eitaa logo
حوزه علمیه امام رضا علیه السلام شهرستان شازند
140 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
1.8هزار فایل
کانال رسمی مدرسه علمیۀ امام رضا علیه السلام شهرستان شازند @emamreza_Shazand eitaa.com/joinchat/4015456276C9a9ff210b9 شماره کارت حوزه علمیه جهت کمکهای نقدی 💳6037991899942399 شماره حساب حوزه علمیه 💳0107061434004 ☎️ 08638225633
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸شهادت مظلومانه حضرت محسن بن الحسين «عليهماالسلام» در نزدیکی شهر دمشق ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 در نزدیکی دمشق، كوهى بود كه «جوشن» (برخی نام آن کوه را «حرّان» هم گفته‌اند) نام داشت و از آن‌جا ، مِس به عمل مى‌آمد و چند تن به مس گدازى مشغول بودند. 🥀 وقتی‌که أسرای آل الله، به پاى آن كوه رسيدند، تابش آفتاب سخت گرم بود. از اين رو آن روز را خيمه برپاى كردند و لشکریان یزید لعین در خيمه‌ها استراحت کردند و اسراء را در آن آفتاب گرم با شكم گرسنه و جگر تشنه در گوشه‌ای نشاندند. 🥀 امام زين العابدين عليه‌السلام از شدت گرما، خود را به سايه خيمه «حصين بن نُمير» ملعون رساند. آن ملعون از خيمه بيرون آمد و آن حضرت را با تازيانه زد و از زیر سایه خیمه دور کرد و اطفال اهل بيت علیهم‌السلام از سوز عطش فرياد برآوردند. 🥀 حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها، يكى را نزد مِس‌گدازها فرستاد تا مقدارى آب و نان از آنان بگیرد و بياورد. آن جماعت براى خوشنودى لشکریان یزید لعین اجابت نكردند. 📋 وَ كانَتْ زَوجةُ الحُسَينِ علیه‌السلام حامِلًا بِوَلَدٍ إسمُهُ مُحسن و أسقَطَت هناك ▪️یکی از همسران امام حسین علیه‌السلام باردار به پسری بود که اسم او را «محسن» نهاده بود که در اثر گرما و شدت گرسنگی و تشنگی در این منزل، آن جنین مظلوم سقط شد. 🥀 حضرت زینب علیهاالسلام وقتی که این حال را دید، رو به آسمان نمود و فرمود: «از چه بر چنين مردمی بلا نازل نمى شود؟» 🥀 در همان ساعت برقى از آسمان زد و آن جماعتی را که در آن معدن مشغول به کار بودند را سوخت  و از آن زمان تاكنون، هر كس در آن معدن كار كند، سودى نبرد. 🥀 و در قبله آن كوه، زيارتگاهى معروف به «مشهدالسقط» و یا «مشهدالدّكة» است و نام آن سقط مظلوم، محسن بن الحسين علیهماالسلام است. برگرفته از: 📚 ناسخ التّواريخ حضرت زينب كبرى عليها‌السلام، ج۲ ص۵۳۴ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۴ 📚وسيلة الدّارين، ص۳۷۴ 📚قمقام زخّار ج۲ص۵۴۹ 🔖 مرحوم شیخ عباس قمی در «نفس‌المهموم» می‌نویسد: 🥀 سيف الدوله كسى است كه "مشهد الدكّه" را در بيرون شهر حلب ساخته است؛ زيرا او در يكى از گردشگاه هاى خود در حلب، شبانه نورى در آن مشاهده كرده و صبح سوار شده و به آن جا رفته و دستور داد که آن جا را حفر كردند وسنگى بيرون آمده كه بر آن نوشته شده بود: 📋 «هذا المُحسن بن حُسين بن علىّ بن ابيطالب» ▪️این قبر محسن پسر حسین بن علی علیهم‌السلام است. 🥀 سيف الدوله، علويان را جمع كرده و درباره آن از آن‌ها پرسيده؛ يكى از آن‌ها گفته است كه در دوران يزيد چون اسيران اهل‌بيت علیهم‌السلام را به حلب آوردند، يكى از همسران امام حسين عليه‌السلام اين پسر را سقط كرد. 📚 نفس المهموم، ص۳۵۰ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 با عروساش، بین گذر نشسته رو چادرش خاک چقدر نشسته چندماهه که، بچه هاشو ندیده چندماهه اینجا، بی خبر نشسته خبر دادن بهش، بشیر اومده اومده امّا، سر بزیر اومده منتظر یه کارِوون، امیر بود ولی یه کارِوون اسیر بود همه امیدش، دیگه ناامید شد خبر دادن که عباسش شهید شد نمیدونم، که از بشیر چی شنید روزگارش سیاه موهاش، سفید شد تلخی راهُ واسشون عسل کرد مشکل بی مادری شونُ، حل کرد ام البنین اومد توی قافله دخترای فاطمه رو، بغل کرد روزای خوب، تموم شد و شب رسید کاسه ی صبر همه، بر لب رسید چیزی نمونده بود بمیره زینب ام البنین به داد زینب رسید نوحه میخونه، واسه دردونه هاش مرهم داغ زینبه، شونه هاش عمه ی سادات میزنه رو سرش ام بنین میزنه رو گونه هاش 🔸دست عبدالله رو گرفته، بدو عزیزم، ام البنین میدوه، پسر عباس میدوه، دید دروازه شلوغه.. ام البنین نگاه کرد، یهو صفا رو وا کردن، مردا عقب ایستادن، راه باز کنید، خانم مدینه داره میاد.. اومد جلو، خانمِ امیره، بشیر به لکنت افتاد، بشیر چه خبر؟ ▪️خانم اومدی، عباستو، پسراتو، شهید کردن. داره نگاه میکنه، بشیر حسینم؟ صدای ناله بلند شد، ام البنین.. "قُتِلَ الحُسین"، اونم چجوری، وَحیداً، عَطشاناً، عُریانا..😭 ▪️اینا رو شنید ام البنین جمعیت رو زد کنار، یه جمله ای گفت: تا شنید" قُتِلَ الحُسین"، صدا زد پس بگو زینب خونه خراب شده دیگه..😭 بقیه کجان؟ ام البنین، بیرون شهرن، دروازه رو وا کردن. ام البنین هراسان اومد دید یه چند تا خیمه زدن، نگاه میکنه، تا دیدن ام البنین داره میاد،بچه ها دویدن، دور دامن ام البنینُ گرفتن.. ▪️ دخترا سر یکی رو شونه، یکی رو سینه هی داره نگاه میکنه، عبدالله هی چادرو میکشه، چته عزیزم؟ یوما.. یوما... جانم پسرم.. کجاست، عمه کجاست، کیو میخوای عزیزم؟ همه دخترا اومدن، سه ساله کجاست، کلثوم! رقیه کجاست؟.. 😭 عبدالله هی سراغ رقیه رو میگیره.. زینب کجاست؟ ▪️شنید ام البنین اومده، ام البنین بیچاره شد، چرا؟ منتظر یه خانم رشیده ست، یه خانم حیدری، اما اونی که دارن میارنش، مگه زینب چند سالشه..😭 یعنی چی دارن میارنش؟ حیدریه، ولی شبیه فاطمه شده.. 😭 ▪️یه پیرزن، زیرِ بغلاشُ گرفتن، داره میاد، ام البنین داره میدوه، او دید ام البنین داره میاد، صدا زد، واعباسا..😭 ▪️ام البنین دید زینبُ، میزد تو صورت، وا حسینا... رسیدن به هم، سرا رفت تو بغل هم، شایدم رو خاک نشستندوتایی.. امام زمان ببخشید منو آقا.. انقده گریه کردن، انقده ناله زدن، زین العابدین فرمود: عزاست، چادر عزابزنید..😭 ام البنین دونه دونه داره سراغ میگیره، پرسید زینب با کی برگشتی؟ علی اکبرت، قاسمت.. هر چی ام البنین می پرسید زینب سر تکون میداد، همه؟ ▪️بچه های حسن کو؟ حتی عبدالله؟ ام البنین مث مادرم زدن.. حتی وقتی رفتم، جنازه ش هم پیدا نکردم، زیر سُم اسبا یجوری له شد، اصلاً پیدا نکردم عبدالله رو...😭 ام البنین همینجوری نگاه میکنه، یهو صدا زد عروسم کجاست؟ بگید عروسم بیاد، دلم برا علی تنگ شده.. 😭 تا اینو گفت صدای ضجه ی زنا بلندشد.. یهو بلند شد گفت زینب دیگه نگو رباب رو هم نیاوردی..😭 زینب صدا زد ام البنین، رباب بیرونه، اومد دید زیر آفتاب یه نفر نشسته، صدا زد اینجا چرا نشستی؟ بلند شو، تو شیرخواره داری، زیر آفتاب چرا؟.. ▪️زینب از جاش بلند شد، ام البنین رهاش کن..😭 از وقتی که برگشتیم زیر سایه نرفته.. 😭 گریه نکن رباب، عروسِ مادرم گریه نکن رباب، منم یه مادرم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸دیر راهب و سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام در نقل‌ها آمده است: 🥀 در مسیر شام، هنگامی که سر امام حسین علیه‌السّلام را وارد «قِنَّسرین» کردند، راهبی از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک امام حسین علیه‌السلام خارج می‌شد و به طرف آسمان صعود می‌کرد. 🥀 آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه‌السّلام را از آنان گرفت و داخل صومعه خویش نمود. راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید. آن گوینده به راهب می‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آن کسی که از حرمت حسین علیه السّلام آگاه شد. 🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عیسی قسم می‌دهم که این سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: ای راهب! چه منظوری داری؟ راهب گفت: تو کیستی؟ فرمود: 📋 أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ ▪️من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. 📋 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ ▪️راهب صورت به صورت امام حسین علیه‌السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله بازگرد. راهب گفت: «اشهدُ ان لا اله الا اللَّه و اشهدُ انّ محمدا رسول اللَّه.» 🥀 امام حسین علیه‌السّلام قبول کرد که شفیع وی شود. هنگامی که صبح شد، موکلین آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها به سنگ تبدیل شده‌اند! 📚المناقب ج۴ ص۶۰ 📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۳۰۳ ✍ این چه وضعی‌ست که در این سر و صورت باشد این سر سوخته مملوّ جراحت باشد روضه ی صورت تو دامنه‌اش بس باز است راهب دیر، پی ذکر مصیبت باشد از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟ هر چه کردند به این رأس جنایت باشد لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟ این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟ لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد گونه های تو چرا جای کبودی دارد این هم انگار که سوغات تلاوت باشد دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟ مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند میرسانند زنی را که روایت باشد هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد این پریشانی از آداب زیارت باشد دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه دختران عاطفه دارند حواست باشد من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر ! هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ یابن الحسن اگر چه نهانی ز چشم من در عالم خیال هویدا کنم تو را هر صبح جمعه ندبه کنان در دعای صبح از کردگار خویش تمنا کنم تو را تو در میان و من در تفکرم کاندر کجا برآیم و پیدا کنم تو را گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را ای نور دیده جان و دل إهدا کنم تو را این دیده نیست قابل دیدار روی تو چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
هدایت شده از نوحوا علی الحسین🎤
4_5794045864536184099.mp3
29.03M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 صد عریضه عرض کردم خدمت تو بارها نامه ی من را بخوان از بین این طومارها آقاجان درد آب و نان ندارم درد من دوری توست.. 😭 صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری... 😭 شب‌ سوم محرم الحرام ۱۴۴۶ حاج محمدرضا طاهری 🎤 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
هدایت شده از نوحوا علی الحسین🎤
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حاج صادق آهنگران 🎤 🎼 تو را قسم ای سر به مادرت زهرا مرا ببر بابا... 🎼 دختری در کنج ویران دیدگانش سوی در بود.. 🎼 من دختر حسینم عمه جان گو کوفیان نزنندم سیلی... 😭 🎼 آه و واویلا آمدی ای سر کنج ویرانه صحن ویرانه گشته گلخانه.. 🎼 بوی گل از در و دیوار آمد خبر از آمدن یار آمد... 😭 کاری از کانال نوحوا علی الحسین 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
هدایت شده از نوحوا علی الحسین🎤
Mohammad Hossein Pooyanfar - Hossein Jan Be Yade Labat (128).mp3
10.03M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم... 😭 حسین جان... تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه.. 😭 محمد حسین پویانفر🎤 به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
هدایت شده از نوحوا علی الحسین🎤
1.Ammeh-boye-babayam-www.Ziaossalehin.ir-Davood-mohazabiye_0.mp3
5.45M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حاج داوود مهذبیه🎤 حاج ابراهیم خشیج🎤 عمه عمه بوی بابایم حسین اندر مشام آید عمه عمه بوی عطر آن شهید تشنه کام آید گشته گمانم کربلا (عمه جان) نزدیک روز آمده بر دیده ام چون شب تاریک اینجا مکن منزل دارم شرر بر دل عمه عمه زندگی بر بند این وادی حرام آید عمه عمه بوی بابایم حسین اندر مشام آید عمه عمه بوی عطر آن شهید تشنه کام آید عمه خدا را گو کجا باشد این صحرا می لرزد اعضایم در این دشت وحشت زا آتش به جان دارم زین چشم خونبارم عمه عمه ترسم اینجا شمر دون آن بد مرام آید ▪️عمه عمه بوی... اینجا بود آب عمه جان چون دُرِ نایاب آتش زند بر جان مرا تشنگی آب این کربلا باشد دشت بلا باشد عمه عمه وحشتی بر دل مرا اینجا مدام آید ▪️عمه عمه بوی... در این زمین شد عمه جان کشته بابایم نیلی هنوز از کعب نی باشد اعضایم شده چهره ام نیلی از ضربت سیلی عمه عمه از غم اینجا رشته عمرم تمام آید ▪️عمه عمه بوی... این سرزمین یادآور داغ یاران است از خون سرخ یاوران لاله باران است در خون تپید اکبر هم قاسم و اصغر عمه عمه ترسم اینجا شمر دون آن بد مرام آید ▪️عمه عمه بوی... در این زمین از جسم عباس نام آور شد هر دو بازوی رسا قطع و از پیکر با پیکر صد چاک غلطان به خون و خاک عمه عمه بانگ وا عما ز داغش از خیام آید ▪️عمه عمه بوی... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌