#مصائب_کوفه
#یا_زینب_کبری_س
منزل به منزل می روم با غصه هایم
از روی نیزه با سرت داری هوایم
درکوفه قرآن بهر زینب خوانده ای تو
با خواندنت کم کرده ای سوز عزایم
سخت است جانا بی تو بر من زندگانی
دلخون ترین مخلوق عالم زین قضایم
جانم فدای پیکرت که مانده بر خاک
دفن تن تو روز وشب باشد دعایم
این نانجیبان حرمت ما را شکستند
کردند با درد اسارت آشنایم
ما در عزا ودشمنت بر ما بخندد
با هر نگاهی بر سر تو در نوایم
مقصد برای کاروان شام است، ای وای
دلشوره دارم عازم شام بلایم
پایان بیابد هم غریبی، هم اسارت
تا آخر عمرم به هجرت مبتلایم
شعر :اسماعیل تقوایی
#مصائب_کوفه
#دروازه_کوفه
پشتِ دروازه رسیدم حالتم تغییر کرد
کوفه بود و بی وفایی،غربتم تغییر کرد
روزگاری ..بینِ کوفه آبرویی داشتم..
از نگاهِ مردمانش..عزّتم تغییر کرد
خطبه ای خواندم فصیح و با صلابت چون علی
لحنِ من انگار که در صحبتم تغییر کرد
زیر و رو کردم تمامِ قلب ها را با سخن
این چنین شد که تمامِ هیبتم تغییر کرد
ناگهان خولی سرِ پاک حسین بر نیزه زد
چوبه ی محمل زدم سر،صورتم تغییر کرد
می زدم از دل نوا..آخر هلالِ یک شبه
یک دو روزی می شود که عادتم تغییر کرد
آیه ای قرآن بخوان تا که جلا گیرد دلم
در غیابِ تو ..ولیکن همّتم تغییر کرد
تا نَفَس دارم حمایت می کنم از مکتبت
کاش می دیدی چگونه شوکتم تغییر کرد
#محسن_راحت_حق
#مصائب_حضرت_زینب_س
#اسارت
نسبت به قبل بس که تو تغییر کردهای
بالای نیزه دیده به تو دوختم حسین
یک روح در دو تن همهاش نقل ما دوتاست
تو در تنور رفتی و من سوختم حسین
من زینبم که طاقت کوچکترین خراش
بر روی مصحف بدنت را نداشتم
با دیدنت به نیزه کنار آمدم ولی
دیگر توقع زدنت را نداشتم
جانا ز روی نیزهی اعدا نگاه کن
مانند تو عزیز دلم دلشکستهام
گر تو سرت به سنگ حرامی شکستهای
من هم سرم به چوبهی محمل شکستهام
بر روی نیزه آمدهای پا به پای من
گاهی عقب میافتی و گاهی جلوتری
دشمن خیال کرده که من بیکسم حسین
بر روی نیزه هم تو مرا سایهی سری
میخواستم ببوسمت اما دلم شکست
وقتی که دیدمت پُرِ خاکستر تنور
مبهوت ماندهام من و اما سهسالهات
لحظه به لحظه بوسه به تو میدهد زدور
گر چه جریحهدار شد اینجا غرور من
اما به خاطر تو خودم را نباختم
در کوفه بیشتر دل من سوخت چون که من
یک در میان اهالی آن را شناختم
مهدی مقیمی
#مصائب_حضرت_زینب_س
#اسارت
همه جا را سراب میبینم
خانه ام را خراب میبینم
مدتی بعد از آن که رفتی تو
روی دستم طناب میبینم
من بدون تو مرده ام برگرد
خواب بزم شراب میبینم
تشنه جان دادی و نخوردی آب
دادنش را ثواب میبینم
چقد از روی نیزه می افتی
تو بگو من به خواب میبینم
شمر و خولی نگاه بد کردند
دلهره در رباب میبینم
باورم نیست رفتی و ماندم
بخدا که عذاب میبینم
منو دروازه ها و نامحرم
منمو اشک دائم و نم نم
معجری پاره گشته و درهم
قامتی از غم فراقت کم دارم
منم و کوچه های تو در تو
منم و خون تازه ابرو
منم و آتش گرفتن گیسو
منم و نامحرمان رو در رو
منم و کوچه یهودی ها
صورتی مملو از کبودی ها
منم و کودکان جا مانده
خیمه و معجری جامانده
منم و ازدحام و نامحرم
دلهره میچکد از احوالم
محمد حبیب زاده
#حضرت_رقیه
#شب_هفتم_امام_حسین_ع
هفت روز است بی تو گریانم
هفت روز است که پریشانم
هفت روز است که پدر جانم
بی تو آواره بیابانم
خوب شد رفتی و ندیدی که
دخترت بین کوچه ها گم بود
خوب شد رفتی و ندیدی که
عمه این هفته بین مردم بود
هفته نه هفت سال بی پدری
هفته نه هفت سال خونجگری
هفته ای که هزار سال گذشت
بین بازار ها به دربه دری
هفت شب بوسه ام ندادی تو
تن به سم ستور دادی تو
ای سر غرق خون لب پر خون
چقدر از سرم زیادی تو
امیر فرخنده
#شب_هفتم_امام_حسین_ع
#هفت_روز_گذشت
سینه های غم داران همچو شمع سوزان است
خون شده دل یاران هفتم شهیدان است
اشک لاله ها رنگین قلب لاله ها خونین
رأس لاله های دین روی نیزه تابان است
مانده داغ و غم صدها بی نشانه مرقدها
بعد کوفه مقصدها سوی شام ویران است
شد به صبح صادق ها هفتم شقایق ها
خون ز داغ عاشق ها قلب هر بیابان است
حنجری فغان دیده قامتی کمان دیده
گلشنی خزان دیده در حصار زندان است
مثل دیده ی گردون سینه ای ز غم گلگون
چشم زینب محزون غرق موج و توفان است
رفته دیر راهب سر چون شقایقی پرپر
دختری ز غم مضطر خواهری پریشان است
یاس سرخ جاویدی عطر باغ امیدی
رأس پاک خورشیدی در تنور مهمان است
تازیانه ی دشمن خورده دائما" بر تن
این که می کند شیون دختر است و گریان است
زورقی به دریا نیست رد پا به صحرا نیست
سیلی اش تسلا نیست دختری که نالان است
زینب است و جان او روی نی نشان او
جاری از لبان او آیه های قرآن است
گل خزان به باغ او اشک غم چراغ او
هر سری ز داغ او بی سر است و سامان است
دیده شعله افروزش شد دلم غم آموزش
از غم جگر سوزش سینه آتشستان است
در طریق عشق و غم روی لاله ها شبنم
در غباری از ماتم گرد غم به دامان است
جان عاشقان بر لب روز آسمان شد شب
«یاسر» از غم زینب غرق آه و افغان است
**
محمود تاری «یاسر»
#شب_هفتم_امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
دیدگانم گریه کرده هفت روز
داغ تو با من چه کرده هفت روز !
هفت روزِ آه تاثیریّ من
ترجمانی گشته از پیریّ من
از تبسم غنچه ی لب بسته شد
تا تو رفتی دست زینب بسته شد
بوده ایم دلبند هم دو سینه سوز
من جدا از تو ، تو از من ، هفت روز !
نه ، جدایی کی روا باشد چنین ؟
تو به نیزه خواهرت محمل نشین
هفت روزِ هر چه آمد بر سرم
ای فدای تو عزیزم ، دلبرم
هفت روزِ بی تو پرپر میزنم
گاهی از محمل به تو سر میزنم
نیست آیا مِهر دیرین با مَنت
هفت روزِ پیش چشمم کُشتنت !!
هفت روزِ در کجایی ذات نور ؟
روی نیزه ! بر طبق یا در تنور ؟
هفت روزی شد به گردون پر زدی
با سرت بر عرش داور سر زدی
هفت روزِ بوریا بر پیکری
بی عبا عمامه ، بی انگشتری
آسمان با ابر خونین هفت روز
کربلا را کرده آذین هفت روز
هفت روزِ خاک را دادی بها
کربلا با تو شده کرب و بلا
#محسن_غلامحسینی
#دشتی
#شب_هفتم_امام_حسین_ع
فدای چشم چون دریای زینب
بمیرم واسه ی غمهای زینب
شب هفتم سر قبر حسینش
چقدر خالیه امشب جای زینب
شب هفتم شده زینب کجایی
سر قبر حسین خود بیایی
شب هفتم کنار قبر سقا
بگو ام البنین داد از جدایی
یه گوشه زار و تنهایی رقیه
گرفته ذکر بابایی رقیه
به یاد اصغر شیرین زبونش
داره میخونه لالایی رقیه
بگو پس نور چشمای ترت کو
بگو شبه پیمبر اکبرت کو
نه حر موند و نه عبدالله و قاسم
ابالفضل ،ساقی آب آورت کو
شب هفتم شد و قلبم کبابه
همه دنیا به چشم ما سرابه
امون از داغ طفل شیرخواره
که حالش از همه بدتر ربابه
میسوزونه غمت از ما پر وبال
چه سخته همسفر با قوم دجال
تو بیداری که پیش شمر و زجرم
تو خوابم میرم هرشب بین گودال
شب هفتم گرفتم روضه ی سر
امان از ناله ی پر سوز خواهر
اسیر شمر بودم من اگر که
نبودم مجلس ختمت برادر
بنال ای دل از این غم بی شماره
ندارد اسمانم یک ستاره
شب هفتم شده شیون کن ای دل
به یاد آن گلوی پاره پاره
حسین کریمی نیا
.
#سینه_زنی
#هفتم_امام_حسین
#شب_هفتم_امام_حسین
شب هفت حسین عزیز زهرا بود 2
از غمش خونجگر هر دل شیدا بود
آمده از جنان
مادرش با فغان
🏴مظلوم حسین من
🏴ای نور عین من
شب درد و غم و سوز و اشک و عزاست
سر شه کوفه و پیکر او کربلاست
می کنیم زمزمه
ای گل فاطمه
🏴مظلوم حسین من
🏴ای نور عین من
یا حسین یا حسین این شعارت بود
مرگ در راه حق افتخارت بود
شب درد و غم است
دل پر از ماتم است
🏴مظلوم حسین من
🏴ای نور عین من
همچو شمعی ز داغ تو بسوزم حسین
چشم امید خود سویت بدوزم حسین
تو شهید منی
تو امید منی
🏴مظلوم حسین من
🏴ای نور عین من
امشب از دل دعا بجان زینب کنیم
گریه بر غصه ی نهان زینب کنیم
دیده پر اشک و خون
غمش از حد فزون
🏴مظلوم حسین من
🏴ای نور عین من
(محمد مبشری)✍
🏴#هفتم_امام_حسین
🏴 #سبک_زیر_بار_ستم_نمیکنم_زندگی
#هفده_محرم
.
.
#نوحه_سنتی
#شب_هفتم_امام_حسین
#سبک_همه_جا_کربلاست
از سماواتیان ، میرسد این پیام
تشنه لب کشته شد سبط خیرالانام
این ندا میرسد شب هفت امام
یابن الزهرا حسین السلام السلام
یاحسین یاحسین
شب هفت امام بر سر و سینه زن
بهر خون خدا آن شه بی کفن
اوفتـاده به خاک لاله و یاسمن
از زمین و زمان میرسد این پیام
یابن الزهرا حسین السلام السلام
یاحسین یاحسین
شب هفت امام آید این زمزمه
ساقی افتاده است تشنه درعلقمه
میرسد از جنان حضرت فاطمه
با دل پر ز خون برلبش این پیام
یابن الزهرا حسین السلام السلام
یاحسین یاحسین
ای خدا حاجت ما همه کن روا
باهمین اشک و آه با همین نوحه ها
اربعین اربعین دست جمع کربلا
بر لب ما بود روز و شب این کلام
یابن الزهرا حسین، السلام السلام
یاحسین یاحسین
✍#یوسف حق پرست
.👇