هدایت شده از شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
#مطلب
تفحص گنج🌹
🌘اوایل سال ۷۲ بود. در گرمای فکه در
گروه تفحص هرچه می گشتیم شهیدی
پیدا نمیکردیم.
🌘تا اینکه آنروزصبح، کسى
که زیارت عاشورا میخواند، توسلى پیدا
کرد به امام رضا(ع).
🌘شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم وکرامات او.
🌘میخواند و همه زار زار گریه مى کردیم.
🌘درمیان مداحى، ازامام رضا طلب کردکه ما را دست خالى برنگرداند..
🌘هنگام غروب بود و تعطیل کردن کار و برگشتن به مقر. دیگر
داشتیم ناامید می شدیم که با آخرین بیل ها که درزمین فرو رفت، تکه لباسی توجه ما راجلب کرد.
🌘شهید بود. گنجی که دنبالش
بودیم. بااحترام شهید را ازخاک درآوردیم. شهیدى آرام خفته بخاک.
🌘یکى از جیبهای پیراهن نظامى اش راکه بازکردیم تامدارک شناسایى اش را خارج کنیم، در کمال
ناباورى، یک آینه ی کوچک، که پشت آن تمثال امام رضا نقش بسته بود را دیدیم.
🌘گریه مان درآمد. همه اشک مى ریختند. جالب تر و سوزناک تر ازهمه زمانی بود که از روى کارت شناسایى او فهمیدیم سید رضا نام او است..
🌘شور و حال عجیبى بر بچه ها حکم فرما شد. ذکر صلوات اشک و...
🌘شهید را که به شهرستان ورامین
بردند، بچه هارفتند نزدمادرش تا سرّ این
مسئله را دریابند.
🌘ما بدون این که اطلاعى از این امرداشته باشد، گفت: «پسر من به امام رضا (ع) علاقه و ارادت خاصى داشت».
کتاب تفحص
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛