بسم الله الرحمن الرحیم
#فیش_شروع_دعای_عرفه
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است
اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است
در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند
وقت کرم تو فقرا فرق ندارند
خواندی تو دگر بار به کویت همگان را
هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را
یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را
با خویش بیارد دل و جان نگران را
گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی
بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم
گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست
هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست
خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست
((اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست
در روضه ی او عطر گل یاس بیاید
خود گفته که در روضه ی عباس بیاید))
(پرورش)
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در جواب به مرحوم فشندی که روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(ع) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.
گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(ع) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(ع) متوسل می شوید.»
ما هم متوسل بشیم روز عرفه و شهادت حضرت مسلم علیه السلام به حضرت حجت تا آقا به ما نگاه کنند چون امروز روزِ اونهائیه که شبهای قدر رو از دست دادن
پیامبر اکرم (ص) :
ما مِن یَومٍ أکثَرَ أن یُعتِقَ اللَّهُ فِیهِ عَبدَاً مِنَ النّارِ مِن یَومِ عَرَفَهَ
خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه ، بندگان را از آتش دوزخ نمیرهاند
صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 107 .
باید بریم در خونه اهل بیت با واسطه
واسطه های امروز ما باب الحوائج هستند.
السلام علیک یا ابالفضل العباس
یادم ز وفای اشجع الناس آید
وز چشم ترم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چوعباس آید
#همه شهدای اهل بیت در روز عاشورا وداع داشتند حتی خود ابی عبدالله ۷ وداع داشتند اما عباس وداع نداشت
چون کسی احتمال نمی داد عباس شهید بشه حتی مادرش ام النبین هم شنید باور نکرد.
#دشتی
به تیغی حیف گیسویت گسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
بهارم را چه سان پاییز کردند
دلم را از غمت لبریز کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز کردند
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
ترک بر چهرهی آیینه بسته
زِ بسکه خاکْ بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
✍ #حسن_لطفی
#دشتی
#امام_رضا_ع
من دست خالی آمدم
دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم
درد من و درمان تو
🌴جانم رضا جانم رضا
تو هر چه خوبی من بدم
بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم
باشم کنار خوان تو
🌴جانم رضا جانم رضا
من از هر دررانده ام
من رانده ی وامانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام
اکنون منم مهمان تو
🌴جانم رضا جانم رضا
پای من از ره خسته شد
بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد
جز درگه احسان تو
🌴جانم رضا جانم رضا
گفتم منم در می زنم
گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرر می زنم
کو عهد و کو پیمان تو
🌴جانم رضا جانم رضا
سوی تو رو آورده ام
ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام
کو لطف بی پایان تو
🌴جانم رضا جانم رضا
حال من گوشه نشین
با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان
جایی ندارم جان تو
🌴جانم رضا جانم رضا
من خدمتی ننموده ام
دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام
چون خار در بستان تو
🌴جانم رضا جانم رضا