✅ روشهای توسل به امام عصر-7 ✅
#روشهای_توسل
#حوائج
#نماز_مجرب
🔴🔵نماز بسیار مجرب برای توسل به امام عصر برای گرفتاری ها و مشکلات مهم
✅ این نماز یکی از موثرترین و مجرب ترین روشهای توسل به امام عصر می باشد که ابتدا 4 داستان از اثر این نماز را ذکر میکنیم:
🔴🔵⚫️ داستان اول:
🔴 ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى در كتاب «مسند فاطمه عليها السلام» مى گويد : ابو حسين كاتب گفت: كارى را از ابى منصور صالحان به عهده گرفتم و چيزى ميان من و او پيش آمد كرد كه لازم شد مخفى شوم و او در جستجوى من بود و تهديدم مى كرد .
مدّتى از ترس او مخفى شدم و در شب جمعه اى كه باد و باران مى وزيد به قبرستان قريش رفتم . آنجا براى دعا در حجره اى نشستم و از ابن جعفرِ قيّم خواستم كه درها را ببندد و كوشش كند تا آن محلّ خلوت باشد و من براى دعا و نيايش با خدا خلوت كنم ، و ايمن باشم از وارد شدن شخصى كه نسبت به او ايمن نيستم و از ديدارش بيمناكم . ابن جعفر درها را قفل كرد و شب به نيمه رسيد و آن قدر باد وزيد و باران باريد كه ديگر كسى به آنجا نمى توانست بيايد .
من دعا و زيارت و نماز مى خواندم تا اين كه در اين بين صداى پايى از كنار قبر مولاى مان حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام به گوشم رسيد ، در اين هنگام مردى را ديدم كه زيارت مى خواند . در زيارتش به حضرت آدم و پيامبران اولوالعزم عليهم السلام و هر يك از ائمّه عليهم السلام درود فرستاد تا به امام زمان صلوات اللَّه عليه رسيد ولى آن حضرت را ياد نكرد . از اين كار او تعجّب كردم و با خود گفتم : شايد فراموش كرد يا نمى داند يا مذهب اين مرد اين گونه است .
وقتى زيارتش به پايان رسيد دو ركعت نماز خواند و رو كرد به طرف قبر مولاىمان ابى جعفر امام جواد عليه السلام و مثل همان زيارت و سلام را خواند و دو ركعت نماز گزارد . در حالى كه من از او بيمناك بودم چون او را نمى شناختم . و او را جوانى از بزرگان ديدم كه لباسهاى سفيدى بر تن داشت و عمامه اى كه داراى تحت الحنك بود و ردايى كه بر دوش داشت .
به من گفت : اى ابا الحسين پسر ابى العلا ؛ چرا (نماز توسل به امام عصر و ) دعاى فرج نمى خوانى ؟
گفتم : چگونه است اى سرور من ؟
🔴🔵 سپس امام زمان کیفیت نماز و دعای بعد از آن را به من تعلیم داد و فرمود بعد از اتمام نماز حاجتت را از خدا بخواه که خداوند با بزرگواريش حاجتت را برآورده مى كند إن شاء اللَّه .
وقتى به نماز و دعا مشغول شدم او خارج شد . بعد از نماز به سراغ ابن جعفر رفتم تا از او درباره آن مرد و چگونگى ورودش بپرسم . ديدم درها بسته و قفل هستند ، تعجّب كردم و با خود گفتم : شايد او از ابتداى شب اين جا بوده و من نمى دانستم . ابن جعفر قيّم را صدا زدم . ابن جعفر از اطاقى كه روغن چراغهاى حرم در آنجا بود آمد .
از او درباره اين مرد و چگونگى ورودش سئوال كردم . گفت : همان طور كه مى بينى درها بسته است و من آن را باز نكرده ام . دوباره جريان را از او جويا شدم ، گفت : آن مرد مولاى مان امام زمان صلوات اللَّه عليه بود و من بارها ايشان را در مثل امشب و هنگامى كه اين جا خالى از مردم است ديده ام.
با شنيدن اين حرف ، تأسّف و حسرت فراوان خوردم كه چرا ندانستم . نزديك طلوع فجر از آنجا خارج شدم تا به محلّى كه در آن مخفى شده بودم روانه شوم . آفتاب هنوز بالا نيامده بود كه كسانى از سوى ابن صالحان با امان نامه اى از وزير و نامه اى به خطّ خودش سراغ مرا از دوستانم مى گرفتند و به دنبال من مى گشتند . با يكى از دوستان مطمئن خود نزد او رفتم ، برايم برخاست و مرا چنان احترام كرد كه هرگز مانند آن را به ياد نداشتم .
رو كرد به من و گفت: حالت آن گونه شد كه به امام زمان ارواحنا فداه شكايت مرا نمودى؟
گفتم : من تنها دعا و درخواست كردم . گفت : واى بر تو ، ديشب (شب جمعه) مولايم امام زمان صلوات اللَّه عليه را در خواب ديدم كه مرا به نيكى كردن درباره تو امر فرمود و در اين مورد چنان به من تندى نمود كه ترسيدم .
پس گفتم : لا إله إلّا اللَّه؛ شهادت مى دهم كه ائمّه عليهم السلام بر حقّ اند و حقّ به آنان ختم مى شود ؛ من ديشب آقايم را در بيدارى ديدم و به من چنين و چنان فرمودند . و آنچه با چشم خود ديده بودم شرح دادم .
ابى منصور از آن تعجّب كرد و كارهاى بزرگ نيكى انجام داد . و به بركت مولايمان صاحب الزمان ارواحنا فداه آنچه فكر آن را هم نمى كردم، از سوى امير درباره من انجام شد.
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a
✅ روشهای توسل به امام عصر ✅
#روشهای_توسل
#حوائج
#نماز_مجرب
🔴🔵نماز بسیار مجرب برای توسل به امام عصر برای گرفتاری ها و مشکلات مهم
✅ این نماز یکی از موثرترین و مجرب ترین روشهای توسل به امام عصر می باشد که ابتدا 4 داستان از اثر این نماز را ذکر میکنیم:
🔴🔵⚫️ داستان اول:
🔴 ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى در كتاب «مسند فاطمه عليها السلام» مى گويد : ابو حسين كاتب گفت: كارى را از ابى منصور صالحان به عهده گرفتم و چيزى ميان من و او پيش آمد كرد كه لازم شد مخفى شوم و او در جستجوى من بود و تهديدم مى كرد .
مدّتى از ترس او مخفى شدم و در شب جمعه اى كه باد و باران مى وزيد به قبرستان قريش رفتم . آنجا براى دعا در حجره اى نشستم و از ابن جعفرِ قيّم خواستم كه درها را ببندد و كوشش كند تا آن محلّ خلوت باشد و من براى دعا و نيايش با خدا خلوت كنم ، و ايمن باشم از وارد شدن شخصى كه نسبت به او ايمن نيستم و از ديدارش بيمناكم . ابن جعفر درها را قفل كرد و شب به نيمه رسيد و آن قدر باد وزيد و باران باريد كه ديگر كسى به آنجا نمى توانست بيايد .
من دعا و زيارت و نماز مى خواندم تا اين كه در اين بين صداى پايى از كنار قبر مولاى مان حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام به گوشم رسيد ، در اين هنگام مردى را ديدم كه زيارت مى خواند . در زيارتش به حضرت آدم و پيامبران اولوالعزم عليهم السلام و هر يك از ائمّه عليهم السلام درود فرستاد تا به امام زمان صلوات اللَّه عليه رسيد ولى آن حضرت را ياد نكرد . از اين كار او تعجّب كردم و با خود گفتم : شايد فراموش كرد يا نمى داند يا مذهب اين مرد اين گونه است .
وقتى زيارتش به پايان رسيد دو ركعت نماز خواند و رو كرد به طرف قبر مولاىمان ابى جعفر امام جواد عليه السلام و مثل همان زيارت و سلام را خواند و دو ركعت نماز گزارد . در حالى كه من از او بيمناك بودم چون او را نمى شناختم . و او را جوانى از بزرگان ديدم كه لباسهاى سفيدى بر تن داشت و عمامه اى كه داراى تحت الحنك بود و ردايى كه بر دوش داشت .
به من گفت : اى ابا الحسين پسر ابى العلا ؛ چرا (نماز توسل به امام عصر و ) دعاى فرج نمى خوانى ؟
گفتم : چگونه است اى سرور من ؟
🔴🔵 سپس امام زمان کیفیت نماز و دعای بعد از آن را به من تعلیم داد و فرمود بعد از اتمام نماز حاجتت را از خدا بخواه که خداوند با بزرگواريش حاجتت را برآورده مى كند إن شاء اللَّه .
وقتى به نماز و دعا مشغول شدم او خارج شد . بعد از نماز به سراغ ابن جعفر رفتم تا از او درباره آن مرد و چگونگى ورودش بپرسم . ديدم درها بسته و قفل هستند ، تعجّب كردم و با خود گفتم : شايد او از ابتداى شب اين جا بوده و من نمى دانستم . ابن جعفر قيّم را صدا زدم . ابن جعفر از اطاقى كه روغن چراغهاى حرم در آنجا بود آمد .
از او درباره اين مرد و چگونگى ورودش سئوال كردم . گفت : همان طور كه مى بينى درها بسته است و من آن را باز نكرده ام . دوباره جريان را از او جويا شدم ، گفت : آن مرد مولاى مان امام زمان صلوات اللَّه عليه بود و من بارها ايشان را در مثل امشب و هنگامى كه اين جا خالى از مردم است ديده ام.
با شنيدن اين حرف ، تأسّف و حسرت فراوان خوردم كه چرا ندانستم . نزديك طلوع فجر از آنجا خارج شدم تا به محلّى كه در آن مخفى شده بودم روانه شوم . آفتاب هنوز بالا نيامده بود كه كسانى از سوى ابن صالحان با امان نامه اى از وزير و نامه اى به خطّ خودش سراغ مرا از دوستانم مى گرفتند و به دنبال من مى گشتند . با يكى از دوستان مطمئن خود نزد او رفتم ، برايم برخاست و مرا چنان احترام كرد كه هرگز مانند آن را به ياد نداشتم .
رو كرد به من و گفت: حالت آن گونه شد كه به امام زمان ارواحنا فداه شكايت مرا نمودى؟
گفتم : من تنها دعا و درخواست كردم . گفت : واى بر تو ، ديشب (شب جمعه) مولايم امام زمان صلوات اللَّه عليه را در خواب ديدم كه مرا به نيكى كردن درباره تو امر فرمود و در اين مورد چنان به من تندى نمود كه ترسيدم .
پس گفتم : لا إله إلّا اللَّه؛ شهادت مى دهم كه ائمّه عليهم السلام بر حقّ اند و حقّ به آنان ختم مى شود ؛ من ديشب آقايم را در بيدارى ديدم و به من چنين و چنان فرمودند . و آنچه با چشم خود ديده بودم شرح دادم .
ابى منصور از آن تعجّب كرد و كارهاى بزرگ نيكى انجام داد . و به بركت مولايمان صاحب الزمان ارواحنا فداه آنچه فكر آن را هم نمى كردم، از سوى امير درباره من انجام شد.
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a