هدایت شده از بغض قلم
اشک باریدن گرفت و پیامبر بلند گریست.
_(پدرجان، خدا هیچگاه چشمهایتان را گریان نکند، این گریه برای چیست؟!)
فاطمه پرسید،
با چشمهایی که طوفان اضطراب،
امواج اشک را به ساحلش کشانده بود
و رسولخدا که جانش هنوز از تجلی
جبرئیل آرام نیافته بود، مادر را از
اخبار غیب دربارهی تو آگاه کرد که
این دختر پس از من و تو در گذر زمان
به رنجها آزموده خواهد شد
و باران مصیبت و بلا بر او خواهد بارید.
به راستی کسی چهمیداند که
در آن لحظات کوتاه
بر دل و جان پیامبر خدا چه گذشت!؟
شاید خدا چنین پسندیده بود
که آن چهرههای درخشان از
میلاد مبارک تو به غبار اندوه
زینتی دیگر یابد.
سپس رسول مهربان نام تو را
به اشارت امین وحی زینب نهاد
و چقدر این نام به حقیقت وجود تو
نزدیک است که تو پیش از هر چیز
به گلی زیبا و معطر میمانی که
شمیم خوشت تا همیشه روزگار
مشام اهل جهان را سرمست خواهد کرد.
و چه نیک نامی است زینب
تو را که زینت پدری
و به راستی که زینت
بزرگمردی چون علی
زینت جهانی است.
و چقدر این نام برای
محمد عزیز بود.
📒کتاب عقیله/الهامامین/بهنشر
#یازینب
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil