eitaa logo
امام حسین ع
18.8هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. هم تو هستی مقابل چشمم هم غمت کرده دل به دل منزل آن‌چنانی که در تمامی عمر در کنار توأم چهل منزل بس‌که این روزها شکسته شدم کوفه نشناخت دختر علی‌ام خم شدم تا بُرنده‌تر شده‌ام همچنان ذوالفقار صیقلی‌ام سر تو شاهد است در کوفه خطبه‌ها خوانده‌ام به طرز علی همه دیدند در کمال و جمال می‌رسد دخترش به مرز علی سر تو شاهد است در کوفه جای تکبیر سنگ می‌آمد سنگ تکفیر اُمّتِ جَدَّت سوی ما بی‌درنگ می‌آمد وقت رفتن به گوش من گفتی سفر عشق سوختن دارد سفر عشق بی‌تو دشوار است چه کسی یار مثل من دارد دست بر سینه‌ام گذاشتی و صبر تعظیم کرد بر زینب شِکوِه را با وجود این همه داغ عشق تحریم کرد بر زینب «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 فلیرحل معنا .
. بسم الله الرحمن الرحیم عاقبت آمدم پس از عُمری به مزارت نه ؛ بر مزارِ خودم آمدم های های گریه کنم به دلِ خون و داغدارِ خودم چند وقتی‌است بغضِ سنگینی به گلویم نشسته ، میبینی؟ کارِ خود را فراق با من کرد کمرم را شکسته میبینی؟ شانه‌های ضعیفِ طفلانت خواهرت را کشان کشان آورد هرکه اینجا رسیده سوغاتی سر و رویی پُر از نشان آورد شرحِ این راه را یتیمانت با زبانِ اشاره می‌گویند با لبی زخم خورده ، چاک و کبود با تَنی پاره پاره می‌گویند شام با من چه کرده ، میبینی؟ رویِ پیشانی‌ام پُر از چین است بعد از این ضجه‌ای نمیشنوم گوشم از تازیانه سنگین است با اشاره رُباب می‌گوید هیچ داغی شبیه این غم نیست بِینِ گهواره نه ببین زینب کودکم بینِ قبرِ خود هم نیست از سرت بی خبر نبودم که هر شبی دست این و آن دیدم با کمی لختِ خون عقیقت را من به انگشتِ ساربان دیدم بود بر گیسوانِ تو جایِ پنجه‌ی چندتا زنا زاده زود فهمیدم از محاسنِ تو که سَرَت در تنور اُفتاده کاش میشد که بوریا بودم تا نگه دارمت همیشه تو را کاش میشد که بوسه‌ای بزنم باز حلقومِ ریش ریشِ تو را اربعینی گذشته اما باز نیزه‌هاشان هنوز در خاک است لخته خون‌های خشک بر تیر است تیغ‌های شکسته بر خاک است یاد عصری که دیدمت اینجا بعدِ غارت عجیب می‌خندند حرفِ سوغات بود و با عجله از تَنَت تکه تکه می‌کندند پای من جان نداشت تا آیند بی اثر بود هرچه کوشیدم از سرِ شیبِ تُندِ گودالت تا کنارِ تنِ تو غلطیدم سرِ عمامه و عبایت نَه بود دعوا برایِ پیرهنت دست‌هایم بُرید وقتی که تیغ‌ها را کشیدم از بدنت (دکتر حسن لطفی )✍ .