.
#امام_زمان
#آقاجانم
این #جمعه هم #گذشت ولی جمعه ی دگر
آقــا به جان جـــد غریبـت #حســـن بیـــا
کانال دوبیتی ناب
.
#امام_زمان
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
من از نفس نفسِ سینه ام دگر سیرم
ترک ترک شده قلبم، بیا که میمیرم
تپش تپش دل زارم تو را طلب دارد
ز جمعه جمعه شدنهای بی تو دلگیرم
🌹تعجیل درفرج #پنج #صلوات🌹
.
#امام_زمان
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای
ای خون جگر ز قامت زینب بیا
.
Moghadam-Shab20Ramazan1398[04].mp3
6.95M
▪️نجوای رو لبم تویی ، مقصد و مطلبم تویی▪️
🎤 سبـک : سـنـگـیـن
🗓مراسم : شب 20 رمضان المبارک 1398
امام حسین ع
▪️نجوای رو لبم تویی ، مقصد و مطلبم تویی▪️ 🎤 سبـک : سـنـگـیـن 🗓مراسم : شب 20 رمضان المبارک 1398
.
#حضرت_مهدی #امام_زمان عج
#سنگین
🎤 #جواد_مقدم
نجوای رو لبم تویی ، مقصد و مطلبم تویی
رؤیایی که هنوز میاد تو خواب هر شبم تویی
بیا فدای تو بشم ، منم برای تو بشم
مثل حبیب و حُر منم قربونی پای تو شَم
این جمعه های بدون تو که تموم میشه عزیزم
بگو که تا کِی از دوری تو بیام و اشک بریزم
... مولا اباصالح بیا ، مولا اباصالح بیا ...
ماه شب تارم تویی ، عشق دل زارم تویی
من از خدای مهربون حاجتی که دارم تویی
بیا نگار من بیا ، دار و ندار من بیا
بیا زمستونو ببَر ، بیا بهار من بیا
نشستم آقا بر سر راهت تا که یه روزی برسی
میخوام ببینم ماه جمالت میگن تو ماه مجلسی
... مولا اباصالح بیا ، مولا اباصالح بیا ...
هستم گدای کوی تو ، پر میزنه دل سوی تو
خوندم نماز عاشقی محراب من ابروی تو
یوسف زیبارو بیا ، به دردمون دارو بیا
سر راهت رو با مژه من میزنم جارو بیا
تا که نمردم میخوام ببینم که میرسی با ذوالفقار
نگو نمیشه میخوام که باشم تو سیصد و سیزده تا یار
... مولا اباصالح بیا ، مولا اباصالح بیا ...
#حضرت_مهدی
#شب_20_رمضان_1398
#سنگین
🎤 #جواد_مقدم
🎧 #واحد_احساسی
.
Moghadam-Shab20Ramazan1398[04].mp3
6.95M
▪️نجوای رو لبم تویی ، مقصد و مطلبم تویی▪️
واحد احساسی
🎤 سبـک : سـنـگـیـن
🗓مراسم : شب 20 رمضان المبارک 1398
🎤 #جواد_مقدم
.
مناجات و توسل بسیار جانسوز به #امام_زمان روحی له الفدا به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد
این گدایِ بیوفا هم واقعاً نوکر نشد
*آخرشم اون چیزی که میخواستی نشدم آقا ...*
درد و غمهایم زیاد و این دلم آلوده است
معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد
از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی
*اصلاً انگار برام عادت شده .. دیگه به دوریِ تو عادت کردم آقا .. قبلاً بیشتر دلم برات تنگ میشد آقا .. یه شب صدات نمیکردم اصلاً انگار شبم صبح نمیشد .. اما الان یه شب گناه نکنم انگار نمیتونم بخوابم .. چه بلایی سرِ خودم آوردم ... ظَلَمْتُ نَفْسِي، وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي ...*
از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی
دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد
*هر چی سنم بالاتر میره انگار ازت دورتر دارم میشم آقا ... هرچی داره محاسنم موهام سفید میشه انگار دارم تو رو فراموش میکنم ... «لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَى ...» کاش الان میدونستم کجایی یوسف فاطمه «بَلْ أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَى أَ بِرَضْوَى أَوْ غَيْرِهَا أَمْ ذِي طُوًى ، عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى ، وَ لَا أَسْمَعَ لَكَ حَسِيساً وَ لَا نَجْوَى » خیلی برام سخته همه رو میبینم و تو رو نمیبینم ... صدایِ مادر مادرِ همه رو می شنَومُ فقط صدایِ مادر مادر گفتنِ تو رو نمیشنوم آقا ... آقا یه گوشه از مجلس میشینه هی به سینه ش میزنه .. هی میگه مادرِ پهلو شکسته ام ...*
از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی
دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد
توبهها کردم ولی توبه شکستم بعدِ از آن
این چنین بودم که دردِ من دوا دیگر نشد
*میبینی این مرگ ها چه جوری شده ! .. بهو میگن فلانی مُرد .. زودم همه فراموشش میکنن ... رفقا به امام حسین میاد انقده جمعه ها منو تو زیرِ خاک باشیم ... *
با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم
منکه دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد
خوب کن بدحالیام ، رو برنگردان از گدا
غیر تو اصلاً برایِ من کسی یاور نشد
*آخرشم فقط منو تو می مونیم به خدا .. آخرشم اون لحظه همه تنهامون میزارن و میرن .. به امام حسین آخرشم فقط من میمونمُ تنهایی قبرم .. من میمونمُ تاریکی .. من میمونمُ فشارِ قبرم .. مگه اینکه تو بیای یه سری به ما بزنی آقا ...*
نوکر ..
امیدش اربابِ ... امیدش اربابِ ...
*شاعر : روح الله پیدایی
____
مناجات با امام زمان
#سید_رضا_نریمانی
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#مناجات_دعا #امام_زمان
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
.
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
شهادت امام رضا علیه السلام
مهدی سلحشور
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
شب آخریه بی بی می خواد سفره و جمع کنند، سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش، براحسنش، برا باباش، برا امام رضا پهن کرده، شب آخر ماه صفر، با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره، همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم، ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم، بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم، تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم، مادر مادر مادر
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
گر محرم عزای زینب بود
فاطمیه محرم زهراست
طاق محراب و گنبد مسجد
یادگار قد خم زهراست
و آن چه در حشر هم نمی خشکد
کوثر اشک نم نم زهراست
و آنچه شرح غمش بود بسیار
زندگی کردن کم زهراست
و آنچه خشم خدا به آن بسته است
موی خاکی و در هم زهراست
وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز.
یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین.... لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب.... حسین....
◼️◼️◼️◼️👇◼️◼️👇◼️◼️◼️