🎤 #روایت | اولین نقشآفرینی آیتالله خامنهای در نظاممند کردن سپاه
👈 بخشی از گزارش «تشکیلاتسازی در چهل سالگی» که به نقش آیتالله خامنهای در تاسیس سپاه میپردازد:
🔹 ... آیتالله سیدعلی خامنهای در چهل سالگی و چند روز پس از قبول این مسئولیت، برنامههای کلی خود برای ارتقای سطح کیفی فعالیت سپاه و نقشآفرینی جدی آن در ادامه مسیر انقلاب را اینگونه بیان کرد:
✏️ «سپاه پاسداران یک اساسنامه دارد و ما هم طبق همان پیش خواهیم رفت. البته یک سری تصمیمات کلی در جهت ارتقای عملکرد آن داریم. من نظرم این است که سپاه باید توسعه یابد، تقویت شود، آموزش ببیند و انضباط داشته باشد؛ بنابراین من سعیام را در جهت تحققبخشیدن به اهداف چهارگانه فوق، به کار میبرم»
✏️ اولین نقشآفرینی حضرت آیتالله خامنهای به ایدهی تشکیل بسیج بیست میلیون باز میگردد و روزهای اول حضور ایشان بود که حضرت امام خمینی فرمان تشکیل بسیج بیست میلیونی و مردمی را صادر کردند. این ایده و سپس فرمان امام، منشأ مهمی برای اتصال و جذب نیروی انسانی انقلابی و جوان برای آینده سپاه شد؛ و به طور کلی مقدمهی ساختن یک تشکیلات منسجم و کارآمد برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را هموار کرد.
🔍 متن کامل گزارش را بخوانید👇
khl.ink/f/60062
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
✍ #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب
📣 جمعی از خانوادههای شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دستاندرکاران نخستین کنگره بینالمللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. آنچه در ادامه میآید روایتی از این دیدار صمیمانه است که مشروح آن روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد:
🔹️ بخش اول | مکرمه، علیرضا، فاطمه و آدمهایی از این دست
واژههای انگلیسی و عربی و فارسی را شکسته و بسته از گوشه و اطراف ذهنش جمع میکند و تحویلم میدهد تا بلکه منظورش را برساند: «مع سیدقائد... Take photo... نیست امکانش؟!» همزمان چشمهایش میدرخشند و نم اشکی هم روی صورتش میلغزد. فاطمه در یکی از بیمارستانهای لبنان متعلق به حزبالله پرستار است و عضو سازمان امداد و نجات حزبالله. سازمانی که وظیفهاش امداد و رسیدگی به رزمندگان خط مقدم نبرد بوده اما خودش در جنگ تعداد زیادی شهید تقدیم مقاومت کرده است. من رفته بودم از او بخواهم بیاید جلوی دوربین و با همان زبان شکسته و بستهاش از شاهکاری بگوید که با دیگر همکارانش خلق کردهاند اما انگار که توی ابرها باشد؛ اصلاً پایش روی زمین نیست. انگار که در یک دنیای دیگری است. ماندهام جوابش را چه بدهم.
توی ذهنم میگویم باید یقهی دبیرخانهی کنگره را گرفت که وسط برگزاری کنگرهی شهدای امدادگر ما را توی همچین وضعیتهایی انداختهاند. آدمهایی مثل فاطمه و دیگرانی که حالا اینجا در چند صف معدود، مرتب منتظر آقا نشستهاند تا نماز را به ایشان اقتدا کنند و بعدش هم ساعتی پای بیاناتشان بنشینند، خارج از قد فهم و قوارهی امثال من هستند و کوچکی امثال من را بدجور به رخم میکشند.
نه من به قدر مُکفی عربی میدانم که پاسخی مُشبع به زن جوان لبنانی بدهم که هر لحظه ممکن است از شدت شوق بزند زیر گریه و نه او به قدر کافی انگلیسی میداند که با جملات شکسته بستهی من متوجه شود که من صرفاً خبرنگاری هستم که قرار بوده با او گفتوگو کنم اما حالا خودم آچمز شدهام. بیخیال میشوم و میروم سراغ پدر یکی از شهدای وطنی که سیلی بعدی محکمتر میخورد توی صورتم! ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
✍ #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب
📣 جمعی از خانوادههای شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دستاندرکاران نخستین کنگره بینالمللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. آنچه در ادامه میآید روایتی از این دیدار صمیمانه است که مشروح آن روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد:
🔹️ بخش اول | مکرمه، علیرضا، فاطمه و آدمهایی از این دست
واژههای انگلیسی و عربی و فارسی را شکسته و بسته از گوشه و اطراف ذهنش جمع میکند و تحویلم میدهد تا بلکه منظورش را برساند: «مع سیدقائد... Take photo... نیست امکانش؟!» همزمان چشمهایش میدرخشند و نم اشکی هم روی صورتش میلغزد. فاطمه در یکی از بیمارستانهای لبنان متعلق به حزبالله پرستار است و عضو سازمان امداد و نجات حزبالله. سازمانی که وظیفهاش امداد و رسیدگی به رزمندگان خط مقدم نبرد بوده اما خودش در جنگ تعداد زیادی شهید تقدیم مقاومت کرده است. من رفته بودم از او بخواهم بیاید جلوی دوربین و با همان زبان شکسته و بستهاش از شاهکاری بگوید که با دیگر همکارانش خلق کردهاند اما انگار که توی ابرها باشد؛ اصلاً پایش روی زمین نیست. انگار که در یک دنیای دیگری است. ماندهام جوابش را چه بدهم.
توی ذهنم میگویم باید یقهی دبیرخانهی کنگره را گرفت که وسط برگزاری کنگرهی شهدای امدادگر ما را توی همچین وضعیتهایی انداختهاند. آدمهایی مثل فاطمه و دیگرانی که حالا اینجا در چند صف معدود، مرتب منتظر آقا نشستهاند تا نماز را به ایشان اقتدا کنند و بعدش هم ساعتی پای بیاناتشان بنشینند، خارج از قد فهم و قوارهی امثال من هستند و کوچکی امثال من را بدجور به رخم میکشند.
نه من به قدر مُکفی عربی میدانم که پاسخی مُشبع به زن جوان لبنانی بدهم که هر لحظه ممکن است از شدت شوق بزند زیر گریه و نه او به قدر کافی انگلیسی میداند که با جملات شکسته بستهی من متوجه شود که من صرفاً خبرنگاری هستم که قرار بوده با او گفتوگو کنم اما حالا خودم آچمز شدهام. بیخیال میشوم و میروم سراغ پدر یکی از شهدای وطنی که سیلی بعدی محکمتر میخورد توی صورتم! ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
🎤 #روایت | فاموتیدین، ترامپ و باقی قضایا...
👈 جمعی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور، صبح شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. رسانه KHAMENEI.IR در گزارشی به قلم آقای حامد عسکری، نویسنده و شاعر روایتی از این دیدار را منتشر میکند.
🔹 همه لباس قشنگهاشان را پوشیدهاند، از همهی ایران هستند، کرد، بلوچ، عرب، قشقایی، لر... اقوامی هستند که لباسهاشان را میبینم. پس کلهها همه خط شده، خیلیها معلوم است کت و شلوار تازه خریدهاند، خوبی دیدار با حضرتش این است که نیست امکان دارد توی تلویزیون یک قاب دشت کنند سر همین، تر و تمیزند... همه عطر و گلاب زدهاند.
🔹 یک ورقهی کوچک میدهند دستم. یک سرود نوشتهاند، مداحی چند خطی از مولا میخواند، تمام این سالهایی که اینجا حضور داشتهام یک بار ندیدم صدا خراب که هیچ، یک سوت کوچک، یک هوم نارسا بکشد، همه چیز نظم و قاعده دارد. کاش تسری میکرد به کل اجزای مملکت. آهان این را هم بگویم، اینجا همه چیز ایرانی است، ساخت ایران است، از کولرها بگیر تا کلوچهها و پردهها و زیلوها... بیخود نیست انتهای خیابان کشوردوست مینشیند.
🔹 پردهی سبز باز میشود، آقا به جایگاه میآیند، جمعیت بلند میشود، تکبیر و شعار و صلوات بازارش داغ است، چقدر با چشمهایشان قشنگ میزبانی میکنند، چقدر خوب نگاهشان را تقسیم میکنند، چقدر در نگاه کردن هم عدالت دارد این مرد، دست بلند میکنند. بفرمایی میزنند و همه مینشینند.
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
📝 #روایت | اینجا تحولآفرین است!
🖥 روایت «ریحانه»؛ بخش زن، خانواده و سبک زندگی رسانه KHAMENEI.IR از دیدار معلمان با رهبر انقلاب
🔹 معلمها گروهگروه میآیند. بعضی همکارهایم از مدارس مختلف را میبینم. آنقدر شگفتزده با هم سلاموعلیک میکنیم انگار مدتهاست همدیگر را ندیدهایم. میدانم بهخاطر اینجاست؛ از اینکه او هم در این مهمانی حاضر است خوشحالیم بیشتر. بعضی چفیه فلسطینی سر کردهاند و برخی دیگر از چفیههای دفاع مقدس، روی شانه انداختهاند. سربندهای رنگی و لباسهای محلی مثل روسریهای رنگارنگ ترکمنها و پیراهن سوزندوزی بلوچها در بین لباسهای رسمی معلمها به چشم میآید.
🔹 با شلوغ شدن حسینیه و پرشدن جاهای خوب، خادمها با خنده و خوشرویی خواهش میکنند که هرکس در جای خودش بماند. اصرارها تمامی ندارد. یاد وقتهایی میافتم که مقابل اصرار بیوقفه دانشآموزان برای نمره یا حذف امتحان کم میآوریم. خادم های حسینیه اما مقاومتشان از ما معلمها بیشتر است.
🔹 یک دقیقه به ۱۰ مانده، خادمها سعی میکنند جمعیت را بنشانند. کافی است یک نفر برای صافکردن چادرش از جا بلند بشود. جمعیتِ آماده از جا میپرند. هیچکس نمیخواهد لحظهی ورود را از دست بدهد. شعارها ادامه دارد. هنوز «این همه لشکر آمده» با اقتدار حرف اول را بین شعارها میزند. اما معلمها یک حرکت مؤدبانه و متمایز دارند. میگویند: «ای پسر فاطمه! منتظر شماییم!» همیشه این شعار را با خطاب «تو» شنیده بودم. سرمست از این دقت و ادب هستم که پرده کنار میرود و آقا وارد میشوند...
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
🎤 #روایت | دو سند مهم که برای اولین بار در کتاب روحالله منتشر میشود
🎤 بخشی از مصاحبه با آقای هادی حکیمیان، نویسنده کتاب روحالله:👇
🔹 ... این کتاب شامل دو سند مهم است که تاکنون منتشر نشدهاند. یکی از این اسناد مربوط به انتخابات دورهی هفدهم است که در زمان دکتر مصدق در سال ۳۲ برگزار میشود. در این سند، نامهای هست که امام خمینی به سید علی محمد وزیری، یکی از روحانیون یزد، مینویسند و از او میخواهند که در انتخابات شرکت کند و مردم را تشویق کند که به شیخ مهدی حائری، فرزند آشیخ عبدالکریم حائری، رأی بدهند. این سند برای اولینبار در این کتاب منتشر شد و اهمیت زیادی دارد، چون نشان میدهد که امام از سالها قبل از انقلاب به انتخابات و رأی و آراء عمومی اعتقاد داشتهاند. یعنی صرفاً این نبوده که امام وقتی رهبر شدند، مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کنند.
🔹 امام در آن زمان هم انتخابات و مراجعه به رأی و آراء عمومی را یک راهکار بسیار مهم برای حل مسائل و مشکلات کشور میدانند. ایشان میگویند که مردم را تشویق کنید تا دو یا سه نفر آدم صالح به مجلس بروند و همین چند نفر میتوانند منشأ اثر باشند. اگر ما بتوانیم این چند نفر را به مجلس بفرستیم، خودشان میتوانند کارهای زیادی انجام دهند و اثرگذار باشند.
🔹 سند دیگر نیز مربوط به سال ۱۳۲۷ است. در این سال، وقتی که رژیم اشغالگر قدس اعلام موجودیت میکند، روحانیت قم و تهران درصدد برمیآیند که عکسالعملی نشان دهند. جلسهای تشکیل میدهند و قرار میشود متنی تهیه شود و به تشکیل دولت اسرائیل اعتراض کنند. ظاهراً جمعی که در جلسه بودند، چند متن مینویسند و در جلسهی بعدی نوشتهها را میخوانند. در نهایت، متنی که امام خمینی نوشته بودند در اعتراض به تشکیل دولت اسرائیل انتخاب میشود. این نامه، نامهی اعتراضی خطاب به پاپ است. متن نامه برای امام خمینی است، اما به اسم و امضای مرحوم آیتالله سید محمد بهبهانی ارسال میشود، زیرا ایشان آن زمان معروفترین و مسنترین مجتهد تهران بودند. این نامه نیز برای اولین بار در این کتاب آمده است.
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
🎤 #روایت | کنشگری سیاسی امام پیش از سال ۴۱، بهانهای شد برای بازنگری در یک تصویر کلیشهای از ایشان
🎤 بخشی از مصاحبه با آقای هادی حکیمیان، نویسنده کتاب روحالله:👇
🔹 ...زمانی که دانشجو بودم، مقالهای نوشتم با عنوان «انتخابات دورهی هفدهم یزد؛ عرصهی کشمکش نیروهای سیاسی» که این مقاله چاپ شد. این انتخابات خیلی پر سر و صدا شد و حتی در رسانههای تهران هم بازتاب زیادی داشت. من یک مقالهای در مورد این انتخابات نوشتم و یک سند جالب دیدم که در نشریات آن زمان یزد و در مرکز اسناد یزد، نامهای از امام خمینی به مرحوم سیّدعلی محمد وزیری، یکی از روحانیون یزد، وجود داشت.
🔹 در این نامه، امام گفته بودند که در جریان انتخابات یزد، شما بروید مردم را تشویق کنید که در این انتخابات شرکت کنند. دلیلش هم این بود که مرحوم شیخ مهدی حائری، فرزند حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزهی علمیهی قم، از یزد کاندید شده بود. امام در آن نامه نوشته بودند که اگر شیخ مهدی رأی نیاورد، بهطور عام برای روحانیون بد است و بهطور خاصتر برای حضرات یزدی خیلی بد میشود که این آدم در شهر خودش رأی نیاورد. بنابراین باید روحانیون مردم را تشویق کنند و به ایشان رأی دهند.
🔹 این سند برای من خیلی جالب بود و جرقهی اولیهای در ذهنم زد. چون واقعاً نمیدانستم که امام در آن زمان اینقدر کنشگر و فعال سیاسی بودهاند. امام (ره) بهگونهای معرفی شده که انگار فعالیتهای سیاسیاش از سال ۴۱ شروع شده و مخالفت با لوایح ششگانه. اما من دیدم که امام در سال ۳۱ چنین نامهای دارند و انتخابات آن زمان برای امام اینقدر مهم بوده است.
🔹 بعد کمکم علاقهمند شدم دربارهی شخصیت امام مطالعه کنم. دیدم که امام از دوران جوانیاش، حتی از دوران رضاشاه، چقدر در جریانات سیاسی و اجتماعی موضعگیری و نقش داشته است. اینطور نبوده که تازه از سال ۴۱ یکدفعه وارد سیاست شود. به ذهنم آمد که میشود مقالهای بنویسم دربارهی این بُعد از شخصیت امام که مغفول مانده است. شروع کردم به فیشبرداری و اطلاعاتم به حدی رسید که متوجه شدم میشود یک کتاب نوشت.
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
📢#روایت | بخوان... بخوان سرود #ای_ایران را...
✍روایتی از مراسم عزاداری شب عاشورا در حسینیه امام خمینی با حضور رهبر معظم انقلاب
▪️دوازده شب گذشت؛ دوازده شبِ پر شراره، شبهایی که آسمانِ وطن، با فریاد موشکها و نعرهی ضدهوایی میلرزید. دشمن آمده بود تا امید را خاموش کند، تا ستونهای ایمان را بلرزاند، اما در دل تاریکیها، یک دلتنگی بزرگتر از صدای آژیرها بود: نبودن او... نبودن آن قامتِ آشنا در حسینیهی خاموش اما زنده به نورِ عشق حسین.
▪️مردم میآمدند، مینشستند، عزاداری میکردند، میگریستند، اما چشمشان مدام به در بود؛ چشم به راه سایهی آن عبای خاکخورده، آن دست بالا رفته برای سلام، آن نگاه که بیشتر از هزار خطبه، قوت قلب بود.
▪️اما او نیامده بود… نه به خاطر خستگی، که خستگی در قاموسش معنا ندارد؛ نه به خاطر ترس، که ترس در فرهنگ مردان الهی بیمعناست. او نبود، چون جنگ بود؛ چون خطر بود؛ چون دشمن، دقیقاً میدانست کجا باید بزند تا دلها بلرزد.
▪️و حال... شب عاشوراست. شبی که کربلا زنده میشود، شبی که اشک از چشم نمیریزد، که از دل میجوشد. حسینیه امام پر است، اما هنوز یک چیز کم است...
تا آنکه در باز میشود...
▪️ناگاه سکوت، صدای گامهای آشنا را میشنود. بغضها میترکند، اشکهای شوق اما بیاجازه جاری میشوند. او آمده... در میان شعلهی تهدید، با اقتدار آمده...
▪️رهبر آمده است. ساکت، محجوب، اما با نوری که تا عمق قلبها میتابد. حسینیه، نفس نمیکشد. همه ایستادهاند؛ اشکها جاری است، عشق و اندوه در هم تنیده. او نگاهی به مداح میاندازد و با صدایی که سالهاست ستون امید این ملت است، آرام میگوید:
📢 بخوان... بخوان سرود ای ایران را...
▪️و صدای مداح، لرزان اما محکم، میخواند:
در روح و جان من میمانی ای وطن...
▪️و همه باهم با فرمانده کل قوا میخوانند؛
ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران، بد گهران...
▪️حسینیه دیگر فقط جای سوگ نیست؛ شدهاست حریم افتخار، حریم دلتنگیهایی که حالا با اشکِ شوق شسته میشوند. اشکِ حسین، با اشکِ وطن، یکی میشود. صدای گریه، صدای ایمان است، صدای دلدادگی به مردی که در میانهی آتش، با لبخند آمده تا به ما بگوید:
من کنار شمایم، تا آخرین نفس.
✍ پرویز کرمی
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
📢 #روایت | گزارشی از دیدار مسئولان قوه قضائیه با رهبر انقلاب؛
👈 خدا پیروزیتان را تضمین کرده است
🔹️ به نظر میرسید محور مهم بیانات امروز ۲۵ تیرماه ۱۴۰۴، مردمند و اشاره مشخص رهبر انقلاب به عبارت و گزارهی «امر ملّی» و وظایف همه ما، از قاضی و امامجمعه گرفته تا روزنامهنگار و مسئول دولتی و روحانی برای حفاظت از دستاورد مقدس.
🔹️ مردمی که به مفهوم واقعی کلمه با ظاهرها و چهرههای مختلف و وزنهای مذهبی متفاوت در شرایط بحرانی با مسئولیت تمام، شانه زیر بار مسئولیت دادند و معمار مفهوم «امر ملّی» شدند و یک حصار محکم و اتحاد عظیم شکل دادند برای این «دستاورد مقدس»؛ اتحاد برای دفاع از «ایران عزیز». اتفاقی که به تعبیر شخص آیتالله خامنهای محاسبات دشمن را بر هم ریخت. اتحادی که منافاتی با اختلاف سلیقه ندارد وقتی که روبهسوی تنها حقیقت موجود در عالم خلقت داشته باشد.
🔹️ اصلا خود خدا بود که این نقشهی آمریکایی-صهیونی را باطل کرد. همان خدایی که پیش از این لشکر شیطان را در صحرای طبس زمینگیر کرده بود و خرمشهر را هم آزاد. مردمِ پشتگرم به وعدهی خدا هم، مجرای اعمال ارادهی او بودند. مردمی که در برابر زور و ظلم دلشان گرم است به وعدهی خدا.
🔹️ آیهی روی نگین انگشتر آقا که یکی از بچههای عکاس به ما نشان میدهد نه یک عقیدهی شخصی بلکه نمادی روشن از اعتقادی است که از بطن و تار و پود یک جامعهی ۹۰ میلیونی جوشیده و بیرون آمده است: «ان معی ربی...!» چیزی که از یک حنجرهی باشرف هم در طول روزهای جنگ بیرون آمد و بر جانها نشست: «مردم! خدا مراقب ماست!»
🔹️ ایمان به خدا، حضور مردم و محقق کردن امر ملی اما چیزی نیست که باعث شود قدرت سخت فرزندان ایران در نیروهای مسلح به حاشیه برود: «در این حادثه اخیر ما از جنگ استقبال نکردیم... ما رژیم صهیونیستی را سرطان میدانیم. رژیم آمریکا را هم به خطر پشتیبانی از او جنایتکار میدانیم اما ما از جنگ استقبال نکردیم. ما به پیشواز جنگ نرفتیم ولی وقتی دشمن حمله کرد پاسخ ما کوبنده بود... ما در این جنگ محکم وارد شدیم.» در این فضا مشخص است که ادامهی مسیری که ایرانیها در پیش گرفتهاند متفاوت از راهی نیست که تا الان طی شده: «هم دوستان هم دشمنان بدانند؛ ملت ایران در هیچ میدانی بهصورت ضعیف ظاهر نخواهد شد چون ابزارهای لازم را داریم... دستمان پٌر است هم در میدان دیپلماسی هم در میدان نظامی!»
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
📢 #روایت | نقش شهید باهنر در حزب جمهوری اسلامی و تحول کتابهای تعلیمات دینی
📝 روایت هفتهنامه خط حزبالله ۵۰۸ 👇
✏️در حزب جمهوری اسلامی، شهید باهنر یکی از پنج نفر مؤسس بود. قبل از آنی که ما حزب را اعلام بکنیم، یکی از افرادِ مؤثرِ در تنظیم اساسنامه و آئیننامهی حزب بود. بعدها که ۷ تیر پیش آمد و شهید بهشتی و ۷۲ تن به شهادت رسیدند، ایشان فکر میکنم به اتفاق آراء -چون من در آن وقت در بیمارستان بودم و حضور نداشتم- به دبیرکلی حزب انتخاب شدند و کار ادارهی کلی حزب به عهدهی ایشان بود... اما در آموزش و پرورش قبل از پیروزی انقلاب، ایشان مسئول تهیه و تدوین کتابهای درسی در رشتهی علوم دینی بودند.
✏️قبلها... کتابهای علوم دینی به وسیلهی افراد ناصالحی تهیه میشد. نتیجه این بود که کتابها هم از مطالب لازم تهی بود، هم از جاذبهی لازم برای این که به مذاق دانشآموز خوش بیاید کاملاً خالی بود. بعد از آنی که ایشان و چند نفر دیگر مسئول تدوین کتابهای درسی در رشتههای تعلیمات دینی شدند، کتابها به کلی ماهیتاً عوض شد، هم محتوا و هم قالب بسیار خوبی یافت و روزبهروز هم کتابها بهتر شد.
✏️فکر میکنم سال ۵۷ بود، دستگاه ناگهان احساس کرد که کتابهای درسی تعلیمات دینی به شکلی است که دستگاه چنین تمایلی به این که به این شکل باشد ندارد... یادم است سال ۵۷ من در ایرانشهر تبعید بودم.
✏️ایشان آمدند ایرانشهر دیدن ما، نسخهای از کتابی را که ایشان تهیه کرده بودند و به وسیلهی عوامل اطلاعاتی و تحقیقاتی دستگاه و ساواک مورد بررسی قرار گرفته بود، ارائه دادند و ما دیدیم که در آن نسخه شاید سه نفر از عوامل دستگاه روی آن نسخه نظر داده بودند و نظرات آنها حاکی از این بود که از چنین کتابی احساس وحشت میکنند.
🎙مصاحبه آیتالله خامنهای با روزنامهی جمهوری اسلامی پیرامون حادثهی ۸ شهریور، ۱۳۶۱/۰۵/۳۱
🗓انتشار به مناسبت ۸ شهریور، سالروز انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
📢 #روایت | ماجرای کاندید شدن شهید رجایی برای نخستوزیری
📝 روایت هفتهنامه خط حزبالله ۵۰۸ 👇
✏️یک روز از طرف مجلس شورای اسلامی عدهای از نمایندگان انتخاب شدند برای این که بروند محل ساختمان مجلس شورای ملی سابق را ببینند و ارزیابی کنند که آیا میشود مجلس شورای اسلامی منتقل شود به آن جا یا نه. در آن عده بنده بودم و شهید رجایی بود و بعضی دیگر بودند.
✏️ما رفته بودیم داشتیم آن ساختمان مجلس شورای ملی را بازدید می کردیم و نگاه میکردیم. یک گوشه ای خسته شده بودیم نشسته بودیم، من و رجایی پهلو همدیگر بودیم، صحبت کابینه شد و این که چه کسی نخست وزیر بشود و اینها، من یکهو به ذهنم آمد که شهید رجایی چطور است برای این کار. گفتم مثلاً شما، اگر کاندید بشوی، قبول میکنی؟ فکری کرد و گفتش که نمیدانم، ببینم. گفتم که چرا شما نخست وزیر نشوی... ایشان رد نکرد، بعد ما آمدیم با دوستان صحبت کردیم. من با مرحوم شهید بهشتی و برادران دیگر صحبت کردم، گفتم من با رجایی صحبت کردم و به ذهنم این آمده، رجایی هم رد نکرده. این فکر در بین جمع ما قوت گرفت و ما به عنوان یک کاندیدای مورد قبول، مسألهی نخستوزیری ایشان را تعقیب کردیم.
✏️خوشبختانه در شورای مرکزی حزب این را مطرح کردیم، رأی خیلی زیادی آورد با این که ایشان میدانید عضو حزب جمهوری اسلامی نبودند... اعضای شورای مرکزی حزب به ایشان بیشترین رأی را دادند. خیال میکنم مثلاً فرض کنید که چهل و چند امتیاز از فرض کنید پنجاه امتیاز مثلاً به ایشان داده شد... و دیگر از همین جا شروع شد تا به نخستوزیری ایشان منتهی شد.
🎙مصاحبه آیتالله خامنهای با روزنامهی جمهوری اسلامی پیرامون حادثهی ۸ شهریور، ۱۳۶۱/۰۵/۳۱
🗓انتشار به مناسبت ۸ شهریور، سالروز انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii
🎤 #روایت| صبوری و مدارا، دو روش آقای ابوترابی برای حفظ جان اسرا در اردوگاه بود
🎤 بخشی از گفتگوی آقای محمد قبادی، نویسنده کتاب «پاسیاد پسر خاک»:👇
🔹 ... آقای ابوترابی خیلی صبور بود، خیلی خودنگهدار بود. با آن بعثی هم کنار میآمد، یک جوری با او مدارا میکرد که هم جان رفقای اسیرش را حفظ کند و هم نمود یک انسان مسلمان شیعه را بُروز دهد؛ طوری که وقتی ژنرال عراقی میآید در اردوگاه، به این نیّت که آقای ابوترابی را ببیند و وقتی ایشان را میبیند، آقای ابوترابی به بچّهها، به رفقا، به همسلّولیهایش، به همبندهایش و به اسرا میگوید یک دانه از آن گیوههایی را که بافتید بیاورید، من به او هدیه بدهم و به او یک گیوه هدیه میدهد! آقای ابوترابی با آن ژنرال یک کاری کرده که او صد سال دیگر هم این محبّت آقای ابوترابی را نمیتواند فراموش کند. این مدارا خیلی گرهگشا بود؛ این خودنگهداری آقای ابوترابی و صبوری آقای ابوترابی خیلی برای من قابل احترام است.
🌷 به مناسبت انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» در رویداد ملی «آزادگان ایران»
#لبیک_یا_خامنه_ای
📋جامعترینکانالمعرفیامامخامنه ای
┄┅┅❅💠@emamkhameneii