🌿 📚حجت خدا
چـھ چشـمـانے...
°•💛•° یاسر‌به‌گوشے!؟ به‌بچه‌ها‌بگو‌ما‌ڪه‌رفتیم ولے حواسشوݧ به‌"حیات‌عندࢪب"شهدا‌باشه خط‌به‌خط‌چیزۍ‌ڪه توفضاۍمجازۍمےنویسݧ ࢪو‌همہ‌شهدا‌مےبینݧ نڪنه‌شࢪمنده‌شھدا بشݧ..(: آره‌خلاصھ🚶🏽‍♂️..! |✨|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر خانمی که توسط مداحی (شهید گمنام) در اردوی راهیان نور متحول شد🍃
چقد این نظر به دلم نشست🙂😌❤️
این طرف فکر کنم با ما مشکل داره داره عقدشو سر کانال داره خالی میکنه😅😏 ولی خب مهم نیست 😌
تشریف نیارید پیوی😕😕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ قسمت 📗 ــ میشناسیش😊 ــ میشناسم😯 کیه؟! از بچه های دانشگاست؟؟😯 ــ اره 😊 ــ کدومشون؟!😯 ــ آقا احسان 😊 ــ هااا؟! احسان؟!😨 ــ اره...😊 چیه چرا تعجب کردی؟!😯 ــ آخه اون که میگفت فقط😕 ــ نه بابا... بنده خدا میگه از اول هدفش من بودم...میگفت صحبت درباره تو رو بهونه کرده بود که باهام حرف بزنه😊میگفت چون باباش با بابات همکاره تو رودروایسی و به زور بلند شده اومده خواستگاریت و کلی دعا کرده که تو جواب رد بدی😊 ــ اینا رو احسان بهت گفته؟!😐 ــ اولا آقا احسان... 😊و دوما اره ــ به هر حال ان‌شاءالله که خوشبخت بشی😐به آقا احسانم سلام برسون... ــ ممنونم... البته از الان میدونم خوشبختم😊ریحانه خبر نداری هنوز هیچی نشده یه ویلا تو شمال به نامم زدن ــ چه خوب... ولی مینا ای کاش میتونستم از جانب یه دوست باهات صحبت کنم✨ولی میدونم الان هرچی بگم با یه چشم دیگه‌ای منو میبینی... فقط برات آرزوی خوشبختی میکنم. ــ ممنونم... نگران من نباش ریحانه...😊 من از پس کارهام برمیام... پس منتظرتما آخر هفته ــ مینا نمیتونم قول بدم که حتما میام😕 ــ حتما باید بیای...اتفاقا احسانم اصرار کرد حتما دعوتت کنم ...😏 دلم برای مینا میسوخت...😢 میخواستم خیلی حرفها رو بهش بزنم ولی میدونستم الان فکر میکنه شاید از حسادته و ترجیح دادم سکوت کنم😐 و براش دعا کنم خوشبخت بشه... آخه خیلی دختر مهربون و پاکیه و فقط یکم اعتقاداتش ضعیفه.😕ای کاش میفهمید خوشبختی فقط ویلا و ماشین و... نیست و اصل کاری اون آرامشیه که باید حس بشه... وقتی ماجرای خواب مامان رو به زهرا تعریف کردم کلی پشت تلفن گریه کرد😢و گفت از وقتی سید ماجرا رو شنیده همیشه تو خودشه و میگه ای کاش کاری از دستش برمیومد😢تا اینکه یه روز صبح که بابا داشت از خونه بیرون میرفت و در کوچه رو باز کرد دید آقاسید پشت در با ویلچر نشسته... ــ سلام علیکم😔 ــ سلام... بازم شما؟! 😯 ــ اومدم که جواب قطعیمو بگیرم و برم ــ من که بهتون جواب دادم... گفتم شما برای دخترمن مناسب نیستید😡 ــ شما جواب دادید ولی من میخوام از زبون دخترتون بشنوم... چون تو این زمینه نظر هیچکسی به جز ایشون برای من مهم نیست😒 ــ ببین آقا پسر... اوندفعه با احترام گفتم که این موضوع رو فراموش کنین ولی ایندفعه اگه مزاحم بشین دیگه احترامی نیست و پلیس خبر میکنم.👌 ــ لا اله الا الله... فک نکنم خواستگاری جرم باشه البته شاید توی محله شما جانبازی جرم باشه...😒نمیدونم...ولی آقای محترم...شما حرفاتونو زدین منم میخوام حرفامو بزنم... ادامه دارد... 📚 نویسنده : سیدمهدی‌بنی‌هاشمی ⚠️ و
✨قسمت 📗 ــ گوش میدم ... فقط سریع‌تر چون کلی کار دارم😑 ــ آقای تهرانی اینجا نیومدم که درباره نحوه تامین زندگیم و این چیزها حرف بزنم... صحبت درباره این چیزها جاش توی جلسه خواستگاریه البته اگه اجازه بدید. امروز فقط اومدم فقط درباره دلم💓حرف بزنم... آقای تهرانی من حق میدم شما نگران آینده دخترتون باشید ولی... آقای تهرانی... من همه جا گفتم که عشق اول من جهاد و شهادته🌹و همونجور هم که می‌بینید تو راه این عشقم پاهامو از دست دادم... قطعا همسر آیندم هم که عشق زندگیم حساب میشه به همین اندازه😊برام مهمه و پاهام که چیزی نبود حاضرم سرم رو هم برای خوشبختیش از دست بدم و چیزی کم نزارم.😔 وقتی صحبت هاشون به اینجا رسید با خودم دل دل میکردم که بیرون برم یا نه😯استرس عجیبی داشتم😔پاهام سست شده بود... ولی آخه ریحانه از چی میترسی؟! مرگ یه بار شیون هم یه بار مگه اینهمه دعا نخوندی که سالم برگرده از سوریه؟!😢خوب الان برگشته و پشت در خونت وایساده... چرا این دست و اون دست میکنی😡اگه دلش بشکنه و دیگه بر نگرده چی؟!😯😨 آب دهنمو قورت دادم و در رو آروم باز کردم ...😯🚪 آقاسید وسط حرفاش بود. یهو بابام گفت : ــ تو چرا اومدی دختر؟؟😠 ــ بابا منم یه حرف هایی دارم😔 برو توی خونه شب میام حرف میزنیم😡 ــ نه...میخوام ایشونم بشنون ــ گفتم برو توی خونه😡 که آقا سید گفت : آقای تهرانی همونجور که گفتم امروز اومدم فقط نظر ایشونو بشنوم و نظر هیچکسی به جز ایشون برام مهم نیست😏👌پس بهتره حرفشونو بزنن✨ ــ نظر ایشون نظر پدرشه😡 ــ بابا...نه😔 ــ چی گفتی؟!😡 ــ بابا من نمیدونم توی ذهن شما از این آقا چی ساختید😔کسی ساختید که دنبال پول شماست یا هر چیز دیگه😐نمیدونم دربارشون چه فکری میکنید و نظرتون چیه‼️حتما فکر میکنید فقط این آقا خواستار ازدواج با من و... هست و یکی هست مثل بقیه خواستگارام اما باید بهتون بگم که منم...😶 تو تمام اون دقایقی که احسان خواستگاریم اومده بود و من جواب رد دادم من توی فکرم این آقا بود😶علت عوض شدن و تغییر پوشش و ظاهرم دلیل شروعش این آقا بود...😶اصلا اول من به ایشون .......😶 سید سرشو پایین انداخته بود و هیچی نمیگفت و بابا هم هر دیقه تعجبش بیشتر میشد😯😳 ــ بابا جان... فکر کنم با این حرفهام فهمیده باشین نظر من و شما یکی نیست😔 ادامه دارد... 📚 نویسنده : سیدمهدی‌بنی‌هاشمی ⚠️ و
✨ قسمت 📗 یه ببخشید گفتم و سریع اومدم توی خونه😓 نمیدونم چرا بغضم گرفته بود...😢 تمام بدنم میلرزید😕سرم گیج میرفت.😧رفتم تو اتاقم و تا میتونستم گریه کردم😭 اومدم تو اتاق و نفهمیدم دیگه چه حرفی بین بابا و سید رد و بدل شد😯بعد چند دیقه بابا اومد خونه و دیگه بیرون نرفت😕صدای پرت کردن کیفش روی میز رو میشنیدم😦خیلی سر سنگین و سرد بود... رو به مامانم کرد و گفت : ــ خوشم باشه😠تحویل بگیر خانم دختر بزرگ کردیم عین یه دسته گل اونوقت دادیم تحویل دانشگاه های این مملکت... نمیدونم چی یادشون میدن که تو روی باباش وایمیسه از عاشق شدنش صحبت میکنه اونم جلوی یه‌پسر غریبه 😡 توی اتاق از شدت ترس به خودم میلرزیدم😣 مامانم گفت : ــ حالا که چیزی نشده... چرا شلوغش میکنی...ولی اینبار دیگه قضیه رو مثل آرش و سحر نکنیا😐پسرم تک و تنها افتاده تو کشور غربت و دیگه هیچ علاقه‌ای به ازدواج نداره😔 ــ چیزی نشده؟! دیگه چی میخواستی بشه؟!😡 تو قضیه آرش هم مقصر شما بودی که کار به جاهای باریک داشت کشیده میشد ولی نه... اینبار دیگه قضیه رو کش نباید داد... با آبروی چندین و چندساله من داره بازی میشه😡آدم صد تا پسر داشته باشه ولی دختر نداشته باشه 😐 ــ ناشکری نکن آقا...حالا میخوای چیکار کنی؟!😯میبینی که دخترت هم دوستش داره😕 ــ آخه من نمیفهمم از چیه این پسره خوشش اومده😑چند روز دیگه زنگ بزن که بیان برای خواستگاری و این آبرو ریزی تموم بشه...😠پسره‌ی پر رو میگه اگه جوابمو ندین تا جلوی شرکتتونم میام...کم اینجا آبرومون رفت میخواد اونجا هم آبرومونو ببره...بگو بیان خواستگاری من اونجا حرفامو میزنم برای آخرین بار😡اونجا شرط هامو میگم😐 ــ از توی اتاق اینا رو شنیدم ولی نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت 😯ولی خوب همین‌که اجازه داد بیان خواستگاری هم یه قدم‌مثبت بود😔 مامان زنگ زد خونه آقاسید اینا و گفت: اگه باز مایلین برای آخر هفته بیاین خواستگاری توی هفته خیلی استرس داشتم😔 همش فکر میکردم که بابام چی میخواد بگه😢هرچی دعا و ذکر بلد بودم تا اخر هفته خوندم که همه چی ختم بخیر بشه😢 یاد حرف سید افتادم😔 گفته بود : هر وقت دلت گرفته قرآن رو باز کن و با خدا حرف بزن خدایا خودت میدونی حال دلم رو😢✋ خودت کمکم کن😔 اگه نشه چییی؟!😢اگه بابام این بار بیشتر تحقیرشون کنه چی؟!😔خدایا خودت کمکم کن...😢یا فاطمه‌زهرا خودت گفتی که آقاسید نوه‌ی شماست😢پس خانم‌جان خودت یه کاری بکن منم عروستون بشم😢 قرآن رو برداشتم و آروم باز کردم📖 ادامه دارد... 📚 نویسنده : سیدمهدی‌بنی‌هاشمی ⚠️ و
سه پارت رمان تقدیم نگاه زیباتون🌸✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارِصبح‌مون…(:✨☘️ بخونیم‌دعآی‌فرج‌رآ؟🙂📿 -اِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآ،وَبَرِحَ‌الخَفٰآءُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…!🌱 …!🌸🍃
[♥️] هر زمان... (عج) رازمزمه‌کند... همزمان‌ (عج)‌ دست‌های مبارکشان رابه سوی‌آسمان‌بلندمی‌کنندو‌ برای‌آن ‌جوان‌ میفرمایند؛🤲🏼 چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌ حداقل‌روزی‌یک‌بار را زمزمه می‌کنند...:)❤️
❣سلام‌امام‌زمانم❣ من‌اینجا‌مـےنشینم، انقدرشکستھ‌میشوم پیر‌می‌شوم، تایڪ‌عصربیایـے‌؛ مگرزلیخاچهـ‌کرد‌؟ توبرای‌من‌کمتراز‌یوسف‌نیستے! :) 💔🥀 اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفَرَج
°🦋 • . ↺متن دعای عهد↯❦.• . «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» . °↵❀اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. . °↵❀اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. . °↵❀اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ . °↵❀حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان