هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
رمان زیبای شهید مدافع حرم
شهید عبدالمهدی
نوش جانتان
جستجو با هشتک
#رمان_شهید_عبدالمهدی
@emamamm
برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
#رمان_شهید_عبدالمهدی پارت 9⃣ 🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀 وقتي عبدالمهدي از قم برگشت خيلي سريع اقدام به تعويض اسمش
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 0⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
اين حرفها را با خود مرور ميكردم تا اينكه #عبدالمهدي_كاظمي با لباس سبز سپاه به جمع #مدافعان_حرم پيوست.
پس عاشق شهدا و شهادت بود؟
بله، هر جا مينشست از شهدا ميگفت. پيش مادرش كه ميرفت از شهدا تعريف ميكرد و ميگفت: كاش همه با حالت شهدا به ديدار خدا برويم.
ميگفت مادر دعا كن من شهيد شوم وقتي شهيد شوم رويتان پيش #حضرت_زهرا (س) سفيد ميشود.
مادرش ميگفت: هر شب از شهادت ميگويي، اما عبدالمهدي ميگفت يك مادر شهيد بعد از سالها انتظار آمدن فرزندش، دلخوشياش تنها به يك تكه استخوان است. وقتي استخوان شهيدش را ميآورند چقدر خوشحال ميشود و ميگويد اين هديه من به اسلام است و ناقابل است. شما هم بايد اينطور باشيد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌹چطور تصميم گرفت مدافع حرم شود؟
يك بار از سر كارش آمد و گفت ميخواهم با شما صحبت كنم، كارهايت را انجام بده برويم قم.
گفتم خب همين جا بگو. گفت نه برويم بعد ميگويم. رفتيم قم و به قبرستان شيخها رفتيم. خيلي گريه كرد.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 1⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
گفتم خب همين جا بگو. گفت نه برويم بعد ميگويم. رفتيم قم و به قبرستان شيخها رفتيم. خيلي گريه كرد.
بر مزار آيتالله ملكي تبريزي استاد امام خميني از مقام ايشان و حضرت امام گفت. بعد گفت خدا دست يتيمها را ميگيرد و مقام ميدهد. حضرت محمد(ص) يتيم بود. امام خميني يتيم بود. اينهايي كه به جايي رسيدند يتيم بودند كه خدا دستشان را گرفت. داشت من را آماده ميكرد كه اگر بچهها يتيم شدند فكر بدي نكنم و غصه نخورم. بعد در مورد دنيا و آخرت صحبت كرد كه نبايد به اين دنيا دل بست و اگر عمر نوح هم داشته باشي بايد بروي. آن هم با دست پر و توشه ان شاءالله. گفتم چرا اين حرفها را ميزني؟ عبدالمهدي در جواب از تكفيريها گفت و از جسارت به حرم بيبي حضرت زينب(س). گفت من غيرتم قبول نميكند بمانم و اتفاقي براي خانم بيفتد. من بيغيرت نيستم. ميگفت احساس ميكنم كربلا زنده شده است و بايد در ركاب مولا بجنگيم من كه كوفي نيستم.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 2⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
من که کوفی نیستم.
عبدالمهدي وقتي سخنراني رهبر را درباره شهداي مدافع حرم شنيد، شيفتهتر شد. خط ولايت فقيه ايشان را به دفاع از حرم و شهادت رساند. عبدالمهدي معتقد بود دوران قبل از ظهور امامزمان(عج) را اگر بخواهيم پشتسر بگذاريم اول بايد توبه كنيم تا وارد مسير اصلي شويم. مسير اصلي نور و توسل به امامان و معصومين است. ايشان معتقد بودند امامخامنهاي نائب امامزمان(عج) هستند و اطاعت از ايشان واجب است. وقتی فهميدم كه ميخواهد به دفاع از حرم برود. گفتم: فكر بچهها را كردي كه ميخواهي بروي. من اجازه نميدهم كه بروي. در پاسخ گفت: روز قيامت ميتواني در چشمان امام حسين(ع) نگاه بيندازي و بگويي كه من نگذاشتم؟ ديگر حرفي براي گفتن نداشتم و سرم را پايين انداختم. عبدالمهدي گفت ميخواهم مثل همسر زهير باشي كه همسرش را راهي ميدان نبرد كرد. آنقدر در گوش زهير خواند تا نام او هم در رديف نام شهداي كربلا قرارگرفت. آنجا ديگر زبانم بسته شد. گفتم باشه و گفت خود حضرت زينب(س) نگهدارتان باشد.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 3⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
چند بار اعزام شدند؟
عبدالمهدي يك بار اعزام شد. يك هفته قبل از اعزامش در مرخصي بود كه خبر شهادت مسلم خيزاب را به ايشان دادند. گريهاش گرفت. اشك ميريخت و ميگفت خوش به سعادتش. عاقبت بخير شد. خدا من را هم عاقبت بخير كند. خواب دوستش شهيد خيزاب را ديده و خيزاب گفته بود: آن لحظه كه تير خورده بودم و داشتم جان ميدادم امام حسين(ع) آمد و دست راستش را گذاشت روي قلبم. چون همسرم هنگام غسل و كفن شهيد خيزاب در گوشش گفته بود دعا كن من هم شهيد شوم، شهيد خيزاب در خواب به همسرم گفته بود: عبدالمهدي شهادت خيلي شيرين بود. شربت شهادت را خوردم و همانجا كه در گوشم گفتي و از من خواستي كه به امام حسين (ع) بگويم شهيد شوي، حضرت زهرا(س) برات شهادتت را امضا كرد. هر كسي ميخواهد به شهادت برسد، حضرت زهرا پاي شهادتش را امضا ميكند. همسرم قبل از اربعين به سوريه رفت. ماه محرم بود. به من ميگفت برو و در مراسم امام حسين(ع) شركت كن كه ايشان گرههاي كور را باز ميكند. امام حسين(ع) خيلي بابالحوائج است. ميگفت حديث كسا بخوانيد تا ما شهري را كه در محاصره است آزاد كنيم. قبل از شهادتش هم با من تماس گرفت. صدايش گرفته بود و گفت از من راضي هستي؟ گفتم بله، اين چه حرفيه. گفت از من راضي باش. دعا كردم و گوشي را قطع كردم.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
#رمان_شهید_عبدالمهدی پارت 3⃣1⃣ 🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀 چند بار اعزام شدند؟ عبدالمهدي يك بار اعزام شد. يك هفته ق
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 4⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
دعا كردم و گوشي را قطع كردم.
🌷الهامي از شهادتش به شما شده بود؟
قبل از شهادتش خواب ديدم كه رفتم حرم حضرت زينب(س). تمام عكس شهدا را در حرم چسبانده بودند.
خانمي آنجا بود كه روبند داشت. از آن خانم پرسيدم كه اينها عكسهاي چه كساني هستند؟ ايشان گفت: عكس #شهداي_كربلا. بعد هم گفت: اينها بسيارعزيز هستند. در ميان عكسها تصوير #عبدالمهدي من هم بود. خيلي نگران شدم تا اينكه خبر شهادت را به من دادند.
عبدالمهدي در شب تاجگذاري #امام_زمان(عج) همان طور كه #آيتالله_بهجت فرموده بودند به شهادت رسيد. 29 دي ماه سال 1394 بود. عبدالمهدي با اصابت موشك كورنت به آرزويش رسيد.
پس آنطور كه آيتالله بهجت وعده كرده بودند به شهادت رسيد. بعد از شنيدن خبر شهادت همسنگر و همراه زندگيتان چه كرديد ؟
وقتي خبر را شنيدم، بال بال ميزدم كه پيكرش را ببينم. آخر خيلي دلم برايش تنگ شده بود. گفتم عبدالمهدي به حاجتت رسيدي. بعد از شهادتش خواب ديدم كه پشت سر امام زمان(عج) ميرود و از اينكه در كنار امام حسين (ع) است، بسيار خوشحال بود. ميگفت من زندهام فكر نكنيد كه مردهام هيچ وقت ناشكري نكنيد. هر مشكلي داشتيد من برايتان حل ميكنم.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 5⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
🌿از شهيد فرزندي هم داريد؟
من و عبدالمهدي 9 سال با هم زندگي كرديم. ريحانه هفت ساله و فاطمه دو ساله يادگاريهاي شهيدم هستند.
ريحانه خيلي وابسته به پدرش بود. خيلي با پدرش حرف ميزد.
🌿در مورد بچهها چه سفارشي داشتند؟
همسرم ميگفت دوست دارم ريحانه ولايتي بار بيايد. #عبدالمهدي عاشق #رهبري بود. هر زمان چهره ايشان را نگاه ميكرد دست بر سينه ميگذاشت و ميگفت: جان ناقابلي دارم، فداي رهبر عزيزم.
سفارش كرد كه ميخواهم بچهها را زينبوار بزرگ كنيد. ان شاء الله حجابشان زينبي باشد. رفتارشان زهرایی باشد.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 6⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
رفتارشان زهرايي باشد. نمونه باشند. يك بار ريحانه تب كرد يك هفته تمام تب داشت. خوب نميشد.
به بيمارستان بردم و دارو دادم، تبش پايين نميآمد. نگران بودم تشنج نكند. نميدانستم چه كار كنم.
#عبدالمهدي قبلتر به من گفته بود كه كمك خواستي به #حضرت_زهرا (س) متوسل شو و من را صدا كن.
توسل كردم و #زيارت_عاشورا خواندم. سلام آخر را كه دادم، به حضرت زهرا(س) گفتم: امروز #پنجشنبه است و من ميدانم همه شهدا امروز در محضر ارباب جمع هستند.
گفتم به عبدالمهدي بگويند اگر براي دخترش اتفاقي بيفتد نگويد كه من نتوانستم از بچهاش نگهداري كنم. آنها امانت هستند دست من.
رفتم بالاي سر ريحانه ناگهان بوي عطري در خانه پيچيد. عطري كه هر لحظه زياد و زيادتر ميشد.
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
ناگهان من صداي عبدالمهدي را شنيدم. گفت: همسرم بخواب من بالاي سر ريحانه هستم. خوابيدم وقتي بلند شدم ديدم ريحانه تبش پايين آمده و از من آب ميخواهد.
حس كردم كه عبدالمهدي در كنارم است. حسش ميكردم. همه حرفهايم را با عبدالمهدي زدم. او به قولش عمل كرده بود. آمده بود تا كمكم كند، بحق فرمودهاند كه شهدا عند ربهم يرزقونند.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 7⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
بحق فرمودهاند: كه شهدا عند ربهم يرزقونند.
بعد از آن شب تا مدتها هر كسي وارد خانه ميشد متوجه آن #بوي_خوش ميشد. لباس ريحانه بوي اين عطر را گرفته بود.
حتماً شما طعنه برخي از افراد ناآگاه را شنيدهايد؟
بله؛ خيليها به من ميگويند چرا اجازه دادي كه همسرت برود و براي عربها بجنگد؟
ميخواهم از همين جا از طريق روزنامه «جوان» پاسخ آنها را بدهم.
#عبدالمهدي رفت تا از مرز اسلام دفاع كند. رفت تا نامحرمي وارد حريممان نشود.
#مدافعان_حرم ميروند تا ما در #آرامش زندگي كنيم.
هدف اصلي تروريستها ايران است. اگر مدافعان حرم نبودند، امروز شاهد جنگ در كرمانشاه و همدان و. . . بوديم.
ما آرامشمان را مرهون خون شهداييم و براي همين بايد ادامهدهنده راهشان باشيم؛
شهداي از صدر اسلام تا امروز.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
رمان زیبای شهید مدافع حرم
شهید عبدالمهدی
نوش جانتان
جستجو با هشتک
#رمان_شهید_عبدالمهدی
@emamamm
برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
رمان زیبای شهید مدافع حرم شهید عبدالمهدی نوش جانتان جستجو با هشتک #رمان_شهید_عبدالمهدی @emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 8⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
اینجا آرامشی دیگر دارد
تفریح ما 🥀گلستان شهدا🥀 بود، چه قبل از اینکه بچهدار شویم و چه بعدازآن.
همیشه وقتی میخواست بچهها را جایی ببرد، گلستان شهدا را انتخاب میکرد.
به او میگفتم، یکبار هم این بچهها را به پارک ببر، میگفت:
«آرامشی که #گلزار_شهدا به آدم میدهد، پارک نمیدهد.
🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋🦋
اینجا پر از #یاد_خدا ست.»
منتظرت هستم
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 9⃣1⃣
قسمت آخر
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
اینجا پر از #یادخداست .»
منتظرت هستم
یک روز بعد از شهادت #عبدالمهدی دلم خیلی گرفته بود.
گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن مینوشتیم.
بهمحض بازکردن دفتر، دیدم برایم یک نامه نوشته با این مضمون که.....
💐💐 💐💐 💐💐 💐💐
«همسر عزیزم! من به شما افتخار میکنم که مرا سربلند و عاقبت بهخیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست #شهدای_کربلا نوشته شود.
🌾آن دنیا منتظرت هستم!» 🌾
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm