eitaa logo
استیکر امام زمان عجل الله‌ تعالی فرجه الشریف
3.5هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
74 فایل
کانالهای دیگر ما @sbesmellah @salavat_eitaa @gam2dovom @sticker_goleziba استفاده از مطالب آزاد است .
مشاهده در ایتا
دانلود
  📌 نماینده مجلس... 🗳 رزمنده‌ای بود که دوران دفاع مقدس را تجربه کرده بود. بعد از جنگ، دوست داشت در عرصه اقتصادی خدمتگزاری کند. با شعار شفافیت، رأی آورد. اما چهار‌سال، بی‌سر و صدا، مجلس را گذراند. مجلس برایش عجیب برکت داشت! از عملکردش راضی بود و بارها می‌گفت: ان‌شاء‌الله خدمات ما مورد رضای باشه! 👤 او هم خودش را می‌دانست!
🚌 اتوبوس از ایستگاه اول حرکت کرد تمام صندلی‌ها پر بود و به ناچار وسط راهرو ایستادم. چند ایستگاه اول همچنان به جمعیت اضافه می‌شد و من هم خسته‌تر، البته دیدن صحنه‌ی احترام نوجوان، که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد خستگی را از تنم به در کرد! هر چه به ایستگاه‌ پایانی نزدیک‌تر می‌شدیم، شلوغی هم رو به خلوتی رفته و از جمعیت کاسته می‌شد! کنار پیرمردی که از ایستگاه اول سرش را به شیشه تکیه داده بود، یک صندلی خالی شد و نشستم. هوا کم کم رو به تاریکی می‌گذاشت و فضا کمی دلگیر شده بود! پیرمرد که انگار از همان اول حرفی در دل داشت، رو به من کرد و با لحنی پدرانه گفت:«جَوون دیدی ایستگاه اول چه قدر شلوغ بود؟!» گفتم:«بله پدرجان» گفت:«می‌بینی الآن که داریم به آخر خط می‌رسیم، چه قدر خلوت شده؟» من که از این سوال و جواب حسابی گیج شده بودم، گفتم: «بله؛ چه طور مگه؟!» لبخندی روی لبش نشست و گفت: «آخرالزمان هر چی به ایستگاه‌های آخر نزدیک‌تر می‌شیم، آدمای بیشتری از قافله‌ی حق پیاده می‌شن! از علما شنیدم حدیث داریم که دین نگه داشتن تو آخرالزمان مثل نگه داشتن آتش توی دست می‌مونه! پس تا جوونی مراقب خودت باش تا منحرف نشی، خسته نشی. ضمنا از کم شدن آدم های توی مسیر حق نترس!» من که حسابی از نگاه عمیق پیرمرد تعجب کرده بودم یاد حدیثی امام‌ صادق افتادم که فرمودند: «به خدا سوگند! شما خالص می‌شوید؛ به خدا سوگند! شما از یکدیگر جدا می‌شوید؛ به خدا سوگند! شما غربال خواهید شد؛ تا این که از شما شیعیان باقی نمی‌ماند جز گروه بسیار کم و نادر!
  📌 کپی مطالب... 📱 هر‌وقت مطلب زیبایی در کانال‌های مهدوی می‌دید یا می‌خواند، سریع کپی می‌کرد و برای دوستانش می‌فرستاد، بدون اینکه آن مطلب را در زندگی‌اش پیاده کند! صفحات مجازی‌اش، اتاقش و گوشی‌اش پُر بود از مطالب مهدوی، الا قلبش... 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 کار مهدوی... ⏰ هر شب و روز، وقتی به امام‌زمان سلام می‌داد، آرام می‌گفت: مولا جان! بهم توفیق بده براتون، کاری انجام بدم. اما هر‌وقت دوستانش از او می‌خواستند برای کارهای مهدوی، قدمی بردارد، دست به بهانه‌اش عالی بود! او هیچ‌وقت برای امام‌زمان وقت نداشت. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 کارگردان... 🎭 کارگردان بنامی بود. برای هر سوژه‌ای که فکرش را بکنی فيلم ساخته بود. اما دریغ از یک فیلم، یک تله‌فیلم، یک نمایش یا یک کاری هنری با موضوع امام‌زمان! سال‌ها در مناسبت‌های مذهبی، مهمان ثابت تلویزیون بوده و هست و همیشه حرف‌هایش را با این جمله آغاز می‌کند: اللهم‌ عجّل لولیک الفرج… 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 مراقبت از مادر... 🏨 مادرش را به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان منتقل کردند. اما به بهانه زیارت، راهی سفر شد. زحمت مراقبت از مادر به گردن بقیه افتاد. مدام عکس از حرم می‌گذاشت و از راه دور با خیال راحت برای شفای مادر، دعا می‌کرد. وقتی از مسافرت برگشت، مادر دیگر نبود. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ قطعاً خداوند شکست ‏ناپذیر و صاحب انتقام است!!
شنیدی خیلی ها میگن: آب که از سر گذشت ،چه یه وجب، چه صد وجب؟ 🍃اما خدا میگه: قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ... (ای پیامبر،از جانب من) بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف(و ستم) کرده اید! از رحمت خدا نا امید نشوید؛ همانا خداوند همه گناهان را می بخشد یقیناً او بسیار آمرزنده مهربان است. ( زمر آیه_53) 👌یادمون باشه ، از آب یک وجب خیلی راحتتر میشه بیرون اومد تا آب صد وجب!!
🖼 📌 صدای قدوم کاروان... 🔸 ذی‌الحجه یادآور صدای قدوم کاروان حسین است... اما این بار، امیر و سالار کاروان، آخرین فرزند حسین است. آماده‌ای تا یاری‌اش کنی؟ 📎 🌻|↫‌
مواظب باشیم با کارهایمان امام زمان علیه‌السلام را اذیت نکنیم!
📌 🔸 عليه السّلام خطاب به حضرت صاحب الزمان عجل‌الله می فرمایند: 🔅 «مولای من! غیبت تو خواب را از چشمانم ربوده و زمین را بر من تنگ نموده و آسایش دلم را از من گرفته است!» ⁉️از خود بپرسیم؟! ➖در زمان غیبت امام زمانمان برای ظهورش چند شب نخوابیده ایم؟ ➖چقدر گریه و ناله کرده‌ایم؟ ➖چقدر ندبه و عهد خوانده‌ایم؟ ➖چقدر انفاق و نذر کرده ایم؟ ➖اصلا برای ظهورش چه کرده‌ایم؟ ...
  📌 همسایه... 🏠 در کارهای آپارتمان با همسایه‌ها همکاری نمی‌کرد. حق شارژ را با تأخیر پرداخت می‌کرد. در راهرو با صدای بلند حرف می‌زد و در را محکم به هم می‌کوبید، حتی صبح جمعه که به دعای ندبه می‌رفت. با این حال همیشه همسایه‌ها را به سبک زندگی مهدوی توصیه می‌کرد. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 پزشک... 🔸 پزشک متخصص گفت: مریضتون باید زودتر عمل بشه. زن مستأصل پاسخ داد: پول عمل رو نداریم. اگه می‌شه عملش کنین تا پولش رو جور کنیم. پزشک بی‌حوصله گفت: ببرینش یه بیمارستان دولتی. اینجا یه بیمارستان خصوصیه. اول پول، بعد عمل! بفرمایید. نفر بعدی بیاد تو... پزشک، شب موقع نماز، دعای فرج می‌خواند. 👤 او هم خودش را می‌دانست! عج الله تعالی فرجه الشریف در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند: سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
  📌 مسجد... 🕌 چند‌دقیقه‌ای را در مسجد به نماز ایستاده بود. پیرمرد زیر لب ذکر می‌گفت و با نگاهی غضب‌آلود به بچه‌هایی نگاه می‌کرد که در انتهای مسجد با خوشحالی مشغول بازی بودند. تحملش تمام شد. داد زد: پاشین برین بیرون! اینجا که کودکستان نیست، مسجده، اینجا شلوغ‌کردن کراهت داره... بچه‌ها با ترس به بیرون دویدند. پیرمرد با لبخند مشغول ذکر‌ گفتن‌ شد!! 👤 او هم خودش را می‌دانست!
📌 🔸حقیقت این است که آن قدر از اماممان دور شده ایم که اعتقاد درستی هم برایمان نمانده!! 🔸 آیة‌ الله بهجت رحمة الله علیه می فرمودند: « چنان چه در اطاقی در بسته باشیم و بدانیم که قدرت بزرگی پشت در ایستاده و سخنان ما علیه و له خود را می شنود و ضبط می کند و به موقع علیه ما به اجرا می گذارد،‌ چقدر حال ما فرق می کند و مواظب سخنان خود می شویم! با این که آن ها را نمی بینیم ولی علم داریم و می دانیم که پشت در هستند. ⁉️پس چرا حال ما نسبت به امام زمان چنین نیست در انجام آن چه بر له و علیه اوست!؟ و هیچ با اهل تسنن که چنین اعتقادی ندارند فرق نداریم!؟» 📚بهارانه،‌ سید مهدی شمس الدین،‌ ص۵۴ 📌امام زمان (عجل‌الله فرجه) را ناظر اعمال خود بدانیم...
مواظب باشیم با کارهایمان امام زمان علیه‌السلام را اذیت نکنیم!
راننده سریع سرعتش را کم کرد و گفت: من دیگه این‌جا رو حفظ شده‌م! خیر ندیده‌ها‌ این جا دوربین گذاشتن! جریمه‌مون می‌کنن...! نگاه کردم به رابطه‌ ی خودم و خدا! پیش خودم گفتم همه‌ی زندگی رو بی‌ ملاحظه‌ی این که منو می‌بینه ویراژ دادم! حتی بعضی وقتا زدم جاده خاکی! کی و کجا بیاد این جریمه‌ها را صاف کنم باهاش،خودش می‌دونه و خودش باید رحم کنه... ‌ « اَلَم یَعلَم بِاَن الله یَری » « آیا او (انسان) نمی داند که خداوند (همه اعمالش را) می بیند؟ »
🖼   📌 رئیس شرکت... 💴 رئیس شرکت بود. هر ماه بخشی از درآمدش را برای کمک به موسسات و فعالیت‌های مهدوی هزینه می‌کرد. احترام سرلوحه کارش بود. جلوی پای هرکس که وارد اتاقش می‌شد، می‌ایستاد جز خدمه دفترش. از همه تشکر می‌کرد اما زبانش به تشکر از آبدارچی شرکت نمی‌چرخید. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 مسافرت... 💰 وقتی می‌خواست با خانواده‌اش به مسافرت برود، مبلغ زیادی صدقه می‌داد. اما هر وقت می‌خواست برای امام زمانش صدقه بدهد، کلی ته جیبش را بالا و پایین می‌کرد تا شاید یک اسکناس هزار تومانی بی‌گوشه پیدا کند که توی صندوق بیندازد! دست آخر هم می‌گفت: آقاجون! خواستم بندازم، خرده نداشتم! مهم نیته که من همیشه به یادتون هستم! 👤 او هم خودش را می‌دانست!
🖼  📌 سفرهٔ عقد... 👶 با جمله: «توکل به خدا و با اجازه امام زمان» بلهٔ عقدش را گفته بود، اما سال‌ها بود که برای مادر شدن بهانه می‌آورد. گاهی درس خواندن را بهانه می‌کرد و گاهی شاغل بودن و گاهی وضع بد اقتصادی را... خودش را سرباز امام زمان می‌دانست اما علاقه‌ای به آوردن فرزندی که می‌توانست سرباز امام و آینده‌ساز شیعه‌خانه امام زمان باشد، نداشت. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
جوانی پارچه ای را نزد پیرمرد خیاط برد و از او خواست با آن پارچه کت و شلوار برایش بدوزد خیاط قبول کرد؛ اجرت کار ۱۵ تومان مشخص شد و جوان چند روز بعد برای تحویل لباسش آمد و مبلغ ۱۵ تومان پرداخت کرد، پیرمرد خیاط با لبخند ۵ تومان پس داد! جوان علت را جویا شد و گفت: ما طی نمودیم اجرت ۱۵ تومان باشد و من راضی هستم چرا ۵ تومان پس دادید ؟ پیرمرد خیاط گفت : گمان میکردم این کت و شلوار یک روز و نیم کار میبرد ولی یک روزه تمام شد دستمزد من در یک روز ده تومان کافی است . ✍این گونه است که پیرمرد خیاطی میشود شیخ رجبعلی خیاط و حضرت امام عصر برای دیدنش به مغازه اش میرود و با او نشست و برخاست میکند... 📚کیمیای محبت