#لذّتديدارماه🍀
#برگاول🍀
﷽
چند سالى بود كه به مشهد نرفته بودم، دلم براى حرم امام رضا علیه السلام خيلى تنگ شده بود.
روزهاى پايانى ارديبهشت سال 1388 بود و من در خانه خود مشغول نوشتن بودم كه تلفن زنگ زد.
يكى از دوستانم از كنار پنجره فولاد امام رضا(ع) با من تماس گرفته بود، كبوتر دلم پر كشيد و به مشهد رفت:
السّلام عليك يا عليّ بن موسى الرّضا
فرداى آن روز به آژانس مسافرتى رفتم تا براى مشهد، بليط قطار تهيّه كنم، آرى، ديگر دلم، هواى ديدار آقا را كرده بود.
بليط مسير تهران ـ مشهد را تهيه كردم، بليط براى ساعت 8 فردا شب بود.
ظهر به خانه برگشتم، نزديك خانه از گل فروشى، شاخه گلى خريدم و بليط ها را داخل يك پاكت زيبا گذاشتم و به خانه آمدم.
شاخه گل را پشت سرم مخفى كردم و وارد خانه شدم و به همسرم سلام كردم و از او خواستم تا چشمش را ببندد. من شاخه گل و بليط را روى دست او گذاشتم.
حتماً مى دانى كه هيچ چيز مانند گل، همسر تو را خوشحال نمى كند!
بعد از مدّتى، پسرم، عليرضا (كه ده سال دارد)، از مدرسه آمد، وقتى او متوجه شد كه ما فردا به مشهد مى رويم، خيلى خوشحال شد.
روز بعد از شهر قم حركت كرديم، و حدود يك ساعت قبل از حركتِ قطار در ايستگاه راه آهن تهران بوديم.
ايستگاه شلوغ بود و ما به دنبال جايى براى نشستن بوديم، در گوشه اى از سالن، چند صندلى خالى بود و ما به آنجا رفتيم.
من در حال و هواى خودم بودم كه صدايى مرا متوجه خود كرد:
ــ اجازه هست اينجا بنشينم؟
ــ خواهش مى كنم، بفرماييد.
جوانى بود كه دنبال صندلى خالى مى گشت و آن را در كنار من پيدا كرده بود.
نمى دانم چه شد كه با او مشغول گفتگو شدم:
ــ شما عازم كجا هستيد؟
ــ مشهد.
ــ حتماً براى زيارت آقا مى رويد؟
ــ نه، من اهل خرافه پرستى نيستم!!
من با شنيدن اين سخن خيلى تعجّب كردم، به راستى منظور اين جوان چه بود؟
ــ ببخشيد، منظور شما از خرافه پرستى چيست؟
ــ زيارت قبور مرده ها.
درست حدس زده ام اين جوان، زيارت امام رضا(ع) را خرافه مى داند، خوب است قدرى با او سخن بگويم:
ــ مگر نشنيده اى كه يكى از راه هاى نزديك شدن به خدا، زيارت دوستان خداست، مگر نمى دانى كه زيارت امام رضا(ع) ثواب بسيار زيادى دارد و ما با اين كار رحمت و مهربانى خدا را به سوى خود جذب مى كنيم.
ــ حاج آقا! همه اين حرف هايى كه شما مى گوييد، دروغ است!
ــ به چه دليل اين حرف را مى زنيد؟ آيا شما دانش كافى براى اثبات اين سخن خود داريد؟
ــ نه، امّا به تازگى، كتابى به دستم رسيده است كه همه اين حرف ها را دروغ معرّفى مى كند.
ــ شما از كدام كتاب سخن مى گوييد؟
ــ كتاب "زيارت قبور، بين حقيقت و خرافات" كه نويسنده آن آقاى "قلمداران" است.
ــ كاش يك نسخه از اين كتاب را مى داشتم و مطالعه مى كردم!
آن جوان از اين سخن من متعجّب شد، او خيال مى كرد كه من هم مثل ديگران، به نويسنده اين كتاب، اهانت خواهم كرد، ولى من معتقدم كه فكر را نمى شود با اهانت كردن، جواب داد، اگر هنر دارى، بنشين و انديشه اى را كه باطل مى دانى، نقد كن!
در اين هنگام، آن جوان رو به من كرد و گفت:
ــ نظر شما در مورد اين كتاب چيست؟
ــ من تا يك كتاب را نخوانده ام، نمى توانم در مورد آن نظر بدهم.
ــ يعنى اگر اين كتاب به دست شما برسد آن را پاره نمى كنيد و به مطالعه آن مى پردازيد؟
ــ بله، من تمام آن را مطالعه خواهم كرد.
اين جوان با دقت به سخنان من گوش مى داد، معلوم بود در فكرِ چيزى است.
بلندگوى سالن اعلام كرد كه ما بايد سوار قطار بشويم.
ديگر وقت زيادى نداشتم، از جاى خود بلند شدم و مى خواستم با آن جوان خداحافظى كنم، زيرا او با قطارى كه 15 دقيقه بعد حركت مى كرد به مشهد مى رفت.
در موقع خداحافظى، آن جوان سريع كيف خود را باز كرد و كتابى را بيرون آورد و گفت: "اين همان كتابى است كه در مورد آن سخن گفتم".
او آن كتاب را به من داد، من هم از او تشكّر كردم و آدرس او را يادداشت كردم تا نظر خود را براى او ارسال كنم.
با او خداحافظى كردم و همراه با خانواده خود به سوى قطار حركت كرديم.
ادامه داره
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#لذّتديدارماه🍀
#برگدوم🍀
﷽
نگاهى به بليط كردم، ما بايد به واگن شماره دوازده مى رفتيم.
مأمور واگن، بليط ما را كنترل كرد و به ما گفت كه به كوپه شماره هفت برويد.
سوار قطار شده و به كوپه خودمان رفتيم، چمدان ها را بالاى كوپه جا داده و نشستيم.
روى ميز، فلاكس آب جوش و چهار فنجان بود، يك چايى داغ مى توانست خستگى ما را بر طرف كند.
تا همسرم يك فنجان چاى براى من آماده كرد، صداى سوت قطار به گوش رسيد و قطار حركت كرد.
من نگاهى به ساعتم انداختم، دقيقاً سر ساعت هشت بعد از ظهر بود، عليرضا كه كنار پنجره ايستاده بود و بيرون را نگاه مى كرد، مرا صدا زد و گفت: "بابا! نگاه كن! چند نفر از قطار جا مانده اند".
به بيرون نگاه كردم، چند نفر داشتند دنبال قطار مى دويدند، امّا درِ واگن ها بسته شده بود، آنها فقط چند دقيقه دير كرده بودند.
من رو به عليرضا كردم و گفتم: "عزيزم! زندگى هم مثل اين قطار است، اگر كمى دير كنى، از قطار موفقيّت جا مى مانى".
بعد از نوشيدن چاى، كتاب "زيارات قبور، بين حقيقت و خرافات" را در دست گرفتم و مشغول مطالعه شدم.
نويسنده در اين كتاب چنين نوشته بود:
پس از آنكه مسلمانان با يهوديان و بودائيان تماس گرفتند و در مرز و بوم آنان، قبرهاى پادشاهان و قبر كورش و داريوش را ديدند، مسأله زيارت به ميان آمد.
در زمان عباسيان، ساختمان مقبره ها بر گور مردگان آغاز شد و قافله زوّار از راست و چپ براى زيارت قبورِ پاره اى از صالحان و اولياء سفر نمودند.
هر روز گنبدى گلى و اخيراً گنبد طلايى از هر گوشه اى بر آسمان بلند شد.
افرادى كه حديث براى مردم مى گفتند از شرق و غرب براى ساختن حديث سر برآوردند و كتاب هاى حديث را از وعده هاى گزاف و خلاف پر كردند تا جايى كه گاه زيارت يك قبر با چند حج و اخيراً با صد هزار حج برابر گرديد.
مثلا در احاديث زيارت آورده اند كه حضرت رضا(ع) فرموده است: "اَبْلِغْ شيعَتى أنَّ زيارتى تَعْدِلُ اَلْفَ حِجّة: به شيعيان ما اين سخن را برسانيد كه ثواب زيارت من، نزد خدا برتر از هزار حج است".
جعل و درست كردن اين احاديث به منظور ضعيف كردن بنيان شريعت و مسخره كردن قرآن بوده است.
تمام اين ثواب ها كه براى تشويق از طرف علماى شيعه در كتاب هاى حديث ذكر شده است از طرف دروغگويان و افراد بى دين و مُفسِد و دشمنان دنيا و آخرت مسلمانان، جعل و وضع شده است.
من حرف هاى تازه اى در اين كتاب مى خواندم و اين سؤال ها را از خود مى پرسيدم:
آيا به راستى، همه حديث هايى كه در مورد زيارت امام رضا(ع) به ما رسيده است دروغ است؟
آيا عدّه اى بى دين و مفسد براى اينكه دين خدا و قرآن را از بين ببرند در مورد زيارت امام رضا(ع) حديث ساخته اند؟
آيا همه كسانى كه ما را تشويق به زيارت امامان معصوم كرده اند دشمنان ما بوده اند؟
آخر چرا نويسنده اى كه خود را اهل فكر و انديشه مى داند، بايد اين چنين بنويسد؟
چرا كسانى كه مردم را به زيارت امام رضا(ع) تشويق كرده اند بى دين و مفسد معرّفى شده اند؟
آيا دعوت كردن مردم به سوى نور و معنويّت، گناه است؟
وقتى اين كتاب به دست يك جوان شيعه برسد و اين مطالب را بخواند چه نتيجه اى خواهد گرفت؟
با صداى فرزندم به خود آمدم: "بابا! چرا گريه مى كنى؟ مگر در اين كتاب چه نوشته شده است؟".
اشك چشم خود را پاك كردم و پسرم را در آغوش گرفته و او را بوسيدم.
من با خود فكر مى كردم كه دير يا زود اين كتاب به دست فرزند من هم خواهد رسيد، آرى، دشمن براى يغما بردن اعتقادات شيعه، با مهارت برنامه ريزى كرده است.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#لذّتديدارماه🍀
#برگسوم🍀
﷽
صبح فرداى آن روز، قطار از شهر نيشابور عبور كرد و ما يك ساعت بعد به مشهد مى رسيديم.
از پنجره قطار، منظره زيبايى به چشم مى خورد، همه دشت، سبز شده بود.
خداى من! چقدر لاله!
همه جا پر از گل هاى سرخ لاله بود.
قطار از ميان اين دشت زيبا حركت مى كرد و به سوى مشهد به پيش مى رفت.
ساعتى بعد، ما به شهر مشهد رسيديم و حرم با صفاى امام رضا عليه السّلام روبروى چشمان ما نمايان شد، همه به آقا سلام داديم:
السّلام عليك يا عليّ بن موسى الرّضا
پسرم، شعر زيبايى را زمزمه مى كرد و اشك در چشم من حلقه زده بود:
قربون كبوتراى حرمت، امام رضا***قربون اين همه لطف و كرمت، امام رضا
قطار در ايستگاه توقف كرد، ما از قطار پياده شده و با تاكسى به هتل رفتيم.
بعد از ساعتى استراحت تصميم گرفتم به حرم بروم.
غسل زيارت كرده و از هتل بيرون آمدم و آرام آرام به سوى حرم به پيش مى رفتم، كبوتران، گرد حرم پرواز مى كردند، خوشا به حال آنها كه هميشه زائر اين حرم هستند!
نزديك درِ حرم ايستادم و اين دعا را خواندم: "خدايا! من در كنار خانه اى از خانه هاى پيامبر تو ايستاده ام و تو از من خواسته اى كه بدون اجازه وارد خانه پيامبرت نشوم، اكنون، آيا به من اجازه مى دهى تا وارد اين خانه شوم؟".
به سوى ضريح رفتم، اشك، ديگر امانم نمى داد.
مردم با چه عشقى به امامِ خود عرض ادب مى كردند، ايرانى و عرب، جوان و پير، همه، پروانه يك شمع شده بودند.
نيم ساعتى گذشت و من حال خوشى داشتم.
ناگهان به ياد كتابى كه در قطار خوانده بودم افتادم.
رو به آقا كردم و گفتم: "آقا جان! ببين، اينها چه چيزهايى نوشته اند! خودت كمكم كن تا بتوانم با قلم از زيارت شما دفاع كنم".
خلاصه اين تنها خواسته من بود كه آن روز از امام رضا(ع) داشتم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#لذّتديدارماه🍀
#برگچهارم🍀
﷽
بعد از دقايقى، اين فكر به ذهنم رسيد كه من از فرصت استفاده كنم و به كتابخانه حرم بروم و تحقيق خود را آغاز كنم.
بعد از آن از حرم خارج شدم و به سوى كتابخانه رفتم.
وارد كتابخانه كه شدم، احساس كردم گويى به يك گلستان وارد شده ام، صدها قفسه كتاب در جلو من خودنمايى مى كرد.
من بايد به كتاب هاى عربى مراجعه مى كردم، زيرا بيشتر كتاب هايى كه در علوم اسلامى به عنوان منابع اوّليه، مطرح مى باشند به زبان عربى است.
من مى خواستم بدانم آيا حديث هايى كه در مورد فضيلت زيارت امام رضا(ع) به ما رسيده است دروغ است؟
آيا اين حديث ها را افراد بى دين و مفسد درست كرده اند؟
آيا علماى شيعه كه مردم را به زيارت امام رضا(ع) تشويق كرده اند همه دروغگو بوده اند؟
من بايد در اين زمينه، تحقيق مى كردم و نتيجه تحقيق خود را به صورت كتابى منتشر مى نمودم.
همچنان به دنبال گمشده خود مى گشتم، من به دنبال كتابى بودم كه تاريخ نوشتن آن به زمان هاى خيلى قبل برگردد، من به دنبال سرچشمه بودم.
جستجوى من حدود نيم ساعت طول كشيد و من سرانجام به گمشده خود رسيدم: كتاب عيون اخبار الرضا(ع).
نويسنده اين كتاب، شيخ صدوق است كه در سال 381 هجرى قمرى از دنيا رفته است، اين كتاب، قبل از هزار سال پيش نوشته شده است.
من كتاب را برداشته و به سالن مطالعه رفتم، امّا تمام صندلى ها پر بود و اصلا جاى خالى نبود كه من بنشينم.
من با ديدن اين منظره، خيلى خوشحال شدم، بيشتر اين جمعيّت، جوانانى بودند كه مشغول مطالعه بودند.
به گوشه اى از كتابخانه رفتم و روى زمين نشستم، و كتاب را باز كردم، آرى، من براى رسيدن به حقيقت، سر از پا نمى شناختم.
و اين چنين بود كه تحقيق من آغاز شد.
من نمى دانستم كه با مطالعه اين كتاب، سفرى به تاريخ گذشته خواهم داشت!
سفرى به گذشته هاى دور، سفرى به هزار سال قبل!!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#لذّتديدارماه🍀
#برگپنجم🍀
﷽
من هم اكنون به تاريخ سفر كرده ام و تو هم همسفر من مى شوى!
صدايى به گوشم مى رسد، يك نفر با صداى بلند اعلام مى كند: "كاروان شيخ به شهر نزديك شده است".
مردم از حرم امام رضا(ع) بيرون مى آيند، مغازه ها تعطيل مى شود، همه به سوى دروازه شهر مى روند.
به راستى چه خبر شده است؟
گويا شخصيّت بزرگى به مشهد مى آيد كه مردم اين چنين به استقبال مى روند.
همه براى ديدن او لحظه شمارى مى كنند، به راستى اين شيخ كيست كه چنين در دل ها جاى گرفته است؟
ما به قرن چهارم هجرى آمده ايم. به يكى از مردم رو مى كنم و مى پرسم: قرار است چه كسى به اينجا بيايد؟
او جواب مى دهد: مگر خبر ندارى كه شيخ صدوق به شهر ما مى آيد؟
من تا قبل از اين، نام شيخ صدوق را فقط در كتاب ها خوانده بودم و فكر مى كردم او يك نويسنده معمولى است، امّا امروز مى فهمم كه او شخصيّت بزرگى است.
بعد از لحظاتى، صداى زنگ شترها به گوش مى رسد، شورى در ميان مردم مى افتد.
شيخ صدوق وارد شهر مى شود و به سوى حرم امام رضا(ع) مى رود، مردم هم همراه او به حرم مى روند.
شيخ صدوق بعد از زيارت به خانه يكى از مردم مشهد مى رود و در آنجا منزل مى كند.
خوب است به نزد شيخ صدوق بروم و از او در مورد ثواب زيارت امام رضا(ع) سؤال كنم، او حتماً مى تواند به من كمك كند.
آيا تو هم همراه من مى آيى؟
من به نزد شيخ صدوق مى روم و به حضورش رسيده و سلام مى كنم.
شيخ صدوق به گرمى جواب سلام مرا مى دهد و از من مى خواهد كه بنشينم.
اتاق پر از كتاب هاى خطى است، گويا شيخ صدوق در سفر هم به كار تحقيق و نوشتن مشغول است.
شيخ صدوق نگاهى به من مى كند و مى گويد:
ــ خيلى خوش آمديد.
ــ جناب شيخ، من نويسنده هستم از شما مى خواهم تا خودتان را براى ما معرّفى كنيد.
ــ نام من، ابن بابويه مى باشد و به شيخ صدوق مشهور شده ام، من در خانواده اى كه همه آنها اهل علم بوده اند، متولّد شده ام.
ــ من در كتاب ها خوانده ام كه شما با دعاى امام زمان(عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ) به دنيا آمده ايد، آيا اين مطلب درست است؟
ــ آرى، چندين سال از ازدواج پدرم گذشته بود، امّا خدا به او فرزندى نداده بود، به قول معروف "چراغ خانه او، خاموش بود"، براى همين، او نامه اى براى امام زمان(عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ) نوشت و از آن حضرت خواست تا براى او دعا كند.
ــ مگر مى شود به آن حضرت نامه نوشت؟
ــ اين جريان به زمان "غيبت صغرى" برمى گردد كه حسين بن روح، سوّمين نماينده آن حضرت بود و نامه هاى مردم را به ايشان مى رساند.
ــ از طرف امام زمان(عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ) چه جوابى آمد؟
ــ بعد از مدّتى، نامه اى به دست پدرم رسيد كه در آن نوشته شده بود: "به زودى خدا، دو پسر به تو عنايت خواهد كرد"، و بعد از مدّتى، من و برادرم به دنيا آمديم.
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#لذّتديدارماه🍀
#برگششم🍀
﷽
ــ چه سعادتى بالاتر از اين كه شما به بركت دعاى امام زمان(عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ) متولّد شده ايد؟
ــ در روزگار جوانى، سفرى به بغداد داشتم، علماى شيعه نزد من مى آمدند و از من حديث مى شنيدند، آنها از حافظه قوى من تعجّب كرده بودند و من به آنها مى گفتم كه همه اين ها به بركت امام زمان(عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ) است.
ــ يعنى با اين كه شما جوان تر از همه آنها بوديد، بزرگان شيعه به نزد شما مى آمدند و از شما حديث مى شنيدند؟
ــ اين نشانه تواضع و بزرگوارى آنها بود كه به من اين گونه، احترام مى گذاشتند.
ــ به هر حال، اين مطلب نشان مى دهد كه علماى شيعه، شما را مورد اعتماد مى دانستند.
ــ آنها به من محبّت زيادى داشتند.
ــ آيا شما به شهرهاى ديگر هم سفر كرده ايد؟
ــ من به شهر قم، كوفه، مكّه، نيشابور، مرو، سرخس و سمرقند مسافرت كرده ام.
ــ تعداد كتاب هايى را كه نوشته ايد، نام ببريد؟
ــ من بيش از دويست كتاب در دفاع از اعتقادات شيعه نوشته ام.
همسفر خوبم!
من در اينجا به ياد سخن نويسنده كتاب "زيارت قبور، بين حقيقت و خرافات" مى افتم، او گفته بود كه تمامى كسانى كه احاديث فضيلت زيارت را نقل كرده اند مفسد و بى دين بوده اند، آخر چگونه ممكن است شيخ صدوق، بى دين و مفسد باشد؟
فكر مى كنم شما هم موافق باشيد تا من اصل مطلب را با شيخ صدوق در ميان بگذارم و به او بگويم چرا به ديدار او آمده ايم.
ــ جناب شيخ، نويسنده اى پيدا شده و در كتاب خود، زيارت قبر امامان(عليهم السلام) را خرافه معرّفى كرده و چنين گفته است: "تمام ثواب هايى كه براى تشويق به زيارت ذكر شده است از طرف دروغگويان و افراد بى دين و مفسد، جعل و وضع شده است".
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#لذّتديدارماه🍀
#برگهفتم🍀
﷽
ــ عجب نويسندگانى پيدا مى شوند!!
ــ جناب شيخ، اين كتاب در اختيار جوانان قرار گرفته است، من مى خواهم اين كتاب را نقد كنم.
ــ كار بسيار خوبى است، اين كار دفاع از مكتب تشيّع است.
ــ من در اين راه به راهنمايى شما نياز دارم.
وقتى كه سخن من به اينجا مى رسد، شيخ به فكر فرو مى رود.
بعد از لحظاتى در حالى كه شيخ لبخندى به لب دارد رو به من مى كند و مى گويد:
ــ شما بايد با استفاده از علم رجال، حرف نويسنده آن كتاب را نقد كنيد، ما براى تشخيص اينكه كدام حديث، راست و كدام حديث دروغ است از اين دانش بهره مى بريم.
ــ چرا اين علم را به اين نام مى خوانند؟
ــ كلمه "رجال" در اينجا به معناى "افراد" مى باشد، در اين علم به بررسى افرادى كه حديث نقل كرده اند، پرداخته مى شود.
ــ امّا چگونه مى توان با اين علم به درست يا دروغ بودن يك حديث پى برد؟
ــ خوب دقّت كن! وقتى من يك حديث از امام رضا(ع) براى تو نقل كنم، بين من و آن حضرت، حدود دويست سال فاصله است، خوب، من اين حديث را با چهار واسطه نقل مى كنم، اكنون، من با علم رجال مى توانم بفهمم كه اين چهار نفرى كه بين من و امام رضا(ع) واسطه هستند، چگونه انسان هايى بوده اند؟ آيا آنها راستگو بودند يا دروغگو؟
ــ يعنى زمانى مى توانيم در مورد يك حديث نظر بدهيم كه تمام افرادى كه حديث را نقل كرده اند مورد بررسى قرار بدهيم.
ــ آرى، اگر با استفاده از علم رجال به راستگو بودن همه كسانى كه يك حديث را نقل كرده اند اطمينان پيدا كرديم، مى توانيم بگوييم كه اين حديث صحيح است.
من از اينكه اين مطالب را ياد گرفته ام، خيلى خوشحال هستم.
اكنون دوباره به ياد سخن نويسنده كتاب "زيارت قبور، بين حقيقت و خرافات" مى افتم، او در كتاب خود ادّعا كرده بود كه همه كسانى كه ثواب زيارت امام رضا(ع) را نقل كرده اند، دروغگو بوده اند.
آيا او اين سخن را از روى تحقيق زده است؟ آيا او تمام حديث ها را بررسى كرده و به اين نتيجه رسيده است؟
آرى، ممكن است كه بعضى از حديث ها، دروغ باشد، امّا آيا واقعاً همه حديث هايى كه ثواب زيارت امام رضا(ع) را بيان مى كند، دروغ است؟
اكنون، اگر من بتوانم يك حديث در ثواب زيارت امام رضا(ع) پيدا كنم كه افراد راستگو آن را نقل كرده باشند، آن وقت معلوم مى شود كه سخن آن نويسنده، اشتباه است.
اگر ما فقط يك حديث صحيح هم پيدا كنيم، ديگر دروغ بودن ادّعاى آن نويسنده معلوم مى شود.
خدايا! خودت كمك كن تا من يك حديث صحيح پيدا كنم!
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#لذّتديدارماه🍀
#برگهشتم🍀
﷽
در اين هنگام شيخ از جاى خود بلند مى شود و كتابى را بر مى دارد و به من مى گويد:
ــ آقاى نويسنده! اين كتاب را مى شناسى؟
ــ نه.
ــ اين كتاب "عيون اخبار الرضا(ع)" است كه من آن را نوشته ام، در اين كتاب حديثى را در فضيلت زيارت امام رضا(ع) آورده ام، همه كسانى كه اين حديث را نقل كرده اند انسان هاى راستگو و مورد اعتماد هستند، تو بايد اين حديث را براى جوانان نقل كنى.
ــ از راهنمايى شما خيلى ممنونم.
شيخ صدوق، جلد اوّل اين كتاب را به من مى دهد و من مشغول مطالعه آن مى شوم.
آيا مى دانى معناى "عيون اخبار الرضا(ع)" چيست؟
شيخ صدوق در اين كتاب، سخنان امام رضا(ع) را جمع آورى كرده است و به همين جهت، اين اسم را روى كتاب خود گذاشته است كه ترجمه آن، چنين است: "چشمه هاى سخنان امام رضا(ع)".
آرى، هر كس مى خواهد از كلام و سخنان آن حضرت سيراب شود، اين كتاب را مطالعه كند.
در اين كتاب، صفحه 278، جلد اوّل، حديث شماره دهم، اين چنين نوشته است:
ابن وليد از صَفّار قمى از احمد اَشعَرى از احمد بَزَنطى براى من نقل كرد كه زيارت امام رضا()ثواب هزار حج دارد.
همسفر خوبم!
شيخ صدوق با چهار واسطه، اين حديث را از امام رضا(ع) نقل مى كند.
به راستى آيا اين چهار نفر، انسان هاى راستگويى هستند يا نه؟
من بايد در مورد اين چهار نفر تحقيق كنم.
من اطلاعات مختصرى در مورد اين چهار نفر دارم كه محل و دوران زندگى آنها را نشان مى دهد.
اوّل: ابن وليد قمى: ساكن شهر قم، (قرن چهارم).
دوّم: صَفّار قمى: ساكن شهر قم، (قرن سوّم).
سوّم: احمد اَشعَرى: ساكن شهر قم، (قرن سوّم).
چهارم: احمد بَزَنطى: ساكن شهر كوفه، (قرن سوّم).
خواننده عزيزم! من هيچ كدام از اين چهار نفر را نمى شناسم، حالا بايد چه كنم؟
فكرى به ذهنم مى رسد، من بايد دوباره به سفر بروم، سفرى به شهر قم و شهر كوفه.
آيا تو همراه من مى آيى؟
🌹🦋💐🌹🦋💐
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#لذّتديدارماه🍀
#برگنهم🍀
﷽
سوار بر اسب هاى خود به سوى شهر قم مى تازيم!
ما بايد هر چه زودتر به آن شهر برسيم.
آيا مى دانى كه شهر قم، همواره مركز علم و انديشه بوده است و بزرگان زيادى در اين شهر به نشر حديث پرداخته اند؟
روزها مى گذرد و ما در سفر هستيم...
دروازه شهر قم به چشم مى خورد، اينجا قم، پايتخت فكرى شيعيان جهان است.
وارد شهر مى شويم و ابتدا به زيارت حضرت معصومه(ع) مى رويم.
آرى، اينجا بوى مدينه را مى دهد زيرا گلى از بوستان پيامبر در اينجاست.
بعد از زيارت به جستجوى گمشده خود مى روم.
آيا مى دانى گمشده من كيست؟
من به دنبال ابن وليد مى گردم، همان كسى كه شيخ صدوق از او حديث خود را شنيده است.
من اين همه راه آمده ام تا ابن وليد را ببينم، ما به نيمه اوّل از قرن چهارم هجرى آمده ايم.
پيرمردى را مى بينم كه در آن طرف ايستاده است، خوب است از او سراغ بگيرم.
ــ خانه ابن وليد كجاست؟
ــ چگونه است كه خانه او را نمى شناسى؟ ابن وليد، شيخ قم و بزرگترين دانشمند اين شهر است.
ــ من به تازگى، وارد اين شهر شده ام.
ــ همراه من بيا تا تو را به خانه او ببرم.
ما با هم در كوچه هاى شهر به راه مى افتيم و به سوى خانه ابن وليد مى رويم.
وارد خانه مى شويم و به حضور ابن وليد مى رسيم، سلام كرده و مى نشينيم.
گروهى از شاگردان، دور او را گرفته اند و هر كدام از او سؤال علمى مى كنند و او جواب مى دهد.
يكى از شاگردان او، كتابى را در دست دارد و از ابن وليد در مورد اين كتاب سؤال مى كند.
ابن وليد در جواب مى گويد كه نمى توان به اين كتاب اعتماد كرد.
اين نكته براى من بسيار جالب است كه ابن وليد از شاگردان خود مى خواهد تا به هر كتابى اعتماد نكنند.
يكى ديگر از شاگردان، حديثى را براى ابن وليد مى خواند، او مقدارى فكر مى كند و مى گويد كه نمى توان به آن اعتماد كرد زيرا اين حديث را فقط ابن اُورَمَه نقل كرده است و او مورد اعتماد نيست.
من از اين كه ابن وليد با چنين دقّتى، حديث ها را مورد بررسى قرار مى دهد، متعجّب مى شوم.
من نمى دانستم به خانه كسى آمده ام كه نظرات او در نقد حديث، مورد قبول همه بزرگان است.
ما در حضور دانشمندى هستيم كه عمر خود را در راه بررسى حديث صرف كرده است.
بى جهت نيست كه دانشمندان، اين گونه به حديثى كه او نقل كند، اعتماد مى كنند.
من منتظر هستم تا در فرصت مناسبى با ابن وليد سخن بگويم.
ساعتى مى گذرد.
اكنون من رو به استاد مى كنم و مى گويم:
ــ جناب ابن وليد، يكى از نويسندگان ادّعا كرده كه همه احاديثى كه در فضيلت زيارت امام رضا(ع) نقل شده دروغ است!
ــ اين ادّعا، اشتباه است، ما احاديث صحيح در اين زمينه داريم.
ــ من در حال نوشتن كتابى براى نقد اين سخن هستم.
ــ فكر بسيار خوبى است.
ــ من نزد شيخ صدوق بودم و او به من گفت كه از شما حديثى شنيده است كه در آن، ثواب زيارت امام رضا(ع)بيان شده است.
ــ آرى، من آن حديث را نقل كرده ام.
ــ وقتى شخصيّتى مثل شما كه در علم رجال، صاحب نظر است، اين حديث را نقل كند نشانه اين است كه به اين حديث مى شود اعتماد كرد.
ــ من عمر خود را در راه بررسى احاديث صرف كرده ام و همواره با نقل احاديث ضعيف مخالفت كرده ام، آرمان من اين بوده است كه فقط احاديث صحيح براى آيندگان نقل شود.
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c