eitaa logo
امام حسین ع
19.4هزار دنبال‌کننده
401 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. می خوانم از مقتل این روضه ها گر بازتر گردد خطر دارد سخت است و می خوانم اینک تمام خیمه، قلبی شعله ور دارد یک مرد می باید این روضه های داغ را از خاک بردارد از اوّل این راه انگشترت را ساربان زیر نظر دارد گرمای این صحرا خیلی برای طفل شش ماهه ضرر دارد ⬛ ذکر مصیبت شد دارد لهوفت ناله ها سر می دهد، من هم آنجا که می گویند افتاد روی خاک، عباس تو با پرچم آنجا که می‌گویند در علقمه شد قدت از بار مصیبت خم آنجا که می‌گویند مرگا به من، باید بمیرم پای این ماتم مرگا به من وقتی هی زینب تو معجرش را می‌کند محکم ⬛ حتما خبرهایی ست اینجای مقتل ها زبان شعر هم لال است ای ذوالجناح آرام! باید بگویی خونِ که بر روی این یال است حتماً خبرهایی ست زینب میان خیمه خیلی ناخوش احوال است بیرون زد از خیمه اینجای روضه شمر دیگر بین گودال است دردش مرا هم کشت آنکس که انگشتر ربوده فکر خلخال است دارد خبر را اسب با نعل خونی می‌برد کوفه…چه خوشحال است! ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداح: دستگاه: حسینم وا حسین ای گفت و شنودم زیارت نامه ام جسم کبودم چه در زندان چه در ویرانه شام دعا می خواندم و یاد تو بودم سفر کردم به دنبال سر تو سپر بودم برای دختر تو چهل منزل کتک خوردم برادر به جرم اینکه بودم خواهر تو ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/82678 .
. تضمین شعر مجید تال مرهم به جز حسین، به قلب شکسته نیست قاریّ نیزه، حنجرش انگارخسته نیست این رشته غمش سرِ مویی گسسته نیست (زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست با دست بسته هست ولی دست بسته نیست) چشمان او دو شاهد گودال راز بود قد کمان، حدیثِ رکوع نماز بود بی چاره مانده بود ولی چاره ساز بود (هرچند سربه زیر ولی سرفراز بود زینب قیام کرد چون از پا نشسته نیست) این بانویی که عالم و آدم فقیر اوست شیر خدا نهفته به سِرّ ضمیر اوست دست قضا و پای قدر، ناگزیر اوست (زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست) بر نیزه، راست قامت او سنگ می خورد آیینه دار عزت او سنگ می خورد بر سایه ی قداست او سنگ می خورد (حتی اگر به صورت او سنگ می خورد هیهات، بند معجرش از هم گسسته نیست) ✍ .
. بوی سيبِ حرم از سمتِ سحر می‌آيد قطعِ اين فاصله از دستِ تو برمی‌آيد   روز و شب كارِ شما گريه شده می‌دانم باز از دامنتان بویِ جگر می‌آيد كاشكی قدر بدانيم جوانی‌ها را زود بر شاخه در اين فصل ثمر می‌آيد تا نشستيم در اين حلقه سرِ مجلسمان مادرت دست‌شكسته به كمر می‌آيد روزها سايه نشينِ قدمش خورشيد است هركه در سايه‌ی اين بيرق اگر می‌آيد می‌رسد جمعه‌ای و پيشِ تو دَم می‌گيريم عاقبت غُربتِ اين جمع به‌سر می‌آيد تاكه آبی بزند بر لبِ لب‌تشنه‌ی ما مادرِ سينه‌زنان زود زِ در می‌آيد كفنم پيرهنِ مشكیِ من كاش شود رنگِ مشكی به كفن هم چقدر می‌آيد علتِ اولِ دیوانگیِ ماست حسین باز از مستیِ ديوانه خبر می‌آيد حسن لطفی✍ .
. زهرا کنیزی با جلالت داشت شهزاده ای بود و اصالت داشت او دیده جنت را به چشم خود در جنّت مولا اقامت داشت شد انتخاب حضرت حق چون در خانه ی حیدر رسالت داشت او را پیمبر برگزیده است شد خادمه چون که لیاقت داشت با کیمیایش، خاک را زر کرد با علم زهرایی کرامت داشت حیدر اگر (بٰارِکْ لَنٰا)خواندش حق داشته بس که نجابت داشت با آیه ی قرآن سخن میگفت این خود ز فضل او حکایت داشت تا آخرین دم، پای عشقش ماند با جان و دل عشق ولایت داشت او ماجرای کوچه را دیده از دشمن حیدر برائت داشت تا کربلا همراه زینب رفت از بس به اربابش ارادت داشت هر داغ ِ روی داغ را دیده او یک دل ِخون از جسارت داشت از ردّ خنجر بر روی حنجر او غصّه های بی نهایت داشت عصر دهم دنبال شیری رفت از نعل ده مرکب شکایت داشت دق کرده بعد از کربلا او هم چون روضه ها از عصرغارت داشت مانند کلّ فاطمه ها او بر پیکرش خیلی جراحت داشت دستش شکست از ضربه ی دشمن اینگونه بازهرا شباهت داشت😭 او دیده در بازار، زینب را زینب؛ بمیرم! صبر و طاقت داشت یک زینب و صدها بلا، ای وای ای کاش یک دم استراحت داشت رفته میان شامیان مست هر کس به لب، سبّ و اهانت داشت بزم یزید ِبددهن رفته آن بی حیا خیلی قساوت داشت زد خیزران، روی لب قاری وقتی به لب قرآن، تلاوت داشت شیعه بگو :( عجّل فرج) دایم ذکری که زینب در اسارت داشت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) خادمه . حضرت فضه علیهاالسلام فضه نُوبیّه، کنیز حضرت زهرا علیهاالسلام است که پیامبر صلوات الله علیه و آله او را به این نام خواند. فضه، اصالتاً از اهالی نوبیه بود. نوبیه شهری است در جنوب سودان یا جنوب مصر و شرق نیل. طبق بعضی از روایات او دختر یکی از پادشاهان هند بود که در یکی از جنگ‌ها به اسارت درآمد و به عنوان کنیز به حبشه فرستاده شد.    پس از نزول آیه «فقل لهم قولا میسورا»، پیامبر صلوات الله علیه و آله وی را به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام فرستاد و او را فضه نامید. حضرت فاطمه علیهاالسلام کارهای خانه را بین خود و فضه تقسیم کرد؛ یک روز خود و یک روز فضه کارها را انجام می‌داد او در ماجرای بیماری حسنین، که حضرت علی و فاطمه علیهم السلام نذر کردند در صورت بهبودی آنان سه روز روزه بگیرند، با آنان همراه شد و چنین نذری کرد. آیات ۷ و ۸ سوره انسان درباره این ماجرا نازل شده است. فضه حدود بیست سال با آیات قرآن حرف می‌زد و به دیگران پاسخ می‌داد. او در روایتی طولانی، حالات حضرت زهرا را از زمان شهادت پیامبر تا شهادت فاطمه علیهماالسلام بیان می‌کند. از بس فضه حیا و نجابت داشت حضرت علی علیه السلام در مورد وی می‌گوید: «اللهم بارک لنا فی فضّتنا» او علم کیمیا می‌دانست و این علم را حضرت زهرا علیهاالسلام به وی تعلیم کرده بود.پیامبر هم دعا برای مشکلات و همچنین اذکاری را به وی تعلیم کرده بود. خلیفه دوم به مقابل علمی فضه اعتراف کرده است. فضه نوبیه در کربلا حضور داشته است.داستان شیر و فضه بنا بر حضور وی در کربلا نگاشته شده است: ادریس بن عبدالله اودی می‌گوید: چون امام حسین علیه السلام شهید شد و لشکر عمر بن سعد خواستند اسب بر بدن امام بتازند، فضه به حضرت زینب علیهاالسلام گفت:‌ای بانوی من! روزی کشتی «سفینه» در دریا شکست و او به جزیره ای افتاد و در آنجا شیری دید. او خطاب به شیر گفت:‌ای ابا الحارث، من غلام رسول خدایم! پس آن شیر غرغرکنان پیشاپیش او رفت تا او را به راه رساند. هم اکنون آن شیر در جایی زانو زده است، بگذار من بروم و به او آگاهی دهم که این مردم فردا چه خواهند کرد. فضه نزد آن شیر رفت و گفت:‌ای ابا الحارث، آن شیر سر بلند کرد و فضه به او گفت: میدانی فردا میخواهند با امام حسین علیه السلام چه کنند، می‌خواهند اسب بر پشتش بتازند. شیر آمد و دو دست خود را روی پیکر امام نهاد، لشکر جلو آمده و شیر را دیدند، عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنه است، مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند. مقبره‌ای منسوب به فضه در دمشق در قبرستان باب الصغیر موجود است. قبر وی کمی بالاتر از مرقد منسوب عبدالله بن جعفر بن ابی طالب و در انتهای غربی قبرستان قرار دارد. حجره و مرقد او گنبدی کوچک به رنگ سبز داشته و دیواره‌های آن از سنگ سیاه است.
. 🔰 ▪️ چندبیتی در شرح بی‌قراری‌های قمر بنی‌هاشم علیه السلام گفتم به دست خویش که من لشکرم، بمان امید خیمه، دلخوشی خواهرم، بمان پیکار بود و رفت ز پیکر، تو مانده‌ای ای آب! آبروی منی، در بَرَم بمان از آبروی خویش گذشتم، ولی ولی اطفال تشنه‌اند و من آب‌آورم، بمان زان‌رو که باورم کند آن یار، لااقل قدری به خاک دور و برم از کَرَم بمان ای نوردیده! دوست قدم‌رنجه کرده است آخر دمی به دیدۀ از خون ترم بمان گشتم من از خجالت او آب چون که گفت: این آب‌ها فدای سرت، دلبرم بمان ... با آستین ز دیده گرفت اشک و ناله زد: جانم فدات ای پسر مادرم، بمان ... 🗓 ۱۴۳۵ قمری 🏷
🔰 سروش عشق شب رخ نمود و دیده‌ام از خود عبور کرد بر هم نشست و خاطره‌ها را مرور کرد از سنگ‌فرش سینه عطش شعله می‌کشید آری خیال دوست به قلبم خطور کرد تصویر خنده‌ای که امید آفریده بود در انحنای قطرۀ اشکی ظهور کرد موسیقی تپیدن دل با طنین اشک کار هزار پرده ز شور نشور کرد ناگه در آن میانه سروشی ز شهر عشق چون کیمیا سفال دلم را بلور کرد می‌گفت: «جسم روح‌فزای حسین را میل حبیب همدم سم ستور کرد تعلیم مرغ عشق، سلیمان پاک را دانا به رمز و راز نوای طیور کرد بی‌شک اشارتی به خرابات دلبر است یادی که حق ز جنت و حور و قصور کرد» الهام‌واره بود و هبوطش به کام دل شهدی ز هم‌نشینی شور و شعور کرد دل را چو با حقیقت وصل آشنا نمود بیگانه از تفاوت غیب و حضور کرد 🗓 محرم ۱۴۳۰ 🏷 ✍ .
. فردا که می‌فهمم بهایِ اشک من چیست افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم ........ یا اباعبدالله علیه السلام بار گناه برکت چشم‌مرا گرفت شرمنده در مصیبت تو کم‌گریستم ... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . شریفه بنت مجتبا / حبیبه ی آل حسن تویی به درد ما دوا / طبیبه ی آل حسن اگه امام حسن حرم نداره اما تو داری گنبد و مناره هرکی مریض داره جای مدینه مریضشو تو حرمت میاره مولاتی یا بنت الحسن شریفه ....... مریض لاعلاجمو / علاج من تو کربلاس با یک امیدی اومدم/ برات من دست شماس میام میون روضتون میشینم تو مجلس تو میزنم به سینم اگر عنایتی کنی تو بی بی دوباره من زائر اربعینم ....... فدای قلب خسته و / فدای اشک و ناله هات دیدی که رفت رو نیزه ها/ سر همه برادرات وقتی که خیمه ها می رفت به غارت تو هم شنیدی طعنه و جسارت تو رو مثه رقیه و سکینه با دست بسته بردنت اسارت ....... تو رو تو صحرا کشیدن / با پای پر از آبله جون تو هم به لب رسید / از خنده های حرمله تو قتلگاه تو دیدی ازدحامو دیدی رو نیزه ها سر امامو از قافله جاموندی و نبودی تا ببینی مصیبتای شامو ✍ ..................... 🏴اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة🏴 ۲۱ تا ۲۳ محرم ایام شهادت سیده شریفه دختر امام حسن مجتبی علیماسلام است بانوی جلیل القدری که همراه اسرای کربلا بعد از واقعه عاشورا از کربلا به کوفه آورده شد و در مسیر کوفه به شام، در نزدیکی شهر حلّه در فاصله 30 کیلومتری از کربلا، از شدّت مصائب و سختی هایی که دیدند، از ادامه سفر با اسرا بازماند و به شهادت رسید و بدن مطهرشان در همانجا دفن شد در عراق به سبب کثرت معجزاتی که از سیده شریفه سلام الله علیها صادر شده است ایشان را طبیبه اهلبیت میخوانند .👇
. ای کعبه امید من بی بی شریفه مولاتی یا بنت الحسن بی بی شریفه پناه هر مریض و ؛ درمانده از قدیمه این پدر کریم و ؛ این دخترِ کریمه یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ....... هیچ کسی ناامید از این در نگشته از این حرم با دست خالی بر نگشته چشم امیدِ عالم ؛ بر درِ این حریمه پدر کریم که باشه ؛ دختر میشه کریمه یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ..... هر کی میاد تو حرمت دل بیقراره دختر حرم داره پدر حرم نداره از ما فقط گدایی ؛ از تو کرم می آید بوی حسن همیشه ؛ از این حرم می آید یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ...... تو دیده ای دامادی قاسم عزا شد برادرت پامال سمّ اسبها شد تو دیده ای عمویت ؛ در بین دشمن افتاد تو دیده ای که دست ؛ عبدالله از تن افتاد یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ....... با عمه های خود شدی مهمان کوفه خوابیدی  با رقیه در زندان کوفه آزار کوفه دیدی ؛ آزار شام را نه بازار کوفه دیدی ؛ بازار شام را نه یا حضرت شریفه ؛ یا حضرت شریفه ✍ .👇
. تو دنیا هرجا گره میفته تو کار من از ته دل همش میگم دائما سیدتی شریفه بنت الحسن درداتو جایی نبر به هرکسی رو نزن باید توسل کنی به حضرتِ سیدتی شریفه بنت الحسن حضرت کریمه یار بی کسیمه باب حاجتامون از همون قدیمه نوه ی زهرا ، طبیب آل الله اونایی که دکترا جوابشون کردن هرجایی برن ولی برا شفا باید توی صحن حضرت شریفه برگردن سیدتی بنت الحسن ..... تو غمها به هیچ طبیبی نداری احتیاج شفای هر مریضی لاعلاج فقط بگو شریفه بنت الحسن هرجا که از غم و غصه جون به لبهات رسید تو اوج سختی ها نشو ناامید فقط بگو شریفه بنت الحسن بانوی کرامت باب استجابت میگه یا شریفه هرکی داره حاجت نوه ی مولا ، ملیکه الدنیا شبیه امام مجتبی کرم داره کاش بشه توی مدینه ببینیم یک روز که حسن شبیه دخترش حرم داره سیدتی بنت الحسن ✍ .👇
. امید قلب زار من بی‌بی شریفه کریمه آل حسن بی‌بی شریفه اِبنُ‌الفقیرم من ؛ بِنتُ الکریمی تو خاتون و بانویِ  ؛ بِیتُ الکریمی تو یا شریفه خاتون ؛ یا شریفه خاتون ...... تو نور دیده امام مجتبایی با دست بسته ات گره گشای مایی با آنکه بر دردِ ؛ عالم طبیبی تو مانند بابایت ؛ خیلی غریبی تو یا شریفه خاتون ؛ یا شریفه خاتون ........ سلام ما بر تو و قلبِ خسته تو به پیکرِ زخمی و دست بسته تو پرده نشین بودی ؛ آواره ات کردند در کوچه و بازار ؛ بیچاره ات کردند یا شریفه خاتون ؛ یا شریفه خاتون ........ یک دختر و این همه رنج و درد و محنت شریکه الرّقیه ای تو در اسارت از بس کتک خوردی ؛ از ناله افتادی در نیمه این راه ؛ از غصه جان دادی یا شریفه خاتون ؛ یا شریفه خاتون ✍ .👇
. حبیبه‌ی اهل بیت ، سیدتی شریفه طبیبه‌ی اهل بیت ، سیدتی شریفه بسوی بارِگاهت نگاه مستمندان حریمِ تو پناه و امیدِ نا امیدان سیدتی شریفه...مولاتی شریفه... کریم زاده‌ای و ، خودت کریمه بانو زده فرشته پیشَت ، به حُرمت تو زانو ارث کَرَم برده‌ای از پدرت مجتبی فدای تو دخترِ کریم آل عبا تو دیده‌ای شد علی ، اکبر ارباً اربا به خیمه آمد ولی ، تنش میانِ عبا خون علی اکبر از عبا سرازیر شد کنار جسمِ جوان عموی تو پیر شد تو دیده‌ای کربلا ، خیام را غم گرفت فاطمه بنت الحسین ، به خیمه ماتم گرفت برادرت بین خون عروسی‌اش عزا شد خونِ تن قاسمت به پیکرش حنا شد تو دیده‌ای علقمه ، وا شده از هم جبین بگو که سقا فتاد ، به صورتش بر زمین لشکری از هر طرف نیزه‌ بر آن تن زدند «به فرق نورانیَش عمود آهن زدند» کنار عمه زینب ، به روی تل رفته‌ای دست به سر زدی و ، واعَلِیا گفته‌ای «حسین را میزدند به گودیِ قتلگاه فِرقَةٌ بالسیوف و فِرقَةٌ بالرماح» رنجِ سفر دیده‌ای ، به کوفه از کربلا دویده‌ای روی خار ، شراره‌ شد تا به پا دیده‌ای عمه زینب از این جهان سیر شد بازوی اهل حرم بسته به زنجیر شد کوفه‌ی شوم دیده‌ای ، شام ندیدی ولی آتش و خاکستر از ، بام ندیدی ولی میان بازار شام کار حرم زار شد میان نامحرمان عمه گرفتار شد .👇
. منو بردن اسیری کوفه، اما دلم با یاد عاشورا گرفته خودم دیدم داداشم توی مقتل رو سینه ی عموجون جا گرفته چقد از حرمله طعنه شنیدم منم مثله رباب قامت خمیدم کنار مادرم با نوعروسش سر قاسم رو روی نیزه دیدم همه جای تنش از خون حنا شد بمیرم که عروسیشم عزا شد شنیدم که هنوزم زنده بود و تنش پا مال سم اسبها شد نمیگم از خیام و از جسارت نمیگم که چی دید چشم تر من عجب دردی داره نعلای تازه عجب بلایی اومد بر سر من به دست و پای من سلسله بستن نمیدونم گناه من چی بوده مثه دختر عمو جونم رقیه همه جای تن من هم کبوده ✍ .👇
1402.05.05_1.mp3
25.39M
◾️ 🎤حجت الاسلام 🔊 ابتدایی 📆 روز محرم الحرام ۱۴۴۵ 🕌 هیئت کف‌العباس علیه‌السلام
1402.05.05_3.mp3
9.28M
◾️ 🎤حجت الاسلام 🔊 روضه 📆 روز محرم الحرام ۱۴۴۵ 🕌 هیئت کف‌العباس علیه‌السلام
1402.05.06_3.mp3
11.12M
حجت الاسلام 🔊 📆 روز محرم الحرام ۱۴۴۵ 🕌 هیئت کف‌العباس علیه‌السلام