#متن_خاطره
همسر شهید در مورد مواظبت بر نماز اول وقت ايشان مى گويد: محمّد در عرض ده سال زندگى مشتركمان طورى بود كه هميشه نمازش را در اول وقت اقامه میکرد. در طول مسافرتهايى كه با محمّد داشتيم ، هرگاه در راه صداى اذان به گوشش میرسيد، هر كجا بود ماشين را پارك مى كرد و همانجا نمازش را بجا مى آورد. اگر چه به مقصدى كه مورد نظرش بود دور يا نزديك بود. بارها به ايشان گفتم: حالا كه نزديك مقصد است نمازتان را شكسته نخوانيد بگذاريد وقتى به منزل رسيديم نمازتان را كامل بخوانيد. محمّد در جواب مى گفت : حالا كه موقع اذان است نماز مى خوانيم شايد به منزل نرسيديم . اگر رسيديم دوباره كامل مى خوانم و در تمام اين مدّت هيچگاه ياد ندارم كه او بدون وضو باشد.
《شهید محمد بروجردى》
🌷 شادی روح شهدا صلوات 🌷
#متن_خاطره
همیشه همسرداری اش خاص بود؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم، لباس هایش را می چید واز من می خواست تا انتخاب کنم و از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید،
تعادل را رعایت میکرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمیکرد.
《راوی: همسر شهید مهدی نوروزی》
🌸🍃
@emamemobin110
#متن_خاطره
⚘ وقتی این مرد بزرگ از جبهه به خانه می آمد آن قدر کار کرده بود که شده بود یک پوست و استخوان و حتی روزها گرسنگی کشیده بود، جاده ها و بیابانها را برای شناسایی پشت سر گذاشته بود، اما در خانه اثری از این خستگی بروز نمی داد. می نشست و به من میگفت: در این چند روزی که نبودم چه کار کرده ای، چه کتابی خوانده ای و همان حرفهایی که یک زن در نهایت به دنبالش هست.
من واقعاً احساس خوشبختی می کردم
《راوی: همسر شهید حسن باقری》
🌷شادی روح شهدا صلوات🌷
🌸🍃
@emamemobin110
#متن_خاطره
⚘ وقتی که آقارضا از مسجد محل متوجه شد که سپاه نیرو جذب میکند، اول اومد با من مشورت کرد و گفت «سپاه نیرو میخواد، من ثبتنام کنم؟» بهش گفتم «اسم بنویس پناه بر خدا»
آقا رضا همیشه کارهایی را که میخواست انجام بده، با من مشورت میکرد. رفاقت من با بچههام خیلی زیاد بود؛ برای همین همهی کارهاشون رو برام تعریف میکردند.
من خیلی نذر کرده بودم تا رضاجان جذب سپاه پاسداران بشه.رضا جان به تحقیق کارهای سپاه میپرداخت تا مقدّمات استخدامش آماده شد و تمام مراحل گزینشش را به سلامت گذراند و در سن ۱۸سالگی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام شد و در همان سال به محل آموزش اعزام شد. اوایل جذبش در سپاه مأموریت بود و ما خیلی کم آقارضا را در خانه میدیدیم...
《راوی:مادر شهید رضا حاجی زاده》
🌷شادی روح شهدا صلوات🌷
🌸🍃
@emamemobin110
#متن_خاطره
خستگی درگیری خط اول پدافند جانمان را گرفته بود. همه بی هوش کف سنکر افتادیم. نیمه شب صدایی شنیدم, فکر کردم دشمن شبیخون زده. بیرون امدم، دیدم محسن است که لباس های بچه های سنگر را شسته و روی بخاری نفتی کوچکی خشک می کند!
ان شب راز لباس های شسته و مرتبمان را که هر صبح گوشه سنگر بود فهمیدم.
《شهید محسن بوستانی》
⚘شادی روح شهدا صلوات⚘
🌸🍃 کانال موسسه امام مبین 🍀
@emamemobin110
#متن_خاطره
🌷 هر هفته با شهید احمدعلی نیری به زیارت مزار شهدا میرفتیم. یکبار سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختم. همانجا نشستیم فاتحه ای خواندیم. اما احمدآقا حال عجیبی پیدا کرده بود. در راه برگشت پرسیدم: «احمدآقا این شهید را میشناختی؟» پاسخ داد: «نه.» پرسیدم: «پس چرا سر مزار او آمدیم؟» اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد. اصرار کردم.
🌷وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: «اینجا بوی امام زمان (عج) را میداد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند.» البته میگفت: «اگه این حرفها را میزنم فقط برای این است که یقین شماها زیاد شود و به برخی از مسائل اطمینان پیدا کنی و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی!»
《شهید احمدعلی نیری، کتاب عارفانه》
⚘شادی روح شهدا صلوات⚘
🌸🍃 کانال موسسه امام مبین
@emamemobin110
#متن_خاطره
🌷 همه زندگی اش با حضرت زهرا (علیها السلام) پیوند خورده بود. وقتی ازدواج کرد مهریه زنش شد ، مهریه حضرت زهرا (علیها السلام). دو تا آرزو توی زندگی داشت.
اول اینکه خدا بهش یه دختر بده تا اسمش رو بذاره فاطمه ...
دوم اینکه وقتی شهید شد گمنام بمونه مثل حضرت زهرا (علیها السلام) ...
💠جفت آرزوهاش مستجاب شد و بابای فاطمه گمنام موند...
《شهید حمزه علی احسانی》
⚘شادی روح شهدا صلوات⚘
🌸🍃 کانال موسسه امام مبین
@emamemobin110
#متن_خاطره
🌷 روش امر به معروفش خاص بود. برای هدایت بچه های محل که کبوتر یا ورق بازی می کردند ، خیلی تلاش می کرد که با محبت و رفاقت ، بدون تذکر زبانی ، خود را به آن ها نزدیک کند. از جیبش هزینه می کرد و به روش های گوناگون آن ها را به نماز خواندن ، مسجد رفتن و حتی جبهه رفتن تشویق می کرد و در این راه موفق هم بود.
📚 کتاب سلام بر ابراهیم، شهید ابراهیم هادی
⚘شادی روح شهدا صلوات⚘
🌸🍃 کانال موسسه امام مبین
@emamemobin110
#متن_خاطره
شهید چمران ره:
آنان که به من بدی کردند، مرا هوشیار کردند.
آنان که از من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند.
آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند.
آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا و دوستی آموختند.
پس خدایا! به همه اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا فرما.
🌸🍃 کانال موسسه امام مبین
@emamemobin110
#متن_خاطره
🌷 همسر شهید بهشتی میگوید: چیزی که در بیست و نه سال زندگی مشترکمان دیدم ملایمت و صبر ایشان بود. در کارهای خانه به من کمک میکردند، در خرید لوازم مورد نیاز، رسیدگی به باغچهها و بعضی وقتها شستن ظروف آشپزخانه مشارکت داشت.
مطلبی که هیچ گاه از یادم نمیرود احترام او نسبت به من بود و در مقابل من هم حرمت ایشان را رعایت میکردم، در سراسر زندگی حتی یکبار هم به من تو نگفت!!
📚 همسر شهید بهشتی
🌸🍃 کانال موسسه امام مبین
@emamemobin110
#متن_خاطره
🌷 در یک مسافرت خانوادگی، در یک روز گرم تابستان، دوتایی برای انجام کاری، در ظرف چند ساعت مسافت طولانی را طی کرده بودیم! تشنه شده بودیم و اندکی هم خسته! خواستم دوغ بخرم تا اندکی خنک شویم و قدری از تشنگیمان بکاهد که علی اصغر ابراهیمی گفت: من نمیخورم!با اصرار فراوان علتش را جویا شدم!
🍃رو به من کرد و گفت: «با خود عهد کردهام که چیزهای غیرضروری را بدون همسرم استفاده نکنم.»!
بالاخره من دوغ خریدم و خوردم و علی اصغر تنها آب خورد.
📚 کتاب شوق وصال، شهید علیاصغر ابراهیمی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🌸🍃 کانال موسسه امام مبین
@emamemobin110
#متن_خاطره
🌷 میگفت هر كاري مي خواهم بكنم اول نگاه ميكنم ببينم امام زمان (عج) از اين كار راضيه؟
چه دردي از درد امام زمان (عج) دوا ميشود؟
ميگفت اگر ميبينيد امام زمان (عج) از كاري ناراحت ميشود ، انجام ندهيد.
📚 شهید محمد مهدوی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🌸🍃 کانال موسسه امام مبین
@emamemobin110