امام حسین ع
#واحد_شلاقی
.
#حضرت_زهرا
از نخست زندگی هرگز نمی شد باورم
که شود این خانه روزی قتلگاه همسرم
روزتنهایی که حتی یک نفر یارم نبود
دیدم آنجا پشت در افتاده تنها یاورم
او مرا میخواند و من آن روز دستم بسته بود
کاش آنجا جان من می شد برون از پیکرم
خاطرات همسر شب زنده دارم زنده ماند
از مناجات سحرگاهان زینب، دخترم
ای شب تاریک بازآ تا نهان از چشم خلق
قبر ناپیدای زهرا را بگیرم در برم
..............
#زبانحال_امام_سجاد
.
از خرابه می گذشتم منزلم آمد به یاد
دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد
.......
🔅سر بههم آورده دیدم برگهای غنچه را
🔅 اجتماع دوستان یکدلــم آمـد به یـاد
..............
.
اصل شعر 👇
از خرابی میگذشتم , منزلم آمد به یاد*
دست و پا گم کرده ای دیدم , دلم آمد به یاد *
سر بهم آورده دیدم , برگهایِ غنچه را-
اجتماعِ دوستانِ یکدلم آمد به یاد-
( سلطان علی بیگ رهی )
.
.
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان
اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان
نمانده گر تو را توان بگو به صاحب الزمان
غم به دل نهفته را راز به کس نگفته را
مگو به این مگو به آن بگو صاحب الزمان
بگو که دل شکسته ای از این زمانه خستهای
ز فتنههای این زمان بگو به صاحب الزمان
دلت که بیقرار شد و بیقرار یار شد
دعای ندبه را بخوان بگوبه صاحب الزمان
گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن
ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان
گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد
برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان
فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی
شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان
رقیه جان اسیر شد سه ساله بودو پیر شد
گفت غمم تو عمه جان بگوبه صاحب الزمان
#سیدمجتبی_شجاع✍
#مناجات_با_امام_زمان
#فاطمیه
............
رسم است اگر که رفت بزرگی از این جهان
مردم دهند تسلیت بازماندگان
بر داغدار ، گریه و احساس میبرند
هر سو براش دسته گل یاس میبرند
پس میزنند بهر غم نازدانه اش
رخت سیاه بر در و دیوار خانه اش
همسایه ها براش به این حکم مستحب
می آورند نان و غذا با کمی رطب
پیغمبر خدا که از این خانه رخت بست
هیزم رسید و نار در خانه اش نشست
آتش زدند خانهی آن داغ دیده را
مسمار سوخت سینهی ماه خمیده را
مادر به میخ خورد تنش ذبح شد پسر
آه از غمی که زنده شود با غمی دگر
دیوارشان سیاه شد اما به زیر دود
زهرای لطمه خورده سر و روش شد کبود
بردند دست بسته علی را کشان کشان
محکم زدند فاطمه را با غلافشان
همسایه اش نه دسته گلی برد نه طعام
رفتند بچه هاش گرسنه به سمت شام
مسمار قاتل پسر بوتراب شد
همدرد داغ مادر محسن رباب شد
صاحب عزای کربوبلا بنت بوتراب
با اشک و ناله رفت سوی مجلس شراب
#حضرت_زهرا
#حضرت_محسن
#وحید_عظیم_پور✍
.
امام حسین ع
• #دوخط_روضه خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غر
1748040944135_-2147483648_-210033.ogg
زمان:
حجم:
3.55M
#حضرت_زهرا
شنیدم بسترت را جمع کردی
و با سختی پرت را جمع کردی
شنیدم آب دادی به حسینم
حواس دخترت را جمع کردی
.....
خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت
صنوبری که خمیده خدا نگهدارت
قرار بعدی ما کربلا زمان غروب
کنار رأس بریده خدا نگهدارت
.....
غروب بود و زنی بی قرار تنها بود ...
زنی زداغ برادر ، فکار ، تنها بود ...
غروب بود و علمدار خفته و زینب ...
میان خیمه ی بی پاسدار تنها بود ...
غروب بود و به مقتل برادرو زینب ...
هزار و نهصدو پنجاه بار تنها بود ...
غروب بود و رباب و صدای لالایی 2
کنار تربت یک شیرخوار ، تنها بود ...
غروب بود و طناب و اسیری و زینب ...
خلاصه این همه غم بود و زینب کبری ...
میان لشگری از نیزه دار تنها بود ...
.
.
#پیوند_آسمانی
پرسید: وکیلم؟... زهرا زد لبخند
گل کـرد به صــورت محمد لبخند
دامـاد که شـد علی، ملائک گـفتند:
ای جان! چقدَر به تو میآید لبخند
.................
.
#صلواتی
حیدرشده داماد ببارد برکات
زهراشده نوعروس کو نقل ونبات
تبریک وصال این دو راباشادی
گوئید به مصطفی با یک صلوات
محمد مبشری
#صلواتی_پیوند_آسمانی
............
.
خواهد نفس ما نفحاتی دیگر
از حیدر و زهرا برکاتی دیگر
بر حضرت حیدر همه باهم صلوات
بر حضرت زهرا صلواتی دیگر
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#حضرت_زهرا
#رباعی_صلواتی
.......
از بحرِخطر موجِ نجاتی بفرست
مرغِ دل خود را عتباتی بفرست
تا صحن مدینه و نجف پر بگشا
بر حيدر و زهرا صلواتی بفرست
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#حضرت_زهرا
#رباعی #صلواتی
.......
گل محمّدی
تا پرچم توحید برافراشت علی
بذری زمحبّت ووفا کاشت علی
با داشتن فاطمه در گلشن وحی
یک باغ گل محمّدی داشت علی
#سیدهاشم_وفایی ✍
......
بر فاطمه (س) و تخت جلوسش صلوات
بر حیدر (ع) و بر تازه عروسش صلوات
امروز روز ازدواج زهرا (س)و علی(ع)است
بر امروز و بر داماد و عروسش صلوات.
.
.
#مناجات
#امام_زمان
#حاج_محمود_کریمی
دوست دارم دیده را فرش کف پایت کنم
پای تا سر، چشم گردم تا تماشایت کنم
ما همه چشم انتظاریم و تو غایب از نظر
پرده را بردار از صورت، که معنایت کنم
بین مائی و ندانم در کجائی با که ای
جان زهرا رحمتی کن تا که پیدایت کنم
گر کنم پیدا تو را، ای چاره ی بیچارگان
در برت بنشینم و، راز دل افشایت کنم
تا به کی امروز و فردا می کنی بازآ که من
جان، نثار گفتن امروز و فردایت کنم
خود خبر داری که داغ مادرت زهرا چه کرد
من کیم تا باخبر از داغ زهرایت کنم
گوشه ی چشمی من (ژولیده) را کافی بود
زین جهت صبح ومساء از حق تمنایت کنم
#ژولیده_نیشابوری✍
............
#حضرت_زهرا
مدینه کوفه ی اول چو غرق شد در خواب
خموش گشت و خموش و فتاد از تب و تاب
به زیر نور کمی از هلال نازک ماه
برای غسل علی اب می کشید از چاه
حسن چو بغض فرو برد شور و شینش را
به سینه داشت سر زینب و حسینش را
رها ز چله دل تیر اه می کردند
به جسم لاغر مادر نگاه می کردند
علی یکا یک گل های خویش را بوسید
به گریه گفت مبادا بلند گریه کنید
برای شستن ان یاس نیلی پرپر
فتاد لرزه به دستان خدایی حیدر
کننده دره خیبر پس از ثنای خدا
شروع کرد به غسل و بگفت یا زهرا
به ساق عرش شراره دلش زبانه کشید
چو دست خویش به اثار تازیانه کشید
همو که داشت به اطفال خود بسی تاکید
همو که گفت عزیزان من سکوت کنید
کشید دست ز غسل و به ناله و فریاد
سرش نهاد به دیوار و از نفس افتاد
علی بریده بریده گلایه کرد اغاز
که ای همیشه به هر مشکلی مرا همراز
منی که پیش تو یاغوت اشک می سفتم
منی که درد دل خویش با تو می گفتم
چقدر ناله زدی بهر دست بسته شده
ولی نگفتی از این بازوی شکسته شده
.👇👇
امام حسین ع
کاش میشد دیده را فرش کف پایت کنم #مناجات_با_امام_زمان #محمود_کریمی 🎤 جلسـه عصـر هـای جمعـه آل ياسيـ
.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت
این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت
از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان
تنها گذاشت من را آنکه به من وفا داشت
دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را
رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت
هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت
از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت
وقتی که همسرم را با تازیانه میزد
میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت
نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر
این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت
یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود
من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت
آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما
فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت
زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد
اى کاش زخم سینه حداقل دوا داشت
از زندگیش زهرا هرگز نگشت دل سیر
مسمار همسرم را به این فراق واداشت
هر طور بود آمد زهرا میان مسجد
با پهلوى شکسته دلشوره ی مرا داشت
گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد
زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت
هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله
کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت
در کوچه احترام توحید را شکستند
از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت
در روز های آخر بی وقفه بود مضطر
دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#زبانحال_مولا
#گروه_یا_مظلوم ✍
........
همه ی زندگیم دَرهم و بَرهم شده است
حسِ هر لحظه ی من گریه و ماتم شده است
سور و ساتِ غمِ دلتنگیِ شبهایم با
سر فرو بردنِ در چاه فراهم شده است
با من از شهر فقط خندۀ قنفذ باقی است
مونسِ بی کَسیم آهِ دمادم شده است
راستی فاتحۀ فاتحِ خیبر خوانده است
طالعِ مرثیه خوانِ تو، غم و غم شده است
آی نیلوفرِ بی رحمیِ این شهرِ حَسود
بعدِ تو عادتشان خنده به اشکم شده است
خبرِ مرگِ تو بانو، چقدر خواهان داشت!
راحتیِ همه با داغِ تو توأم شده است
ورمِ دستِ تو بهتر شده انشاء ا...؟
خاک بر سینۀ مجروحِ تو، مرهم شده است؟
با یتیمانِ تو هر روز بساطی داریم
گریۀ بر تو به هر چیز مُقَدَم شده است
هر طرف می نگرم روضۀ مکشوف به پاست
همۀ خانۀ من بعدِ تو زمزم شده است
سرِ میخی که در آتش به لباسِ تو گرفت
به خدا در نظرم داغِ مجسم شده است
احتیاجی به سیاهی زدن از مرگِ تو نیست
چند ماه است که این خانه مُحرَّم شده است
چاره ام رفته، به حالِ چکنم افتادم
بُغضِ سر گشته ام و طاقتِ من کم شده است
..............
.
حالا كه زخم هاي تو مرهم گرفته است
بانو تمامِ خانه ی من غم گرفته است
سِنّي نداشتي چقدر پير مي روي!
شرم از قدِ هلالِ تو حالم گرفته است
كِز كرده خاطراتِ تو را مي كند مرور
يك گوشه خانه دارِ تو ماتم گرفته است
جز چند تكهي كفني بينِ بُقچه چيست؟
بر ديده مي گذارد و محكم گرفته است
بانو گُمان نمي كني اندازهي تو را
تابوت سازِ خانه كمي كم گرفته است
بوسه حسين(ع)بر كفِ پايِ تو مي زند
امشب براي عمرِ كَمت دم گرفته است
لحظه به لحظه غسلِ تو را پير مي شوم
از زندگي نفس به نفس سير مي شود
***
با زخم بالِ پر زدنت سرخ گشته است
گلبرگ هاي ياسمنت سرخ گشته است
در لحظه هاي شُستنِ از زيرِ پيرهن
مثلِ غروب پيرهنت سرخ گشته است
چندين و چند جايِ تنِ تو شده كبود
چندين و چند جايِ تنت سرخ گشته است
اين زخمِ سينه بد قِلِقي مي كند هنوز
سرباز كرده و كفنت سرخ گشته است
واي شد گِره ز روسريت واي بر دلم
از زيرِ گوش تا دهنت سرخ گشته است
از بس كه آستين به دهن گريه مي كند
از بُغض صورتِ حسنت سرخ گشته است
از غُصه سر به چوبهي تابوت مي زنم
جان مي كَنم من از تو ولي دل نمي كنم
شاعر:#علیرضا_شریف✍
#سبک_من_زینبم_که_در_غم_جانم_نشسته
از داغ شش برادر پشتم شکسته
.👇
.
📋 علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج #سید_رضا_نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن واسه دست بستهش
نتونست که برداره اون در رو از روت
علی رو حلال کن که محسن فدا شد
علی رو حلال کن به حالت جفا شد
علی رو حلال کن برای همون روز
که پای مغیره به این خونه وا شد
علی رو نگاه کن، چی از من گذاشتی؟
تو قلبم غم و داغ رفتن گذاشتی
چرا توی اون بُقچه که دادی زینب
کنار کفنها یه پیرهن گذاشتی؟
یکی داره پیرهن رو میدزده
پیراهن که نه، کفن میدزده
یکی داره با یه کهنه خنجر
سر رو از روی بدن میدزده
ای حسینم، ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 چرا ای باغبان! از آتش گلشن نمیگویی؟
#حضرت_زهرا (س)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چرا ای باغبان! از آتش گلشن نمیگویی؟
چرا با فضهات گفتی اما با من نمیگویی؟
تو آن شب خواب بودی، آمدم بازوی تو دیدم
مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم
در آن ساعت که در میسوخت میدانی کجا بودم؟
چو افتادی ز پا من هم به زیر دستوپا بودم
من ایستاده بودم، دیدم که در افتاد
حسن ناله میزد: بابا! مادر افتاد
تو افتاده بودی، در هم روی پهلوت
شاید هرکی رد شد، لگد زد به پهلوت
هیشکی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنید، همسر حیدره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 توو کوچهها زخمم نمک خورده
#سبک_روضه /*بخش اول صوت*
#روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توو کوچهها زخمم نمک خورده
انگشتر خلقت ترک خورده
درد من و هیچ کس نمیفهمه
زهرام جلو چشام کتک خورده
دستام و از دستت جدا کردند
توو شعله دنبال تو میگردم
جوری زد و جوری زمین خوردی
سنگینیه دستاش و حس کردم
دار و نداره زندگیم
چیزی بگو حرفی بزن
خاکی میشه باز چادرت
هرشب توو کابوس حسن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇👇
📋 فقط حسین باید دست و پا زدن بچهش و ببینه
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی ابراهیم میخواست اسماعیلش و ذبح کنه گفت:« بابا! اگه میشه یه خواستهای ازت دارم؛ اگه میشه با طناب دست و پام و ببند.
ـ چرا بابا؟!
ـ آخه میخوام وقتی دست و پا میزنم یه وقت دلت نلرزه.
بابا مگه میتونه دست و پا زدن بچهش و ببینه کاری نکنه؟!
بابا لباسات و جمع کن لباسات خونی نشه؛ مادرم با لباس خونی ببینتت میمیره...
خدا فرمود:« ابراهیم برو کنار؛ کار کارِ تو نیست. پردهها کنار رفت این کار فقط کار یه نفره اونم حسینه»
فقط حسین باید دست و پا زدن بچهش و ببینه...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 این زن که میزنید ناموس حیدره
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیشکی نبود بگه، این گل که پَرپَره
این زن که میزنید، ناموس حیدره
از عمد مادر و، پیش پسر زدن
از عمد با لگد، محکم به در زدن
کجا رفته بودی بدون من
شنیدم توو کوچه تو رو زدن
دعا کن عزیزم برا حسن، آروم بگیره
چه کابوس تلخی دیده حسن
همش میگه نامرد بسه نزن
همش میگه ای وای مادر من، داره میمیره
هیچکی نبود بگه، این گل که پرپره
این زن که میزنید، ناموس حیدره
از عمد مادرو، پیش پسر زدن
از عمد با لگد، محکم به در زدن
دلم با مدینه نمیشه صاف
بازم زندگیمو بهم بباف
با دستی که رفته زیر غلاف، علی بمیره
بهت گفته بودم برو بسه
تو زورت به قنفذ نمیرسه
یه جوری زد تو رو که نفسِ، منو بگیره
از صبر شوهرت ، سو استفاده کرد
دیدی که نقشهشو ، آخر پیاده کرد
پشتش مغیره رو ملعون نگاه کرد
چند تا لگد زد و کارو تمام کرد
داری توی چشمات یه دلهره
چقدر قطرهی خون رو چادره
حسینت چرا آب نمیخوره، با این که تشنهست
چقدر گریه کردی با پیرهنش
با پیراهنی که میبرنش
میبینی که رگهای گردنش، به زیر دشنهست
هی کُند میبُره، لشکر کلافِهشه
فکر کن سَنان که هست، خولی اضافه شه
این نیزه میزنه، اون تیغ میکشه
با گریه خواهرش ، هی جیغ میکشه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صوت 👇
https://eitaa.com/emame3vom/127131
.
🔊 #امام_باقر #حضرت_زهرا
🔸مراسم #شهادت_امام_باقر (ع) و یادبود همسر گرامی مداح اهل بیت حاج محمد یزدخواستی
📆 زمان:
👈 یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴
🔷 با نوای :
👈 حاج میثم مطیعی
👈 کربلایی مهدی رعنایی
👈 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 بخش اول #صحبت_و_روضه | کسی در سن هجده سالگی پهلو نمی گیرد
🔊 بخش دوم #روضه | می سوخت در و فاطمه پشت در بود
🔊 بخش سوم #روضه | روی دامن رباب میزدنم، توی مجلس شراب میزدنم
🔊 بخش چهارم #زمینه l وقتی که مشهد میام کنار باب الجواد، میخونم با چشم خیس حرم نداره بقیع
🔊 بخش پنجم #تک l من به عشق اینکه خواب کربلا ببینم رو به کربلا میخوابم
🔊 بخش ششم #شور l ای نور خدا نما، ای آیه منجلی، کعبه به تو مایله، تو قبله هر دلی
🔊 بخش هفتم #شور l با تعصبم من به ولایت علی، جونمم میدم پای خلافت علی
🔊 بخش هشتم #شور l اونی که پهنه سفرش گداشو میبینه، پای حرف منم شبیه اون غریبه میشینه
🔊 بخش نهم #شور l خودم این زندگی رو برا خودم ساختم، به کسی نه به گناهای خودم باختم
🔊 بخش دهم #شور_روضه l گریه زیاد کردم، روضه زیاد خوندم، پشت سرت خیلی و ان یکاد خوندم
🔊 بخش یازدهم #مناجات_و_صحبت l خانه بودم فاطمه آورد تا اینجا مرا
🔊 بخش دوازدهم #روضه_و_صحبت
👇
Mohjat.NetNamahang Ghiamate Ghiamat 1404 Kermanshahi [Mohjat_Net].mp3
زمان:
حجم:
2.43M
#زمینه
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#حضرت_زهرا #گودال
الله الله صدای صور محشره
الله الله خلائقو ملزم کنید
الله الله حضرت زهرا اومدن
الله الله همه سرا رو خم کنید
پیراهن خونی حسینو
رو دست گرفته و آورده
پیراهنی که معلومه از روش
آقای ما چند تا نیزه خورده
پیراهنی که نازکه اما
نه سُندُس و ترمه نه حریره
نازک شده زیر سُم اسبا
این روضه جای خوبی نمیره
هذا قمیص ولدی
پیش خدا زهرا شکایت میکنه
هذه قمیص ولدی
توی قیامتم قیامت میکنه
اونجا به فکر شیعه هاست
با این پیروهن ما رو شفاعت میکنه
****
الله الله محشر کبری فاطمه است
الله الله خدا خودش قاضی میشه
الله الله میخشه اونقدر شیعه رو
الله الله که فاطمه راضی میشه
پرونده ی رسوایی ما رو
پاره میکنه با مُهر ابطال
پیراهنی که تموم رج هاش
پاره شده بود میون گودال
پیراهنی که روضه ی بازه
از بس همه جاش باز شده از هم
از بس که کشیدن واسه غارت
نخ هاش همه درهم شده درهم
هذا قمیص ولدی
خدا خودش دیگه قصاوت میگکنه
هذا قمیص ولدی
فاطمه روضه رو روایت میکنه
اونجا به فکر شیعه هاست
با این پیروهن ما رو شفاعت میکنه
شعر: محسن سلطانی
#زمینه_حضرت_زهرا
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#گودال
#نماهنگ قیامتِ قیامت 1404
.
Mohjat.NetNamahang Ya Hosein Yomah 1404 Sotode [Mohjat_Net].mp3
زمان:
حجم:
1.56M
#زمینه_مقتل
#حسین_ستوده
#حضرت_زهرا #گودال
زهرا نالان مضطر محزون
پهلو زخمی اومد بیرون
مظلوم مغموم تنها دلخون
یاحسین یوماه
روضه میخونی برام
ای مادر به خون نشسته
یاحسین یوماه
شمشیری زدن به کتفم
که پر و بالمو بسته
یاحسین یوماه
استخون سینه ی منم
مثه سینت شکسته
یاحسین یوماه
پیرهنی که دوخته بودمو
ازت بیرون کشیدن
یاحسین یوماه
واسه انگشتری انگشترو
شکستن و بریدن
یاحسین یوماه
وحشیای شامی با
سرنیزه پهلوتو دریدن
ویلاه ویلی ویلی علی شبلی
بی پناه بی دفاع رو زمین افتای
نگران مضطرب فکر زنها بودی
ای غریب از وطن نگران جون دادی
نمیدم پیرهنتو مال منه
اینم از بختم و اقبال منه
شعر: #علی_عبداللهی ✍
#زمینه_حضرت_زهرا
#گودال
#کربلایی_حسین_ستوده
#نماهنگ یاحسین یوماه 1404
.
.
#رسول_الله
#رحلت_رسول_اکرم
روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد
بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد!
هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد
پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد
با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود...
شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود
وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط
چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط
از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط
در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط
با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد
صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد
انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت
در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت
بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت
با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت
لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است
بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است
آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است
بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است
ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است...
میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است
مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست
آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست
در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود
یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود
زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود
محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود
ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین
صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین!
یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت
هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت...
کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت
راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت
با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن
امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن
آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود
از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود
از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود
بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود
قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید
سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید
#حضرت_محمد
#حضرت_زهرا
#حضرت_رقیه
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#مناجات #وداع_با_محرم_و_صفر
عالمی از سفره ات روزی خُور است
نان هرکس بی تو باشد آجُر است
اشک، با روضه فراوان می شود
زندگی ترکیب این دو عنصر است
زیر باران حرم پاکم کنید
آب باران، بهتر از آب کُر است
بی نشانه عاشقان گُم میشوند
دست عشاق نجف، سنگ دُر است
بهترین توفیق، ادب کردن به توست
آنکسی که می بَرَد آخر، حُر است
آتشم زد دوری از کوی حسین
تربت کرببلایش، تَب بُر است
کِی محبت خواست طفل سر به راه؟
آنکه محتاج است، طفل قُلدر است
روز آخر شد حلالم کن رفیق
آنچه کُشته نوکرت را دلهره است
سائل شاه خراسانم کنید
دست من خالی است، دست او پُر است
مادری با آبرو دارم فقط
ثروتم، گرد و غبار چادر است
پشت در، چادر به پایش گیر کرد
از تمام شهر، زهرا دلخور است
#مناجات_با_امام_زمان عج
#حضرت_زهرا
#رضا_دین_پرور ✍
.