.
#اسارت
#حضرت_رقیه
جانسوز😭😭😭😭😭
#عمو
زبان حال حضرت رقیه علیهاالسلام باعموجانش حضرت عباس علیه السلام
بر روی نیزه حال مرا کن نظر عمو
از دوریت رقیه شده خون جگر عمو
تا روی خارها نرود پای زخمی ام
تو باش بر مسیر شب ِمن قمر عمو
قدّم نمی رسد که شوم آب آورت
انگار هستی از همه لب تشنه تر عمو
بالای نیزه اشک خجالت دگر مریز
بنگر لبم به اشک تو گردید تر عمو
بعد از تو خورد سیلی محکم اگر به من
دیده عدو نمانده کفیلی دگر عمو
ای غیرت خدا به سر نی نظاره کن
با زجر و حرمله شده ام همسفر عمو
کمتر شده ست از همه گر زخم های من
شد عمه در تمام مسیرم سپر عمو
دیگر من از تو آب نخواهم فقط بگو
از چه گذاشتی همه را بی خبر عمو
در وقت بازگشت پدر از کنار تو
دستی گرفته بود چرا بر کمر عمو
دیدم زمان ِرد شدن از بین قتلگاه
در هر کجا ز پیکر تو یک اثر عمو
بر لب نشست حاجت ِ(عَجّل وَفاتی)ام
وقتی که دیدمت شده ای مختصر عمو
https://eitaa.com/emame3vom/29554
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇
.
#شهادت_امام_سجاد
▪️حسین علیهایش را دانه به دانه به #میدان فرستاد تا بدانند #حسین سرباز #دین است نه بنده #حکومت 😞.
😭 اما حسین یک #علی را باقی گذاشت تا همان دینی که برایش همه #خونهایش را به قربانگاه کشاند #منجی و هدایتگر داشته باشد.
▪️از #امام_سجاد سوال کردند یابنرسولالله چرا اینقدر بیتابی میکنید، مگر در خاندان شما #شهادت وجود نداشته؟! گفتند: چرا وجود داشته اما #اسارت نه.... 😭
▪️ خون دلهایی که علی پسر حسین خورد از جسارت و اسارت، شعلهای را #فروزان کرده که تا #قیام و قیامت لا بارد ابدا....
▪️ خون دلها خورد علیبنحسین تا نالهی #پدر غریبش در تن و #جان ما بنشیند و ما را در غم خود #دود کند. 😞
▪️ در #غربت امام غریبم همین بس در ▪️حسین علی هایش را دانه به دانه به #میدان فرستاد تا بدانند #حسین سرباز #دین است نه بنده #حکومت 😞
😭 اما حسین یک #علی را باقی گذاشت تا همان دینی که برایش همه #خون هایش را به قربانگاه کشاند #منجی و هدایت گر داشته باشد.
.
▪️از #امام_سجاد سوال کردند یابن رسول الله چرا اینقدر بیتابی میکنید مگر در خاندان شما #شهادت وجود نداشته گفتند: چرا وجود داشته اما #اسارت نه.... 😭
.
▪️ خون دلهایی که علی پسر حسین خورد از جسارت و اسارت شعلهایی را #فروزان کرده که تا #قیام و قیامت لا بارد ابدا....
.
▪️ خون دلها خورد علیبنحسین تا نالهی #پدر غریبش در تن و #جان ما بنشیند و ما را در غم خود #دود کند. 😞
.
▪️ در غربت امام غریبم ،همین بس،که در سجده دعا میکرد ،تا بگوید آنچه را امت رسولالله باید بداند، از خفقان زمانه اش، همین را فهمیدم که عارفان باید سر به مُهر راز بگویند.
.
✍نویسنده: #محمد_صادق_زارع
.
5f4d206417ea7_29916760.
5.06M
🏴هم پسر شهیدم برادر شهیدم
🔹نوحه شهادت #امام_سجاد علیه السلام
🔈محمد حسین #پویانفر
#ما_ملت_امام_حسینیم
⚫️روضه جانسوز _شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج محمود کریمی⚫️
◾️▪️🔲▪️◾️
*از در خیمه بیرون امدم دیدم بدن داداشمو تو عبا دارن میارن*
قاسم و اذن رفتن و بوسه ی نعل بر تن
طعم عسل چشیدن طفل عموی اطهرم
ناله ی آب آب را شرم رخ رباب را
برروی دست باب خودذبح علی اصغرم ...
*اینا رو یادمه*
ساقی بی قرار را ...
ساقی بی قرار را خیمه و انتظار را
عمه که با برادرش،گفت چه شد برادرم؟
حمله ی تیغ و دشنه را،خاک و گلوی تشنه را
عمه کنار قتلگه گرفت چشم خواهرم
بر روی نیزه ماه را آتش و خیمه گاه را
ناله ی خواهرم که گفت،عمه کجاست معجرم
گرچه دلم ازین همه قصه جدا نمی شود
هیچ کجا به سختی شام بلا نمی شود ....
*این همه مصیبت،تا میگن کجا سخت گذشت؟میفرمایید الشام،الشام،الشام ... مگه شام چه خبر شد؟فرمود7 تا مصیبت تو شام به ما وارد شد؛چندتاشو بگم:*
پشت در دروازه ساعات ....
*هر جا میخوای بری،ناموست میخواد بره،میگی حتما یه مرد باهات باشه ... شده بچه باهاش میفرستی" آل الله آخر غیرتن"لذا وقتی مادر به مسجد رفت حسن رو با خودش برد"حسنم دنبال مادر راه افتاد ..."
پشت در دروازه ی ساعات،پیش نگاه خیل نامحرم
*یه گوشه اهل بیت رو جمع کرده بودن مردم برا تماشا میومدن..."شهر رو اذین بستن"یه عده داشتن سنگ جمع میکردن" مردم برا سربازاشون غذا میاوردن ..." الشام ..."
پشت در دروازه ی ساعات پیش نگاه خیل نامحرم
با دیدن ناموس آل الله من آرزوی مرگ میکردم
تو ازدحام کوچه های شام دیدم یکی از بچه ها گم شد2
دیدم سر بابا زمین افتاد،بین جماعت زیر پا گم شد2
ای وای از اون وقتی که اون نامرد
آتیش به مغز استخوان میزد
ما،بغضمون توی گلو موندو
اونم با چوب خیزرون میزد ...
الشام ... الشام ... الشام ...
*40سال با همین روضه گریه کرد*
الشام ... الشام ... الشام ...
دیدم که مردم روی پشت بوم
واسه تماشای ما میشینن
ما اهل بیت و اصل دین هستیم
میگفتن اینا خارج از دینن .....
ای وای از اون شب که تو ویرونه
تا صبح هر شب بچه هق هق کرد
بابام اومد ویرونه روشن شد
از فرط گریه خواهرم دق کرد ...
روضه بگم"تو بازار دید یه گوسفندی رو ذبح کردن،ایستاد،سوال کرد به این حیوان آب دادی یا نه؟ آری آقا جان دستور دینمونه" اول دادم بهش خیالتون راحت ..." های های شوع کرد ناله زدن ..." یادم نمیره باباصدا میزد وای جگرم از تشنگی ....." ای حسین ....
از قول مادرش فاطمه یه جمله روضه" گفت:"بنی قتلوک"عزیزم کشتنت "ومن شرب ماء منعوک" آب بهت ندادن ... ای حسین ...."
شب شهدات امام سجاد هرکی حاجتی داره،هر کی گره به کار داره،صدر حاجاتمون فرج امام زمان(عج) ای خدا فرج آقامون برسان ...."
الهی آمین
#حاج_محمود_كريمی
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
#بعد_از_شهادت
بتاب ای مه که زینب دل غمین است
پریشان دل ز مرگ شاه دین است
بتاب ای مه رقیه دل کباب است
ز مرگ باب خود در پیچ و تاب است
بتاب ای مه تو بر گلهای زهرا
که پرپر گشته در این دشت و صحرا
بتاب ای مه که اندر پای گلها
فتاده باغبان از جور اعدا
بتاب ای مه که اندر شور و شینم
پریشان دل من از مرگ حسینم
بتاب ای مه که بینم کودکانم
سرشک غم رود از دیدگانم
خداحافظ حسین با وفایم
که من عازم سوی شام بلایم
تویی در کربلا بی یار و تنها
من اندر شام غم بی آشنایم
بروی نی سرت از کوفه و شام
بود هم مونس و هم رهنمایم
ترا امشب نگهبان ساربان است
من اندر کوفه در بند بلایم
یوسفعلی یوسفی
........................
بتاب ای مه که زینب دل غمین است
پریشان دل ز مرگ شاه دین است
بتاب ای مه رقیه دل کباب است
ز مرگ باب خود در پیچ و تاب است
بتاب ای مه تو بر گلهای زهرا
که پرپر گشته در این دشت و صحرا
بتاب ای مه که اندر پای گلها
فتاده باغبان از جور اعدا
بتاب ای مه که اندر شور و شینم
پریشان دل من از مرگ حسینم
بتاب ای مه که بینم کودکانم
سرشک غم رود از دیدگانم
خداحافظ حسین با وفایم
که من عازم سوی شام بلایم
تویی در کربلا بی یار و تنها
من اندر شام غم بی آشنایم
بروی نی سرت از کوفه و شام
بود هم مونس و هم رهنمایم
ترا امشب نگهبان ساربان است
من اندر کوفه در بند بلایم
24.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بتاب ای مه که زینب دل غمین است
پریشان دل ز مرگ شاه دین است