⇦🕊روضه و توسلِ جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصه ی تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیده ی زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشکِ دو چشم برادر است
ای دل بیا و گریه ی زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن
زهرا به خانه و ملک الموت پشتِ در
از بهر قبض روح شریف پیامبر
از هیچ کس نکرده طلب اِذن و ای عجب
بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر
با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه
در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر
یک چشم او به سوی اجل، چشم دیگرش
محو نگاه آخرِ خود بود بر پدر
اشک حسن چکیده به رخسارِ مصطفی
روی حسین بر روی قلب پیامبر
دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار
بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر
*همیشه حسن و حسین رو شونه ی پیامبر بودن...*
زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن
از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر
هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه
گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه
شاعر: غلامرضا سازگار
* دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟...
عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد....
اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت...
آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن...
یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین...
@emame3vom
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه.
.
سینه زنی زمینه_ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه _حاج محمودکریمی↯ #رسول_الله
┄┅═══••↭••═══┅┄
(یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره
یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲
(صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳
(یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره
یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲
(دل فاطمه غوغاس
چشای علی دریاس)۲
سر حسین و حسن
روی سینه ی طاهاس
(صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳
(یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره
یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲
(دل فاطمه غوغاس
چشای علی دریاس)۲
سر حسین و حسن
روی سینه ی طاهاس
(صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳
(یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره
یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲
(دو عالم زیر دین
امیر ثقلینه)۲
(وصیت آخرش
برای حسنینه)۲
(آماده ی روزگار خزون باشید
مراقب حال مادرتون باشید
حسن...حسین...)۲
(یا علی بعد من فاطمه از عالم سیر میشه
یا علی بعد من دو سه روزه زهرا پیر میشه)۲
(صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳
(یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره
یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲
(بیا فاطمه جونم
برات روضه بخونم)۲
(دم سفره از غمِ...
حسینم... پریشونم )۲
(حسین چقدر از غم تو زدم ناله
قرار من و تو بین یه گوداله)۲
(یا حسین همه رسولا میشن مدیونت
یا حسین زنده میکنی منو با خونت)۲
(صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳
(یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره
یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲
(حسین چقدر از غم تو زدم ناله
قرار من و تو بین یه گوداله)۲
(یا حسین همه رسولا میشن مدیونت
یا حسین زنده میکنی منو با خونت)۳
گرد حرم دویده ام....
صفا و مروه دیده ام...
هیچ کجا....۳
برای من...کرب و بلا نمیشود...
حسین....حسین....
قبله ی قلبم کجاست؟
کوی حسین است و بس
دیدن وجه خدا...هست مرا آرزو
وجه خدا ای عزیز....روی حسین است و بس
سلسله ی عشق را سلسله جنبان خداست
سلسله ی عشق چیست؟
موی حسین است و بس
____
#حاج_محمود_كريمی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
#الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
۱
|⇦• #قسمت_اول مناجات با #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژۀ ایام شهادت #رسول_الله صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری اجرا شده ماهِ صفر ، سال ۱۳۹۷ •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
دلم گرفته غم از گونهام سرازیر است
هوای آخرِ ماه صفر چه دلگیر است
و با گذشتن هر هفته میتوان فهمید
زمین چقدر بدون تو از زمان سیر دست
به شیشه ی غمت اینقدر سنگِ وصل مزن
دلا بسوز ز دوری، فراق تقدیر است
برای من که پُر از بی کسی است امروزم
اگر نیایی هر روز دیگری دیر است
گواه میدهد این اشک ها فراق تو را
حدیث دیده ی ما بی نیازِ تفسیر است
*دوماه آواره ی خیمه های عزای ابی عبدالله بودیدم،بعد از دوماه میتونیم اینطوری ازت تقاضا کنیم آقاجان*
بیا و روضه بخوان تا که باز گریه کنم
مس وجود مرا اشک روضه اکسیر است
چه میشود که ببینم لحظه ای را که
مدینه شاهد فریاد های تکبیر است
*اولین کاری که حجت خدا امان زمان رُوحِی وَ اَرْواحُ الْعَالَمیِنَ لِتُرابِ مَقْدَمِه اَلْفدَاء میکنه،میاد مدینه اون دو نانجیب رو از خاک بیرون میاره،آرزوی دیرینِ همه ی اهل بیت بوده،آرزویِ دلِ جواد الائمه بوده،رو زمین میکوبید میگفت از زمین بیرونتون میارم،آتیشتون میزنم،آرزوی امام حسن،آرزوی ی عبدالله،از امشب این روضه ها شروع میشه،اولین سوالی که آقا از این نانجیب میپرسه،میفرماید: چرا سیلی تو صورت مادرم زدی؟چرا دَرِ خونشو آتیش زدی؟ای مادر مادر،نانجیب نگاه تو صورت حجت خدا میکنه،مثل همیشه دروغ میگه،میگه: من آتیش نزدم،من تو این واقعه کاره ای نبودم...حضرت نامه ای از جیب قبای نازنینش بیرون میاره، میفرماید: بخوان،دستخط خودتو که میتونی بشناسی،انکار نمیتونی بکنی،میبینه نامه ی خودشه به معاویه ی ملعون نوشته،معاویه اومدم پشت در،صدا نفس کشیدنای فاطمه رو میشنیدم...،اما چنان با لگد به در زدم،صدا شکسته شدن،استخوان های سینه ی فاطمه رو شنیدم*
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#ویژه_ایام_صفر
#سلام_امام_زمانم #صلوات
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•