eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین (ع) -(مادرم میگفت برات گریه کنم میبینی) مادرم میگفت برات گریه کنم میبینی میگفت آخرای مجلس دم در میشینی حالا من بارونه چشمام. حالا من کبوده سینم منتظر موندم میون گریه هام تورو ببینم تویی که مادرم تعریفتو میکرد شبا بالا سرم تعریفتو میکرد از همه بیشترم تعریفتو میکرد عاشقتم ای عشق خونوادگیم تورو میخوام امام حسین بچه گیم بند دوم پدرم بود که برات سینه زنی یادم داد مهرت ارث پدری بود که تو قلبم افتاد من بهت علاقه دارم. جز تو مونسی ندارم برات از جون و دل آقا همیشه مایه میزارم همه جا پدرم تعریفتو میکرد کربلا تو حرم تعریفتو میکرد تا دم آخرم تعریفتو میکرد عاشقتم ای عشق خونوادگیم تورو میخوام امام حسین بچه گیم شاعر: 🔊 👇
YEKNET.IR - shoor 2 - vafat hazrat khadije 98 - hamid alimi.mp3
6.53M
احساسی 🍃مادرم میگفت برات گریه کنم میبینی 🍃میگفت آخرای مجلس دم در میشینی 🎤
. مدح امام زمان عج الله فرجه الشریف ای که در هرچشم تو صد آیه معنا میشود / یوسف از برق نگاهت چون زلیخا میشود / آمدی ای آخرین خورشید گلزار علی / تا بگویی قطره با عشق تو دریا میشود / باده ی عشق تو بربادم دهد یابن الحسن / هرکه شد خاک قدمهای تو آقا میشود / آمدی و مست از این جام ألَستم میکنی / خادم دربار تو عیسی و موسی میشود / باب علمی و علم بر دوش می آیی ولی خاک نعلین شما عرش معلی میشود / میرسی و میرسد وقت قیام ای مه جبین / قبر زهرای علی آن دم هویدا میشود / میزنی سیلی به روی قنفذ بی آبرو / این شجاعت باعث لبخند مولا میشود / میرسد روزی که می آیی به سوی کربلا / قاتل خون خدا آن لحظه رسوا میشود / دادگاهی میکنی برپا که در آن ماجرا / دردهای کهنه ی زینب مداوا میشود / میروی گاهی ب سوی خیمه گاهی علقمه / اشک چشمان تو در آن لحظه زیبا میشود / روضه عباس می خوانی و شرم از خیمه ها / آن زمانی که بساط ناله برپا میشود / ذوالفقارت را برون می آوری مثله علی / عاشق این دلبری سقای صحرا میشود / ناگهان گهواره ای را بهر تو می آورند / آن زمان در کربلا یکباره غوغا میشود / می چکد اشک تو بر پهنای صورت دلربا / لحظه های انتقام آن دم مهیا میشود / می روی پایین پا و بی قراری میکنی / بانی این روضه ها کلثوم و لیلا میشود / می زنی بر سر ب یاد غربت شبه نبی / شاهد این روضه ها چشمان زهرا میشود / ما دلی دیوانه داریم و تویی درمان ما / عاقبت حکم خدا بی پرده اجرا میشود / شام میلاد تو بود اما نمی دانم چه شد / با دل دیوانگان قدری مدارا میشود
. دو طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( ما دو ماهیم که خورشید بود اختر ما ) ما دو ماهیم که خورشید بود اختر ما آسمان چهرۀ خود سوده به خاک در ما باده روز ازل از جام شهادت زده ایم بوده در بزم بلا خون جگر ساغر ما دو فروزنده سپهریم که در دامن خاک آفتاب آمده خون، اشک شده اختر ما حرم ماست دو کعبه که مطاف ملک است ای بسا دل که کند طوف به دور و بر ما نقش گلبوسۀ ثارالله اکبر دارد گلوی نازک و رخسار ز گل بهتر ما بودهیک کربلا غصّه و درد و غم و داغ در دل سوخته و سینۀ غمپرور ما دل ما بود پر از آتش و یک سال تمام آب گردیده به زندان بدن لاغر ما در صف حشر به چشم همه باشد پیدا اثر سیلی قاتل به رخ انور ما شعیان کاش همه بوده نظر می کردید چه غریبانه جدا گشت ز پیکر سر ما زیر شمشیر عدو بیکس و تنها و غریب اشک ها بود که می ربخت ز چشم تر ما در دم مرگ به بالای سر ما دو یتیم حضرت فاطمه آمد عوض مادر ما بدن بیسر ما را به فرات افکندند آب هم سوخت به آغشته به خون پیکر ما گلوی نازک ما کز دم شمشیر شکافت خون دل بود که فوّاره زد از حنجر ما در غم غربت ما اشک بیفشان میثم که نشد هیچکس از راه وفا یاور ما شاعر: .
. تاملی بر زیارت عاشورا ✅ نمازش را میخواند، روزه‌اش را هم میگرفت، آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد، و شاید اهل و هم نبود... معاویه و ابن‌زیاد و هم همینطور..... یادمان باشد، که میخوانیم وقتی رسیدیم به « ...»هایش؛ لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم: نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟؟؟!!!!! مایی که گاه خودمان را "ارزانتر" از شمر و عمر و ابن‌زیاد میفروشیم...... جمله ای بس سنگین از : "کربلا"به رفتن نیست... به شدن است!.. که اگر به رفتن بود! شمر هم "کربلایی" است! ___________ مراد از بني اميه که مورد لعن قرار گرفتند کساني هستند که از نظر فکري و عملي هماهنگ با آنان هستند؛ يعني آن جماعتي که غاصبانه بر تخت خلافت تکيه زدند و به دنبال خاموش کردن نور الهي بودند و از هر وسيله اي براي دشمني با اهل بيت (عليهم السّلام) بهره گرفتند و نيز آن گروهي که از اينان حمايت کردند و نسبت به کارهاي آنان رضايت داشتند. بنابراين؛ طبق اصطلاح اصول، خروج صالحان بني اميه از تحت واژه « بني اميه » تخصّص خواهد بود نه تخصيص؛ يعني از همان ابتدا بني اميه در اين عبارت شامل نيکان بني اميه نيست تا بخواهد با تخصيص خارج شود. زيارت عاشورا و لعن همه ي بني اميه بدون شک درحادثه کربلا بني اميه نقش اصلي را ايفا کرده اند، از اين جهت آناني که در اين جنايت حضور داشته اند سزاوار لعن هستند، اما چرا در زيارت عاشورا با عبارت: « لَعَنَ اللهُ بني امَيَّهَ قاطِبَهً » همه ي بني اميه مورد لعن قرار گرفته اند؟ در حالي که پسر يزيد که نامش معاويه دوم بود، سزاوار چنين لعني نبود؟ خوبان بني اميه چه گناهي دارند که بايد مورد لعن قرار گيرند؟ مراد از بني اميه در زيارت عاشورا چيست؟ . بر اين اساس؛ مراد از بني اميه که مورد لعن قرار گرفتند کساني هستند که از نظر فکري و عملي هماهنگ با آنان هستند؛ يعني آن جماعتي که غاصبانه بر تخت خلافت تکيه زدند و به دنبال خاموش کردن نور الهي بودند و از هر وسيله اي براي دشمني با اهل بيت (عليهم السّلام) بهره گرفتند و نيز آن گروهي که از اينان حمايت کردند و نسبت به کارهاي آنان رضايت داشتند. بنابراين؛ طبق اصطلاح اصول، خروج صالحان بني اميه از تحت واژه « بني اميه » تخصّص خواهد بود نه تخصيص؛ يعني از همان ابتدا بني اميه در اين عبارت شامل نيکان بني اميه نيست تا بخواهد با تخصيص خارج شود.
دز هر صورت تنها خداوند از سرنوشت آنان آگاه است، اما اين نکته قابل انکار نيست که برخي از بني اميه ولو گروه اندکي از آنان، جزو شيعيان خالص بودند؛ مانند خالد بن سعيد بن عاص و ابوالعاص بن ربيع و سعدالخير. بر اين اساس؛ با پذيرش اين نکته که از بني اميه افرادي هستند که مستحق لعن الهي نيستند؛ بايد به بررسي قسمت دوم پرسش يعني مراد از بني اميه در زيارت عاشورا، پرداخت. لعن همه ي بني اميه و معناي آن پيش از هر چيز بايد تذکر داده شود: از اصول محکم قرآن آن است که هيچ کس به جهت گناه ديگري، مورد ملامت يا عذاب دنيوي و اخروي قرار نمي گيرد؛ (25) مگر اين که به نحوي در تحقق گناه مؤثر، يا به آن راضي، يا از آن نهي نکرده باشد که در همه اين موارد، عقوبت و عذاب به جهت همين گناهان است، نه گناه ديگران. شتر حضرت صالح (عليه السّلام) را يک نفر از قوم ثمود پي کرده بود، (26) اما قرآن کريم آن گناه را به همه ي آنان نسبت مي دهد (27) و همه ي آنان را مرتکب جرم و مستحق کيفر مي شمارد (28)؛ چرا که آنان راضي به اين گناه بودند و به تعبير حضرت علي (عليه السّلام) خشنودي و خشم مشترک قوم ثمود آنان را داراي سرنوشت شوم مشترک کرد. (29) قرآن کريم يهوديان معاصر نبيّ خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به جهت گناهاني مانند گوساله پرستي، ستمکاري، تحريف سخنان خدا، تکذيب و کشتن پيامبران الهي (30) که نسل هاي گذشته آنان انجام داده بودند، مورد سرزنش قرار داده است؛ علّت اين مذمّت ها علي رغم اين که يهوديان معاصر پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلم) مرتکب چنين گناهاني نشدند، اين بود که آنان به گذشتگان خود فخر مي ورزيدند و از آنان راضي بودند. به عبارت ديگر؛ از نظر قرآن و روايات، ملاک در الحاق به گروه يا قبيله اي، هماهنگي فکري و عملي با آن گروه است؛ چنان که خداوند پسر نوح را از اهل نوح نمي داند و دليل آن را عدم هماهنگي عملي با نوح بيان مي کند، (31) اين در حالي است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سلمان فارسي را از اهل بيت مي شمارد. (32) لذا ائمه (عليهم السّلام) نيکان بني اميّه را از بني اميه نمي شمردند؛ از باب نمونه سعدالخير در حالي که مانند زنان با صداي بلند گريه مي کرد بر امام محمد باقر (عليه السّلام) وارد شد؛ امام فرمود: چه چيز شما را به گريه واداشت؟ سعد گفت: چگونه گريه نکنم در حالي که من از همان درخت معلون در قرآن هستم؟ امام باقر (عليه السّلام) فرمود: لَستَ مِنهُم أنتَ أمَوِيٌّ مَنَّا أهلَ البَيت؛ تو از ايشان نيستي، تو اموي هستي که از ما اهل بيتي، آيا نشنيدي سخن خداوند را که فرمود: پس هر کس از من تبعيّت کند از من خواهد بود. (33) در نتيجه بايد گفت: مراد از بني اميّه کساني هستند که از نظر فکري و عملي هماهنگ با بني اميه بودند؛ يعني همان هايي که مسبب، مباشر، تماشاگر، خشنود و...، نسبت به غصب امامت ائمه (عليهم السّلام) و شهادت آنان و شيعيانشان بودند. اين نکته با تأمل در فقرات قبل و بعدِ اين عبارت در زيارت عاشورا، نيز به خوبي روشن مي شود؛ زيرا فضاي زيارت، لعن و نفرين آن جماعتي است که غاصبانه بر تخت خلافت تکيه زدند و به دنبال خاموش کردن نور الهي بودند و از هر وسيله اي براي دشمني با اهل بيت (عليهم السّلام) بهره گرفتند و نيز آن گروهي که از اينان حمايت کردند و نسبت به کارهاي آنان رضايت داشتند. 
. 🌷حضرات معصومین در روضه سیدالشهدا شرکت میکنند🌷 یکی ازعلمای بزرگ کاشان مرحوم میرزا حبیب الله کاشانی بود. در زندگی ایشان می‌نویسند که ایّام محرّم بود جلساتی برای خواندن روضه و صحبت کردن قبول کرده بود، پنج شش جلسه قبول کرده بود. یک پیرزنی یک مرتبه آمد روز اوّل محرّم جلوی او را گرفت گفت: میرزا حبیب الله ما هم در خانه‌ی خود روضه داریم اگر می‌شود بیایید روضه‌ی خانه‌ی ما را هم بخوانید. گفت: مادر، من پنج شش جلسه قول داده‌ام دیگر بیشتر از این فرصت نمی‌کنم. گفت: روضه‌ی ما هم مثل جاهای دیگر برای امام حسین است، چه فرقی می‌کند؟ بیا روضه‌ی ما را هم بخوان. ایشان برای این‌که رد نکند یک ساعتی را قرار داد که خود آن پیرزن بگوید من این ساعت را نمی‌خواهم ساعت خوبی نیست، گفت: مادر، من فقط ساعت دو وقت دارم. ساعت دو چه کسی می‌تواند روضه گوش کند؟ گفت: من فقط ساعت دو وقت دارم. آن پیرزن گفت: خدا به تو خیر بدهد خیلی ساعت خوبی است، همان موقع بیا. دیگر دید خود او چنین تدبیری کرده چاره‌ای ندارد گفت باشد. روزانه می‌رفت مستمع او هم پنج شش نفر زن بیشتر نبودند، روضه‌ی خود را می‌خواند نیم ساعت صحبت می‌کرد. تا روز عاشوراء شد که طبق رسم آن زمان طوری بود خود ایشان هم همین کار را می‌کرد، تمام روضه‌ها و مجالس بعد از ظهر خود را صبح قرار داد که بعد از ظهر کاملاً خالی باشد بتواند استراحت کند تا شب عاشوراء یا در شب بتواند عرض ادب کند. همه‌ی روضه‌ها و مجالس خود را به صبح انتقال داد. مجلس این پیرزن را فراموش کرد به او بگوید که این مجلس خود را یک ساعت در صبح قرار بده، نگفت. بعد از نماز ظهر به خانه رفت نهار خود را خورد خواست بخوابد در خواب حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دید. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود که میرزا حبیب الله به آن پیرزن نگفتی که مجلس خود را به یک ساعت دیگر انتقال دهد، منتظر تو است چرا نرفتی؟ او بلند شد سراسیمه لباس پوشید، با این‌که فاصله‌ی او تا خانه‌ی آن پیرزن زیاد بود به سمت آن خانه دوید، هوا گرم بود از دور می‌دید که این پیرزن سر کوچه می‌آید و داخل می‌رود، مضطرب است. آن پیرزن او را نمی‌دید او از دور می‌دید، سریع وقتی نزدیک شد همین که پیرزن او را دید گفت: میرزا حبیب الله چرا نیامدی؟ خانم حضرت زهرا در مجلس نشسته است. در سر خود زد گفت: آن چیزی که من در خواب می‌بینم او در بیداری دارد می‌بیند. .
. ........: خیلی فوق العاده بود "مجلس ترحیم خودم" آمدم مجلس ترحیم خودم همه را می دیدم همه آنهایی که نمی دانستم عشق من در دلشان ناپیداست واعظ از من می گفت، از نجابت هایم، از همه خوبیها و به خانم ها گفت: اندکی آهسته تا که مجلس بشود سنگین تر، راستی این همه اقوام و رفیق! من خجل از همه شان من که یک عمر گمان می کردم تنهایم و نمی دانستم من به اندازه یک مجلس ختم، دوستانی دارم همه شان آمده اند، چه عزادار و غمین من نشستم به کنار همه شان، وه چه حالی بودم، همه از خوبی من می گفتند حسرت رفتن ناهنگامم خاطراتی از من که پس از رفتن من ساخته اند از رفاقت هایم، از صمیمیت دوران حیات یک نفر گفت: چه انسان شریفی بودم دیگری گفت فلک گلچین است یک نفر هم می گفت: "من و او وه چه صمیمی بودیم" و عجیب است مرا، او سه سال است که با من قهر است! یک نفر ظرف گلابی آورد، و کتاب قرآن که بخوانند کتاب و ثوابش برسانند به من گرچه بر داشت رفیق، لای آن باز نکرد و ثوابی که نیامد بر من آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد آمد آن گوشه نشست،من کنارش رفتم اشک در چشم، عزادار و غمین خوبی ام را می گفت چه غریب است مرا آن مَلِک آمد باز آن عزیزی که به او گفتم من فرصتی می خواهم خبرآورد مرا می توان برگردی مدتی باشی، در جمع عزیزان خودت نوبت بعد، تو را خواهم برد روح من رفت کنار منبر و چه آرام به واعظ فهماند اگر این جمع مرا می خواهند فرصتی هست مرا و می توانم برگردم من نمی دانستم این همه قلب مرا می خواهند باعث این همه غم خواهم شد روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز زنده خواهم شد باز واعظ آهسته بگفت معذرت می خواهم خبری تازه رسیده ست مرا گوییا شادروان مرحوم زنده هستند هنوز خواهرم جیغ کشید و غش کرد و برادر بشتاب مضطرب، رفت که رفت یک نفر گفت: "که تکلیف مرا روشن کن اگر او مرد، خبر فرمایید سوگواری بکنیم عهد ما نیست به دیدار کسی، کو زنده است دل او شاد کنیم کار ما شادی مرحومان است"!! واعظ آمد پایین، مجلس از دوست تهی گشت عجیب صحبت زنده شدن چون گردید ذکر خوبی هایم همه بر لب خشکید مَلِک از من پرسید: پاسخت چیست؟ بگو؟ تو کنون می آیی؟ یا بدین جمع رفیقان خودت می مانی؟ چه سوال سختی؟ بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن زنده باشم بی دوست؟ مرده باشم با دوست؟ زنده باشم تنها، مرده در جمع رفیقان عزیز من که در حیرتم از کرده ی این مردم نیز ... !!! کاش باور بکنیم، کاش بیدار شویم ، خوب اندیشه کنیم، معنی واقعی امدن و رفتن چیست ؟ کاش دلی شاد کنیم تا هنوز در بر ماست 👇بعدی مرگ است و مرگ برای من یعنی قیامت.
. روزی که کفن پوش شدی دخترمن باخاک هم آغوش شدی دخترمن بودی توچراغ لاله درصحن چمن افسوس که خاموش شدی دخترمن ازآن ساعت که رفتی ازبرمن خدا داند چه آمد برسرمن عزیزم بعد مرگ جانگدازت به تنگ آمددل غم پرور من دلا دیدی که آخر دخترم رفت یگانه مونسم آن همدمم رفت شده ماتم سرا ،این کلبه ی ما ازآن ساعت که جانم ازبرم رفت به یادشمع رویت همچنان پروانه می سوزم تو رفتی من به جایت اندرین کاشانه می سوزم گهی آیم کنارقبرتوبادیده ی گریان گهی ازمهربانیها ی تودرخانه میسوزم خوش آن روزی که نقل مجلس این خانه بودی تو فروغ روشنی بخش همین کاشانه بودی تو خوش آن وقتی که می کردم سیاحت گلشن رویت برایم بلبل وشمع وگل وپروانه بودی تو .
🎤▪️دنیای فانی.... ➰➰➰➰➖➰➰➰➖➰➰➰ یک شبی درخواب دیدم مرگ را. تن، جدا کردند ساز وبرگ را🌴 کل عالم در برم تاریک شد. خانه عقبای من باریک شد🌴 سربرآوردم به سنگی سخت خورد. جان شیرین از تن خاکیم برد🌴 با خودم گفتم که ای یار عزیز. از چه رو این خانه ام تنگ است و تیز؟ میزدم فریاد آزادم کنید. زین قفس بشکسته و شادم کنید🌴 جمع یاران دیده ام رفتند و من. مانده ام تنها بر این افتاده تن🌴 تازه فهمیدم که عمرم شد تمام. داد میزد پیک مرگم این پیام🌴 ای بشر، برگو چه آوردی کنون. بهر این ره، توشه آوردی کنون؟ 🌴 گفت اینجا خانه ی عقبای توست. گر که خوبی، همنشینت خوبروست🌴 گر که بد باشی بدی یارت شود. با بدان دایم سر و کارت شود🌴 گفت ای مرد غریب بینوا. بهراین ره، بغچه ات را برگشا🌴 تا ببینم آنچه در انبان توست. سر فرود آور که سر دادن نکوست🌴 سر بر آوردم نگاهش خیره کرد. با نگاهش یک جهان را تیره کرد🌴 گفتم آری توشه ام "مال"من است. هستی ام در بند امیال من است🌴 روزها چون جاهلان، سرگرم کار. کار میکردم دمی در آن دیار🌴 روز وشب در فکر مال اندوزی ام. گشته سیم و زر، به عالم روزیم🌴 عاقبت، کارم به جایی می رسد . فکر زایل، گشته از هر نیک وبد🌴 گفت آن مرد غریب ای نیک خوی. توشه ی رنگین تری زین ره بجوی🌴 اینکه گفتی جمع کردی سیم و زر. مانده آنجا تا شود بهر پسر🌴 سالها کارت دروغ وجنگ بود. فکردنیا پهن وعقبا تنگ بود🌴 کار دنیا جز سرابی بیش نیست. راحتی هایش به جز تشویش نیست 🌴 بر خودت آیی که گردد دیر و زود. قوتی در این تن مسکین نبود🌴 می رسد روزی که دیگر دیر شد. این تن خاکی به غم، زنجیر شد🌴 این بگفت و از بر من دور شد. بعد او این تن دگر رنجور شد🌴 دیدم او رفت و شدم بی غمگسار. از خودم شرمنده، وز او شرمسار🌴 هر چه کردم کار دنیا بود وبس. کارها یی که نگردد دادرس🌴 مالها اندوختم اما چه سود. بهر وراثم همه بازیچه بود🌴 هر چه را اندوختم بر باد رفت. بعد دفنم وارث من شاد رفت🌴 تازه فهمیدم که دنیا هیچ بود. تن بباید از تعلقها زدود🌴 گفت بر من آن خردمند دلیر. زانکه در خواب آمدم پندی بگیر🌴 اینکه در خواب توام هشداهاست. بار ردیگر فرصت دیدارهاست🌴 حال،چون روزی اسیرش میشوی. طعمه ی چنگال تیزش میشوی🌴 کار دنیا را به اهلش واگذار. با جهازی پر در این ره پاگذار. 🌴 صالحی .
. شعرترکی برای فراق پدر ائویمون شام و سحر شمع فروزانی آتا باشیمون تاجی-شرف رهبری سلطانی آتا چوخ چکیب زحمتیمی مهر و وفا درسی وئروب جلب ایدوبدی نظر خالق یزدانی آتا یاشییوب عزتیلین عز و شرف کسب ائلیوب گورسدیب زندگی ده غیرت و وجدانی آتا یتیشوب بیر گونی اما ایلدی ترک بیزی آلدی دلخوشلوقی همده سروسامانی آتا اسدیریب باد خزان گلشن و گلزاره غمی ایلیوب حالیمی هر لحظه ده بحرانی آتا هر شب جمعه گلیب قبریوی سیلم ئوپرم یاشلی گوزلن اوخورام سوره ی رحمانی آتا گوزوم اما قالاجاخ کوچه ده تا سن گلسن سوپورر بی کس آنام منزل و ایوانی آتا .
✳️الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً ✳️ شکر، حقّ عزّجل را بهره‌مندیم از غدیر می‌رسد بر جان شیعه رحمت و خیری کثیر می‌رسد بر ما بشارت می‌رسد یک مژده نور شد عطا بر ما زعیم و یک امیر بی‌نظیر می‌رسد از عالم بالا خطابی بر رسول کای محمد ای رسول خاتم روشن‌ضمیر میوه از ابلاغ دینت گر که خواهی بعد از این بایدت باشد دگر هم یک شریک و یک وزیر گو به عالم این سخن را ای محمد فاش کن هرکه من مولای او بودم علی هستش امیر یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس آن کسی که خفت بر بستر، شب لیل‌المبیت مطمئناً نیست اینجا جای ترس و خار و خس مطمئناً نیست جای نفاق اندر غنیمت نیست دیگر جای جولان‌دادن هرشخص و کس آن که یک سوسمارش امامت می‌کند فردا نیست اینجا جای آن بیهوده‌ی تلخ عبس یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس آن که سائل‌های شهرش می‌شناسندش همه خوشه‌چینان را عنایت می‌کند وقت هرس بی‌درنگ و وقفه ارکان نمازش را شکست سائلی دارد برای خاتم از دستش هوس او که حتماً دوستدارانش هواخواهی کند می‌رسد آن لحظه که بالا نمی‌آید نفس.. یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس آن کسی که بی‌هراس از زخم‌ها و از گزند درب خیبر را به یک دستش ز جایش برد و کند مانده در ذهن عرب از روز خندق تا ابد ضربه‌ای که کرده حیران هم فرس هم عبدود ضربه‌ای که از عبادت‌هایمان بالاتر است ضربه‌ای که از تمام آسمان والاتر است یک نفر که در احد بر دین و ایمان شد سپر خورده او هفتاد زخم اما نترسید از خطر نعره زد در عرش جبریل ملک با افتخار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار نیست اینجا مقام بزدل اهل فرار نیست اینجا غنیمت‌خواه در وقت قرار از غدیر خم که رسوا می‌شود اهل نفاق از غدیر خم معین می‌شود اهل ضرار باز گردد چو بر خلق جهان درهای لطف از غدیر خم زمستان می‌شود مثل بهار از غدیر خم کمال دین محقق می‌شود می‌رسد اتمام رؤیاهای دین کردگار می‌شود آغاز ایام امامت بعد از این از غدیر خم شود آغاز عصر انتظار گر تو خواهی بشنوی معنای پنهان غدیر این سخن را با توجه با عنایت گوش‌دار هست در این جمله معناهای عید کامله «فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه» فاطمه یعنی غدیر و فاطمه یعنی ولایت فاطمه یعنی علی تنها سزاوار امامت فاطمه یعنی حفاظت از ولی تا پای جان فاطمه یعنی کمربند علی را... با جسارت فاطمه یعنی میان آتش نمرودها نیز با علی باشی اگر هم بشنوی حتی جسارت فاطمه یعنی بسازی با تمام دردهایت فاطمه یعنی نه حتی درد «پهلو» را شکایت فاطمه یعنی بسوزی هر شبت در بین بستر فاطمه یعنی ببافی موی زینب با رضایت حسین کریمی
. در مدح و شهادت امام جواد (ع) . . حاج رضا محمدی (ولایی) . امیرملک ولایی...ایاجواد الائمه قرارقلب رضایی...ایاجوادالائمه . . عزیزحضرت زهرا امیر دولت زهرا نگارخیرنسایی...ایاجواد الائمه . . توآن شهی که به خلقت به جاه و هیبت وطلعت زماسوای سوایی ....ایاجوادالائمه . . زنسل پاک بطولی جواد آل رسولی کریم بحر عطایی...ایاجواد الائمه کمال حسن و فضائل به درگهت شده سائل هزار حاتم طائی....ایا جواد الائمه . . شه مه و مه شاهی به شیعه پشت و پناهی شفیع یوم جزایی....ایا جواد الائمه . . تویی که باب مرادی محمدی و جوادی همیشه عقده گشایی.ایا جوادالائمه . . هزار همچو سلیمان به حشمتت شده حیران به این مقام سزایی...ایا جوادالائمه . . امیر ملک حجازی تو روح و جان نمازی دلیل ذکر و دعایی...ایا جواد الائمه . . زجور دشمن جانی در عنفوان جوانی قرین رنج و بلایی...ایا جواد الائمه . . به کنج حجره بسته حزین و مضطر و خسته انیس آه و نوایی.....ایاجواد الائمه عزیز جان ائمه تو در میان ائمه جوانترین شه مایی..ایا جواد الائمه . . شکسته شد پر وبالت به دست ظلم عیالت شهید کین و جفایی..ایاجواد الائمه . . تو هم به وقت شهادت انیس وادی غربت ز اهلبیت جدایی...ایا جواد الائمه . . غریب و بی کس و نالان به روی خاک لب عطشان چو شاه کرببلایی...ایا جواد الائمه . . به حجره روح شریفت ز جسم پاک و نحیفت نمود عزم رهایی....ایا جواد الائمه . . ولیک با تن اطهر سه روز بی کس و یاور به پشت بام سرایی..ایا جواد الائمه . . به امر خالق عادل به پیکرت شده حائل کبوتران سمایی...ایاجواد الائمه . . رخت به خاک نهادی به دست حضرت هادی بپا شد آه و نوایی...ایاجواد الائمه . . بشر زهجر تو دلخون ملک ز داغ تو محزون دلیل سوگ و عزایی...ایا جوادالائمه . . به کاظمین مطهر کنار موسی جعفر گرفته جسم تو جایی..ایا جوادالائمه . . اگرچه گشته مزارت کنار جد کبارت همیشه در دل مایی...ایا جوادالائمه . . نگین ملک عراقی اسیر درد فراقی قرین باد صبایی.......ایا جوادالائمه . . مطاف دل حرم تو حریم محتشم تو که گشته دار شفایی...ایاجوادالائمه . . عزیز شاه خراسان به مدح تو شده حیران هزار همچو(ولایی)..ایا جواد الائمه . . .
. شهادت امام جواد علیه السلام . در میان حجره به شور عاشقانه می کنم گلایه از جور این زمانه . همسرم جفا کرد چه ها کرد به قلب پرشراره ام . همچو مادرم در جوانی به آسمان ستاره ام . روی بام خانه شبانه نهاده جسم اطهرم . مرغکان پریدند کشیدند سایه به روی پیکرم . قلب من پربلاست یاد کرببلاست یاد عاشورا می افتم آه و واویلا از این غم . . خود در این مصیبت از خود گلایه کردم بهر جد عطشان خود چه ناله کردم . من کجا و شاهِ شهیدِ کرببلا کجا بود . چون که غصۀ او همیشه به قلب ماسوا بود . پیکرم اگر برده زیرِ خورشیدِ تابان خصم من . دشمنی نیامد بتازد با مرکبش به جسم من . قلب من پربلاست یاد کرببلاست یاد عاشورا می افتم آه و واویلا از این غم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ‍ 📖🌙📖🌙📖🌙📖 📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی 👈جزء [2]سوره ی بقره، آیه148 🔹«وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»👇 🔰«هر طايفه اي قبله ای دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است، در نيكي ها و اعمال خير بر يكديگر سبقت بجوئيد، و هر جا باشيد خداوند شما را حاضر ميكند زيرا او بر هر كاري توانا است» 🔹«أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا» هر جا باشید خداوند همه ی شما را حاضر میکند. ☀امام سجاد (ع) فرمودند: این که هر جا باشید خدا همه ی شما را حاضر میکند مربوط است به آن 313 مرد که یاران اصلی امام زمان (عج) هستن که از بسترها یشان ناپدید میشوند و در مکه مکرمه حاضر میشوند. (1) 🔱 امام صادق (ع)می فرماید: قطعا این آیه در مورد ناپدید شدگان از اصحاب قائم ما هستند که خداوند متعال آنها را شبانه از بسترهایشان می آورد و صبح در مکه جمع میکند آنها بر روی ابرها راه می روند. (2) 👌یعنی اینقدر سریع خودشان را به امام زمان می رسانند. این آیه راجع به آنهاست که 313 نفر، و از یاران امام زمان هستند و جزء کابینه ی اصلی مولا (عج ) خواهند بود. 📚منابع: (1)کمال الدین، ج2، ص654، باب 57 ما روی فی علامات..، ح21. (2)همان، ص673، باب 58 فی نوادر الکتاب، ح24. 📘برگرفته از: کتاب سیمای ماه دوازدهم در سی جزء قرآن نوشته استاد اباذری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم 2 🍃اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج .
🌺 🕋 روضه و توسل شنیدنی ویژۀ ایامِ شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام و شب اول محرم 🎤 حجت الاسلام پناهیان *همه آمدن پایِ رکابِ مسلم ابن عقیل گفتن ما میخوایم قربانی بشیم در راهِ حسین ... خدا یه نگاه کرد ، فرمود من که گفته بودم «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِین» .... اینا متقی نیستن ، قربانی بِدن ... رحمت نکشن ... برن ... یه مرتبه مسلم برگشت دید یه نفرِ ... تنها مونده ... بنا بر نقلی دو تا بچه هاش بیشتر باهاش نیستن .... تو کوچه های کوفه احساسی رو پیدا کرد شبیه همون احساسِ هابیل که مظلومانه مقابل برادرش ایستاد . خو من چه گناهی کردم که میخواید منو بکشید ؟؟ .... داستان تکرار شد ... از بام ها انقدر سنگ بر او زدن ... انفدر تیر به بدن او افکندند ... و خدا نمایشگاهی برقرار کرد که نشان دهد من قربانی رو از چه کسی قبول می کنم .... به اهلِ کوفه نشان داد شما هیچ کدومتون اهلِ قربانی دادن که من قبول بکنم نبودید ... دیدید از این هزاران نفری که آمدن با حسین پیمان بستند ، من فقط قربانی مسلمُ قبول کردم ... مسلم بیا ... قبول کرد ازش ، یه علامتِ قبولیش این بود که هر کاری کرد که آب بخوره لحظه هایِ آخر ، نتونِست ..... نه دیگه ، قربانی هایِ کربلا آب نمی خورن .... تشنه اند ... مسلم خبر نداشت که ... دلِش آشوب شده بود ... مسلم ، میخوان قبولِت کنن ... صورتِش چاک خورده بود ... خیلی تشنه ش بود ... گفت ظرفِ آبی برا من بیارید ، هر باراومد آب بخور ، ظرف پُرِ خون شد ... نتونست بخوره ... اینا تقدیرِ الهیِ ... به خدا قسم اگر مسلم ابن عقیل آب نوشیده بودُ جان داده بود ، چی جوری می تونِست جلویِ حسین سر بلند کنه ...؟؟؟ .... تشنه بود .... ان شالله هیچ وقت تشنگی نکشی ... کسی که تشنه بشه دیگه صداش در نمیاد ... این یکی از عوارضِشِ ... لذا مناجات های مسلم ابن عقیل با حسین رو کسی نشِنید .... فقط دیدن یه نگاه میکنه سمتِ مدینه گویا با چشماش داره حرف میزنه .... * حسین میا به کوفه ....... (التماسِت می کنم ...) نامه نوشتم بیای ... غلط کردم .... نیا .... حسن میا به کوفه ... به خود میپیچیدا ..... چون خودش نامه نوشته بود دیگه "" احساس میکرد در اینکه اباعبدالله الحسین بیاد با این نامردها مواجه بشه ، خودش هم یه تفسیری داره .... من نمی دونم کربلا چه رازی داره ... همه پیشِ حسین احساسِ تقصیرُ قصور می کردن .... آخرشُ بگم ؟؟؟ ابوالفضل العباس(ع) احساسِ تقصیرُ قصور میکرد ، مسلم احساسِ تقصیرُ قصور نکنه ؟؟ همه کم میاوردن مقابِلِ حسین ، فکر می کردم فقط رینب کم نیاوردهِ ، ولی دیدم اربعین هم زینب سرشُ انداخته پایین داشت میومد کنارِ قبرِ حسین ... همه باید در مقابلِ حسین کم بیارن ... ان شالله شبِ عاشورا می بینَمِتون ، همتون شرمندۀ حسین ، حسین ببخشید نتونِستیم اون عزاداری که باید بکنیمُ بکنیم ... همتون خواهید گفت ... مگر کسی که دق کنه روزِ عاشورا برایِ حسین .... من امشب یه توسلِ دیگه ای هم میخوام پیدا کنم ، ما بچه بودیم میرفتیم پیرهن سیاهِمونُ از مادرمون می گرفتیم ... می گفت بیا پسرم ... مادرها پیرهن سیاه به تنِ بچه می کنن .... یا فاطمه .....(بگم صدا ناله و ضجه ات بلند بشه ) بگو مادر جان محرمِ پیرهن سیاهِ ما رو بده مادر ... شنیدیم هرکی می خواد بره کربلا باید از تو پیرهَن بگیره مادر ... شنیدیم حسینِ تو هم آخرِ سر اون پیراهنی که تو براش بافته بودی پوشید و به گودی قتلگاه رفت بلند صدا بزن حسین ..... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالمین 🎤🎤 حجت_الاسلام_پناهیان ❤️ شب_اول 🌺 روضه ابن_عقیل 🎤🎤سبک و صوت روضه
1_19286265.mp3
1.5M
🎤🎤 حجت_الاسلام_پناهیان 💠 شب‌اول‌ 💠 روضه حضرت مسلم ع
1_19287349.mp3
1.38M
💠 روضه و توسل شنیدنی 💠 #شب_دوم_محرم 💠 ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا 🎤🎤 حجت الاسلام استاد پناهیان
. روضه شب دوم محرم 🎤🎤 استاد پناهیان کسی روضۀ شجاعتِ حسین رو برایِ شما خوانده یا نه؟ شبیه افسانه هاست ... ببین وقتی حسین تنها شد تو کربلا چه کرد ..... شمشیر که به دست می گرفتُ می جنگید ، ابوالفضل العباس همۀ آموزش هایی که از امیرالمومنین دیده بود ، فراموش می کرد ، محو حسین میشد ... تو از حسین چه تصوری داری؟؟ ... یه وقت مظلومیتِ حسین به گونه ای غلبه نکنه که شجاعتِش رو نبینی ... البته هلاک میشه کسی که شجاعتِ حسین رو ببینه ... چون زمین خوردنِ یک شجاعِ قهرمانِ دلیر رو نمیشه دید ... (هلاک میشه انسان ...) باید عزتِ اباعبدالله الحسین رو دیده باشی ، شجاعتِش رو دیده باشی ، این وضعِ اباعبدالله الحسین رو هم کنارِش ببینی .... آوارۀ کوهُ صحرا شده اباعبدالله الحسین .... راه چاره برش بسته س .... دق می کنیم ... از همین امشب امان از دلِ زینب .... بچه ها ، خانوم ها ، به زینب کبری نگاه می کنن زینب سرشو بالا نمیاره ... اباعبدالله الحسین و زینب گاهی به هم نگاه می کنن ... داستانِ ورودِ به کربلا داستانِ عجیبیه ... از امشب زینب که تو کربلا مستقر شد ، دِلش بی تاب میشه ... از امشب مجالِس حسین رونق می گیرن ... از امشب دسته هایِ عزاداری بیرون میان ... این بی قراری مالِ قلبِ بی قرارِ زینبِ ..... تا ظهرِ عاشورا همه بی قرارن ، ظهرِ عاشورا امام حسین به شهادت رسیده ، همه باید بیشتر به سر و سینه بزنن .... آرام میگیرن .. میرن خونه هاشون . چرا ؟ چون ظهرِ عاشورا قلبِ زینبُ حسین با اشارۀ ولایی آرام کرده همه آرام می گیرن ....ما ها همه تپشِ قلبِ زینبیم .... هرکی به این خیمه ها نزدیک تره اوایلِ محرم میگه شاید این عاشورا حسین رو نکشن .... شاید آب به بچه هایِ او بدن ... باور آدم دیوانه میشه ... بابا اون اتفاق افتاد تموم شد رفت ... این گریه هایِ شما حکایت از این می کنه که همین الان حسینِتونُ محاصره کردن و شما نگرانید ... اینا تپشِِ قلبِ زینبیه ... این نگرانی مالِ زینب بود ، نمی خواد باور کنه ... شنیده از مادرش حسینِش تو کربلا کشته میشه میگه نه این کربلا شاید اون کربلا نیست .... اصلا نمی خواد قبول کنه ... عصرِ روزِ تاسوعا حسین (ع) یه کلمه فرمود : ای دنیایِ بی وفا .... زینب خودشو زد اومد جلویِ زینب انداخت ... غش کرد ... اباعبدالله الحسین فرمود آخه خواهرم ، زینب ، چی کار می کنی ؟؟؟ من که چیزی نگفتم ..." سخنِت حسین ، بویِ رفتن میده ... اینه اون زینبی که امشب اومده کربلا تا روز تاسوعا نمیخواد هیچی رو قبول کنه ... زینب اینجا کربلاست باور کن اینجا کربلاست ... بچه ها از امشب حکایتِ دیگری دارن ... این بچه ها تو این ده روز باید آماده بِشن ... کم کم نیزه ببینن .... شمشیر ببینن ... دشمن ببینن ... چشمِشون عادت کنه .... نه به خاطر عاشورا " برا اینکه بعد از عاشورا با اینا باید برن .... با وجودِ ابالفضل العباس کنارِ بچه ها ، بچه ها آماده بشن برا جنگ ... اسارت ... یه نگاه می کنن به عمو ، کی میاد طرفِ ما ... ما عمو عباس داریم ... کی ما رو ببره ... کی به خیمه حمله کنه .... با وجودِ حسینی مهربان ، اباالفضلی علمدار ، علیِ اکبری وفادار و دیگر اصحاب ... این بچه ها چی جوری باور کنن از آغوشِ گرمِ پدرت میخوای بری رو خاکِ مغیلان بدوی .... تازیانه بخوری ... چی جوری اینو باور کنه .... دستِ تقدیر میدونی حسین رو کمک کرد " از روزِ هفتم که آب به رویِ خیام بسته شد ، بچه ها کم کم باور کردن ... مثلِ اینکه وضع داره جوری میشه که از بابا کاری بر نمی یاد .... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین 🎤🎤سبک و صوت روضه 👇
. 💠 روضه و توسل بسیار جانسوز شب سوم محرم حضرتِ رقیه سلام الله علیها 🎤🎤 حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ یه بچه ای گم شده باشه ، اطرافش پدر مادرِ خودشو نبینه ، هر بزرگتری بهش میرسه ، اولین کلمه ای که بهش میگه ، میگه نترس عزیزم ... نترس ... ولی وقتی خیمه هایِ حسین رو آتش زدن اول شروع کردن بچه ها رو ترسوندن ... خیمه ها رو آتیش زدن که بترسونن ... جلویِ ِچشمِ بعضی بچه ها ، بعضی بچه ها رو به شهادت رسوندن که بچه هارو بترسونن ... بینِ پسر و دختر در ترسیدن خیلی تفاوت هست . اگر پسر بچه ای رو ترسوندن ، اشکال نداره ، نزارید هیچ دختر بچه ای بترسه .... حالا هی برو سرِ راهِ امام حسین ، بگو این دخترتو کجا داری میبری .... اگه امام حسین تونست به شما جواب بده ... چند تا بچه داری با خودت میبری حسین ... هرکی میرسید می گفت حسین این بچه ها رو کجا داری میبری ... امام حسین نمی تونست جواب بده ، به نظرم اگه امام حسین علیه السلام می خواست جواب بده یکی از جواب هایی که میداد می دونی چی بود ؟؟ ... حتما امام حسین علیه السلام می فرمود ، من نخوام این بچه هارو ببرم ، این بچه ها که از من جدا نمیشن ... شما اگه تونستی سکینه رو از من جدا کنید ... رقیۀ منو از من جدا کنید ... من جدایِ از اینکه پدرم ، جدایِ از اینکه امامم ، من حسینم .... ممکنه کسی آغوشِ حسین رو تجربه کرده باشه بعد فاصله بگیره از حسین ...؟؟؟ ممکنه کسی نوازشِ حسین رو تجربه کرده باشه از حسین فاصله بگیره ... ؟؟؟ من حسینم ... اینا بچه هایِ حسینن ، از حسین جدا نمیشن ... کدوم مادری میتونه بچۀ منو نگه داره ببگه بزار بابات بره ؟؟ ... گفته شد که بچه رو نترسونید ، دختر بچه رو خصوصاً نترسونید ... اونوقت دختر بچه بزرگترِ خودشو مظهرِ اقتدار میدونه ، میخوای یه بچه ای رو بکشی ، خودشو بزنی انقدر اثر نداره که بزرگترشُ بزنی .... پدرها اگه یه وقت پیشانیتون شکسته بود پیش دختر بچه نریدا ..... احساس میکنه تمامِ عالم سیاه شده ... وقتی سرِ پدرِ من بشکنه دیگه امنیت وجود نداره ... مظهرِ اقتدارِ منو زدن ، نقطۀ اتکاءِ منو زدن ... این بچه دِق میکنه ها ... بگو خودم مثلا یه طوری شده ، سرم زخم شده ..." یه وقت پیشانیت شکسته بود ، پیشِ دختر نری ... بگی کوچولویِ من پاتو دراز کن سرمُ میخوام بزار رو پات .... یه دفعه ای برمیگرده پیشونیتُ نگاه میکنه ، میگه بابا کی پیشونیتُ شکسته ... و همین گونه شد که رقیه دِق کرد ... همین سرِ باباشو رو پاهاش قراردادن که دِق کرد ... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین 🎤🎤سبک و صوت روضه 👇
1_19295462.mp3
1.05M
🎤🎤 حجت‌الاسلام پناهیان 🌺 #شب_سوم_محرم 🌺 روضه #حضرت_رقیه سلام_الله
. 💠 شب چهارم محرم 💠 روضه حر .... 🎤🎤 استاد پناهیان یک پیکی از دوستانِ حر نامه آورد برایِ حر ابن یزیدِ ریاحی ، تو اون نامه عبیدالله ملعون نوشته بود راه رو بر حسینُ ببند و بر حسین سخت بگیر . حر نامه رو دید و اومد پیشِ رفقایِ خودش برگشت به اون رفیقِ خودش که نامه رو آورده بود گفت بی چاره این چه نامه ای هست برا من آوردی ؟ خوش خبری آوردی ؟؟ ... گفت خو باید جلو امام حسین رو بگیری ، گفت باشه جلوش رو میگیرم ولی اینجا عبیدالله نوشته بر حسین سخت بگیر " من به حسین بی ادبی کنم ؟؟ تند خویی کنم ؟؟ من نمی تونم ... اومد با احترام به آقا گفت دیگه نمی تونید برید ، تصمیم گرفته خوب بشه ... حسین امامِ زمانِشِ ... اون معرفت نداره به امامِ زمانِش ، امامِ زمانِش که معرفت داره که ... گفت حرتصمیم گرفته با ادب رفتار کنه ، یه امتحانش کنیم ، خودمم کمکش می کنم ... صدا زد حر ، مادرِت به عزات بشینه این چه برخوردیه ... (ببینِ حر از کوره در میره یا نه ) حر ادبِش نجاتش داد ... اومد غضب کنه (ادب اینجا نجات میده) برگشت گفت یااباعبدالله ، چیکار کنم ، مادرت فاطمه ست ... من نامِ مادرت رو بر زبان هم جرات نمی کنم جاری کنم ... اباعبدالله الحسین چی فرمود ؟ علی القاعِده ها (تو دلش میدونی چی گفت ؟) صدا زد خدایا دیدی حر رو ... دیدی چه ادبی داره ... عادت کرده به مادرِ من احترام بزاره ... و اِلا اینجا جایِ هیجان بود ، باید یه چیزی می گفت ... اگه عادت نداشت الان اون هیجانِ غضب او رو بیچاره کرده بود ... جلویِ امام حسین رو گرفت ولی سخت نگرفت ... تندی نکرد ، درشتی نکرد ... تا حسین رسید به کربلا صدا زد اینجا چه سرزمینیه ؟ گفتن اینجا کربلاست ... گفت یکم از خاکِش رو بدید بو کنم ... گفتن آقا چرا ؟ فرمود من یه خاکی رو می شناسم ، رسول خدا وقتی من کودک بودم در آغوشش بودم اُمِ سلمه به من فرمود جبرییل امین صدا زد یا رسول الله این حسینِت رو دوست داری؟ رسول خدا فرمود بله دوست دارم ... رفت برگشت ، آیا حسینِتو دوست داری ؟ گفتن بله خیلی دوسش دارم ... آیا حسینتو دوست داری ؟ بارِ دیگه سوال کرد ... دوست دارم معلومه که دوسِش دارم ، خیلی دوسش دارم ... اصلاً دلبری میکرد اباعبدالله الحسین ، بعد صدا زد جبرییل خدا سلام میرساند می فرماید این حسینِتو می کُشن ... اونجا دیگه شیونی شد ... غوغایی شد ... انقدر رسولِ خدا اشک ریخت ... یه دفعه ای جبرییل امین صدا زد میخوای یه مقدار از تربتِ خاکِ مکانی که حسینِتو به شهادت می رسد رو بیاورم ؟ رسول خدا درخواست کرد ، بله بیاور ... جبرییل امین این خاک رو آورد رسول خدا می بوییدُ گریه می کرد ... ظاهراً این خاکُ همه بوییده بودن .. حسینم هم خودش بوییده بود ... خاک رو آوردن حسین بویید فرمود بله همین جا کربلاست ... عباسم ، اکبرم ، خیمه ها رو برقرار کنید .... ولی با چه احترامی میومدن دورِ خیمۀ مخدرات ... دورِ محملِ مخدرات ... محملِ حضرتِ زینب رو عنانِ ناقه رو اباالفضل العباس گرفته ... علی اکبر ، دستِ عمه اش زینب رو می گیره با چه احترامی این کاروان رو پیاده کردن ... امون از اون شبی که که این کاروان آوارۀ تو بیابان از یک نفر ازین مردهایِ مرد خبری نیست ..... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین 🎤🎤سبک و صوت روضه