.
#شهادت_حضرت_رقیه
خرابه و ماه
دوش گلگون سحری آمد و رفت
غرق در خون قمری آمد و رفت
تا کند سرکشی از دختر خود
کنج ویرانه سری آمد و رفت
کنج ویرانه سری غرق به خون
نزد خونین جگری آمد و رفت
از غم روی پدر ناله کُنان
دختر نوحه گری آمد و رفت
با سر آمده بر روی طبق
به جگرها شرری آمد و رفت
ما سفر کرده ی داغیم خدا
پیش ما همسفری آمد و رفت
ما که دل سوخته بودیم و خموش
آتش شعله وری آمد و رفت
سوی این لانه ی گردیده خراب
مرغ بی بال و پری آمد و رفت
تا غریبانه نمیرد ز فراق
نزد دختر پدری آمد و رفت
به تماشای جگر سوختگان
باز هم چشم تری آمد و رفت
لیلة القدر من امشب اینجاست
در همین جا که سری آمد و رفت
ماند در قلب حرم داغ دگر
تا که خونین گهری آمد و رفت
«یاسر» از داغ دلم با خبر است
غصه ها را خبری آمد و رفت
**
محمود تاری «یاسر»
#شب_سوم_محرم #پنجم_صفر
.
.
.
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه
شعر شهادت حضرت رقیه - (نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد)
نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد
خسته می شد بلند می شد،زخمای پارو می شمرد
یكی دو تا و هفتا زخم،دستی رو پاهاش می كشید
زخمای پا تموم می شد،زخمای دستاشو می دید
به ماه آسمون می گفت،شمع شبستون منی
یاده عمو بخیر كه تو،مثل عمو جون منی
راستی تو از تو آسمون،ببین بابای من كجاست
هش بگو كه دخترت ساكن تو خرابه هاست
بهش بگو دختری كه شونه به موهاش می زدی
جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی
من را ببخش اگر كه لكنت زبان گرفتم
آخر شكسته دستی دندان شیری ام را
مداح:حاج محمود کریمی
#پنجم_صفر
🔊 سبک 👇👇👇
.
#شهادت_حضرت_رقیه
#زمزمه
خوش اومدی تو از سفر بابا
تورو خدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی
دیگه تمومه گریه و زاری
تمومه این شبای بیداری
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی
نذار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مردم
به خاطر تو طاقت آوردم
بابا بابایی
بیابونا نمیره از یادم
تو راه کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
رو نیزه بودی
سه سالتو چقدر دادن آزار
گوشای خونیمو دیدی انگار
بذار بگم چی شد توی بازار
رو نیزه بودی
مارو بهم دیگه نشون میدن
به زور النگوهامو دزدیدن
بابا نامحرما منو دیدن
سید مجید بنی فاطمه
#سبک_خوشابحال_نوکرات_ارباب
#شب_سوم_محرم
#سبک_خوشابحال_زائرات_ارباب
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
👇
.
#زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
سبک: دوس دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی
▪▪ """ """▪▪ """ """▪▪
خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومدی کنار من
دستا تو کشیدی رو / چشمای غصه دار من
دیده بودی توی خواب /چقد پریشونت بودم
روز و شب توی همین/ خرابه گریونت بودم
قلب بی تاب منو / دیدی و با سَر اومدی
مث خورشید، میوونِ /ستاره ها در اومدی
بابا جون خوش اومدی / به کنج ویرانهء ما
روشن از نور تو شد / گوشهء غمخانهء ما
سر به رویِ دامنم / بذار که خیلی خسته ای
این همه راه اومدی /پلکی رو هم نبسته ای
بابا جون به صورتِ / زخمی و گلگونت سلام
به لبِ بریده و / شکسته دندونت سلام
بابا جون به ما میگن/خارجی ، یعنی چی بابا؟
دخترای شامی هم / به ما یتیم میگن چرا؟
بابا جون بِهِم بگو /، «مَنِ الّذی اَیتَمَنی »؟یا به دخترای شامی / بگو بابای منی
بابا جون یادش بخیر/ همیشه رو دوشت بودم
بابا جون یادش بخیر / زینت آغوشت بودم
می کشیدی دستا تو / همیشه رویِ سرِ من
حالا نیست دستای تو / پاک کنه اشک تر من
چی شده دستای تو / میگن بریده ساربان
لب و دندونت رو هم /شکسته چوب خیزران
دوس دارم همین سرت /تا صبح کنارم بمونه
قصه ی کرب و بلا رو / برام از سر بخونه
دوس دارم بِهِم بگی / علی اکبرم کجاست
یا که شش ماهه گلم / علی اصغرم کجاست
یابگی عمو چرا /رفت و سری به ما نزد
وقت غارتِ حرم / سری به خیمه ها نزد
بابا جون یادم میاد / وقت خداحافظی مون
با چه حالی دستامو / سپردی دست عمه جون
از همون لحظه دیگه / عمه برام سپر شده
بس که تازیونه ها / خورده شکسته پر شده
دیگه بسّه بابا جون /که خیلی زحمتش دادم
با خودت ببر منو / چون دیگه از پا افتادم
بابا جون عمه میگه / شدم شبیه مادرت
توی این سه سالگی / خمیده قَدّ دخترت
اومدی توو دل شب / تا دلم آروم بگیره
می دونی بدون تو / دلم از این دنیا سیره
به دلم برات شده /جدایی مون تموم میشه
دل من فقط ، بدون/ کنار تو آروم میشه
ای خدا مثل رقیه / هیشکی بی بابا نشه
تویِ قلب کوچکش / داغ یتیمی جا نشه
""" """▪▪ """ """▪▪ """ """▪▪ """ """
✏رقیه سعیدی (کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۱۷
👇
روضه رقیه.س.اول صفر.شریفی.m4a
7.27M
خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومدی کنارمن...
#نوحه_زمزمه
.
#امام_زمان عج
فراق تا به کی آقا؟ بگو چه چاره کنم؟
بگو چگونه بدون شما گذاره کنم؟
کدام جمعه می آیی بگو بدانم تا
چقدر صبحدم جمعه استخاره کنم؟
طریق گریه ام آقا ز ضجه هم که گذشت
دگر چه چاره کنم؟جامه پاره پاره کنم؟
برای دیدنت آقا فقط لبی تر کن
هزار باره بمیرم ، هزار باره کنم
که چشم های من آقا فقط برای شماست
رخ شما که نبینم ، چه را نظاره کنم؟
زبان شعر من الکن که وصفتان گویم
شما شبیه نداری ، چه استعاره کنم؟
عزیز فاطمه راهی نشان بده ، سخنی
فراق تا به کی آقا؟ بگو چه چاره کنم ؟
#محمد_جواد_حیدری ✍
#کوچکترین_جمله_بـرای_بـزرگترین_دعـا
#اللهـم_عـجل_لولیـک_الفـرج
.
YEKNET.IR - shoor 1 - 5 safar 1398 - hamid alimi.mp3
8.72M
🌴عجب روز تلخی
🌴عجب شام تاری
🎤 #حمید_علیمی
⏯ #شور
🔳 #شهادت_حضرت_رقیه(س)
عجب روز تلخی
عجب شام تاری
من و کوچه بازار
عجب روزگاری
چقدر تو شهر سر و صداست
نگاه شام چه بی حیاست
یکی بگه بابام کجاست
بابا بابا ...
عجب ماجرایی
عجب امتحانی
عجب ضرب دستس
عجب خیزرانی
شکسته شد تو طشت یه سر
دوباره حرمت پدر
خدای من منو ببر
بابا بابا ...
عجب سر گذشتی
عجب نی سواری
سر تو شکسته
عجب نیزه داری
بابا بگو چی بود چی شد
سر عمو چی بود چی شد
رگ گلو چی بود چی شد
بابا بابا ...
گر دختر او پیش پدر ناز کند
گره ی کرب و بلای همه را باز کند
انا مدیون الرقیه
همه ی دغدغه ام این شده روز و شب ها
اربعین پای پیاده نجف و کرب و بلا
حسین...
آجرکاللهیاصاحبالزمان ..•
.
#حضرت_رقیه - شعر احساسی
#زمزمه
چهار پاره- محاوره و شکسته
سلام چراغ سحر رقیه
خوش اومدی تاج سر رقیه
کجا بودی چرا منو نبُردی
خسته شده همسفر رقیه
یادت میاد اون موقع ها مدینه
میگفتی دخترم پیشم بشینه
حالا نشستم گوشه ی خرابه
الهی چشمت روز بد نبینه
هر موقع از چیزی گلایه داشتم
سر روی شونه ی عمو میذاشم
مدینه روزگار خوبی داشتیم
یادش بخیر عجب عمویی داشتم
بعدِ تو دست بچهها رو بستن
غَما یه جا توی دلم نشستن
گلایه هام زیاده یکیش اینه
ببین زدن دندونمو شکستن
راستی دیدی همه تنم کبوده
یکی بگه گناه من چی بوده
این همه غم دیدم ولی بعضیا
میگن رقیه کربلا نبوده
یه چیز بگو آروم بشه رقیه
تویی جواب خواهش رقیه
راه که میرم دَس به دیوار میگیرم
دیگه نمیبینه چِشِ رقیه
درمونِ هر چی غم دارم بابامه
بابام همونیه که من میخوامه
دیشب تو خواب گفتی «میای پیش من؟
خودت میدونی که من از خدامه
نبودی و همه تنم میلرزید
یکی اومد گوشواره هامو دزدید
هر دفه با غم تو گریه کردم
دختر حرمله بهم میخندید
تشنه بودم رو خاکا آب میریختن
آتیش روی سرِ رباب میریختن
خودم دیدم تو طشت زَر که بودی
روی لبای تو شراب میریختن
مگه ازم خبر نداشتی بابا
چرا منو تنها گذاشتی بابا
حالا که اومدی منو بغل کن
یه وقت نگن دوسم نداشتی بابا
دوریت به زخم جیگرم نمک بود
تفریح زجر و حرمله کتک بود
یه خورده آب واست کنار گذاشتم
خودم دیدم لبات ترک ترک بود
زهرا اومد بالا سرم نبودی
میگفت میای پیش خودم به زودی
با ضرب حرمله پریدم از خواب
بهم میخندیدن یه مشت یهودی
اینو بگم خیلی به هم میریزی
شام نگو چه آدمای هیزی
تو رفتی و حُرمَتمو شکستن
منو میخواستن ببرن کنیزی
خیلی دلم تنگ شده بود برا تو
انگار یه عمره نشنیدم صداتو
کاشکی میشد بازم صدام میکردی
فدات بشم کی بریده رگاتو
سرِ بریده نبینم گریونی
امشبو پیش دخترت مهونی
خودم هوای دندوناتو دارم
میشه یه کم قرآن برام بخونی؟
فِکرِ سَرَم «یه روز بابام میاد» بود
البته با «اگر خدا بخواد» بود
منم ببر،، دنیا که جای من نیست
دنیا همین سه سالِشَم زیاد بود
#محمد_آسلیمی اراک✍
.