.
ايها الناس ! بدانيـد ، گـداي حسنم
نوكر خسته دل و بي سروپاي حسنم
ايهاالناس ! دلم ، خانة مهرش بـاشد
همه شب ، غرق غزل گرم نواي حسنم
منت غير نباشد ، به خدا ،گردن من
شكر لله ! كه مديـون عـطاي حسنم
دوش از اوج سما ، خسته ندايي آمد
حضرت فاطمه ميگفت فدايحسنم
گفت مادركه شوم مادرآن سينهزني
كه كمي اشك بريزد ز براي حسنم
چونزسيلي وسطكوچه شدم نقشزمين
تكيه كردم به قد همچو عصاي حسنم
باهمان دست كه بشكست نوشتم با خون
نام اين كوچه بود ،كرببلاي حسنم
شد جدا ، از بدنش ، رأس حسينم ، اما
به فداي دل از خنده جداي حسنم
ايها الناس خودم در پي او مي گردم
هركه شدازسر اخلاص گداي حسنم
#ماجراي ضربت فاطمه از زبان امام صادق
در کتاب الاختصاص(183ـ185) از امام صادق عليه السلام روايت مي کند
فَرَفَسَها بِرِجلِهِ ثُمَّ لَطَمَها فکأنی اَنظُرُ الی قُرطٍ فی أُذُنِها حینَ نَقَفَ منَ اللَّطمِ.
که آن حضرت فرمود: ابوبکر نوشته اي در رد فدک براي زهراء عليها السلام نوشت. زهراء در حالي که نوشته را در درست داشت از نزد ابي بکر بيرون آمد، عمر در راه به او رسيد و گفت: دختر محمد اين نوشته چيست که در دست توست؟ فرمود: نوشته اي است که ابوبکر در رد فدک برايم نوشته است. گفت: نوشته را به من بده. زهرا عليها السلام حاضر نشد نوشته را به او بدهد.
عمر لگدي به زهراء زد که در اثر اين ضربه زهراء که فرزند پسري به نام محسن در شکم داست سقط کرد،
سپس عمر، او را سيلي زد. گويي هم اکنون به گوشواره هاي گوشش مي نگرم که در اثر سيلي شکست. سپس عمر نوشته را برداشت و پاره کرد. زهراء عليها السلام به خانه رفت و هفتاد و پنج روز در اثر ضربتي که عمر به او زد، مريض بود تا اينکه از دنيا رفت.
#امام_حسن
.