#سینه_زنی زمینه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری اجرا شده ماهِ صفر ، سال ۱۳۹۷ •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
یه وقت نذارید گلی پرپر بشه
بی حرمتیها دَمِ این در بشه
حسینُ مِنی و اَنا مِن حسین
یه وقت نذارید کسی بیسر بشه
وای.....
لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی
دارم میرم از این دیار فانی
من آذا فاطمه فقد آذانی
یه وقت نذارید گلی پرپر بشه
بی حرمتیها دَمِ این در بشه
حسینُ مِنی و اَنا مِن حسین
یه وقت نذارید کسی بیسر بشه
وای.....
لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی
لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَحبتَ فِى الزهرا
از این غم اشک من سرازیر میشه
دختر بعد از باباش سریع پیر میشه
یه وقت نذارید کمرش تا بشه
میون آتیش تک و تنها بشه
از اون گذشته نکنه کربلا
رقیّه مونم مثه زهرا بشه
وای.....
لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی
لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا بُکاءً لِلمجتبی
هرکی از غربتِ حسن گریونه
تو محشر قول میدم لباش خندونه
یه وقت نذارید که جگر سوخته شه
با آتیشِ زهر دلش افروخته شه
یه وقت نذارید کنارِ قبر من
کفن با تابوت به تنش دوخته شه
وای.....
لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا بُکاءً لِلمجتبی
لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا زیارتً عاشورا
امروز میذاره سر به روی سینم
یک روزم بچمُ رو خاک میبینم
میگیرم امروز بوسه از حنجرت
خدا کنه زود بِبُره خنجرت
یه وقت نذارید که با چکمه بیاد
برن رو سینش جلوی خواهرش
وای حسین وای حسین
بی کفن بود حسین ورنه وصیت میکرد
که به روی کفنش نام حسن بنویسند
____
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
#رسول_الله
#سلام_امام_زمانم
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
.
#سینه_زنی ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضاطاهری اجرا شده ماهِ صفر ، سال ۱۳۹۷ •✾•
رسد ز افلاک نوای ماتم
که گشته برپا عزای خاتم
روح الامین بزن به سینه
بعد رسول بی قرینه
کرببلا شود مدینه،واویلا
جان به لبِ پیمبر است
پیک عجل پشت در است
اجازه دست کوثر است، واویلا
(وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا
امان ز امت که بعد طاها
دهند تصلی به قلب زهرا
فاطمه میشود عزادار
دسته ی گل رسد ز مسمار
نوحه گرش در است و دیوار، واویلا
پنجه ی گرگ و اَبرویش
غلاف تیغ و بازویش
ضربه ی پا و پهلویش،واویلا
(وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا
*همین روزاست بین در و دیوار میگه "وا ابتاه وا ابتاه"...از کنار گنبد خضرا بریم بقیع...*
حسینِ زهرا عزا گرفته
کنارِ زینب نوا گرفته
تاجِ سرم برادرم رفت
سایه ی رحمت از سرم رفت
حافظ ِسِرِّ مادرم رفت،واویلا
ز پا نشسته خواهرت
چه کرده با تو همسرت
که سبز گشته پیکرت،واویلا
(وا حسنا واحسنا)۳ واویلا
رسد ز افلاک نوای ماتم
که گشته برپا عزای خاتم
روح الامین بزن به سینه
بعد رسول بی قرینه
کرببلا شود مدینه،واویلا
جان به لبِ پیمبر است
پیک عجل پشت در است
اجازه دست کوثر است، واویلا
(وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر #صلوات
#رسول_الله #سلام_امام_زمانم
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
.
#سینه_زنی ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ کربلایی حمید علیمی اجرا شده ماهِ صفر ، سال 1395 •✾• #رسول_الله
دارم میبینم کوچه ها رو
دارم میبینم کربلا رو
زخمایِ رو بازویِ زهرا
سرِ حسین رو نیزه ها رو
حق رسالتم چه خوب ادا میشه
تو خونۀ علی آتیش به پا میشه
همین آتیش میره به سمت کربلا
مهمونِ ناخوندۀ خیمه ها میشه
گریه میکنم ، برای آتیشی که تویِ راهِ
گریه میکنم ، برایِ فاطمه ام که بی پناهِ
گریه میکنم ، برا تنی که تویِ قتلگاهِ
« یا اباالزهرا .. یا رسول الله ... »
دیگه رسیده لحظه هایِ آخرم
علی و فاطمه بیایین بالا سرم
فاطمه جان علی رو بی سپر نزار
علی تو هم باشی پناهِ دخترم
گریه میکنم ، علی چه چیزایی باید ببینم
گریه میکنم ، وسط کوچه زهرام رو زمینِ
گریه میکنم ، سیلی رو صورتِ گلم میشینه
میبینم و بارون میبارم
همش جلو چشمام میارم
تویِ هیاهویِ مدینه
غریبِ تنها یادگارم
دارم میبینم کوچه ها رو
دارم میبینم کربلا رو
زخمایِ رو بازویِ زهرا
سرِ حسین رو نیزه ها رو
« یا اباالزهرا .. یا رسول الله ... »
چقدر دلم پریشونه برا حسین
حماسه آفرینِ کربلا حسین
موذنِ نمازِ عاشقی حسین
قاریِ قرآن رویِ نیزه ها حسین
گریه میکنم ، برا غریب ترین شهید تامحشر
گریه میکنم ، برایِ شاه تشنه کامِ بی سر
گریه میکنم ، برا نفس زدن به زیرِ خنجر
قیامتِ کبری حسینِ
مُقَطَّع الاعضا حسینِ
شفاعت سینه زنا تو
روزِ قیامت با حسینِ ..
دارم میبینم کوچه ها رو
دارم میبینم کربلا رو
زخمایِ رو بازویِ زهرا
سرِ حسین رو نیزه ها رو
____________
#کربلایی_حمید_علیمی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #اربعین
.
شده دم به دم این نگرانی ام..
#سینه_زنی و توسل به راوی دشتِ کربلا #امام_سجاد سلام الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
شده دم به دم این نگرانی ام،
که مدینه ندیده بمیرم
به هوای آن همه آرزو،
نشود که بهانه نگیرم
مدینه ای روضۀ ناتمام من
به شوکت و به غربتت سلام من
ای مدینه ای شهر روضه و گریۀ بی صدا
ای مدینه ای سرزمین غریب رسول خدا
به خدا که تحمل غربتت،
برده طاقت عالم و آدم
ای حکایت غربتِ فاطمه،
روضه خوانِ تو بوده محرم
کاش میشد و کبوتر بقیع بودم
تمام عمر نوحه گر بقیع بودم
ای مدینه ای شهر روضه و گریۀ بی صدا
ای مدینه ای سرزمین غریب رسول خدا
بنشیند اگر دل خون من،
به مقابل گنبد خضرا
به تسلی داغ پیمبرم،
جان فدا کنم از غم زهرا
سلام من به چهار امام بی حرم
سلام من به مادر شهیده ام
وای مادرم ...
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت_امام_سجاد
#تخریب_بقیع
👇
▪️#روضه و توسل_پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و امام حسن علیه السلام و امام رضا علیه السلام_سید مهدی #میرداماد▪️
🔳▪️▪️🔲▪️▪️🔳
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست .....
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟!
*کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه*
دار الولا محاصره،زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ...
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
▪️▪️◾️▪️▪️
*فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...*
"شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار"
#سید_مهدی_میرداماد
#رسول_الله #امام_حسن #امام_رضا
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلا
.
#رسول_الله
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژۀ روزهای #آخر_صفر و شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
حوادثی است که قلبِ مدینه میلرزد
مدینه چون دل اُمت به سینه میلرزد
سپاهِ شب شده مستِ تصرف خورشید
نسیم شعله شد و در فضا شراره کشید
تمام وسعتِ ملک خدا شبِ تار است
چه روی داده که خورشید هم عزادار است
زِ کوه و دشت و بیایان خدا خدا شنوم
ز جن و انس و ملک وا محمدا شنوم
اجل دریده گریبانُ و اشک افشاند
امینِ وحی خداوند نوحه میخواند
پیام میرسد از خشت خشتِ خانۀ وحی
که منقطع شده از آسمان ترانه ی وحی
برونِ خانه اجل گشته گرم اذنِ دخول
درون خانه چکد خونِ دل زِ چشم بتول
الا الا ملک الموت ! ماتم آوردی
زِ آسمان به زمین یک جهان غم آوردی
زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد
چه سخت حلقه به در می زنی،نزن برگرد!
چگونه می کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟
که آسمان به سر خاکیان شده ست خراب
برو به سینۀ حیدر شرر نزن دیگر
به جانِ فاطمه سوگند! در نزن دیگر
عقب بایست! بگیر احترام این در را
برو یتیم مکن دختر پیمبر را
برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند
به باب خانۀ توحید ، کس لگد نزند
پیمبرُ و علی و فاطمه کنار هم اند
تو ایستاده و این هر سه اشکبارِ هم اند
نبی زخون دل خویش چهره می شوید
درون خانه ی دربسته با علی گوید:
که یا علی بنشین با تو راز دارم من
به سینه شعله ی سوز و گداز دارم من
پس از رسول مقامت زکینه غصب شود
فراز منبر من دشمن تو نصب شود
خدای ، امر به صبرت کند در این اندوه
جواب داد علی: من مقاومم چون کوه
دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین
شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین
فلک زغربتِ تو آه می کشد زِ نَهاد
به باب خانه ات آتش زنند از بیداد
جواب داد : همانا به صبر می کوشم
به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم
رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را
به پیشِ چشم تو سیلی زنند فاطمه را
تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی
درون سینه ی خود حبس سوز و آه کنی
در آن میانه علی سخت در خروش آمد
کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد
اگرچه بود وجودش پر از شراره ی خشم
به روی فاطمه چشمی گشودُ گفت به چشم!
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
○
.
#رسول_الله
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژۀ روزهای پایانی ماه صفر و شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
*میدونید کجا دادِ علی بلند شد ؟!.. اینجا چشم گفت ، صبر کرد .. شبی که فاطمه رو خاک کرد ، کنارِ قبر گفت فاطمه :
تا قيامت نه، پس از واقعه محشر هم
ناله يا اَبَتايش نرود از يادم! ..*
الا رسول خدا خون به سینه ام جوشید
که گفته هات همه جامه ی عمل پوشید
دری که بود به دارُالزیاره ات مشهور
دری که گرد از آن می زدود گیسوی حور
دری که بود پر از بوسه های جبرائیل
دری که حرمت از آن می گرفت عزرائیل
دری که نور فشاند به چشم عرش علا
ببین چگونه از آن دود می رود بالا
به باغ وحی، خزان دست باغبان را بست
که چیده گشت از آن میوه و درخت شکست
چه ننگ ها که خریدند یا رسول الله
زِ عترت تو بریدند یا رسول الله
چو امتت طلبیدند حبّ دنیا را
برای غصب خلافت زدند زهرا را
قسم به عزّت قرآن! قسم به ذات خدا!
سر حسین تو روز سقیفه گشت جدا
چه تیرها همه از چلّه ی سقیفه شتافت
گلویِ اصغر و قلب حسین هر دو شکافت
سقیفه در حرم کربلا شراره کشید
زگوش دخترکان تو گوشواره کشید
سقیفه کرد تن عترت تو را نیلی
سقیفه فاطمه ها را دوباره زد سیلی
همین که حق وصی تو غصب شد به ملا
سر حسین، جدا شد به دشت کربُبَلا
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
روزها و ساعاتِ پایانی ماهِ صفرِ .. این دو سه روزِ آخر هر کاری کردی سفره داره جمع میشه .. گرچه این چشمه ی جوشان اشک و ناله مون آرام نمیشه تازه شروع گریه برا مادرِ ساداتِ .. آماده ای روضه بخوانم ؟! یه جمله عرض توسل و التماسِ دعا .. درِ حجره باز شد ، نفسایِ آخرِ پیغمبر دیدن حسین اومد رو سینه ی پیغمبر قرار گرفت .. هی صورتشُ به سینه ی مبارک میکشه .. بی بی ما هنوز دستش سالمه ، اومد حسینُ از رو از زو بدن برداره .. پیغمبر چشم های مبارکشُ باز کرد ، فاطمه جان بزار حسین رو سینه م باشه .. حسین رو سینه مِ آرام جان میدم .. بریم کربلا.. حاجتمند و گرفتار زیاد ، مریضا رو فراموش نکنید .. یه وقتی هم زینب کنار گودال صدا زد یوم علی صدر المصطفی .. یه روز رو سینه ی پیغمبر دیدمت .. يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ قَتْلَى تَسْفِي عَلَيْهِمُ اَلصَّبَا . فَأَبْكَتْ كُلَّ صَدِيقٍ وَ عَدُوٍّ .
حسین .....
.....................
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ویژه_ایام_صفر
○
.
🕊﷽🕊
☑️#روضه_پیامبرص
🔘#دفتری_پیامبر
☑️#رسول_الله
🔘#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا س
🔹براحمد و محمود و محمد صلوات
🔹برشافع رهروان عبد خدا روح مؤید صلوات
🔹بر خلق و ملک بر همه رُسُل تاج سر است
🔹بر تاج سر تمام انبیاء عالم محمد صلوات
🔸بر تور جمال پاک احمد صلوات
🔸بر عطر وجود حی سرمد صلوات
🔸بر وَجه نکویُ خُلق نکوی رسول
🔸بر خاتم الانبیاء محمد صلوات
🌿السلامعلیکیامظلوم یارسولالله یاامامالرحمه یاسیدناومولانا اناتوجهنا...
▪️نبی در بسترو زهرا کنارش
▪️عزیزقلب او شد بی قرارش
▪️بگوید دخترم کمتر نوا کن
▪️برای رفتن بابا دعا کن
⬅️ نمی دونم مدینه رفتی یا نه...
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه...
ان شالله روزی هممون باشه مدینه..
گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم..
(یارسول الله آقا جان ..)
آقاجان...این دلا برا مدینهات تنگه آقا..
🕊آقا برات کاری نداره...امروز یه نگاه بکنی...برات کاری نداره یه مُهر تأیید بزنی، منم مدینه ای بشم..
آقا....هنوز خیلیا مدینه رو ندیدن...
هنوز خیلیا قبرستان بقیع رو ندیدند...
امروز بگو خدا.... به حق اون پیامبری که میگفت آی مردم من از شما اجر رسالت نمیخوام...
اما دو چیز رو بینتون امانت و یادگار میزارم....یکی کلام خدا قرآنه....یکی اهل بیت منه...
آی مردم فاطمه پاره تن منه..
آخ علی غریبه...(علی مظلومه....2)
آی مردم حسنین میوه دلِ منند...
آخ بمیرم برات یا رسول الله..چه کردند با فاطمه ات...
⬅️هر دختری بابا از دست بده مردم دورش جمع میشن...تَسلاش میدن...دلداریش میدن...تسلیت میگن...دسته های گل میارن...
☑️ آخ دل عالم بسوزه برا اون دختری که داغ بابا دید....اما بجای گُل دسته های هیزم آوردند...درب خونشو آتش زدند...
اون خونه ای که پیغمبر اذن ورود میگرفت وارد میشد....اومدن در خانه فاطمه شو آتش زدند....
فاطمه شو بین در و دیوار قرار دادند...
( بمیرم برات زهرا جان....)
🔹آی حاجت دارا.... ناله دارا ...آی جوون دارا....
🔘خانم فاطمه زهرا بین درو دیوار دوتا ناله زد..میدونی چی بود....
اولین ناله بیبی این بود... صدا زد ..
یا ابتا یارسول الله...
بابا بیا ببین با فاطمت چه کردند...
بابا بیا ببین اون سینه ای که تو میبوسیدی...بین در و دیوار گذاشتند...
یه نالهٔ دیگه ای هم زد فاطمه....
صدا زد
یا فِضه خُزینی..
فضه بیا پهلومو شکستند...
.فضه بیا محسنمو کشتند...
⏪کاری کردند با دختر پیغمبر...
صدازد علی جان شبانه غسلم بده...
شبانه بدنم و کفن کن...
شب بدنم رو بخاک بسپار...
امان از دل امیرالمومنین ع ...
(هااا ناله بزن برا غربت امیرالمومنین ع...)
علی غریبه علی مظلومه....
⏺بدن زهراشو کفن کرد...خدا غریبانه بدن زهرارو تشیع کرد ...همچین که رسید نزدیک قبر فاطمه اش...
(دیدید وقتی مادری از دنیا بره...میگن محارم مادر بیان...کمک کنند بدن نازنین مادرو درون خانه قبر بزارند...)
خدا سلمان محرم نیست...اباذر محرم نیست...محارمش بچه های کوچکشند...
خدا چه کنه علی..
اگه بره درون قبر کسی نبود فاطمه رو به علی بِده...
اگه بیرون قبر باشه چطور فاطمه رو وارد خانه قبر کنه..
آخ بمیرم یه وقت دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر....
💠علی جان اِلَیَّ...اِلَیَّ
علی جان بِده امانتمو... بِده فاطمه مو....
شاید گفته باشه یا رسول الله...آقا جان ...ازت خجالت میکشم آقا ...
(چرا)
چون امانتی که شب عروسی بمن دادی ..سیلی خورده نبود...
آخ تازیانه خورده نبود...
پهلو شکسته نبود...
......
✳️هر چقدر ناله داری به غربت امیرالمومنین ع ..به مظلومی امیرالمومنین... صدای نالتو بلند کن 3 مرتبه ناله بزن یگو...
🍁یا حسـیـــــن
🔸درلحظه هاي آخر،امّيدوارم ارباب
🔸آیی و من ببينم، يك دم رخِ شما را
🔸در لحظه وفاتم، چشم انتظارم ای شاه
🔸آسان كنی زلطفت جان دادنِ گدارا(عاصی)
🎋هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها(صلوات)🎋
#ما_ملت_امام_حسینیم
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
.
.
#رسول_الله
#توسل جانسوز ویژۀ #شهادت_پیامبر_اکرم صلوات الله علیه به نفس سیدمجید #بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
می باره اشک ماتم،مصیبت همینه
تموم شد روزایِ خوشیِ مدینه
پیمبر از این شهر، دیگه داره میره
باید عالم امشب از این غم بمیره
دلش بی قرارِ، مثالِ حبیبِ
توی اُمتش هم ،خدایی غریبِ
داره میره با او،دلِ آسمونی
ندیدن از آقا، به جز مهربونی
حالا وقتِ رفتن،دلش بی قراره
به جز حقِ حیدر،وصیت نداره
قلم کاغذی خواست،نیاوردن آخر
همونا که حق از علی خوردن آخر
شکایت از اینها، به پیشِ خدا کرد
نفس هایِ آخر، علی رو صدا کرد
میشه خون علی جان!دلت از زمونه
به دستِ تو زهرام، امانت بمونه
چه روزایِ سختی،برات هست در پیش
یه روزی میگیره،دَرِ خونه ات آتیش
می بینم از الان، پس از من یه روزه
گل یاسم آروم، تو آتیش می سوزه
می بینم از الان، می ریزن تو خونه
رو پهلویِ زهرا، نشونه خزونه
بگو ای پیمبر،نبودی ببینی
ندیدی تو داغِ،فراتر از اینی
نبودی ببینی،گُلت تو آتیشه
نبودی ببینی، چی شد بارِ شیشه
غمِ کوچه هارو ندیدی، نبودی ببینی
چی بود اون کبودی، نبودی ببینی
ره چاره گم شد، نبودی ببینی
یه گوشوراه گم شد،نبودی ببینی
ولی چند جایی، تو بودی و دیدی
کنار یه گودال، با زهرا رسیدی
تو بودی و دیدی خونایِ گلوشُ
تو بودی و دیدی، تنِ زیر و روشُ
لبِ تشنه رو خاک،کنارِ فرات بود
پایِ قاتلش رو، جایِ بوسه هات بود
ــــــــــــــــــ
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
.👇
.
#رسول_الله
#توسل جانسوز ویژۀ #شهادت_پیامبر_اکرم صلوات الله علیه به نفس کربلایی حسین #سیب_سرخی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن
رویت ندارد طاقتِ این اشکها را
طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن
باید ببینی روزهایِ بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کُن
باید بگویم روضه های بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با هیزم و با آتش و دیوار بس کُن
ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن
در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست
با گریه می گوید که در اَنظار بس کُن
در کوچه می اُفتی و می گوید به قُنفذ
اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن
دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد
از چادر او پایِ خود بَردار بس کُن
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن
وقت هزار و نُهصدو پنجاه زخم است
ای نیزه ی خونبار این اصرار بس کُن
این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است
با شمر می گوید نزن نشمار… بس کُن
#شاعر:حسن لطفی
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
👇
.
|⇦•ای فدای تو جِن و روح..
#سینه_زنی و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
ای فدای تو جِن و روح و بشر
وی اسیر تو این همه یکسر
خانۀ جان بدون تو ویران
با تو ویرانه کاخی از مرمر
بس که گیراست چشم نافذ تو
نمی افتد گدای تو ز نظر
وقت کوبیدنِ سرای تو شب
گاه حاجت گرفتن تو سحر
چون تویی اول تمام رسل
آدم بوالبشر شود آخر
القرض مصطفی نگو غوغا
القرض مصطفی نگو محشر
کرده موسی به مِدحَتِ تو قیام
بسته عیسی به خدمت تو کمر
دست بوسِ تو سینۀ محراب
پای بوس تو پلۀ منبر
جای دارد که تو را جامه دَرند
کاروانی ز یوسف و ز پدر
مادرت در عفاف “آمنه” نام
بانویی چون خدیجه ات همسر
همچو حیدر برای تو داماد
همچو زهرا برای تو دختر
یکی از چاکران تو همزه
یکی از مخلصان تو جعفر
نوه ات همچو زینب کبری
هم نتیجه چنان علی اکبر
هر که را سوختی شود “سلمان”
آنکه آموختی شود “بوذر”
مَثَل تو به ماسوا سلطان
مَثَل ماسوا به تو نوکر
شیعیان تو از طلا هستند
مرتضی و تو در مَثَل زَرگر
آهن از لطف تو شود چون موم
بَهر داود , پیر آهنگر …
مهر در هُجرۀ تو مستاجر
هم رهین سلاکین تو قمر
کمی از پهنۀ دلت مغرب
گوشه ای از سرای تو خاور
هر که گوید که نیستی تو خدا
به همان رَب نمیکنم باوَر
ای که گفتی به امت خویش
زیر این آسمان پهناور
بعد من حُرمتش نگه دارید
مصطفی باشد و همین دختر
آب غسلت هنوز جاری بود
که به باب لله “او” فِتاد شرر
نعش پیغمبری به روی زمین
بین دیوار و در گُلی اطهر
دختری داد می زند بابا
دختری داد می زند مادر
فاطمه را زدند علی افتاد
وای از خجالت شوهر
داستان شب مدینه شده
دست وپای برهنه حیدر
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
#رحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•حوادثی ست که قلب مدینه...
#قسمت_اول روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری
●•┄༻↷◈↶༺┄•●*
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم”
“اللّهم زِد فی قلوبنا محبة امیرالمومنین و اولادهِ المعصومین عليهم السلام”
حوادثی ست که قلب مدینه می لرزد
مدینه چون دلِ امّت به سینه می لرزد
سپاه شب، شده مستِ تصرّفِ خورشید
نسیم، شعله شد و در فضا شراره کشید
تمام وسعتِ مُلک خدا شبِ تار است
چه روی داده که خورشید هم عزادار است؟
ز کوه و دشت و بیابان، خدا خدا شنوم
ز جنّ و انس و مَلَک وامحمّدا شنوم
اجل دریده گریبان و اشک افشاند
امینِ وحی خداوند، نوحه می خواند
پیام می رسد از خشت خشتِ خانه ي وحی
که منقطع شده از آسمان ترانه ي وحی
برون خانه اجل گشته گرم اذن دخول
درونِ خانه چکد خونِ دل ز چشم بتول
*مَلَكُ الموت آمده دق الباب ميكنه دَرِ خانه ي پيغمبر…*
اَلا اَلا مَلَکُ الموت! ماتم آوردی
ز آسمان به زمین یک جهان غم آوردی
ز دیدنِ رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد
چه سخت حلقه به در می زنی، نزن! برگرد!
چگونه می کنی ای پیکِ مرگ دَقُ الباب؟
که آسمان به سَرِ خاکیان شده است خراب
برو به سینه ي حیدر شرر نزن دیگر
به جانِ فاطمه سوگند! در نزن دیگر
عقب بایست! بگیر احترامِ این در را
برو یتیم مکن دخترِ پیمبر را
برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند
به بابِ خانه توحید، کس لگد نزند
محمّد و علی و فاطمه کنار هم اند
تو ایستاده و این هرسه اشکبار هم اند
نبی ز خون دلِ خویش چهره می شوید
درون خانه ي در بسته با علی گوید:
که یا علی بنشین با تو راز دارم من
به سینه شعله سوز و گداز دارم من
پس از رسول، مقامت ز کینه غصب شود
فراز منبرِ من دشمن تو نصب شود
خدای، امر به صبرت کند در این اندوه
جواب داد علی: من مُقاومم چون کوه
دوباره گفت پیمبر که ای امامِ مبین
شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین
فلک ز غربت تو آه می کشد ز نهاد
به بابِ خانه ات آتش زنند از بیداد
جواب داد: همانا به صبر می کوشم
به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم
رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را
به پیش چشمِ تو سیلی زنند فاطمه را
تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی
درونِ سینه ي خود حبس سوز و آه کنی
در آن میانه علی سخت در خروش آمد
کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد
اگرچه بود وجودش پُر از شراره خشم
به رویِ فاطمه چشمی گشود و گفت به چشم!
* قبول مي كنم، اين همه پيغمبر زحمت كشيد، فرمود: هيچ پيغمبري رو اندازه ي من آزار و اذيت نكردن… تو كوه هاي سنگلاخِ مكه، پاهاش غرقِ خون ميشد، ميرفت برايِ هدايتِ مردم “قولوا لا اله الا الله تفلحوا” در جواب سنگش ميزدن، خاكستر رويِ سرش مي ريختن، از خودش گذشت، مثلِ همين روزا، آبِ غسل پيغمبر خشك نشده، دَرِ خانه ي دخترش رو آتش زدن، هر چي مصيبت به سَرِ اسلام و مسلمين اومده از همين امروز و فرداست…*
ــــــــــــــــــ
#رسول_الله
#رحلت_رسول_اکرم
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
|⇦•ميسوخت در و فاطمه...
#قسمت_پایانی روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●*
“ميسوخت در و فاطمه پشت در بود
دل از دَرِآتش زده سوزانده تر بود
بر فاطمه فضه بود نزديک ولي
نزديکتر ازکنيز ميخ در بود
چون شمع، علی بر سر پروانه رسید
پروانه به جا نبود خاکستر بود”
الا رسول خدا خون به سینه ام جوشید
که گفته هات همه جامه عمل پوشید
دری که بود به دارالزیاره ات مشهور
دری که گرد از آن می زدود گیسوی حور
دری که بود پر از بوسه های جبراییل
دری که حُرمت از آن می گرفت عزراییل
دری که نور فشاند به چشم عرش عُلا
ببین چگونه از آن دود می رود بالا
به باغ وحی، خزان دستِ باغبان را بست
که چیده گشت از آن میوه و درخت شکست
چه ننگ ها که خریدند یا رسول الله
ز عترت تو بریدند یا رسول الله
چو امتت طلبیدند حب دنیا را
برای غصب خلافت زدند زهرا را
قسم به عزتِ قرآن! قسم به ذات خدا!
سَرِ حسینِ تو روز سقیفه گشت جدا
چه تیرها همه از چله ي سقیفه شتافت
گلوی اصغر و قلب حسین؛ هر دو شکافت
سقیفه از حَرمِ کربلا شراره کشید
ز گوش دخترکان تو گوشواره کشید
سقیفه کرد، تنِ عترت تو را نیلی
سقیفه فاطمه ها را دوباره زد سیلی
همین که حقِ وصی تو غصب شد به مِلا
سر حسین، جدا شد به دشت کرب وبلا
#شاعر : غلامرضا سازگار
*درب حجره رو باز كرد، ديد ابي عبدالله رويِ سينه ي پيغمبرِ، اومد حسين رو از رويِ سينه جدا كنه، لحظات آخر، اينقدر نفس به سينه ي محتضر سنگين ميشه، حتي ميگن: دكمه هاي پيراهن رو هم باز كنيد تا راحت نفس بياد و بره، اما صدا زد: فاطمه جان! بذار حسينم رويِ سينه ام بمونه، من آرامش پيدا مي كنم…
آي دلايي كه برا كربلا تنگِ! آماده ايد يا نه؟ نمي دونم زينب اين صحنه رو ديد يا نه، اما ظهر عاشورا دستش رو رويِ سرش گذاشت، صدايِ ناله اش بلند شد، حسينِ من:“یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المُصطفیٰ، یَومٌ علی وجهِ الثَّری” يه روز رويِ سينه ي پيغمبر ديدمت، اما امروز مي بينم رويِ خار و خاشاك بيابون ها بي كفن موندي…دست برد زيرِ بدن، بدن رو بالا آوُرد، يا رسول الله!:“هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء،مُقَطَّعُ الأعضَاء” اما يه وقت نگاش افتاد به سينه ي مباركِ ابي عبدالله، صدا زد: حسين! كاش تيري كه به سينه ات زدن به قلبِ زينب مي زدن، همه ناله بزنيد: يا حسين…*
ــــــــــــــــــ
#رسول_الله
#رحلت_رسول_اکرم
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
.
کـشته سم جفا شــد...
#سینه_زنی و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس کربلایی حمید علیمی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
کــــشته ســم جـــفا شــد خــاتم پیغمبران
از غــم هستی رهـــا شد خـاتم پـــیغمبران
خوش ادا کردند و مـــزد مـهربانی های تو
تلخ و شد از جــوز امت شـادمانی های تو
این هـمه آزارو مــحنت کی سزاوار تو بود
گرچه لطف و مهربانی رسم و رفتار تو بود
دیده بسته است رنگ دنیا رحمة اللعالمین
داغ احــمد را نــــداند جـز امیر المؤمنین
احــمد مـــرسل بـــهشت جاودان جان من
مـــذهب من دیـــن من ائین من ایمان من
نام زیبای خدا و اســــم اعظم احمد است
هم نبی یا هم رســــولت اکرم احمد است
احـــمد و مـــحمود قــــاسم محمد نام او
تا خدا دارد خدایی می بـــود در جام او
با ولای ال احــــمد دین احمد کامــل است
بی ولای اهل بیتش هر چه گویی باطل است
یا محمد یا علی
یا محمد یا علی
ــــــــــــــــــ
#رحلت_رسول_اکرم
#رسول_الله
#کربلایی_حمید_علیمی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
⇦چشم را بست ولی...
#سینه_زنی و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج محمدکمیل
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم
پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم
ای دل از غربتِ آن لحظه ی تشییع بگو
از غریبانه ترین لحظه ی تشییع بگو
او غریبانه ترین لحظه ی رفتن دارد
روضه ی رفتن او گفتن و گفتن دارد
اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد
رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد
شهر در مکر و سکوت است علی تنها شد
یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد
یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت
یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت
آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد
شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد
بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد
وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد
در عزای پدرش بود که سیلی را خورد
سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد
تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند
تا کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند
ای دل خسته گر ت عقده عالم بهگلوست
آستان گوش حرم باش بخوان از سردوست
اینحسینکیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
ــــــــــــــــــ
#رسول_الله
#حاج_محمد_کمیل
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
حاجمنصور_ارضی_تو_رفتی_و_زهرا_به_حال_زار_افتاد_.mp3
4.59M
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
📝 تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد...
👤 حاجمنصور #ارضی
◾️ ویژۀ #رحلت_رسول_اکرم
.
#اي ملائک سوي يثرب..
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه
اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد
شمع سان ناله و سوز جگر آغاز کنيد
همه با هم به سما دستِ دعا باز کنيد
خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد
مُهر غم نقش به بال و پرتان مي گردد
مرگ دور سر پيغمبرتان مي گردد
پيک غم از حرم خواجه ي اسرا آيد
خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد
کاورانِ اجل از جانبِ صحرا آيد
نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد
قاصد مرگ کجا کعبه ي مقصود کجا
مَلَکُ الموت کجا خانه معبود کجا
اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول
لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول
فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول
که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند
کيست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند
گفت در پاسخ زهرا پدر، اي پاک سرشت
دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت
پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هشت
فلک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است
اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است
*ديد هي دَقُّ الباب ميكنه، اصرار ميكنه وارد بشه، اومد خدمت بابا، باباجان! جواني اومده شمارو ميخواد؟ فرمود: فاطمه جان! اون مَلَكُ الموتِ، عزرائيلِ، تا به حال هيچ كجا اجازه نگرفته و نمي گيره، اما اينجا منتظرِ اذنِ توئه فاطمه، تا تو اجازه اش ندي نميآد، اجازه بده بياد فاطمه جان...
حبيبه ي خدا در به روش باز كرد،وارد شد، اومد كنارِ بسترِ رسولِ خدا، عرضِ سلام و ادب كرد، عرضه داشت: يا رسول الله! من در اختيار شما هستم، اجازه بديد روحتون رو به مَلَكوتِ اَعلي ببرم؟ پيغمبر فرمود: لحظه اي صبر كن، برادرم جبرائيل بياد...آمد، عرضه داشت: يا رسول الله! بهشت رو آذين بستن، بهشتيان همه منتظرِ تو هستن، اؤلياء و انبياء منتظرِ شما هستن...*
گفت ای پیک خدا حاملِ فیض و رحمت
سخنی گو که ز قلبم برُبائی محنت
غم من نیست غم حور و قصور و جنت
چه کند روز جزا خالق من با امت
*تا لحظه ي آخر، به فكرِ اُمتش بود، هي ميگفت:"رَبِّ اُمّتي..."*
گفت جبریل که فرموده چنین معبودت
آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت
*خدا وعده فرموده قيامت آنقدر از اُمّتِ تو مي بخشم، تا تو راضي بشي"وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى" بگيم:يا رسول الله!...*
ای به دوشت غم اُمت همه دَم در همه حال
بُرده بر شانه ي خود کوهِ غم و درد و ملال
اُمت اَجرِ تو عطا کرد به قرآن و به آل
حُرمَتِ هر دو کنارِ حَرَمَت شد پامال
کرده غصب فدک و حقِ علی را بردند
پهلوی فاطمهات را ز لگد آزردند
*هنوزِ آبِ غسلت خشك نشده بود، هيزم آوُردن، دَرِ خانه ي فاطمه رو آتيش زدن، بهش گفت: فاطمه پشتِ دَرِ خانه است، گفت: اگر فاطمه هم پشتِ در باشه آتش ميزنم... اي كاش به اين جنايت اكتفا مي كرد، ديگه لگد به دَرِ نيم سوخته نمي زد...بينِ در و ديوار، صداي ناله ي دخترت بلند شد:" یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله! هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِک" ببين با دخترت چيكار كرد...*
با سر انگشتِ زمان سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونینِ تو پرپر گردید
*ناله ي اول گفت: بابا! ناله ي دوم فضه رو صدا زد"یا فِضَّةُ خُذینی "...يا رسول الله!...*
به حَسَن از همه کس ظلم فزونتر گردید
*جلو چشمش باباش رو فحش ميدادن، به خودش هم جسارت مي كردن، مي گفتن:"يا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین" عصاي زهر آلود به پاش زدن، خنجر به پايِ مبارك آقا زدن، سجاده ي نماز رو از زيرِ پاش كشيدن...يا رسول الله!...*
به حَسن از همه کس ظلم فزونتر گردید
دومين اَجرِّ تو زخمِ سَرِ حيدر گرديد
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند
*گاهي كنارِ بدنِ اِرباً اِربايِ علي اكبرش ناله ميزد:"وَلَدي!..عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا" گاهي شش ماه اش رويِ دستش با گلويِ پاره صدا ميزد:" هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ الله"...حسين
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند
*گاهي كنارِ بدنِ قاسم ناله ميزد، گاهي كنارِ نهر علقمه" أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي"حسين...لحظات آخر هم صورت رويِ خاك گذاشت، لباش مثلِ دو چوبِ خشك از تشنگي بهم ميخورد، صدا ميزد" إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ،صبراً عَلَي بَلائك، تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ"
بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت
#حاج_مهدی_سماواتی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#رسول_الله #رحلت_پیامبر_اکرم
.👇
.
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#بیست_و_هشتم_صفر
#رحلت_پیامبر_اکرم
بسم الله الرحمن رحیم...
یا رحمن یا رحیم...
🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید
🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید
ایام مصیبت پیغمبر خدا...
و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب...
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است
🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی
🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید
از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه...
دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه...
🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
دلت اینجا نباشه...
با پای دل بریم مدینه...
ای مدینه...
عجب روزهایی رو دیدی...
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
امان از یتیمی ...
مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه...
زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده...
هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
اشک میریزه...
میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا...
بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا...
خیلی سخته برای خونواده ای...
ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و...
نتونن کاری کنن...
هی رسول خدا بیهوش میشدن...
هی به هوش می اومدن...
بچه ها طاقت نیاوردند...
حسن و حسین اومدن...
خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر...
رسول خدا رو در آغوش گرفتند...
گریه میکنند...
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت چشمان مبارک رو باز کردند...
فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
بگذار با بچه ها وداع کنم...
حسنش رو در آغوش گرفت...
حسینش رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره...
هر طوری بود با بچه ها وداع کرد...
یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و...
راحت شدند...
عرضه بداریم یا رسول الله... آقا...
شما خیلی در دنیا اذیت شدید...
خیلی به شما ظلم کردند...
اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو باز کردین...
یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن...
یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن...
یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما...
دل ها بسوزه...
برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد ببینه...
و الشمر جالس علی صدره
شمر روی سینه حسین
هر کجا نشستی صدا بزن...
ای غریب حسین...
یک نفر دیگه هم اومد کنار ابی عبدالله...
خواهرش زینب کبری اومد کنار برادر...
اما دیر رسید...
از بالای تل زینبیه یه نگاه کرد دید دارن بردارش حسین رو سر میبرن...
چکار کنه بی بی زینب،
یا الله...
دستهاش رو گذاشت روی سر...
صدا زد...
وا محمدا...
واعلیا...
یا رسول الله منو ببخشید آقا...
چیزی نگذشت...
یکدفعه زینب کبری ببینه...
زمین و زمان بلرزه در اومد...
هوا متغیر شد...
نگاه کرد دید...
سر حسینش روی نیزه...
🔸سری به نیزه بلند است در مقابل زینب
🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_بیست_و_هشتم_صفر
.
.
|⇦•در حسینیه ی جبین....
#روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
در حسینیه ی جبین روضه است
خط به خط گریه، چین به چین روضه است
آسمان گریه کرده بالأخره
هر شبی را که در زمین روضه است
به کجا می روی ؟در عالم اگر؛
خبری هست در همین روضه است
در میان اهالی گریه
اولین روضه آخرین روضه است
زهر کم کم بر او اثر می کرد
زردی چهره هم یقین روضه است
لفظِ "اِرْجِع فاِنَّهُ یَهْجُر"
تا قلم خواست بدترین روضه است
*پیغمبر فرمود: برام کاغذ و قلم بیارید که بنویسم براتون. نانجیب گفت این مرد داره هذیان میگه. از همین جا فاطمه آهی کشید...*
با گریزش شکستن دندان
وسط کوچه اولین روضه است
*اگه اون روز دندان رسول خدا رو نمی شکستن، مثل چن روز قبل با چوب خیرزان بر اون دندان ها نمی زد...*
با دلیل شهادت زهرا
لفظ پیغمبر امین روضه است
شتر سرخ در جمل فتنه است
اسب اما بدون زین روضه است
همه از خیمه ها بیرون دویدند
ولی سالار زینب را ندیدند
*الهی برات بمیرم. خودش دستور داده محتضر وقتی میخواد از دنیا بره، سینه اش باید سبک باشه. حتی میگن باید دکمه پیراهنم باز کنن. در باز شد، حسنین دویدن، خودشونو رو سینه پیغمبر انداختن. میگن امیرالمومنین دوید بچه ها رو برداره، فرمود: نه علی جان! بذار حسین رو سینه ام باشه. زینب داره این صحنه رو می بینه. تا اون موقعی که اومد نیگا کرد، "یوم علی صدر المصطفی"... آه... "و یوما علی تحت الثری.." یه طوری باید حسینو بگی که پیغمبر بشنوه دعات کنه... حسین آه آه....
الهی برات بمیرم. گفت بذار حسین رو سینه ام باشه. من با او احساس سنگینی نمی کنم. راحت تر جون میدم. یا رسول الله! اینجا حسین رو سینت اومد، من بمیرم برا اون لحظه ای که دیدن عمه سادات مضطربه. هی دستاشو رو سر میزنه، آخه جلو چشم زینب نانجیب وارد گودال شد..*.
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
*والشمر جالس علی صدره... یه وقت ارباب ما احساس کرد کوهی رو سینش اومده...*
روضه از این به بعد رفت به دشت
روضه دنبال خواهرش می گشت
روضه شد عاطفی دمی که حسین
یک قدم رفت یک قدم برگشت
با غدیر و کریم و بزم شراب
روضه می زد گریز هی بر تشت
*اینم برا اونایی که دلشون امشب پیش امام رضاست ...*
کاش بودم پس از دو ماه عزا
پشت باب الجواد، ساعت هشت
#شاعر: #مهدی_رحیمی ✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حاج_محمد_طاهری
#بیست_و_هشت_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•روضه ها رو دارم میبینم...
#روضه پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
من میرم و ای فاطمه جان
پشت خونه ات هیزم میارن
پا روی حرف مرتضی و
پا روی چادرت میذارن
فاطمه جان!
بهشتو با بال و پرت می سوزونن
به پیش چشم همسرت می سوزونن
ای وای تو رو با پسرت می سوزونن
«فاطمه جان! فاطمه جان!
ای وای من ای وای من ای وای من»
*همه دلشوره های پیغمبرو میخوام بهت بگم...*
می مونه این فاجعهٔ تلخ
برا همیشه توی تاریخ
درد تو رو باید بپرسن
از پنجه های سرخ یک میخ
زهراجان!
قامت کمون دنبال مرتضی میری
نفس نفس زنون تو کوچه ها میری
زهرای من به زیر دست و پا میری
«ای وای من ای وای من ای وای من»
*دور بستر همه دارن گریه میکنن.پیغمبر تو بستر افتاده، امیرالمومنین حضرت صدیقه، اسما همه دارن اشک میریزن. یه وقت دیدن در باز شد حسنین اومدن خودشونو رو سینه ی پیغمبر انداختن. حال رسول خدا حال خوبی نیست. محتضره. خودش فرموده محتضر یه حالی داره که یه دکمه پیراهن رو سینش سنگینی میکنه. روایت میگه دکمه پیروهنم باز کنید محتضر آروم جون بده راحت تر جون بده. تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو برداره یه وقت اشاره کرد بذارید باشن. اونا رو سینه من باشن من راحت جون میدم. اما دیدن همینطور که عرق سرد کرده پیغمبر، هی نگاه به ابی عبدالله میکنه. زیر گلوشو می بوسه، هی میگه "ما لی وَ لِیزید.....؟"
ما رو به یزید چیکار؟ لعنت کرد پیغمبر قاتلای ابی عبدالله رو. آه آه... گفت...*
روضه ها رو دارم می بینم
دلم از این غصه ها خونه
این دم آخری بذار تا
حسین روی سینه ام بمونه
*آخ بمونه.چرا رو سینت بذارن؟ آخه..*
یه روز میاد که با پا رو سینه اش میذارن
پیرهنشو از پیکرش در میارن
کاشکی برن براش یه کم آب بیارن
«ای وای حسین ای وای حسین »
*روضه امشبم داره به آخر میرسه...
ای خدا ای خدا...*
حسینمو آبش ندادن
حسینمو خاکش نکردن
*همه اینا رو داره می بینه پیغمبر...*
هنوز دارن این نانجیبا
میون گودالو میگردن
سرش رو می برن به روی نیزه ها
تنش می مونه زیر سمّ مرکبا
واویلا مَن دَفَنَهُ أهلَ القُری
*وقتی امیرالمومنین بدن رسول خدا رو داره غسل میده، مولا میگه خواستم پیراهن از تن بیرون کنم، ندا اومد علی جان! پیراهن از تنش بیرون نیار. از زیر پیراهن بدنو غسل بده. وقتی بدنو به صورت میخواست بخوابونه، پشت حضرتو غسل بده. باز خطاب اومد رسول خدا رو به صورت روی زمین نگذار. بدنو روی شونه قرار داد. بدنو غسل داد. باید بگیم یا امیرالمومنین حقم همینه. اما الهی بمیرم برای اون آقای که امام زمان «عج» میگه" أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ..."قربون اون صورتی که با خاک یکسان شد..أَ"لسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ" قربون اون بدنی که پیراهن از تنش بیرون کردن. بدنو عریان کردن. ای حسین ...
* این دست گداییتو بالا بیار هرچقدر کار داری با ابی عبدالله... ای حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حاج_محمد_طاهری
#بیست_و_هشت_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•لحظهٔ وداعه...
#سینه_زنی و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
لحظۀ وداعه دیگه بیقرارم
دم آخری سر رو پای علی میذارم
گریه میکنه فاطمه کنارم
میشینه غمی باز به روی سینه ام
وصیتای آخرمو میگم
انگاری دارم کوچه رو میبینم
إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَین
قرآن و علی و حسن، زهرا و حُسَین
لحظۀ وداعه دیگه بیقرارم
میسوزه دلم با دیدن دو یادگارم
میمونه حسن تو مدینه غریب
کشته میشه با زهر غم و جفا
میمونه حسینم بییار و حبیب
کشته میشه تشنه تو کربوبلا
إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَین
قرآن و علی و حسن، زهرا و حُسَین
#شعرا: #یوسف_رحیمی و #محمدرضا_رضایی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#بیست_و_هشت_صفر
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#کربلایی_مهدی_رسولی
#زحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•باز دوباره ام سفر....
#قسمت_اول #روضه_پیامبر_اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
باز دوباره ام سفر سوی مدینه آرزو ست
تا که ز کام دل زنم بوسه به خاک پای تو
از سرا پای مدینه گِل غم میریزد
اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد
از نگاهِ نگران، برق اِلَم میریزد
خوب پیداست که باران ستم میریزد
آه! آرامش زهراست به هم میریزد
سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود
یا قرار است که پیغمبر اکرم برود
نور از خنده ی لبهای ترش میبارید
از گرفتاری امت به جزا میترسید
*این ترس، ترس و دل شوره است. گفتن اگه یک سال قبل مرگشون، یکماه قبل از مرگ،یک هفته قبل مرگ، یک روز، یک ساعت قبل مرگ توبه کنن مابخشیدیم .پیغمبر یه نفس راحت کشید.هی گفت: شیعیانم، امتم،قربونت برم که یه بار ما رو نفرین نکردی..انبیاء سَلف همه نفرین که کردند..خدایا اینارو.. سیل اومد و عذاب اومد و زیر ورو شدن و گرفتار شدن. اما خدا به رسول اکرم فرمود: خب نفرینشون کن گفت: نمی فهمند گناه دارن..پیشنهاد نفرین روخدا به پیغمبر داد.
همون طور که امیرالمومنین فاطمه از دست داده بود.عطر نزد بعد از بیست و پنج سال گفتن آقا عطر میزنی؟فرمود:نه من عزا دارم فاطمه ام رو از دست دادم. نفرین امیر المومنین رو هم بشنوید..
پیغمبر رو در حال رویا دیدم پرسید:علی جان چطوری ؟گفتم: آقا خسته شدم از دست اینا انقدر لج بازن. فرمود: نفرینشون کن. خدا من و از اینا بگیره یکی مثل خودشون بهشون بده ... *
در بدر در پی ارشاد بشر میگردید
مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید
در دلم شور عجیبی ست نمی دانم چیست
در گلو بغض غریبی ست نمیدانم چیست
دخترت زار به سر میزند ای وای دلم
در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم
پدرم حرفِ سپر میزند ای وای دلم
حرف از داغ پسر میزند ای وای دلم
یک نفر آمده در میزند ای وای دلم
دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست
بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست ؟
این جوان کیست که از دیدن رویش در دل
غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل
*عزارئیل در اینخونه رو میزنه بی اذن وارد نمیشه..*
آه یارب شده انگار صبوری مشکل
گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل :
با اجازه بگذارید بیایم داخل
با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد
پرده از صورت پوشیده خود یک سو زد
مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است
ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است
شبِ بیچارگی نسل بشر نزدیک است
به علی هم برسان روز خطر نزدیک است
وقتِ آتش زدن یاس و تبر نزدیک است
پدر آمادهٔ رفتن به سماوات ولی
نگران است برای غمِ فردای علی
تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد
نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد
آه! از سینه ی افلاک بر آمد هیهات
به علی فاطمه را باز امانت میداد
داشت اما خبر از قصهٔ زهرا ای داد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#حاج_محمود_کریمی
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#هفتم_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
ای همه این همه بی کسی
ای وای سرم درد گرفت
دلِ سرشارِ غم شعله ورم درد گرفت
او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر
از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر
از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر
از غمِ حیدر خیبر شکنش داشت خبر
از حسین و بدن بی سرش داشت خبر
اشک، از دیده فرو ریخت و روحش پر زد
پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد
بگم روشنت کنم بصیرت در روضه بدونی شیعه از کجا ضربه میخوره.."ان الدین عندالله السلام" و این اسلام با محرم و صفر زنده است.یه معادله است.یهود میدونست اسلام میاد همهی دنیا رو میگیره،یهود میدونست یه پیغمبر میاد کاری میکنه کارستون همه ی دینها در دینش خلاصه میشه. اینا میدونستن بشارتها در تورات و انجیل و و زبور داده شده بود. میدونستن پیغمبر فعالیتش تو مکه نمیگیره.. چند صد ساله قبلش رفتن تو مدینه جا گرفتن..اوس و خزرج و... اینا آمدن آماده بودن به موقع ضربه رو بزنن.. از علی هم نقره داغ شده بود درِ خیبر رو کنده بود، بیچاره اشون کرده بود.با هوچی گری حمله کردن و با هوچی گری بیعت گرفتن.همه میگن چرا دوشنبه؟ چون بیشتر جمعیت یهود روز دوشنبه در مدینه بودند.دوشنبه بازارشون بود.اون روز رفتن در خانه رو آتیش زدن..همه جا پیغمبر فرمود:"فاطمة بضعة مني"
جمعیت زیادی از یهودیا جمع شدن دیدن علی رو دارن میبرن همچین که کمربند علی روکشید از یه طرف فاطمه با قوت الهیه نه قوت بشری کمربند مولا رو مشید همه ی نامردا رو زمین ریختن..آی کینه به دل گرفتن علی رو رها کردن.. با غلاف و با تازیانه با تمام کینه ها زدند..مادر زیر دست و پا گم شد.. یه جام زینب تو محله ی یهودیها همه سنگ برداشتن ..
الشام ،الشام، الشام.. فرمود: هفت تا مصیبت تو شام بر ما وارد شد. بالاترینش این بود ما رو از محله ی یهودیها آوردن..
یه عجوزه ای بلند شد گفت:آی یهودیا حالا موقع انتقام خیبره.. اون سری که میبینید سرِ پسر کنندهٔ در خیبره.. انقدر سنگ زدن سر بابام از روی نیزه افتاد....
«حسین..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#رحلت_پیامبر_اکرم
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حاج_محمود_کریمی
#آخر_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•ملک وجود غرق....
#روضه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ سید مهدی #میرداماد
●━━━━━━───────
"اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، بِمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا"
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه از این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گشته اند انبیاء همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا بهوش که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غَصب خلافت شدند جمع
یاللعجب وصی پیمبر علی کجاست؟
کجاست مولا؟
دارالولا محاصره زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک ازبیت کبریا
آتش زدند به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفی
*فرمود:هیچ پیغمبری مثل من اذیت نشد.
بیست وسه سال هر جوری خواستن
اذیتش کردن ،هر تهمتی خواستن بهش زدن، مگه نمی گن کسی برات کاری میکنه هنوز عرقش خشک نشده باید مزدش رو بدی ..مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن، کاری کردن مادر ما بین در ودیوار صداش بلند شد..*
"قُل لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربىٰ ۗ" ذَوِیالْقُربیٰ کیان ؟مگه غیر از فاطمه و بچه های فاطمه ذَوِیالْقُربیٰ بودن..یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل می کرد چقدر حسین رو، رو دوشش سوار می کرد؟ یادتون رفت چقدر نوه هاشو می بوسید؟پیغمبر می بوسید گریه می کرد
امام مجتبی رو بغل می کرد لبهاشو می بوسید هر وقت ابی عبدالله رو بغل می کرد زیر گلوش رو می بوسید آقا چرا؟ می فرمود: این لبها یه روز از زهر کبود میشه..*
آقا جان شما یه غریبی امام رضا هم یه غریبه..اینقدر این شبها تو حرمش شلوغه عربی وارد حرم امام رضا شد اول یه نگا به در ودیوار کرد یه نگاه به ازدحام جمعیت وزائرا ، این همه چراغ..برگشت عقب گفت آقاجان اگه غریب میخوای بیا مدینه بیا ببین چهارتا سنگگذاشتن ...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#رحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#سید_مهدی_میرداماد
#بیست_و_هشتم_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇