.
#زمزمه
#شب_سوم_محرم
#زمزمه_روضه_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#شب_سوم
#پنج_صفر
#بند_اول
چن روزِ نیستی بیقرارم
شبا رو تا سحر بیدارم
چن شبه که از شدت درد
چشمامو رو هم نمیذارم
سخته رو خاکا خوابیدن کجایی بابا
طعنه و دشنام شنیدن کجایی بابا
نیستی ببینی که همش سوالامو با
سیلی بهم جواب میدن کجایی بابا
کجایی بابا
منو ببر که ذره ای تاب و توون ندارم
به غیر زحمت چیزی واسه عمه جون ندارم
دارم میمیرم دیگه جون ندارم
#بند_دوم
میبینی دیگه نیمه جونم
تموم شده تاب و توونم
فک نمیکردم که یه روزی
برا تو لالایی بخونم
دخترتو تو شام زدن لالایی بابا
لگد به پهلو هام زدن لالایی بابا
یادم نمیره روی نی با سنگ و با چوب
تو رو جلو چشام زدن لالایی بابا
لالایی بابا
یادم نمیره زدنت برا ثواب عزیزم
خیلی اذیت شدی تو بزم شراب عزیزم
لالا لالا راحت بخواب عزیزم
#بند_سوم
حالا که خوابیدی میگم ، اون
شبی که موندم تو بیابون
می دویدم رو خاک و خارا
کف پاهام شد پرِ از خون
یهو دیدم یکی اومد ، خدایی بد زد
تا اومدم بگم کمک ، بهم لگد زد
موهای سوخته مو کشید ، چیزی نگفتم
اون لحظه مُردم که به تو حرفای بد زد
حرفای بد زد
حالا که هر دوتای ما خسته شدیم از اینجا
منم میام با همدیگه بریم تا آسمونا
پر بکشیم توی آغوش زهرا
#به_امید_نگاه_مادر
#حسین_رئوفی_فرد✍
👇👇👇
.
#زمزمه
#شب_سوم_محرم
#زمزمه_روضه_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#به_سر_رسیده_انتظارم
#بند_اول
به سر رسیده انتظارم
بیشتر از آسمون میبارم
کجان اونایی که میگفتن
بابا ندارم
کاشکی زودتر میومدی تا که
بچه های محله میدیدن
آخه میگن بابا نداری تو
توی کوچه همش هُلم میدن
گفتم بابا دارم زدن
گفتم که بیمارم زدن
چقد با تازیونه ها
رو چشمای تارم زدن
#بند_دوم
منو کجا گذاشتی رفتی
من که بدون تو میمردم
توی شلوغیا به عمه
پناه میبردم
دیگه بازار نمیرم هیچ موقع
شدم از شام و کوچه هاش خسته
خیلی صحبت دارم باهات اما
مشت و سیلی زبونمو بسته
منو برا ثواب زدن
بی حد و بی حساب زدن
منو تو کوچه ها تو رو
تو مجلس شراب زدن
#بند_سوم
دیدی کبودی پرم رو
آشفتگی معجرم رو
زجر اومد و کشید بابایی
موی سرم رو
از همون شب دیگه چشام تاره
میبینی این نگاه خستم رو
دو قدم راه میرم میفتم من
اگه عمه نگیره دستم رو
هم من و عمه رو میزد
مادر اصغرو میزد
خسته میشد میرفت با سنگ
سر رو نیزه رو میزد
#به_امید_نگاه_مادر
#حسین_رئوفی_فرد✍
👇👇👇