امام حسین ع
. #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها خورشيدِ من آمدی شبانه قدری بغلم کن عاشقانه نشناختمت در اول کار نفر
.
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
بابا جگرم کباب کردند
با زخم زبان عذاب کردند
آنقدر مرا ز کوفه تا شام
با نـام یتیم خطاب کردند
مثل پدرت حضرت حیدر
بر گردن من طناب کردند
بابا چقدَر عمه کتک خورد
با بغض علی حساب کردند
آن لحظه که چوب بر لبت زد
عالم به سرم خراب کردند
بابای گلم تو آیه خواندی
قلب من و عمه آب کردند
لعنت به یزید و شمر و خولی
خون بر دل بوتراب کردند
یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)✍
.
.
#حضرت_رقیه
نوه ی حضرت زهرا و امین الله ام
در تمام سفرم بوده پدر همراهم
دست در دست عمویم ؛ همه جا عالی بود
چشمه های خنک از دامنه ها جاری بود
کاش بودند همه ؛ جای عزیزان خالی
شده از ما دم هر شهر چه استقبالی
چه بساطی است به بازار همه در کارند
بیشتر از همه اجناس ؛ عروسک دارند
سفره ها پهن شد و نان و رطب آوردند
قبل از آنی که کنم آب ؛ طلب ؛ آوردند
گرم بازی شدم و خستگی از یادم رفت
دختری خواست النگوی مرا ؛ دادم رفت
خاطرات خوشی از شام به یادم مانده
نشود باورتان زجر کنیزم خوانده
آرزوهای قشنگی که شده حسرت من
به فدای پدرِ کشته ی بی غسل و کفن
#حسین_فتحی✍
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.....................
.
حضرت رقیه سلام الله علیها
چه عاشقانه پدر می کند تماشایش
که زنده است جهان با دم مسیحایش
صلابتش به عمو رفته است این بانو!
خلاصه ی علی و فاطمه ست سیمایش
رواست سجده کند آسمان به چادر او
رواست گریه کند ابر پای نجوایش
رقیه فاتح شام است، چشم دشمن کور!
که زیر و رو شده افلاک با رجزهایش
کدام طایفه این گونه می توانستند
یزید را بِنِشانند بر سرجایش
شبیه مادر خود راه می رود یعنی
هنوز آبله دارد رقیه در پایش
بغل گرفته پدر را و تازه می فهمد
چه کرده است سنان با گلوی بابایش
هنوز هم که هنوز است غصه اش این است
چه میکند سرِ نیزه عموی رعنایش
📌 شاعر : احسان نرگسی✍
#حضرت_رقیه
.
.
#زمینه
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#پنجم_صفر
تا نیایی دلم وا نمیشه
زخم پاهام مداوا نمیشه
اینجا هیچکی برام مثل بابا نمیشه
اینجا روزاش چقد سرده بابا
اینجا شبهاش پر از درده بابا
می بینی سیلی با من چه ها کرده بابا
بابایی..
کاش شب من سحر شه
از سرت لااقل یه خبر شه
من سرم روی خشت گلیه
تا بیای بالشم بال و پر شه
آرزو داشتم سرت رو از سر نیزه بگیرم
تو بیایی توی آغوشم، منم واست بمیرم
بابایی..
ای باباییِ مظلوم..
سر به صحرا گذاشتم ز هجران
خیلی ترسیدم از این بیابان
من رو میزد همون که تو رو زد باباجان
صورتم گر کبود و سیاهه
جای دست یه مرد سپاهه
کاش بیایی ببینی گلت بی پناهه
بابایی..
هر کجا که رسیدم
طعنه ها از یه نامرد شنیدم
بزم شامو نگم که چی دیدم؟
چوب به دندون زدو من بریدم..
تا که دندونای تو خونی شدش از دل بریدم
من با مشت بر روی دندونای شیریم هی کوبیدم
بابایی..
ای باباییِ مظلوم..
اومدی و شبم گشته روشن
شامیا پس کجان که ببینن
من بابا دارمو، من یتیم نیستم، اصلاً
با سر اومد بابایی خوبم
واسه زخماش به سینه می کوبم
کی میگه درد دارم وقتی هستی چه خوبم..
بابایی..
کی سرت رو بریده؟
کی تنت رو تو صحرا کشیده؟
بِگذَر از من تنم زخم و خونه..
کی رگ گردنت رو دریده؟
من شبیه فاطمه زخم تنم و نیمه جونه
تو شبیه حیدری فرق سرت غرق به خونه
بابایی..
ای بابايیِ مظلوم..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#زمینه_حضرت_رقیه
👇
.
#زمینه #شور
#زبانحال_حضرت_رقیه(سلام الله علیها)
ای کُشته ی فِتاده به هامون اباالمظلوم اباالمظلوم
خوشآمدی به گوشه ویرون اباالمظلوم اباالمظلوم
ای به غم تَسکین بابا
به بَرَم بِنْشین بابا
رُخِ من خورده سیلی
رُخِ تو خونین بابا
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
ویرانه با تو گشته منوّر اباالمظلوم اباالمظلوم
باسر رسیده ای شه بی سر اباالمظلوم اباالمظلوم
سر من قربان تو
چه شده دندان تو؟
لبِ منهَم خُشكيده
چون لبِ عطشان تو
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
آه از مُصیبتِ سرِ بازار اباالمظلوم اباالمظلوم
طِفلَت کجا وُ مجلسِ اَغیار؟ اباالمظلوم اباالمظلوم
من ميانِ اَهلِ شَر
تو ميانِ تَشتِ زَر
من خودم ديدم بابا
به لبَت ميزَد خِيزَر..
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
عُمرم چو فاطمه شده کوتاه اباالمظلوم اباالمظلوم
با عمه از غمِ تو کِشَم آه اباالمظلوم اباالمظلوم
سر تو کی بُریده؟
رگات از هم پاچیده
حنجری که بوسیدم
عمه گودال بوسیده
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#شب_سوم_محرم
#شور_حضرت_رقیه
#زمینه_حضرت_رقیه
.👇
.
#شور
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
بابایی
نبودی و از دشمن تو چقد سیلی خوردم
سرت رو روی نیزه میدیدم و هی میمُردم
واویلا
بابایی
مو هامو ببین که شده خونی و غرق خاکه
تنم زیرِ مشت و لگد ها ببین چاکُ چاکه
واویلا
سرم رو شبا روی خاکا، میذارم
من از بعد عاشورا بابا، آوارم
اگر عمه جونم نبودش، میمُردم
شبایی شده که غذا هم، نَخوردم
بابایی، بابایی بابایی بابایی بابایی...
بابایی
بیا و یکم تو بگو از خودت واسه دختر
بگو کی بریده بابا این رگارو زِ حنجر
یامظلوم
بابایی
بگو کی یتیم کرده من رو به طرزِ قَبیحی
توکه مسموم و کُشته و زخمی و هم ذبیحی
یا مظلوم
بمیرم برات که خضابه، موی تو
کبوده مثه من بابایی، روی تو
نداری تو دستی بابایی، در بدن
که من رو نوازش کنی ای، بی کفن
بابایی، بابایی بابایی بابایی بابایی...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#شب_سوم_محرم
#شور_حضرت_رقیه
.👇
.
#زمزمه، #زمینه، #شور
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#پنجم_صفر
وای... وای... بابا
بابای من، ای تمنای من
بیا ببین، وضع و اوضای من
کبود شده، همه اعضای من
دستای من
وای... وای... بابا
تو نیستی و..، گریه شده کارم
سیلی خورده، صورتِ تب دارم
این زجر پست، هی میده آزارم
ای وای من
وای... وای... بابا
یک شب بابا، از ناقه اُفتادم
در اومد از، خارِ صحرا دادم
نرسیدش، هیچکی به فریادم
بابای من
وای... وای... بابا
قلبم شده، از هجر تو خسته
شمر پلید، دستامونو بسته
لگد هاشون، پهلومو بِشکسته
ای وای من
وای... وای... بابا
ساده بگم، سه سالمه پیرم
چون مادرت، خمیده راه میرم
منو ببر، از زندگی سیرم
دنیای من
وای... وای... بابا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه
#زمینه_حضرت_رقیه
#شور_حضرت_رقیه
.👇
.
#زمینه
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
کربلایی #حسین_ستوده
[بند اول]
دل پره آهه
طفل سه ساله ی تو نزدیک به ماهه
همدم درده
روزای خوبمون دیگه بر نمی گرده
من دیگه اون رقیه ای
که واسه تو ناز بکنه نمیشم
اونی که با نوازش
تو چشماشو باز بکنه نمیشم
من دیگه اون رقیه که
بخوابه روی پر قو نمیشم
اون که بلند حرف نمیزد
حتی یه بار باهاش عمو نمیشم
بابا قدیم کجا الان کجا
عمو کجا سنان کجا
بابا حسین...
🖤🖤
[بند دوم]
خاطره هامون
رد میشه از جلوی چشمام و غمامون
یکی دوتا نیست
دنیا یه چند وقته دیگه به کام ما نیست
من دیگه اون رقیه ی روز و شبای مدینه نمیشم
اونی که هیچ حقی نداشت
سایه شو حتی ببینه نمیشم
من دیگه اون رقیه ی
گذشته با موی بلند نمیشم
اونی که لکنت زبون
نداشته وقت حرف زدن نمیشم
بابا شبیه تو
منم یه دست
دندونامو زد و شکست
بابا حسین...
🖤🖤
[بند سوم]
اشک چشامه
خیلی دلم تنگه برا عروسکامه
دلم گرفته
روزای خوب بچگیمو غم گرفته
من دیگه اون رقیه که
مرگشو از خدا نخواد نمیشم
اونی که توی این سه سال
به عمه زحمت نمیداد نمیشم
من دیگه اون رقیه که
نرفته بود بازار شام نمیشم
من دیگه اون دختری که
ندیده بود بزم حرام نمیشم
بابا بازم میخوای بری سفر
خسته شدم منم ببر
بابا حسین...
🖤🖤
[بند چهارم]
میشه بگی که من هنوز نازم
شونه بزن موی منو بازم
دست توی موهای تو میندازم
شونه بزن موی منو بازم
موم سوخت
شبیه مادر تو پهلوم سوخت
بابا ببین تمام بارون سوخت
میون شعله چشم و ابروم سوخت
ای کاش
به گوش من نمیرسید حرفاش
جوری زدش رو صورتم موند جاش
به خدا سنگینه بابا دستاش
من الذی ایتمنی بابا حسین
🖤🖤
[بند پنجم]
دیگه نگم برات سرم چی شد
میشه نپرسی چادرم چی شد
رفتی نگفتی دخترم چی شد
میشه نپرسی چادرم چی شد
تاره
چشای من نمیبینه آره
شده لباسای تنم پاره
حتی واسم نمونده گوشواره
فرش زیر قدمهای تو که فرشه
ولی چرا تن تو بی سر شه
گریه کنم دلم سبک تر شه
🖤🖤
[بند ششم]
نبودنت بهونه گیرم کرد
فکر سر بریده پیرم کرد
تو رفتی و زجر اسیرم کرد
فکر سر بریده پیرم کرد
ای داد میزنه روی سر من فریاد
میسوزونه زخم تنم رو باد
خبر داری که دندونم افتاد
شمردی بابا
چند تا لگد خورده به پهلوی دخترت
حسین وای
.👇