eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. شاعر: غلامرضا شکوهی به درگهت چو غبار اوفتاده می آیم اراده نیست مرا بی اراده می آیم برآستان تو ای آستین معجزه ریز به روی دست دلم را نهاده می آیم چنان غبار به پیشت ز اشتیاق حضور گهی سواره و گاهی پیاده می آیم کسی چنین که تو دستم گرفته ای نگرفت چو ذره دست به خورشید داده می آیم اگر چه بر همه در می گشایی اما من فقط به خاطر روی گشاده می آیم حضور قامت شمعم زکارگاه وجود به پاس حرمت تو ایستاده می آیم کبوترم که به منقار سجده محتاجم چه دانه داده مرا یا نداده می آیم .
. راهیان را که همسفر شده ام با شهیدان رفیق تر شده ام شور و حالم شلمچه ای شده است ماه و سالم شلمچه ای شده است از عطای ولای احمد و آل میروم تا محول الاحوال میبرم از شلمچه این سوغات ذکر و شب زنده داری و حسنات من که عطر شهید را دارم ای خدا از گناه بیزارم همنوا با ملائک و شهدا یک سفر یک گریز کرب و بلا آه شاهی ز صدر زین افتاد صورت ماه بر زمین افتاد وای از آن سینه ای که سنگین شد آن محاسن بخون چه رنگین شد خواهری داشت صحنه را میدید دختری نازدانه میگیریید مادری یابُنَیَّ بر لب داشت مادرانه دعا به زینب داشت ✍ .
. ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم از بندگی حضرت معبود زدیم این الفت ما به دوست امروزی نیست یک عمر دم از مهدی موعود زدیم ............ . فردا که کند ظهور انوار جلی روشن گردد عدالت لم یزلی در راسته بازار شفاعت نرود قلبی که نخورده سکّۀ نام علی .
. ضيافت الله بـا سوز دل و نـالـه و بـا آه بيــا بـا شـرم حضـور و دل آگــاه بيا اكنون كه خدا سفرة رحمت چيده است ای بنده ، سـوي ضيــافت الله بيا ✍ .
. یک روز تشنه مانده ام و رفته ام ز تــاب یادم رسیـد تشنگــی کودک ربــــاب   افطـــار شد ، روی لبــــم بود زمزمـــــه "کودک چقدر می خورد از نهر آب ، آب" .
. کودک چقدر می خورد از ظرف آب ،آب آه از لبان تشنه شش ماهه رباب از آب هم مضایقه کردند کوفیان بستند نهر علقمه با سرعت وشتاب ای نازدانه اصغر بی شیر وبی غذا لالا فدای حنجره ات اندکی بخواب خشکیده بود جوی لبان تکیده اش شرم وسکوت ووحشت وبیم واضطراب در بین دستهای تمنایی پدر چون پیچک جوانه زده خورد پیچ وتاب ای کاش آفتاب نتابیده بود نور بر سینه تراب که تا بشکفد سراب قنداقه را بلند چو بنمود سوی خلق یک آسمان سوال شد یک دشت بی جواب گفتا نه آب جرعه ای شبنم نثار گل هر کس عطا نمود برد اجرت وثواب اما چه سود حنجر ماهی دریده گشت از تیر آن پلید همان زاده شراب سلطان چو دید حنجر خونین غنچه را آتش گرفت زآن همه ظلم بی حساب پاشید سوی عرش خدا قطره قطره خون بهر گواه روز جزا پور بو تراب ✍ .
نامه ی امام رضا علیه السلام به شما
. 🔸شعر ﴿ماه رمضان﴾ 🌸ما بچه‌هایِ مؤمن 🌱پایانِ ماهِ شعبان 🌸فکرِ هلالِ ماهیم 🌱با عشق و یادِ قرآن 🌼🍃 🌸پیدا که میشود ماه 🌱تبریکمان بلند است 🌸در ماهِ روزه‌ «تقوا» 🌱زیبا و دلپسند است 🌸🍃 🌸گوید خدا دراین ماه 🌱مهمانِ خوبِ ما باش 🌸از بندِ هر خطایی 🌱آزاد و هم رها باش 🌼🍃 🌸قرآن بخوان که ازآن 🌱لذت بری فراوان 🌸هرآیه‌اش ثوابی 🌱دارد چو ختمِ قرآن 🌸🍃 🌸به‌به که فکر و ذهنت 🌱در چشمه سارِ قرآن 🌸پاک‌ است و از توخوشنود 🌱پروردگار رحمان شاعر : _آتشی✍ تقوا : یعنی خودداری از هرکار زشت و ناپسند ختمِ قرآن : یعنی خواندن تمام قرآن ازآغاز سوره‌ی حمد تا آخر سوره‌ی ناس .
. 🔹ماه خدا🔹 آمده ماه خدا ماه خوب رمضان چه صفایی دارد خانهٔ کوچکمان من و ماه و مادر تا سحر بیداریم در بهار قرآن میهمانی داریم همه جا پیچیده بوی یاس و یاسین یک فرشته با ما می‌فرستد آمین دست‌هایم افطار بوی گل می‌گیرند کینه‌ها، زشتی‌ها در دلم می‌میرند کاش می‌شد هر شب میهمانی باشد مثل این ماه دلم آسمانی باشد ✍ .
. مناجات با خدا به خواب غفلت اگر مانده ام سحرها را ولی صدا زده ای عبد بی سر و پا را بیا همین شب اول بگو که بخشیدی بیا همین شب اول قبول کن ما را گناه پشتِ گناه آمد و زمینم زد چنان که برده ز یادم مسیر دریا را به گریه ی سحری کاش عادتم بدهی کمی به من بچشان لذت تماشا را اسیر غفلتم و مرگ رفته از یادم بگو چه کار کنم قبر و هول آنجا را به آبروی علی... آبروی ما نرود به زیر پرچم اوئیم صبحِ فردا را به عشق شاه نجف عاقبت به خیر شویم اگر علی بزند پای نامه امضا را به غیر روضه به جایی نمی برم راهی رها نمی کنم این تکیه گاه و مأوا را نگیر از من بیچاره کنج هیئت را نگیر از من دل مرده این مسیحا را ــــــــــــــــــــــــــ کفن برای تو پیدا نشد عزیزالله حصیر شد کفن شاه... کارِ دنیا را!!! ۲۱ اسفند ۱۴٠۲
. بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را بیا و گرم کُن از چهره‌ات شبِ ما را "من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند" که بی حرم چه کُنَم غصه‌های فردا را خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد بگیر بالِ مرا تا ببینم آنجا را به موجِ سینه زنانت قسم به نامِ تواَم که بُرده گریه‌یِ ما آبرویِ دریا را گدایِ هر شبم وُ کاسه گردم وُ ندهم به یک نگاهِ کریمانه‌ات دو دنیا را مرا بِبَر.... بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را مرا بِبَر.... که ببینم به نیزه سرها را خدا کند که بیایی شبی به روضه‌یِ ما شنیده‌ام که به سَر سَرزَدی کلیسا را خوشا به پنجه‌ی راهب که شانه‌ات میزد به آنکه بُرد دلِ راهبانِ ترسا را به پیر‌مردِ غریبی که شُست گیسویت گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را خوشا به بزم عزاخانه‌اش که تا دَمِ صبح شنید پیشِ سرَت روضه‌هایِ زهرا را چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من چرا نشاند به خون این دو چشمِ زیبا را چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت؟ چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را؟ به رویِ نیزه سَرَت بود و خیمه‌ها میسوخت رسید شعله و زلفِ تو در هوا میسوخت (حسن لطفی)✍ .